نویسنده جوردن زلاتو برگردان بدری سیدجلالی
از آنجا که نشانه شناسی غالباً مطالعه نشانه ها، یا به شکل عمومی تر مطالعه معنی، تعریف می شود و به دلیل چند معنایی بودن (و محبوبیت فعلی) اصطلاح “شناختی رست مانند هر نظریه نشانه شناختی دیگر – از نظریه های پیرس و سوسور گرفته تا دیدگاه های اکو (۱۹۹۹) و هافمیر (۱۹۹۶)- تمام موضوعات مرتبط با این حوزه ها می تواند تحت پوشش “نشانه شناسی شناختی” قرار گیرد.
نوشتههای مرتبط
رویکرد شناختی به نشانگی[۱]
از آنجا که نشانه شناسی غالباً مطالعه نشانه ها، یا به شکل عمومی تر مطالعه معنی، تعریف می شود و به دلیل چند معنایی[۲] بودن (و محبوبیت فعلی) اصطلاح “شناختی[۳]”، درست مانند هر نظریه نشانه شناختی دیگر – از نظریه های پیرس و سوسور گرفته تا دیدگاه های اکو[۴] (۱۹۹۹) و هافمیر[۵] (۱۹۹۶)- تمام موضوعات مرتبط با این حوزه ها می تواند تحت پوشش “نشانه شناسی شناختی” قرار گیرد. با این حال، بنا بر آنچه که در تعریف بخش قبل مطرح شد، پیدایش “نشانه شناسی شناختی” به معنای واقعی کلمه در اواسط دهه ۱۹۹۰ صورت گرفت. یکی از پیشگامان این رشته که به ندرت از او تقدیر می شود توماس دادسیو[۶] است که مهمترین اثر وی در مورد ذهن و نمادها: مناسبت علوم شناختی برای نشانه شناسی[۷] (دادسیو، ۱۹۹۵) نام دارد. در این اثر، نویسنده برای طرح خود هر دو هدف مفهومی / روش شناختی و نیز تجربی را وضع می کند: یعنی، “… نشان دادن امکان و نیز کاربرد رویکرد شناختی در نشانگی با مبنا قرار دادن نظریه شناختی نشانه ها، که من بعدها آن را در یک حوزه مشخص پژوهشی دشوار، رشدِ ارتباطاتِ نمادین در کودکان، اعمال کردم “(همان: ۲). نویسنده با یک دید کلی تاریخی نشان می دهد که چگونه تلاشِ مداوم جهت “ذهنیت زدایی “[۸] تعاریفی مانند نشانه، نشانگی و معنی در قرن بیستم به جدایی نشانه شناسی و علوم شناختی کمک کرد. با اینکه “محاسبات” و “پردازش اطلاعات” از مفاهیم اصلی علوم شناختی به شمار می آمد، اما جایگاه حائز اهمیتی در “رویکرد شناختی به نشانگی” نداشت. اما در دو دهه آخر قرن بیستم، پژوهشگران روانشناسی رشد[۹] و روانشناسی شناختی (بیتس[۱۰]، برونر[۱۱]، توماسلو[۱۲]) و زبان شناسی (لانگاکر[۱۳]، تالمی[۱۴]، لیکاف[۱۵] ) توجه ویژه ای به تعاریف “تجربی” مانند طرحواره سازی[۱۶]، توجه (مشترک)[۱۷] ، استعاره[۱۸]، و روایت[۱۹] معطوف کردند. به این ترتیب زمینه برای نزدیک شدن این دو رشته فراهم شد. دادسیو یکی از اولین افرادی بود که این مسئله را به صراحت مطرح کرد؛ به علاوه، مفاهیمی از نشانه شناسی را برای اعمال در ” یک حوزه مشخص پژوهشی دشوار” استخراج نمود: رشد نشانه شناسی کودکان. البته این موضوع پیشترها توسط روانشناسان کلاسیک مانند پیاژه[۲۰] (۱۹۶۲) و ویگوتسکی[۲۱] (۱۹۶۲، ۱۹۷۸) با دقت مورد مطالعه قرار گرفته بود؛ اما مفاهیم جدید، روش های تحقیق و انبوهِ داده ها موجب باروری هر چه بیشتر این حوزه مطالعاتی شد.
