انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نظریه آمیختگی مفهومی و داستان‎های خیالی

تصویر: ترنر

یکی از نظریه‌های مهم درباره این فرایندهای شناختی آمیختگی مفهومی است. طبق این نظریه ذهن انسان می‌تواند ساختارها را از یک قلمرو بگیرد و آن را با عناصری از قلمرو دیگر ترکیب کند و این‌گونه تصاویر ذهنی و مفاهیم جدیدی را شکل دهد. آمیختگی عملکرد ذهنی و بنیادین در انسان است که اصول حاکمیت و ساختار خاص خود را داراست.

شاید بتوان گفت ویژگی اصلی ذهن انسان توانایی او در خلق و درک نمادهاست. به‌طوری که او را “حیوان نمادین” نام نهاده‌اند(دیکان[i]،۹۵:۱۹۹۷). اگرچه از طریق آموزش می‌توان به برخی از حیوانات باهوش سطحی از انتزاع را آموخت ولی دانشمندان در این کار توفیق چندانی نداشته‌اند. این در حالی است که حتی انسانی با بهره هوشی پایین به راحتی از نمادهای پیچیده‌ای مانند زبان استفاده می‌کند و می‌تواند به راحتی دروغ بگوید و جهان‌های ساختگی خود را خلق نماید(همان). اگرچه استفاده از نمادها از دیرباز یکی از ویژگی‎های ‌معرف انسان محسوب می‌شود ولی تنها در چند دهه اخیر است که محققان به فرایندهای شناختی‌ در ذهن انسان پی برده‌اند فرایندهایی که او را قادر می‌سازند تا جهان‌های ممکن و مملو از انتزاعات را به‌وجود آورد.

همان‌طور که گفته شد، یکی از نظریه‌های مهم درباره این فرایندهای شناختی آمیختگی مفهومی است. طبق این نظریه ذهن انسان می‌تواند ساختارها را از یک قلمرو بگیرد و آن را با عناصری از قلمرو دیگر ترکیب کند و این‌گونه تصاویر ذهنی و مفاهیم جدیدی را شکل دهد. آمیختگی عملکرد ذهنی و بنیادین در انسان است که اصول حاکمیت و ساختار خاص خود را داراست. این عملکرد ذهنی نقشی اساسی، و احتمالاً اساسی‌ترین نقش را در بین اجداد ما در ۵۰ یا ۱۰۰ هزار سال گذشته تاکنون ایفا کرده است. فوکونیه و ترنر(۲۰۰۲) بر این عقیده‌اند که آمیختگی بخشی اساسی از ماهیت و طبیعت انسان است و اینکه انسان می‌تواند فضاهای ذهنی و مفهومی متناقض را با هم ترکیب کند باعث شده است تا او به‌لحاظ شناختی مدرن و پیشرفته محسوب شود. مشخص نیست که چگونه توانایی پیشرفته آمیختگی در انسان به تکامل رسیده است ولی این مسئله به‌لحاظ تطوری در رشد حافظه و توانایی رویاپردازی در انسان قابل ردگیری است، چراکه در هر دوی این موارد مغز باید توانایی داشته باشد که بین محیط بلافصل و داستان متفاوت از آن محیط تمایز ایجاد کند.

در این راستا نظریه آمیختگی مفهومی در تلاش است تا به توصیف و تحلیل چگونگی تولید ایده‌ها و معناهای جدید در ذهن و زبان انسان دست یابد؛ نکته‌ای که پیش از این در بیشتر نظریه‌های مربوط به تفکر و درک مورد توجه قرار نمی‌گرفت. یکی از عرصه‌های تخیل که مملو از جهان‌های خیالی است و اندیشمندانی چون ترنر آن را حاصل عملکرد توانایی شناختی آمیختگی مفهومی می‌داند داستان‌ها هستند.

می‌دانیم که داستان‌ها (یا قصه‌ها) در جهانی از انتزاع‌ تولید می‌شوند. همان‌طور که در بخش‌های قبل نیز گفته شد، در چند دهه اخیر اندیشمندان به‌‌دنبال تحلیل داستان‌ها با کمک نظریه آمیختگی مفهومی برآمده‌اند. نکته جالب در رابطه با قصه‌ها آن است که در این قصه‌ها با ایده‌های ماوراء طبیعی و موجودات عجیب‌الخلقه‌ای روبه‌رو می‌شویم که مرزهای منطق انسان را درهم می‌شکنند. پ. بویر[ii](199:2000) معتقد است که هرگاه اسطوره‌ها و قصه‌های خارق‌العاده دست به نوعی تخطی از منطق عام می‌زنند توجه مخاطب خود را جلب می‌کنند و به بالاترین سطح ماندگاری در حافظه می‌رسند. حال سوال اینجاست که چگونه انسان‌ها می‌توانند این مفاهیم غیرمنطقی را درک کنند؟ چگونه ذهن انسان می‌تواند به درک مفاهیمی مانند حیوانات سخنگو، یا موجودات عجیب‌الخلقه‌ای که نیمی انسان و نیمی حیوان هستند دست پیدا کند؟ بویر هرگز به این نکته نپرداخت که درک و تولید این مفاهیم خارق‌العاده به چه فرایندی متکی هستند. ولی از نظر کسانی چون ترنر(۱۹۹۶) مفاهیم غیرعادی که در قصه‌ها به وفور یافت می‌شوند از فرایندهای آمیختگی مفهومی مشتق شده‌اند. وی بر این باور است که فرایند انسان‌پنداری، از طریق آمیختگی، اشیاء بی‌جان را تبدیل به اموری ذهنی می‌کند.

