کتابخانه و موزه ملی ملک از چندی پیش اقدام به برگزاری نمایشگاهی با عنوان نشستن نموده است که تا نیمه اردیبهشت ۱۳۹۵ ادامه خواهد داشت. نمایشگاه مذکور انواع نشستن را موضوع خود قرار داده است اما حریم نمایشگاه از منظر موضوعی را آثار موزهای میسازد یعنی در این نمایشگاه شاهد نشستن به روایت آثار موزهای هستیم. انواع نشستن از روی مجموعههای مختلفی همچون نسخ خطیُ نگارگریُ آثار لاکیُ چاپ سنگی و غیره انتخابشده است و در نمایشگاه جای یافتهاند. از سویی آثار تاریخی به شکل اصلشان بر روی دیوارها در قاب و یا ویترینها قرارگرفتهاند و عنوان نمایشگاه و توضیحات جانبی آنهاست که مخاطبین دیدارکننده را بهسوی نشستنهای موجود در آثار سوق میدهند. اما آثار و موضوع تنها با حضور اصلی آثار عرضه نشده است. در سمتی از نمایشگاه مجموعه از انواع نشستن که حدود بیست نوع را شامل میشود از نقشهای روی قلمدانهای انتخابشده و تصاویر انتخابشده به شکل منتخب که بخشی از اثر است در کنار هم چیدمان شدهاند. این قابهای چیدمان شده انواعی از نشستن در فرهنگ ایرانی را در یک دیوار نشان میدهد. در میانه نمایشگاه تصاویری از میان نگارگریها برش خورده بر یک سکو قرار دادهشدهاند تا مخاطبین برگرد آنها بچرخند و تماشا کنند. در میانه سکو ابزار نشستن همچون قالیچه و بالشتهایی گذاشتهشده است. در گوشهای دیگر هم نشست از میان سکهای قاجاری برش خورده است و به شکل دولایه گذاشته است تا مخاطب از میان این دولایه بگذرد. دیواره انتهایی نمایشگاه نشاندهنده موشن گرافیکی است انواع اصلاحات نشستن را به شکل گرافیکی و تایپوگرافیک ارائه میکند. در این نمایشگاه جاهایی هم برای نشستن مخاطبین در نظر گرفتهشده است. مخاطب میتواند بر روی صندلی در کنار تصویر برش خورده کمالالملک بنشینند و یا بر روی سکویی که در مقابل چیدمانهای محیطی تصاویر قرار دادهشده است.
نمایشگاه نشستن با شیوه برجستهنمایی عمل میکند. نمایشگاه حالتهای نشستن را از میان آثار گوناگون انتخاب کرده و در اشکال مختلف برجستهنمایی کرده است، گاه با بزرگنمایی و گاه با برش زدن قاب اثر و حتا جدا کردن از زمینه اصلی همگی سبب شده است تا آدمهای نهفته در میان آثار با اشکال مختلف برجسته شوند. در این برجستهنمایی اثر به نشانهای تازه تبدیل میشود و تبدیلشدن به نشانگی تازه محصول جدا شدن از بافت قبلی است. نشانه در بافت تازهای قرار میگیرد که محصول همنشینیهای جدید است. در ویترینها آثار آنگونه که هستند قرارگرفتهاند اما در کنار آنها تصویر جداشده از بافت است و درنهایت این تصاویر همنشین شدهاند و بافت نمایشگاه را ساختهاند. این بافت جدید نشستن را هدف قرار داده است و نشان میدهد که فرمهای نشستنهای رایج در فرهنگ ایرانی دارای سابقه بسیار است. این فرمها تکرار شدهاند و درنهایت در گنجینه ناخودآگاه فرهنگی قرارگرفتهاند. اما نشستن به روایت این نمایشگاه تنها فرمهای طبیعی و ناخودآگاه نیست بلکه همنشینی دیگر نمایشگاه دلالتی دیگر از نشستن میسازد. در کنار آثار و تصاویر تعابیری قرارگرفته و نشان میدهد که نشستن جنبه سمبلیک هم یافته است. آنجا که حرکات آدمی همچون نشستن دلالت بر معنایی مییابد ارزش فرهنگی به خود میگیرد و نشانهای فرهنگی میشود. فرهنگی شدن نشستن محصول حضور در بافتهای فرهنگی همچون هنر و ادبیات نیز هست. اینگونه است که نمایشگاه نیز با انتخاب نشستنها در بسترهای هنری و ادبی ابعاد فرهنگی این بخش از حرکات و فرم و بدن آدمی را عیان میسازد. نمایشگاه نیز با استفاده از روشهای هنری معاصر همانند چیدمان هنری(اینستالیشن) و یا موشن گرافی سعی میکند بافت هنری تازهای بسازد و با روشهای هنری تازه پیوندی بین هنرهای گذشته و معاصر بسازد و ازاینرو حضور نشستن در بافت هنری و فرهنگی را تداوم بخشد.