این واقعیت که طی چند دهه گذشته ایده های مشابه – و حتی خودِ اصطلاح “نشانه شناسی شناختی” – در حوزه های مختلف پژوهشی ظهور کرده اند، امری تصادفی نیست. شاید با اندکی اغراق بتوان چنین پنداشت که “نشانه شناسی شناختی” پاسخ نیازهای بشر در طی تاریخ بوده است: نیاز به یکی شدن و یا حداقل ” یکپارچه شدن” دیدگاه های ما نسبت به جهان، نیاز به ارتقا سطح پویایی و پیچیدگی انسان، نیاز به درک بهتر – و بالاخره پرداختن به رابطه دیالکتیکی میان آزادی فردی (خودمختاری[۲۲]) و وابستگی جمعی (جامعه جویی[۲۳])، و غیره.
به عبارت دیگر، اگر “نشانه شناسی شناختی” وجود نداشت، نیاز داشتیم آن را ایجاد کنیم . پتانسیل این موضوع به عنوان یک حوزه فرارشته ای در تجمیع درک ما از زندگی، ذهن، زبان و جامعه بسیار قابل توجه است. به علاوه، این رشته می تواند به تجمیع سایر رشته هایی که زیر چتر خود قرار می دهد- در صدر آنها روانشناسی و زبان شناسی- کمک کند. چرا که آنها غالباً به صورت زیر رشته هایی که در تناقض با هم هستند تفکیک شده و موضوع مورد مطالعه شان را (یعنی ذهن و زبان) از جنبه های زیستی، روانی، و اجتماعی-فرهنگی به طور کاملاً مجزا بررسی می کنند. بار دیگر تأکید می کنم که ” نشانه شناسی شناختی ” رشته، مکتب، یا نظریه ای از نشانه شناسی نیست، بلکه باید به عنوان رشته ای کامل و مجزا پذیرفته شود. این حوزه مطالعاتی از ایده های پیرس، سوسور، یاکوبسن[۲۴]، گریماس و یا از هر کس دیگری بهره می برد تا آنجا که آن ایده ها بتوانند زمینه ساز مناسبی برای پژوهش های عملی باشد، پژوهش هایی که نهایتاً به خلق بینش جدیدی نسبت به طبیعت (و فرهنگ) انسان ها، به عنوان موجوداتی معنا جو[۲۵] و معنا ساز[۲۶]، منجر شوند. اگر ثقیل شدن عنوان رشته مطرح نبود، شاید بهتر بود نام آن ” نشانه شناسی علوم شناختی/ ذهن” انتخاب می شد، البته به شرطی که “علم” فقط در ارجاع به علوم طبیعی مد نظر قرار نمی گرفت.
[۱] semiosis
[۲] polysemy
[۳] cognitive
[۴] Eco
[۵] Hoffmeyer
[۶] Thomas Daddesio
[۷] On Minds and Symbols: The Relevance of Cognitive Science for Semiotics
[۸] de-mentalize
[۹] Developmental psychology
[۱۰] Bates
[۱۱] Bruner
[۱۲] Tomasello
[۱۳] Langacker
[۱۴] Talmy
[۱۵] Lakoff
[۱۶] schematization
[۱۷] (joint) attention
[۱۸] metaphor
[۱۹] narrative
[۲۰] Piaget
[۲۱] Vygotsky
[۲۲] autonomy
[۲۳] sociality
[۲۴] Jakobson
[۲۵] meaning-seeking
[۲۶] meaning-making
پرونده بدری سیدجلالی در انسان شناسی و فرهنگ:
http://anthropology.ir/node/25278