انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نظریه های جامعه شناختی خشونت خانگی (۲)

خشم عامل خشونت خانوادگی نیست. اما می توان آن را در خانواده مشاهده کرد. خشم زمانی بروز می یابد که آسیبی واقعی یا خیالی به ما یا فرد دگر وارد شده باشد. زمانی که از شدت خشم سرخ شده باشید چه کاری می کنید؟ اظهار بیرونی خشم، خشونت است و زمانی اتفاق می افتد که عامل خودکنترلی وجود نداشته باشد. آیا دندان هایتان را به هم می-سایید؟ ایا فریاد می زنید؟ آیا از محل دور می شوید؟ ایا به دیوار مشت می کوبید؟ یا به کسی که دوست اش دارید مشت می-زنید؟ آیا همه ی این کارها برای نشان دادن خشم مجاز هستند؟ برای نشان دادن آن هیولای درون همه ی ماها؟ زمانی که احساس آسیب پذیری و ضعف می کنید، تا کجا حاضرید جلو بروید؟

نظریه ­ی بازدارندگی

علاوه بر گزاره هایی که پیش از این درباره­ی بازدارندگی ارائه شد، نظریه­ی امروز معتقد است که مجازات برای این که بتواند سبب بازداشت جرم شود باید سریع باشد. تاثیر بازدارنده ­ی مجازات می ­تواند در طبیعت خود خاص یا عام باشد. نظریه ­پردازان می­ گویند که ما نمی ­توانیم بفهمیم بازدارندگی تا چه حد اثربخش است و چرا گاهی عمل می­کند و گاهی با شکست رو به رو می­ شود. آن­ها تلاش می­ نند این مفهوم را با درک بیشتری از روش­های تقویت اجتماع و نقش تحریم­ های رسمی به روز کنند.

زمانی که مردم هدف تلاش­ هایی در جهت بازدارندگی از یک نوع خاص از جرم می­شوند بازدارندگی خاص است. لری سیگل معتقد است که تلاش­هایی که از طریق دستگیری افرادی که خشونت خانگی انجام می­دهند صورت می­گیرد یک مثال برای بازدارندگی خاص است. بازگشت به جرم در برخی موارد خشونت خانگی کاهش یافته است و در مورد افرادی که تمایل بیشتری به هم­خوانی با جامعه دارند بیشتر است. افرادی که بیکار هستند یا پیوندهای اجتماعی کمتری دارند، بیشتر جرم خود را تکرار می­کنند و گاهی آن را افزایش هم می­دهند.

زمانی که غیرمجرمان از مجازات­های مجرمان تاثیر می­پذیرند و تصمیم می­گیرند ریسک نکردن را انتخاب کنند بازدارندگی عام است. تاثیر بازدارندگی عام مانند زمانی است که فرد عصبانی می­شود و سپس پشت­اش را می­کند و می­رود و زیر لب می­گوید “ارزش­اش را ندارد.” در حالی­که می­توانست خشم­اش را بیرون بریزد. یک روش که از طریق آن متخصصان تاثیر بازدارنده­ی قواعد را مشخص می کنند، اندازه­گیری میزان خشونت خانگی است تا ببینند نرخ آن بالا رفته است یا پایین. مطالعات برای مشخص کردن میزان تاثیرات تحریم­های قانونی مدنی و جزایی بر بازتولید خشونت خانگی بسیار اخیر هستند. ما هنوز نمی­دانیم که ایا تحریم­های قانونی به شکل اثربخش جرایم را کنترل می­کنند یا خیر.

 

انتقاداتی به نظریه­ ی کلاسیک

نظریه­ ی کلاسیک یک نگرش آشکارا قانونی و جزایی است که امکانات تمام انسان­ها را در فرصت­های دور شدن از جرایم یکسان فرض می­کند. این پیش­فرض قانون­گراها که همه برابر هستند در هدف انتقادهایی قرار گرفته است. منتقدین معتقدند که قانون به شکل غیربرابرانه روی اقلیت­ها و افرادی که شرایط نامساعد دارند اعمال می­شود.