نوشتههای مرتبط
در این نمایشگاه بهواسطه حضور ژانرهای مختلف هنری نوعی فضای بیناژانری نیز ایجاد میشود که مخاطب همزمان با استفاده از ژانرهای مختلف موضوع را میخواند و بهواسطه ژانرهای گوناگون رابطه و دریافتهای متفاوتی برای مخاطب شکل میگیرد. بیناژانریت نمایشگاه امکان تعامل مخاطب را افزایش میدهد و حتا سبب میشود تا دلالتها در هم بیامیزند.
در این نمایشگاه خوانش مخاطب ابعاد چندگانهای به خود میگیرد. بهواسطه ژانرهای مختلف، مخاطب با حواس گوناگونش میخواند و آثار و نشانهها را درمییابد. حتا نشانهها ثابت نیستند که مخاطب در یک لحظه و با یک بار تماشا آنها را در ذهن خود ثبت کند بلکه بهواسطه هنرهای جدید نشانه در برابر او به حرکت درمیآیند و حالا او باید خود را در سکون نگه دارد و نشانهها را که در برابرش میگذرند دریابد و بخواند. بخش دیگر خوانش تماشاگر بیننده محصول ویژگیهای مکانی است. اینکه نشانههای در فضای نمایشگاه پخششدهاند و مخاطب باید در فضای نمایشگاه بچرخد و آثار و نشانهها دریابد و بخواند. خوانش مخاطب محصول و وابسته به حرکت اوست. او با حرکت خود میخواند و در هر لحظه از حرکتش بخشی پیدا و بخشی پنهان است. او در هر لحظه آثار و نشانهها را به شکلی و ترکیبی که محصول زاویه نگاه اوست مییابد. درواقع مخاطب هر لحظه تصویری میسازد.
در این نمایشگاه آنچه بهمثابه نشانه در برابر مخاطب قرار میگیرد خود اوست. فرمها و حرکاتی که حداقل بخشهایی را خود او همواره دارد و انجام میدهد حالا در برابرش قرار میگیرد. آنچه مخاطب میخواند خود یا بخشی از خود است که بهواسطه اشتراک با فرمهای ارائهشده با آنها پیوند میخورد. ازاینرو نوعی رابطه جانشینی میان مخاطب و نشانهها و آثار نیز برقرار میشود.
بخشی دیگر از نمایشگاه به تعامل مخاطبین اختصاص دارد، آنجا که مخاطب بیننده را دعوت میکند تا در نمایشگاه و از نشستنهای خودش عکس بگیرد و در شبکههای اجتماعی مجازی به اشتراک بگذارد. بهطورمعمول موزهها عکاسی را ممنوع میکنند و یا از عکس گرفتن بینندگان واهمه دارند اما حالا موزه از مخاطب میخواهد تا عکس بگیرد. عکس گرفتن و درواقع نشستن مخاطب خود نوعی تعامل برای خوانش است. خوانشی که برای تداوم شکل میگیرد. اینگونه است که مخاطب تنها یک پیام را دریافت نمیکند بلکه پیام را میسازد و یا ادامه میدهد. مخاطب از گیرنده به فرستنده تبدیل میشود و دیگر تنها خوانشگر نیست بلکه خود مؤلف نیز هست. نشستن و فرهنگ نشستن تنها معنا و نشانهای از گذشته و تمامشده نیست بلکه نشانهای زنده است و حتا مخاطب خود را بهواسطه تصاویری که میسازد به نشانهای دیگر تبدیل میکند. جای خالی مخاطب اعم از نشیمنگاهها یا هرجایی که بتواند قرار بگیرد حتا وقتی خالی باشد خود اشاره به نشانگی مخاطب دارد. مخاطبی که خود گیرنده و خوانشگر است و حالا در نمایشگاه به فرستنده و مؤلف دیگر تبدیل میشود و نمایشگاه در خودش تمام نمیشود بلکه میتواند مخاطب دوم و بیرون از خود داشته باشد.
نمایشگاه نشستن بینندگان را به بازی میگیرد و این بازی شیوه دیگری از خوانش است که معناهای تازهای بر متن نمایشگاه میافزاید و چرخه خوانش را باز میگذارد تا نمایشگاه تمام نشود.