الکس گوردون برگردان بدری سیدجلالی
به گفته الکس گوردن، ما با مفاهیمی از قبیل تشریفات، سوگواری و تدفین خو گرفته ایم؛ اما در قرن ۲۱ مجموعه ای از نشانه ها، نمادها و کدهای فرهنگیِ مدرنی برای مرگ ظهور کردهاند که پتانسیل لازم برای تغییر نگرش و تفکر ما به مرگ را دارند.مقوله مرگ در انگلستان در حال تغییر است. آیین سنتی، اجتماعی و فرهنگیِ مردم و رفتارهایی که به مرگ و روند آن مربوط میشوند همگی در حال بازبینی هستند تا جایی که مجموعه جدیدی از نشانه ها، نمادها و کدهای فرهنگی در حال ظهورند. به طور خلاصه، نشانه شناسیِ جدیدی برای مرگ در حال شکل گیری است، که چگونگی انجام مراسم، نوع رفتارمان در این آیین و در نهایت چگونگی تفکر ما نسبت به مرگ در قرن ۲۱ را تغییر خواهد داد…
نوشتههای مرتبط
نشانه شناسیِ جدید مرگ[۱]
الکس گوردون[۲]، نشانه شناس و پژوهشگر مطالعات فرهنگی
به گفته الکس گوردن، ما با مفاهیمی از قبیل تشریفات، سوگواری و تدفین خو گرفته ایم؛ اما در قرن ۲۱ مجموعه ای از نشانه ها، نمادها و کدهای فرهنگیِ مدرنی برای مرگ ظهور کرده اند که پتانسیل لازم برای تغییر نگرش و تفکر ما به مرگ را دارند.
مقوله مرگ در انگلستان در حال تغییر است. آیین سنتی، اجتماعی و فرهنگیِ مردم و رفتارهایی که به مرگ و روند آن مربوط می شوند همگی در حال بازبینی هستند تا جایی که مجموعه جدیدی از نشانه ها، نمادها و کدهای فرهنگی در حال ظهورند. به طور خلاصه، نشانه شناسیِ جدیدی برای مرگ در حال شکل گیری است، که چگونگی انجام مراسم، نوع رفتارمان در این آیین و در نهایت چگونگی تفکر ما نسبت به مرگ در قرن ۲۱ را تغییر خواهد داد.
لنز نشانه شناسی[۳]
پیش از مطالعه و بررسی موضوع این مقاله، مختصری به علم نشانه شناسی می پردازیم تا روشن شود که چرا نشانه شناسی لنز مناسبی برای مشاهده و بررسی پایان زندگی است. نشانه شناسی عبارت است از بررسی چگونگی خلق معنا و نحوه برقراری ارتباط با آن.
اگر چه واژه لاتین نشانه شناسی (semiotics) از ” “Semeion یونان باستان به معنی “نشانه[۴]” مشتق شده ، و با کدهای دیداری همراه است، اما در سال های اخیر حوزه ای به نام نشانه شناسی تجاری (با اهداف بازاریابی) به وجود آمده است که می تواند کمک بزرگی برای شناساندن نام های تجاری در فرهنگ های مختلف و معنادار کردن آنها برای مصرف کنندگان باشد.
مشاهده و تفسیر (یا رمزگشایی[۵]) نشانه ها ما را در یافتن مسیرمان در خیابان های شهر و به طور کلی در جامعه یاری می کند. هر فرد یک نشانه شناس است، چرا که به صورت ناخودآگاه دائماً معنای نشانه های اطراف خود را تفسیر می کند – از چراغ راهنمایی گرفته تا رنگ پرچم ها، شکل ماشین ها، معماری ساختمان ها، طراحی بسته بندی خوراکی ها و همینطور علائم و نشانه های مربوط به مرگ.
در واقع، آن دسته از علائم و نشانه هایی که به خوبی در بریتانیا پذیرفته شده اند، امروزه به عنوان روش استانداردی برای درک و تفسیر مفهوم فرهنگیِ مرگ، سوگواری و یادبود تعریف می شوند.
