نویسنده جوردن زلاتو برگردان بدری سیدجلالی
نشانه شناسی شناختی[۱] (که در منابع انگلیسی به صورت اختصاری CS نامیده می شود) را می توان به عنوان ماتریس فرارشته ای[۲] از حوزه های مطالعاتی و روش های گوناگونی تعریف کرد که بر پدیده چند وجهی “معنی” تمرکز دارد. این یک حوزه مطالعاتی نوظهور است، و خواستگاه آن در صفحه اصلی سایت مجله “نشانه شناسی شناختی: مجله میان رشته ای در خصوص ذهن و معنی[۳]” چنین معرفی شده است: “ادغام روش ها و نظریه های توسعه یافته در رشته های علوم شناختی با روش ها و نظریه های توسعه یافته در نشانه شناسی و علوم انسانی، با هدف نهایی ارائه دیدگاه های جدید در عرصه دلالت پردازی[۴] انسان و بروز آن در مناسبات فرهنگی ” (www.cognitivesemiotics.com, August 17, 2011). این تعریف که در حال حاضر هم بسیار گسترده می نماید، در آینده می تواند به تحقیقات وسیع تری بسط د اده شود و ” دلالت غیر انسانی ” را نیز در برگیرد. در بررسی این رشته متوجه می شویم که گرچه تمرکز متخصصان ” نشانه شناسی شناختی” بر مشخصه منحصر به فرد انسان در ساخت معنی است، توافق عمومی دیگری نیز در اینجا مطرح می شود مبنی بر اینکه انجام درست این کار فقط در چارچوب های مقایسه ای[۵] و تکاملی[۶] امکان پذیر است.
نوشتههای مرتبط
آنطور که از تعریف این حوزه مطالعاتی بر می آید، ” نشانه شناسی شناختی” از خلال نظام رشته ها و پیکره بندی های موجود برخاسته و در امتداد آنها گسترش می یابد. به عبارت روشن تر، این رشته نباید به عنوان شاخه ای از نشانه شناسی در نظر گرفته شود، چه از نظر “دامنه” مطالعات (اتفاقی که در مورد نشانه شناسی زیستی[۷]، نشانه شناسی فرهنگ و یا نشانه شناسی اجتماعی رخ می دهد)، و چه به لحاظ “وجه نمایی[۸]” آن (همانند نشانه شناسی دیداری[۹]، نشانه شناسی متن[۱۰]). این حوزه مطالعاتی به یک رشته خاص تعلق ندارد، و نباید به یک “مکتب” یک نشانه شناسی خاص (به عنوان مثال پیرسی[۱۱]، سوسوری[۱۲]، گریماسی[۱۳]) و حتی به یک نظریه مشخص (برای مثال نشانه شناسی هستی گرا[۱۴]) هم نسبت داده شود. متأسفانه، این تفسیرهای رایجی است که از برچسب “نشانه شناسی شناختی”، و به دلیل سر عنوان این رشته به اشتباه مطرح می شود. اما برچسب ها، علی رغم اینکه برای سازماندهی مفاهیم و حوزه های دانش مفیدند، لزوماً برای تفسیر یک موضوع ضرورتی ندارند؛ چناچه میبینیم بسیاری از پژوهشگران این رشته برای تحقیقات خود از برچسب ” نشانه شناسی شناختی” استفاده نمی کنند.
به طور کلی، باید توجه کرد که “نشانه شناسی شناختی” فقط یک نام جدید و تجملی برای علوم شناختی (سنتی) نیست. رابطه بین این دو ماتریس میان رشته ای بسیار پیچیده بوده و بررسی دقیق آن مستلزم توجه و زمان بیشتری است که در در حوصله این یادداشت نمی گنجد. البته همپوشانی قابل توجهی میان این حوزه ها وجود دارد، و در خصوص تعداد روش های ارتباط دهنده آنها با هم همچنان راه برای بحث و مذاکره باز است. اما به طور خلاصه، علوم شناختی که پیدایش آن به دهه ۱۹۵۰ بر می گردد، به صراحت رویکردی فیزیکالیستی (محاسباتی و / یا عصب شناسی) را برای مطالعه ذهن بر می گزیند، و به صورت کاملاً انتخابی – که در رأس آنها فلسفه ذهن با گرایش تقلیل گرا [۱۵] (برای مثال دنت[۱۶] ،۱۹۹۱) قرار دارد- خود را به سمت علوم انسانی سوق می دهد. اما بررسی های دقیق تر نشان می دهد که رویکرد “نشانه شناسی شناختی” در تعهدات هستی شناختی و روش شناختی اش کثرت گرایی[۱۷] بیشتری دارد، و گام های محکم تری در حوزه علوم انسانی بر می دارد.
شایان ذکر است معرفی این رشته، همچون سایر حوزه های مطالعاتی نوین نمی تواند به شکل کامل و جامع صورت گیرد و اغلب با شناساندن متولیان رشته، حیطه فعالیت پژوهشگران امر و نمونه کارهای انجام شده میسر می شود. به اعتقاد نگارنده، بهترین روش معرفی این نوع رشته ها و به ویژه” نشانه شناسی شناختی ” به شیوه “هستی گرایی(اگزیستانسیالیستی)” (یعنی ارائه مثال های مشخص) می باشد. پس از انجام این کار می توان تعمیم هایی در خصوص چیستی تحقیقات ” نشانه شناسی شناختی ” و چگونگی آنها را مطرح نمود. در نهایت می توان به این سوال پاسخ داد که چرا مطالعات ” نشانه شناسی شناختی ” لازم است و این رشته چه سهمی در توسعه دانش خواهد داشت.
[۱] Cognitive Semiotics
[۲] transdisciplinarity
[۳] Cognitive Semiotics: Multidisciplinary Journal on Mind and Meaning
[۴] signification
[۵] Comparative framework
[۶] evolutionary framework
[۷] biosemiotics
[۸] modality
[۹] visual semiotics
[۱۰] text semiotics
[۱۱] Peircean
[۱۲] Saussurean
[۱۳] Greimasian
[۱۴] Existential Semiotics
[۱۵] reductionist
[۱۶] Dennett
[۱۷] pluralist
پرونده بدری سیدجلالی در انسان شناسی و فرهنگ:
http://anthropology.ir/node/25278