نظریه­ ی کلاسیک عموما به عنوان نظریه­ی ساده­انگارانه شناخته شده است چون توضیح نمی­دهد چرا انسان­ها مرتکب جرم می­شوند بلکه می­خواهد افرادی که مرتکب می­شوند را کنترل کند. سیاست خشونت خانگی در دهه­ی اخیر بر مبنای تلاش هایی برای کنترل رفتارها قرار گرفته است و ما هنوز متوجه نشده­ایم که آیا این سبب بازگشت افراد به جرم می­شود یا خیر. نظریه­ی کلاسیک بیشتر از ان که به جلوگیری یا تاثیرگذاری بیاندیشد نظریه­ای واکنشی است و نمی­تواند به خوبی قربانی سوءاستفاده را مورد حمایت خود قرار دهد. نظام عدالت قضایی هر دو مسئولیت حمایت و مجازات را با هم دارد. اگر بازدارندگی هدف مجازات باشد ما باید بفهمیم که کدام تحریم­های قانونی سبب جلوگیری از خشونت می­شوند.

می­توان این نظریه را از این جهت نیز مورد انتقاد قرار داد که تبعیت کامل از ان هیچ جایی برای تخفیف مجازات­ها و دفاع افراد باقی نمی­گذارد. حتا بکاریا هم باید تایید می­کرد که برخی از افراد به دلیل محدودیت­های ذهنی و سن­شان نمی­توانند از اراده­ی آزاد خود به خوبی بهره­برند مانند کودکان و دیوانگان. نظریه­ی کلاسیک در نهایت محبوبیت خود را به مکتب اثباتی بخشید.

 

مکتب اثباتی

نظریه ­های اثباتی در یک مکتب گسترده­ی فکری قرار دارند که به شناسایی علل جرم از طریق پیشرفت­های علمی اهمیت می­دهد. دلالت این مطلب در این­جاست که زمانی که علل جرم شناسایی و از بین برده شوند می­توان جرایم را درمان کرد. در این معنا، درمان واژه­ای گسترده است که می­تواند درمانی جسمی یا تغییر در شرایط یا حذف فقر باشد. احتمالات بسیارند.

مکتب اثباتی اشاره می­کند که علل جرم را می­توان از دیدگاه­های جسمانی، روانی و جامعه­ شناختی بررسی کرد. این نظریه ­ها انحصاری نیستند و نقاط مشترکی با هم دارند. نظریه­ها معمولا ایده­ها را با هم ترکیب می­کنند تا در جهت حل مسائل جدید حرکت کنند و یا نگاه تازه­ای به مسائل قدیمی داشته باشند. هر اندازه که اندیشه­ی کلاسیک قانون­گرا باشد، اندیشه­ی اثباتی علمی است. تحقیقات مداوم و کاربرد اصول علمی در بدنه­ی این اندیشه­ی متغیر حیاتی است.

نظریه ­های زیستی

نظریه­ های زیستی بحث برانگیزترین نظریه ­ها هستند و کاربرد کمی نیز در خشونت­های خانوادگی دارند. در این مدل رفتار مجرمانه یا خشونت ­آمیز خارج از کنترل فرد و تحت تاثیر بدن فرد است. زمانی تصور می­شد که جدالی ابدی میان نیکی و بدی وجود دارد و پیروزی بدی در جسم­های متمایز حاصل می­شد. در اساطیر یونان و روم، بدی در انسان­هایی که موی سرخ داشتند رسوخ می­کرد. زشت بودن نیز یک نشانه­ی بدی بود و فرد را در معرض ارتکاب به جرم قرار می­داد.

انتشار کتاب چارلز داروین به نام درباره­ی منشا انواع که نظریه­ی تکامل را مطرح می­کرد در ۱۸۵۹ بر نظریه­هایی که به دنبال تبیینی زیستی برای رفتارهای انحرافی بودند تاثیر گذاشت. یک روان­شناس ایتالیایی به نام چزاره لامبوروزو اولین کسی بود که نظریه­ی جرم­شناختی را تماما بر مبنای ویژگی­های زیستی ارائه داد. دیدگاه او درباره­ی “مجرمان بالفطره” پیشنهاد می­کرد که مجرمان کمتر از افراد معمولی تکامل یافته­اند. او نتیجه گرفت که می­توان ان­ها را از طریق ظاهر بدوی و رفتارهای گوریل­وار شناسایی کرد. هر چند که تبیین بر مبنای ظاهر بدوی تاکنون مکررا رد شده است اما فرایندی از تحقیق علمی را به وجود آورد که مشخص کننده­ی مکتب اثباتی است.