کد های سنتی
اولین و شایع ترین کد استفاده از رنگ سیاه به عنوان دالِّ [۶]مرگ و سوگواری است. رنگ سیاه معمولاً در لباس های رسمی – کت های فراک، کلاه های لبه دار، کراوات و کت و شلوارهای دست – همراه با حالت حزن انگیز فرد دیده می شود. چنین تشریفاتی تا مراحل مربوط به مراسم تشییع جنازه نیز گسترش پیدا می کنند، مانند مراسم حمل تابوت، مراسم یادبود و نهایتاً سلسله مناسک خاکسپاری. این مراسم، به طور خاص، دارای ساختار قدرت[۷] مرد محور است که در رأسِ هرمِ قدرت فرد روحانی، اجرا کننده مراسم، یا “خود” خدا قرار می گیرد.
در عین حال، انتظار می رود که عزاداران و حضار در مراسم با نوعی تشریفات هماهنگ شده رفتار کنند؛ رفتاری که که بر حس طبیعی ناتوانی و غم و اندوهشان در فقدان یک عزیز از دست رفته غلبه می کند.
چنین انطباق اجتماعی در بریتانیا اهمیت بسیاری دارد تا جایی که افرادی را که قبلاً تجربه مواجهه با مرگ اطرافیان خود را نداشته اند راهبری و هدایت می کند و آنها را برای ابراز احساسات و هیجاناتی خارج از این چارچوب مجاز نمی داند. به علاوه، این امر موجبات آرامش عزاداران را فراهم می دارد، چرا که ایشان می توانند در چنین شرایطی یک روند تثبیت شده و منتظره را دنبال کنند، چیزی که “مرگ” را برایشان یک نشانه قابل فهم، قابل کنترل و البته دارای تشریفات مشخص تعریف می کند. اساساً، این موضوع به ما کمک می کند تا خود را از ترس و اضطراب ذاتی و غیرقابل توجیه درگیر شدن با مقوله مرگ دور کنیم.
از طرفی، قبول اساسی و غیر قابل بحث بودن این واقعیت، از دیگر کدهای نمادینی است که مرگ و اندوه را در بریتانیا برای ما تعریف می کند: البته این مسئله بیشتر در ماهیت فضاها و مکان های مربوط به مرگ ریشه دارد. به عنوان مثال، گورستان-ها هم در میان ما هستند، و هم پنهان از دیدِ ما. آنها اغلب در داخل یا نزدیک شهر با دیوارها و دروازه هایی ساخته می شوند که یادآور شوند گورستان همواره نشانه جدا بودن از زندگی در آن سوی دیوارها است. ما مرگ (سنگ قبرها) را از فاصله دور می بینیم؛ در واقع همیشه سعی داریم چشممان را به روی آن ببیندیم؛ همان کاری که در گفتگوهایمان انجام می دهیم، وقتی به جای بیان صریح واژه “مرگ” معمولاً آن را به آهستگی زمزمه می کنیم.
از نظر میشل فوکو، فیلسوف اجتماعی فرانسه، گورستان ها نمونه ای از آن چیزی هستند که او “فضای نامتجانس[۸]” می-خواند: فضاهایی خارج از زندگی بهنجارکه امکان بروز رفتارهای غیر معمول و غیر منتظره را فراهم کرده و موقعیت کشف تفاوت های آن با روزمرگی را به وجود می آورد. بدیهی است که در فرهنگ عصا قورت داده طبقات بالای اجتماعی بریتانیا، گورستان می تواند دالّ ِ بر مجوز بروز و تخلیه عواطف باشد. یکی از معدود مکان هایی که در آن اشک ریختن، در آغوش گرفتن های گرم و صمیمانه در ملأ عام صورت می گیرد.
اما همه این ها همراه با طیف وسیعی از روایت های فرهنگی مربوط به مرگ انجام می شود که تمرکز آنها بیشتر بر مفهوم اساسی مرگ است، و به طور کلی تا به امروز هم هنوز ناگفته باقی مانده است. عموماً مرگ به عنوان مقوله ای فراتر از ما درک می شود، آن سوی ما که به صورت خطی و یک طرفه (همه ما به طور اجتناب ناپذیری بسوی آن در حرکتیم) کد گذاری شده، که موقتاً از ما فاصله داشته و در ورای جهانمان قرار گرفته است. این مفهوم اساساً در ذهن اغلب ما با نشانه دیداری تجزیه و نابودی تداعی می شود.
کدهای دیداری[۹] کلیدی
در بافت موقعیت تشییع جنازه[۱۰] و مراسم تدفین، یکی از کدهای دیداریِ کلیدیِ مرگ “فرورفتگی ” است. حرکتی که به درون و زیرِ زمین می انجامد. اگر چه در قلمرو دین، جاودانگی روح با حرکت به سوی آسمان کد گذاری می شود، اما در جهان مادّی روزمره، این اطمینان کامل وجود دارد که مرگ غالباً با واقعیتِ ملموسِ قرار دادن کالبد انسان ها زیر خاک همراه است.
