انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نقدی بر فیلم مکس دیوانه: جاده خشم

طرح بحران یا مبتذل‎سازی آن

فیلم مکس دیوانه:

جاده خشم عنوان فیلمی از جرج میلر در ژانر تخیلی- هیجانی است که پیش‎تولید و طرح آغازین آن به سال ۱۹۹۷ برمی‏گردد اما به علل گوناگون، ساخت آن به تعویق افتاده است. به هر طریق فیلم با چند وقفه نسبتاً طولانی در سال ۲۰۱۵ به اکران درآمد. حجم و عمق فانتزی و تخیل به کار رفته و نیز به کارگیری حیرت‏آور جلوه‎های ویژه در این اثر، مکس دیوانه را در هشتاد و هشتمین بخش جایزه اسکار در ده بخش کاندید جایزه نمود و استقبال بی‎سابقه مخاطبین و نیز منتقدان را برانگیخت.

داستان مکس دیوانه مربوط به پایان منابع انسانی و طبیعی است. پایان آب، بنزین، گلوله، خودرو و در نهایت انتهای تمدن و اتمام انسان. در فیلم، ما با فضایی خالی از چیزها روبه‎رویم و تنها در گوشه‎هایی که اندک آب و غذایی برای زیستن وجود دارد. در فیلم اجتماعاتی از انسان‏ها در زیر یوغ گروه‎های تبه‎کار و دیکتاتورها، در حال زیستن، معامله و گاهی نبرد با یکدیگرند. اولین پلان این فیلم، روایتی با بک‎گراند سیاه از سوی شخصیت اصلی فیلم تامی است که کمی به شرح ماوقع و اندکی نیز درباره دنیای کنونی سخن می‎گوید. لحن او، حاکی از درماندگی، یاس و استیصال است. در صداها‎ی پژواک‎طور ابتدای فیلم سه بحران سوخت، نفت و آب از طریق کلامی که به نظر از تریبون سیاسیون، پخش می‏شوند به گوش می‏رسد. سپس تصویری از آزمایش اتمی به اکران در می‏آید و مکس شخصیت اصلی داستان دست به معرفی خود می‎زند. او یک پلیس بوده است. پس از این تام، از منظر خویش، به شرح فاجعه‎ایی که داستان فیلم در بطن و فضای آن به نمایش در می‎آید، می‎پردازد. فیلم مربوط به زمانی است که بشر با جنگ هسته‎ایی، جهان خویش را به تباهی کشیده است. شهرها، دولت‎ها، قانون و تمدن و طبیعت همگی نابود شده‎اند، خاک جهان اسیدی شده و تمام وجود انسان و طبیعت مسموم گردیده است. مکس، در پایان این پلان از خود می‎پرسد که او دیوانه است یا دیگران؟ بی‎آنکه پاسخی به این سوال داده شود، سکانس جدید آغاز می‏شود. سرزمینی خشک، مردی پشت به دوربین، یک شورلت آمریکایی و مارمولکی دو سر که دال کلیشه‏ایی انفجار هسته‎ایی است. سپس کودک و زنی( همسر و کودک از دست رفته مکس) که وهم شنیداری مکس هستند از او سوال می‏پرسند که مکس کجایی؟ اما او عملاً در جایی نیست اگر هست، اینجا ناکجاآباد است. فیلم اینگونه یک شخصیت اسکیزوفرنیک را در جهانی تهی از تمدن، که ماحصل بحران هسته‏ایی است به اکران در می‏آورد.

