مختصری دربارۀ دیدگاههای مارتین هایدگر و ماتیس استوک
هایدگر در سخنرانی خود با عنوان «ساختن، سکونت، اندیشیدن» میان مفهوم سکونت و ساختن پیوندی معنایی قائل میشود. وی به فعل ساختن/bauen در زبان آلمانی قدیم رجوع میکند که به معنای سکونت است. از استدلالهای زبانشناختی هایدگر در این باره، رجوع به واژه Nachbar یا همسایه است که ریشه مشترکی با فعل bauen دارد و مفهوم آن عبارت است از: «کسی که در نزدیکی سکونت دارد».
نوشتههای مرتبط
وی در ادامه بر جامعیت مفهوم سکونت اشاره میکند: «وقتی از سکونت حرف میزنیم معمولا تصور میکنیم فعالیتی است که انسان در کنار سایر فعالیتهایش انجام میدهد. ما اینجا کار میکنیم و آنجا سکونت میکنیم. ما به طور محض سکونت نمیکنیم- که نوعی رکود و عدم فعالیت محسوب میشود- ما به حرفهای میپردازیم، کار میکنیم، سفر میکنیم و در راه سرپناهی مییابیم. اکنون اینجا و اکنون آنجا». هایدگر با چنین تعریفی از سکونت، شهرسازی مدرنیستی و منطقهبندی کارکردی را نقد میکند که عرصۀ شهر را به قلمروهای سکونت و کار و تردد و فراغت تقسیم کرده بود و به تعبیری مفهوم سکونت را به حضور در مسکن تقلیل داده بود.
بنابراین، از دیدگاه هایدگر مجموعه فعالیتهای انسان سکونت وی را شکل میدهند. چنان که به نظر وی قلمروی سکونت انسان به هیچ ساختمانی در شهر محدود نشده و حتی صرف مسکن نیز نمیتواند ضمانت دهد که سکونت در آن رخ میدهد. بلکه قلمروی سکونت کلیۀ این فعالیتها را دربرمیگیرد. بدینترتیب، او سکونت را همچون «بودن» تعریف میکند: bauen/ ساختن سکونت کردن است و ماهیت سکونت بودن است. وی از منظر زبانشناسی فعل bauen را با اشکال صرف شده فعل sein (بودن) مرتبط میداند: «ich bin/ من هستم، du bist/ تو هستی» و در نهایت سکونت را «شیوه و طریقهای» میداند که «انسان فانی روی زمین وجود دارد».
دیدگاههای هایدگر دربارۀ مفهوم سکونت تاکنون بسیار بازخوانی شده و بر نظریههای پسین اثرگذار بوده است. از جمله پژوهشگرانی که از هایدگر تأثیرپذیرفته و در گامی دیگر تعریف هایدگر از سکونت را نقد کرده، ماتیس استوک است. استوک پژوهشگری فرانسوی است و دیدگاه هایدگر درباره سکونت (یعنی سکونت به معنای بودن و حضور افراد در فضا) را نقد میکند و پیشنهاد میدهد که به جای مفهوم «در فضا بودن» از مفهوم «ارتباط و تعامل با فضا» استفاده شود.
وی در توضیح مفهوم پیشنهادی خود استدلال میکند که رابطه با مکان فی نفسه و به طور مستقل (با تکیه بر مفهوم بودن) وجود ندارد، بلکه متکی بر رفتارها و فعالیتهاست. تمایز روشنی که استدلال استوک با دیدگاه هایدگر دارد، در زاویۀ نگاه استوک به مفهوم فضا نهفته است. به نظر استوک فضا بستری فعال و پویاست که رابطۀ دو سویهای با فعالیتهای کنشگران دارد.
در نگاه استوک، فضای سکونت ظرفی نیست که صرفاً افراد را دربرگیرد؛ بلکه باید به عنوان شرایط و منشأ کنش و فعالیت آنها مورد توجه واقع شود. استوک معتقد است دیدگاهی که فقط «بودن در فضا» را معادل سکونت تلقی میکند، برداشتی ایستا و از پیش تعیین شده از فضا به دست خواهد داد و مانع از آن میشود که بفهمیم فضا چگونه در موقعیتهای مختلف تغییر و تحرک پیدا میکند: «افراد درون فضایی از پیش تعیین شده نیستند، بلکه همراه با فضا هستند، فضایی که بیتوقف خلق و زیسته میشود…». بنابر چنین تعریفی، به نظر استوک، فضای سکونت حتی به فضای زندگی هرروزه (که رفتارهای روزمره در آن اتفاق میافتد) محدود نیست و مستلزم آن نیست که فرد در یک مکان اقامت کند و در محیط بلافصل آن دست به فعالیت زند.
استوک در شرح مفهوم سکونت چنین مینویسد: «سکونت نمیتواند تنها به فرد بازگردد، بلکه نیازمند آن است که از دیدگاهی سهبعدی تحلیل شود: رفتارهای فردی، مجموعه رفتارهای افراد و عناصر نظم یافتهای که فراتر از سطح فردی است، اما بخشی از سکونت وی محسوب میشود. وی در ادامه از اصطلاح «رویۀ سکونت»[۱] استفاده میکند. رویۀ سکونت نظمی فضایی است که مجموعۀ رفتارهای افراد در متن آن قرار دارند و تا حدی این نظم به واسطه همین رفتارها ساخته شده است.
تعریف استوک از سکونت در مکتب نظری متأخری جای میگیرد که به ساختار یا عاملیت به تنهایی اولویت نمیبخشند. میتوان گفت که به نظر استوک فضا به عنوان یک ساختار نظم یافته، رفتارهای کنشگران را در خود جای میدهد؛ اما ساختاری محدود کننده نیست. استوک فضا را «شرایط و منشأ» رفتارهای فردی و جمعی میداند؛ چنانکه آنتونی گیدنز نیز در تئوری ساختیابی (structuration) خود ساختار را مجموعهای از قواعد و امکانها تعریف میکند که در کنار محدودیتها، انتخابهایی را پیش روی کنشگران میگذارد. در مقابل کنشگران نیز به واسطۀ انتخابهای رفتاری خود، در روندی پویا و به صورتی جمعی، ساختار فضا را به بخشی از تجربۀ زیستی خود تبدیل میکنند و آن را از نو میآفرینند. سکونت در نگاه استوک و بسیاری از متفکران معاصر حوزۀ شهر چنین مفهومی دارد.
منابع:
Heidegger, M. (2006). Building dwelling thinking. Spaces of visual culture. London, Routledge, 66-76.
Stock, M. (2007). Théorie de l’habiter. Questionnements (No. BOOK_CHAP, pp. 103-125). Paris: La Découverte.
[۱] régime d’habiter