اولین انتقادهای این مکتب به تاثیرات فرهنگی و اجتماعی اشاره می­کرد که می­تواند بر گرایشات جسمانی به عنوان سازوکارهای کنترل تاثیر داشته باشد. آخرین نسخه­ی نظریه ی لامبوروزو انواع مختلفی از علل را در کنار عوامل جسمانی به رسمیت می­شناخت که دربرگیرنده­ی عوامل محیطی هم بودند. جامعه­ی آمریکا، نسبت به این نگرش تعیین جسمانی که در ابتدا مجادله­آمیز بود به علت طبیعت علمی آن با آغوش باز برخورد کرد.

 

اصلاح نژاد

جنبش اصلاح نژاد یکی از نمونه ­های واکنش هایی بود که در برابر این تبیین نظری جرم ایجاد شد. واژه­ی اصلاح نژادی که به عنوان علم باروری خوب شناخته می­شد توسط پسردایی داروین فرانسیس گالتون در سال ۱۸۸۳ معرفی شد. بیشتر مردم از نقش اصلاح نژادی در تلاش هیتلر برای پاک­سازی کردن نژادها آگاهند؛‌ اما تعداد کمی از تاثیر آن بر گونه­های رفتار آمریکایی در ابتدای قرن بیستم آگاهند. ریچارد هافشتاتر نوشته است که اصلاح نژادی در سال ۱۹۱۵ کاملا مد روز شده بود و دیرپاترین جنبه­ی داروینیسم اجتماعی در جامعه­ی آمریکا محسوب می­شد. هوداران اصلاح نژادی به بقای اصلح معتقد بودند. با توجه به نگرانی­هایی مانند معنای اجتماعی وراث و محلات حاشیه­ای که رو به رشد داشتند، انجمن باروری آمریکا و دفتر ثبت اصلاح نژادی شروع به کار کردند. افرادی که مشکلات ذهنی داشتند، مهاجران و افرادی که ضریب هوشی کمی داشتند به عنوان نژاد پست جسمانی شناخته شدند. جنبش اصلاح نژادی با در نظر گرفتن رنگین­پوستان در میان نژادهای پست، به درستی به عنوان عامل جاودانه شدن نژادپرستی شناخته شده است.

این جنبش طرفدار عقیم­ سازی اجباری مردان و زنانی بود که به عنوان نمایندگان نژاد پست شناخته می­شدند. در سال ۱۹۰۷ ایندیانا اولین ایالتی بود که قانون عقیم­سازی را پذیرفت و در سال ۱۹۱۵ دوازده ایالت دیگر هم همین قانون را اعمال می­کردند. این رویکرد به عنوان روش کنترل فقرا پذیرفته شده بود که به اعتقاد آن زمان، از لحاظ زیستی دچار بی­کفایتی بودند. اصلاح نژادی در سال ۱۹۲۷ با مورد دادگاه عالی قضایی باک و بل به اوج خود رسید. با توجه به تصویب قانون عقیم­سازی اجباری، جاستیز اولیور هلمز درباره­ی نظر دادگاه می­نویسد: برای کل جهان بهتر است اگر به جای این که صبر کنیم اولاد فاسد انان برای جرایم­شان اعدام شوند، یا به دلیل کندذهنی از گرسنگی بمیرند، جامعه افرادی را که آشکارا ناسازگار هستند را از ادامه­ی نسل بازدارد. قانون واکسینه سازی اجباری به اندازه­ی کافی گسترده است که بتوانیم لوله­های فالوپیان را هم ببریم. همین سه نسل از ابلهان برای ما کافی هستند.