ادامه فیلم، داستان جست و گریزهای مکس است. او خیلی زود توسط گروهی وحشی موسوم به « پسران جنگ» دستگیر شده است. گروهی که به رهبری پادشاه جوئی اداره می‎شود. مکس پس از دستگیری به عنوان بانک خون برای یکی از اعضای گروه بچه‎های جنگ به نام نوکس ( نیکلاس هولت ) تعیین می‎شود تا خون او به یکی از جنگجویان پادشاه جویی تزریق گردد. اما با طغیان زنی به نام فیریوسا که به شدت مورد اعتماد پادشاه است. وضعیت منظم کنونی، به سبک و سیاق فیلم‎های ماجراجویی خیلی زود به هم می‎ریزد. فیریوسا به شکلی توطئه‏وار با به‎همراه بردن پنج همسر جوئی با خود، باعث می‏شود جوئی ارتش خود را در پی فیریوسا بفرستد. پس از یک تعقیب و گریز، مکس که به عنوان کیسه‎ی خون همراه گروه بود، موفق به فرار می‎شود و پس از کش‎مکش‎های ملحم از بی‏اعتمادی، به همراه فیوریسا و سپس نوکس به مقابله با ارتش عجیب، هولناک و گاهی بامزه شاه جویی و هم‎پیمانان او می‎پردازد. فیوریسا قصد دارد با پنج همسر جوان جویی به سرزمینی که در کودکی در آن زیست می‎کرده و جای سرسبز و زنده بوده برگردد. نام این سرزمین، سرزمین مادری است. اما پس از طی یک مسیر پر فراز و نشیب به این نتیجه می‎رسد که نوستالوژی شیرین سرزمین مادری‎اش تبدیل به بیابانی غیرقابل سکونت شده است.
سرانجام به اتفاق مکس تصمیم به بازگشت به قلمرو شاه‎جویی می‎گیرند چرا که این قلمرو اکنون تنها جایی است که در آن آب وجود دارد. از این رو، آنها بار دیگر با ارتش قدرتمند جویی رو در رو می‎شوند و پس از تعقیب و گریزهای خونین در بیابان و کلکسیونی از رفتارهای جنون‏وار و غیرواقعی سرانجام موفق به شکست ارتش جویی و قتل او می‎شوند و با بازگشت به سرزمین جویی، مورد استقبال مردم قرار گرفته و فیریوسا و مکس فاتحانه داستان فیلم را به پایان می‎رسانند.
ژانر فیلم زیست محیطی
اگر آنگونه که بیت می‏گوید ژانر شیوه‎ایی برای محدود و مشخص کردن دامنه‎ی خواسته‎ها و فرضیات در بین مخاطبان و منتقدان است می‎توان این فیلم را براساس برداشت مخاطب یا مفسر در ژانرهای بسیار گوناگون و حتی گاهی متضاد تعریف نمود. یعنی اگر ژانر یک روایت، فیلم، رمان و هر چیزی را در فرمی سیستماتیک عرضه می‎کند این فیلم به آسانی می‎تواند یک فیلم، اکشن، تخیلی، علمی، ماجراجویی، عاشقانه، آخرالزمانی و حتی زیست‎محیطی قلمداد کرد. هر یک از این فرم‎ها، می‎توانند در قالب‎های دیگر به شکل ممزوج ساخته و پراخته و تفسیر شوند. اما به نظر وجه قالب این فیلم از حیث محتوا، وجه زیست‎محیطی-آخرالزمانی آن باشند. فیلمی زیست‎محیطی فیلمی است که تم داستانی و محتوایی آن به مسائل زیستی-محیطی و پیامدهای انسانی و طبیعی یک رویداد طبیعی یا کنش انسانی، بر حیات طبیعی و اجتماعی می‏پردازد. از این جهت، فیلم مکس دیوانه، که تمرکز خویش را بر وضعیت فاجعه‎زای زیست محیطی پس از جنگ اتمی گزارده نیز در ذیل این ژانر قابل کدگزاری و تعریف است.
از سوی دیگر، فیلم‎های ژانر آخرالزمانی، رستاخیزی و پسارستاخیزی اغلب به علت پوشش فضای فاجعه یا پس از فاجعه می پردازند. این فیلم‎ها، اغلب داستان انسان یا گروه‎های انسانی را ترسیم می‎کنند که با جهان در معرض نابودی رو به رو شده و سعی در ادامه‎ی بقا یا نجات قهرمانانه‎ی جهان دارند. از این جهت اغلب چنین فیلم‎هایی با ژانر زیست محیطی، تخیلی، ماجراجویی و ترسناک ترکیب می‎شوند. فضای کالبدی چنین آثاری نیز، پس از نابودی تمدن بشری و آخرین بقایای انسانی را به تصویر می‎کشد: ویرانه‏هایی از تمدن پیشین، سازه‏های معدوم شده، رودخانه‎های مسموم و متعفن و طبیعت بی‎جان. رویدادهای آخرالزمانی می‎توانند متاثر از آب و هوا مانند همچون آغاز یا بازگشت به عصر یخ‎بندان یا وقوع زمین لرزه‎های جهان‏گستر باشند یا می‏توانند متاثر از عملکرد بشریت مانند جنگ اتمی یا اختلالات بیولوژیک و شیمیایی، پزشکی ناشی از جسارت‎ورزی و اهمال‎کاری در آزمایش‏های طبیعی باشند. نیز اغلب این آثار چنان چه از نام این ژانر آشکار است، بُعدی معادگونه دارند و دلالت بر روز جزا، رستاخیز، داوری، پایان انسان و مفاهیمی از این دست می‎کنند. داستان می‎تواند رویدادی رستاخیزی را در قالب روایت نشان دهد که در آن عده‌ایی در جریان یا در برابر آن قرار می گیرند، و نیز می‎تواند آثار یا پیامدهای حادثه یا حتی پس از وقوع حادثه را هدف قرار دهد.
داستان این فیلم بدین صورت است که تمدن پیش از نابودی، همچنان در خاطره‎ها وجود دارد و به صورت اسطوره یا وهم درنیامده، بلکه انسان‎های حاضر در فیلم که اغلب ناتوان و معلول هستند، بخشی از زیست خود را در دنیای پیش از فاجعه ، سپری نموده‏اند. از این رو، آنها درصدد اسطوره‏سازی جهان پیشینند. این داستان پسارستاخیزی نیز مانند اغلب داستان‏های این ژانر، مکان و زمانی غیرتکنولوژیک و غیرمتمدنانه‎ایی را پوشش می‏دهد که تنها عناصر پخش و پلا و دفرمه‏ایی از فناوری و سعادت از دست رفته در آن باقی مانده است.