تحقیقات بیشتر در این زمینه نشان داده‌اند که مفاهیم غیرمعمول در داستان‌ها با آمیختگی مجموعه‌ای از عناصر موجود در مقوله‌های طرحواره‌ای، مانند حیوانات، اشیاء و انسان‌ها، خلق می‌شوند. قصه‌های مربوط به دیو‌ها و موجودات عجیب‌الخلقه و نیز آدم‌هایی که هرگز نمی‌میرند و دخترها و پسرهایی که به‌خاطر سحر و جادوی ساحران به حیواناتی با خصوصیات انسانی یا برعکس تبدیل می‌شوند همگی با آمیختگی مقوله‌های طرحواره‌ای و از راه تخیل امکان خلق پیدا می‌کنند.

ترنر(۲۰۰۳) می‌گوید انسان‎ها می‌توانند معنای یک داستان را در محیط بلافصل و با پشتیبانی حافظه درک کنند. این حمایت می‌تواند به یاد آوردن یک خاطره خاص باشد که فرد را در مفهوم‌سازی داستان راهنمایی می‌کند و یا از طریق فشرده‌سازی دو داستان متفاوت اما نامتناقض در یک قالب مفهومی واحد باشد. همچنین انسان‎ها می‌توانند زمانی‎که حس‌‎گرهای آنها چیزی از زمان و موقعیت حال دریافت نمی‌کنند داستان‎های خیالینی در خواب ببینند و می‌توانند وقتی از خواب بیدار شدند خاطره‌ای را به یاد آورند، حتی اگر آن خاطره ربطی به زمان حال نداشته باشد. انسان‎ها می‌توانند داستانی خیالی و ساختگی بسازند حتی اگر آن داستان در معنادار کردن موقعیت آنها در زمان حال نقشی نداشته باشد و یا داستانی که مربوط به زمان و موقعیت آنها در زمان حال است را با داستانی خیالی یا یک خاطره از گذشته تلفیق کنند. آنها حتی می‌توانند دو داستان را با هم فعال و تلفیق کنند، منشاء این داستان‌ها ممکن است در حافظه باشد یا هردوی آنها خیالی باشند، حتی این امکان وجود دارد که هیچ‌کدام از آنها به زمان و موقعیت کنونی فرد ربطی نداشته باشند. در ادامه انواع آمیختگی در خلق داستان را از نظر ترنر مورد بررسی قرار می‎دهیم.

داستان‎های تک ساحتی و دوساحتی

به‌طور کل، از نظر ترنر(۲۰۰۳) دو نوع آمیختگی عمده و خلاق در خلق داستا‌ن‌ها نقش دارند که عبارتند از داستان‌های تک‌ساحتی و داستان‎های دوساحتی. برای درک چگونگی ساختار داستان‌های تک‌ساحتی این مکالمه تخیلی را در نظر بگیرید:

مردم به درخت گفتند: “ما می‌خواهیم اینجا ساکن شویم پس از اینجا برو و جای دیگر را برای خودت انتخاب کن” درخت گفت: “من از اینجا تکان نمی‌خورم چون اینجا را انتخاب کردم و همین‌جا هم می‌مانم.”

تصویر موجود در این بازنمایی یک آمیختگی تک‌ساحتی است که قسمتی از شناخت پشت صحنه را به نمایش می‌گذارد. این صحنه از ایده خلاف واقع انسان‌پنداری موجودات بی‌جان یا حیوانات گرفته شده است.

ساختار این مکالمه خیالی از الگوی متداول انسان نشات می‌گیرد. درخت یک‌دنده همه انتظارات منطقی و معمولی که از مقوله مربوط به یک انسان می‌توان داشت را داراست، به‌جز این حقیقت که او یک انسان نیست، بلکه یک درخت است. در واقع از طریق این آمیختگی تک‌ساحتی است که اکثر مردم مشکلی با درک این‌گونه قصه‌ها ندارند. این بازنمایی دربردارنده جوهره‌ای طبیعی است که انتظارات روان‌شناختی را نشان می‌دهد و از طریق فرایند آمیختگی مفهومی است که می‌توان توجیهی برای تولید و درک این‌گونه از ایده‌های خلاف منطق آورد.