اجرای عقیم­سازی اجباری تا ۱۹۷۰ در آمریکا ادامه پیدا کرد. اگرچه این مساله خیلی کم به بحث گذاشته می­شود اما عدالت قضایی به استفاده از عقیم­سازی جسمانی و شیمیایی به عنوان یک روش تنبیه و یک روش کنترل رفتارهای انحرافی ادامه داد. محبوبیت آن به عنوان یک نوع سنتی از تنبیه به دلیل شواهد علمی که نشان دهنده­ی ارتباطی بین خشونت و عوامل زیستی بود از سر گرفته شد.

در بین سایر حوزه­ها،‌ نظریه­های زیستی مدرن خشونت را به هورمون­ها و کژکارکردهای اعصاب ارتباط می­دهند. این دو حوزه به عنوان نویدبخش­ترین حوزه­های تحقیق در زمینه­ی عوامل رفتار خشونت آمیز در نظر گرفته می­شوند. آن­ها از سایر تبیین­های زیستی متفاوت هستند زیرا قابل اندازه­گیری و قابل تغییر هستند. اخیرا علاقه به استفاده از تاثیرات زیستی در تبیین رفتارهای مجرمانه افزایش یافته است هر چند که این نوع تبیین­ها به شکل گسترده­ای قابل قبول نیست.

انتقاداتی که از کاربرد نظریه­های زیستی می­شود به جنبش اصلاح نژادی اشاره می­کنند و دو دیدگاه اخلاقی و نهادی را تشکیل می­دهند؛ هرچند که این دو دیدگاه به هم نزدیک هستند. منتقدان اخلاقی از استراتژی­های مداخله­ی زیستی به عنوان سرکوب درمانگرانه اشاره می­کنند. معمولا گفته می­شود که افرادی که در آزمایش­های زیستی استفاده می­شوند فقیر و دارای تحصیلات کم هستند. شکایت­های اخیر معتقدند که جوامع سیاهان و اقلیت­های دیگر توسط عقیم­سازی اجباری دولت مورد سوءاستفاده قرار گرفته­اند. یک نمونه­ی آن خبر اخیر درباره­ی سواستفاده­ای است که توسط خدمات بهداشت بومیان روی زنان بومیان امریکایی صورت گرفته است (سرخ پوستان). بر اساس مطالعات دفتر حسابداری دولتی تنها در سال ۱۹۷۵ تعداد ۲۵۰۰۰ زن بومی آمریکایی پس از اجبار یا تهدید یا انتقال اطلاعات نادست برای همیشه عقیم شده­اند. برخی نیز شکایت کردند که به شرط عقیم شدن از زندان آزاد شده­اند.

پیش از دهه ­ی۱۹۸۰ عقیم سازی به عنوان یک روش جلوگیری از بازگشت به جرم در مورد مزاحمان جنسی صورت می­ گرفت. از آن زمان دادگاه ­ها این روش را ظالمانه و نامعمول شناسایی کرده و براساس حمایت مساوی از اعمال آن جلوگیری کرده­اند. در چند سال اخیر چند ایالت قانونی را تصویب کرده­اند که عقیم­سازی را تحت شرایط خاصی مجاز می­کند. فرد برلین بنیان گذار کلینیک ناهنجاری­های جنسی در دانشگاه جان هاپکینز با این ادعا که مزاحمان جنسی ۶۵ درصد امکان بازگشت به جرم دارند این بحث را راه­اندازی کرد. در پاسخ به بالا رفتن نرخ آزار جنسی کودکان نیز، ایالت کالیفرنیا اولین ایالتی بود در سال ۱۹۹۶ قانن عقیم­سازی شیمیایی مزاحمان جنسی محکوم شده را تصویب کرد. مونتانا، فلوریدا، جورجیا و لوئیزیانا هم در ۱۹۹۷ به این ایالت پیوستند. تکزاس همین قانون را در ۱۹۹۸ تصویب کرد.

برگرفته از کتاب:

دستان سنگین (مقدمه ای بر جرایم خشونت خانگی)

نویسنده: دنیس کیندشی گاسلین

لادن رهبری

rahbari.umz@gmail.com

پرونده ی خشونت:

لینک های مربوط از همین نویسنده:

نظریه های جامعه شناختی خشونت خانگی (۱)

خشونت جنسی شریک زندگی، تهدیدی برای سلامتی زنان

جامعه پذیری زنان و استرس ناشی از خشونت جسمی

جنسیت جرم و بزهکاری