ادبیات آخرالزمانی

ادبیات آخرالزمانی از قرن نوزدهم و در رمان‎هایی مانند آخرین انسان مری شرلی انعکاس یافته است داستان آخرین مرد، روایت فردی است که پس از طاعون هولناک اوایل قرن نوزده درصدد نجات خانواده خویش برمی‎آید اما نه تنها خانواده‎ی خویش بلکه تمام انسان ها را از دست می‎دهد سرانجام آخرین مرد تاریخ می‎گردد. نیز می‎توان به رمان کوتاه گفتگو میان چارمیون و ایروس، اثر ادگار آلن‌پو در سال ۱۸۳۹ اشاره نمود که گفتگو بین دو روح درباره جهان اشاره نمود. در این داستان نوع بشر به علت نفوذ نیتروژن در جو از بین رفته، و داستان شرح مواقعی است که این دو نقل می‎کنند. از این جهت می‎توان گفت که ژانر ادبی پسارستاخیزی دارای قدمت زیادی در هنر می‎باشد اما به طور کلی ویرانی‎های جنگ جهانی دوم، بعد از دستیابی انسان به سلاح هسته‎ایی –یعنی زمانی که انسان برای نخستین بار در موقعیتی قرار گرفت که بتواند جهان را نابود کند- پرورش یافت و پر و بال گرفت.
فیلم مذکور در نهایت فیلم مهیج و سرگرم کننده است. روایت آن داستان ساده و همیشگی قهرمان بازی‎های هالیودی است. دو قهرمان جذاب و با صلابت قوی و خوش‎نیت، که به نمایندگی از نیروهای خیر، دست به مبارزه و نابودی نیروهای اهریمنی و شر می زنند و قصد نجات جهان را دارند و در این راه، هیچ چیز جلودار آنها نیست. آنها رویین‎تنند و در همه حال خون‎سردی خود را در برابر دشمنان دهشتناک خویش، حفظ می‎کنند و سرانجام همه چیز به خوبی تمام می شود. در این فیلم ما از دید قهرمان، یعنی مکس زوال جهان را مشاهده می‎کنیم. او به سرزمینی شرقی با گروه‎هایی که نوع نبرد و ادبیاتشان شباهت، عجیبی و قطعاً غرض‎ورزانه‎ایی به نیروهای اسلام‎گرا دارد رو به روست که خویش را فدای ایدئولوژی خود می‎کنند. نیروهای شر، فاقد رنگند. یعنی غیراروپایی و نامتمدند و برای رسیدن به بهشت، دست به عملیات انتحاری می‎زنند و در این راه از چیزی ابا ندارند.
فیلم عامه‎پسند
در نهایت آنچه این فیلم عرضه می‎کند، نه راهکاری برای بحران ، نه تلاشی برای حل مسئله و نه حتی اشاره‎ایی به نقطه تضاد و خلق مسئله است. فیلم صرفاً در آغاز و پایان کاسه بدستانی ژنده‎پوش را نشان می‎دهد که قربانی انحصار آب‎اند‎و در فرجام به استقبال قهرمانی می‎آیند که شاید این انحصار را نابود کند و کاسه‎ی آنها را از آب لبریز کند. به جای پرداختن به مسئله‎ی اصلی، این فیلم مجموعه‎ایی از حوادث داستانی مکرر، با شخصیت‎پردازی‎های بسیار ساده و تقسیم دم‎دستی انسان‎ها به خوب‎ها و بدها یا قهرمان و ضد قهرمان ، رابین هود بازی‎ها و پایان خوش و عاقبت به خیری قهرمانان است. شخصیت‎ها یا سیاه‎اند یا سفید و خبری از شخصیت‎های خاکستری و سیاه و سفید نیست از این رو تکلیف مخاطب برای قضاوت کردن مشخص است. او نیازی به ارزیابی و تحلیل ندارد بلکه صرفاً در انتظار پایان خوش داستان است. به نظر که همانگونه که اسمیت می‏گوید کاری که هالیود در برابر فجایع پیش روی نسل‏های بعدی و حتی کنونی بشر می‏کند انحراف اذهان از آن فجایع از طریق پرداخت آنها در قالب طنز و فیکشن می‏باشد، به زبانی دیگر، مخاطب که خود از پیش تصویری از بحران دارد به جای فهم بهتر نقطه بحران و تضاد، درگیر جلوه‏هایی از فاجعه نظیر صحنه‎های اکشن و اروتیک فیلم و حتی کمیک و مسخره می‎شود و سپس در حالی که از شور و هیجان فیلم اشباع شده، از سالن سینما خارج می‎شود. به یاد داشته باشیم که علاوه بر عامه‎پسند بودن عامه‎پسند شدن نیز امکان‎پذیر است.