از نظرترنر(۲۰۰۳) تلفیق دوساحتی پیشرفته‌ترین شکل آمیختگی مفهومی است که دربردارنده فضاهای درونداد بسیار متفاوتی است. ترنر(همان) براین نظر است که تمایزهای قدرتمندی که میان عناصر دو درونداد وجود دارد “تصادم تاثیرگذاری”[iii] را خلق می‌کند و به این ترتیب آمیختگی‌های خلاقی را به‌وجود می‌آورد. مثالی که ترنر در مقاله داستان‌های دو ساحتی[iv](همان) بدان اشاره می‌کند داستان خوردن میوه درخت دانش است که در سفر پیدایش عهد جدید آمده است، وی به قسمتی اشاره می‌کند که شیطان در هیبت ماری بر حوا ظاهر می‌شود و او را به خوردن میوه ممنوعه تشویق می‌کند. ترنر معتقد است اینکه انسان قادر است تا دو ساختار ذهنی ناسازگار، مانند مار و انسان را فعال کند و آنگاه به‌صورت خلاقانه‌ای آنها را در یک ساختار ذهنی جدید، مانند صحبت کردن یک مار، با هم درآمیزد جای بسی شگفتی است. ترنر می‌گوید عاقلانه است که ما از تطوری که بر ما گذشته انتظار داشته باشیم که به ذهن اجازه ندهد تا داستان‌هایی را که متناقض هم هستند و یا با موقعیت فعلی ما در تضادند به‌طور همزمان فعال کنیم؛ چراکه این کار تا حد زیادی خطر گیجی و گمراه‌کنندگی برای ذهن به همراه دارد ولی با این حال این کاری است که ما در بیشتر ساعات روز انجام می‌دهیم. در اکثر زمان‌هایی که انسان در زمان حال و در داستان واقعی و غیرقابل انکاری از بدبختی و ناامیدی به دام می‌افتد می‌تواند از روی اراده برای فرار ذهنی از موقعیت حال داستان کاملاً متفاوتی را بسازد. از نظر ترنر خواب دیدن- که شامل فعال‌سازی داستان‌هایی غیر از داستان‌های واقعی است- به‌طور کل تنها برای پستانداران امکان‌پذیر است. در هنگام خواب حواس دریافتی، به داستان واقعی که در زمان حال وجود دارد دسترسی ندارند، بنابراین می‌توانیم داستان زمان حال خود را فراموش کنیم و داستان خیالی دیگری را فعال سازیم.

ترنر در ادامه مقاله خود می‌گوید که انسان‌ها صرفاً داستان‌هایی را که خلاف واقعیت زمان حال آنهاست مجسم نمی‌کنند بلکه پا را از این فراتر می‌گذارند؛ از نظر ترنر(همان) انسان‎ها جهش ذهنی بزرگی را پشت سر گذاشته‎اند که می‌توانند دو داستانی که باید کاملاً از هم جدا نگه داشته شوند را با هم تلفیق کنند و از این آمیختگی داستان سومی را به‌وجود آورند، اگرچه این داستان تلفیقی یقیناً کذب است. فعال‌سازی دو داستان به‌صورت ذهنی، در حالی که باید تنها یکی از آنها فعال شود و آمیختن آنها با هم در حالی که باید از هم جدا نگه داشته شوند، در واقع برای انسان شدن ما امری ضروری و ریشه‌ای بوده است.

 

 

 

Boyer, P.(2000).”Functional Origins of Religious Concepts: Ontological and Strategic Selection in Evolved Minds”. The Journal of the Royal Anthropological Institute 6(2), pp. 195-214.

Deacon, T. W. (1997). The Symbolic Species: The Co-Evolution of Language and the Human Brain. London: Allen Lane The Penguin Press.

Fauconnier, G. and Mark Turner (2002). The Way We Think: Conceptual Blending and the Mind’s Hidden Complexities. New York: Basic Books

Turner, M.(1991). Reading Minds: The Study of English in the Age of Cognitive Science. Princeton, NJ: Princeton University Press.

—————–(۱۹۹۶). The Literary Mind. Oxford: Oxford University Press.

—————–(۲۰۰۱).Cognitive Dimensions of Social Science. Oxford: Oxford University Press.

……………….. (۲۰۰۳). “Double-scope Stories”, in D. Herman (ed.) Narrative Theory and the Cognitive Sciences, pp. 117-42. Stanford, Ca.: Center for the Study of Language and Information.

ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139

 

 

 

[i] T. Deacon

[ii] P.Boyer

[iii] rich clash

[iv] double scope blending stories