نتیجه‎گیری
به زعم برشت اثر واقع‎گرا اثری است که ارتباطات علی یا سببی جامعه را به تصویر بکشد، دیدگاه و تفکر غالب را همانند دیدگاه حاکمان جامعه آشکار کند، از زاویه دید آن قشر جامعه بنویسد و کلی‎ترین راه‎حل‎ها را برای مبرم‎ترین مشکلات جامعه بشری به ارمغان آورند. شاید اینگونه به نظر رسد که صرف گمانه‎زنی و پرداخت به مسائلی، که یک امکان برای تباهی نسل بشر هستند به خودی خود حائز اهمیت است. بحران آب، امروز جدی‎ترین بحران بشری است و با در نظر گرفتن عمق آن حتی خطر آن را باید از بحران‎های سیاسی مانند تروریسم یا جنگ جدی‎تر گرفت. اما این فیلم، اساساً چیزی درباره حقیقت بحران آب به ما نمی‎گوید بلکه صرفاً نشان می‏دهد که آب مانند همه‏ی چیزها مانند گلوله‎ها و بنزین در تملک نیروهای شر قرار گرفته و آنها انحصار برداشت آن را با چاه‏های عمیق از منابع زیرزمینی که هنوز آلوده نشده‏اند بر عهده گرفته‏اند.( باید پرسید مگر امروزی اتفاقی غیر از این می افتد؟) در فیلم به جای آب، می‎شد هر چیز دیگری را جا داد، مانند نفت، انرژی، انسان. آب صرفاً تمی است که فیلم بر آن سوار می‏شود. در حالی که از چهارده کشور خاورمیانه اکنون نه کشور آن با بحران شدید آب رو به رو هستند و حتی به باوری بسیاری از جنگ‎های منطقه‎ایی مانند بحران سوریه ریشه در همین مسئله دارد فیلم اینگونه القا می‎کند که جنگ هسته‎ایی عامل تباهی انسان و بحران آب گردیده است. بی‎آنکه قصد داشته باشیم خطر تهدید هسته‎ایی را دست کم بگیریم حقیقت نشان می‎دهد که تمام انسان‎های از دست رفته بر اثر کشتار هسته‎ایی، کمتر از صدهزار نفر در طول تاریخ بوده و بیش از هفتاد سال است که کسی بر اثر سلاح هسته‎ایی کشته نشده است. اما سایت لایو ساینس، نشان می‎دهد که تنها در آفریقا و هندوستان یک میلیون چهارصد هزار نفر در سال صرفاً به علت آلودگی آب و نه کمبود آن کشته می‎شوند و روزانه حدود چهارهزار نفر به همین علت می میرند. اگر برای خواندن این مقاله تاکنون ده دقیقه وقت صرف کرده‎اید، بیست هفت انسان در هند و آفریقا بر اثر آلودگی آب جان خود را از دست داده‎اند. اما کاری که فیلم‎هایی از این دست می‎کنند، روایتی طنزگونه و هیجانی از مسائلی است که لحظه به لحظه انسان‎هایی مانند ما را به کشتن می‎دهند.
شاید بخشی از این مسئله به این علت باشد که انسان‎ها در برابر بحران‏های که به شکل عینی انسانی هستند، مانند جنگ، واکنش‎های بسیار شدیدتری نشان می‎دهند. اما اگر مسئله زیست انسان-چه حفظ جان و چه حفظ رفاه و امنیت اوست- باید نشان داد که سیل، بی آبی و زلزله همان کاری را می‏کنند که بمب افکن‏ها و تروریست‏ها انجام می‏دهند.