بسیاری از این تصاویر، به خصوص استفاده از لباس رسمی سیاه، تشریفات عزاداری، و دیوارها و دروازه های گورستان همگی میراث دوره ویکتوریا[۱۱] هستند، و همین ها مجموعه کدهای دیداری نمادینی هستند که در فهرستی بر صفحه ای از فرهنگ این سرزمین نگاشته شده و مفهوم غالب مرگ در بریتانیا را می سازد.
مجموعه کدهای نمادین مذکورکه جایگاه تثبیت شده ای در فرهنگ این مردم دارند در سال های اخیر (پس از لیبراسیون اجتماعی دهه ۶۰) به چالش کشیده شده اند. این میراث دوران ویکتوریا تا قرن ۲۱ همچنان در بریتانیا غالب بوده است، اما از حدود ۴۰ پیش مفاهیم و تعاریف مرگ، غم و اندوه و مراسم یادبود در این سرزمین دستخوش تغییراتی شده اند. با این حال، اکنون نشانه هایی وجود دارند که به وضوح در حال دگرگونی اند و مجموعه کاملا ًجدیدی از کدهای زبانی و دیداری در حال مردمی شدن هستند.
رویکرد جدیدی به مرگ
برگزار کنندگان مراسم تشییع جنازه برای ابراز همدردی و مراقبت از تصویرهای ذهنی زنانه[۱۲] بهره می گیرند ، و این در حالی است که ریاست تشریفات سوگواری مرگ و تدفین – در اذهان عمومی – بیشتر چهره ای مردانه دارد (حتی Grim Reaper به عنوان نماد مرگ در انگلستان یک هویت مردانه است). اما تغییر ظریفی در حال رخداد است. اکنون عاملان مراسم تشییع و خاکسپاری، نمایندگان مذهبی و مدیران تشریفات اغلب خانم هستند و این تصویرها اکنون به عنوان نقش های زنانه در اذهان عمومی در حال کدگذاری و قانونی شدن است.
به عنوان مثال، انجمن انسان گرایی بریتانیا[۱۳] در وب سایت خود توجه خاصی به نمایندگان زن دارد. به علاوه، بنیانگذار “شرکت مراسم خاکسپاری انفرادی” نیز خانم لوسی جین است، واقعیتی که می تواند به مسیر جدیدی برای رویارویی با موضوع مرگ در بریتانیا منجر شود: امری که در واقع دست زدن به یک انتخاب است، نه انتظارات اجتماعی و نه مجموعه محدودی از کدهای تعریف شده.
درست به همان روشنی که مرگ یک امر اجتناب ناپذیر است، الگوی مراسم تدفین هم همواره یک شکل مرسوم و واضح داشته است: الگوی سیاه رنگ معمول، به همراه رفتارهای متین و حزن انگیز. هر چند، اخیراً داغدیدگان برای برگزاری مراسم سوگواری با گزینه های مختلفی مواجه می شوند، راه حل هایی که با ساختارهایی آشنا در وب سایت های شرکت های تدارکاتی فهرست وار ارائه می شوند. به این ترتیب سازمان های خیریه و شرکت های تجاری معروفی مانند Age UK ، Perfect Choice Funeral Plans و lifebeforedeath.com در ایالات متحده [شرکت های ارائه خدمات مراسم تدفین و سوگواری]، در حال تغییر مفهوم واقعی مرگ هستند: تغییر از پیش فرض ناتوانی و استیصال در برابر مصیبت رخ داده به سمت تسلی دادن یک عزیز به شکلی درست در یک مراسم تشییع سفارشی.
غالبِ تشییع جنازه ها تمایل داشته اند که از سنت های هماهنگ شده پیروی کنند، با تابوت ها، لباس ها و الگوهای استاندارد. در حال حاضر این گرایش به همسویی با قالب های تعریف شده با تمایل مردم برای انتخاب های فردی و مراسم و تشریفات منحصر به فرد به چالش کشیده می شود. چنین عملکردی با “شکستن قوانین” و تغییر مراسم از نوع متعارف و مرسوم به شکل نوین آن صورت می گیرد. این صورت های به روز شده در اجرای مراسم ممکن است با تعاریف معتبر و اخلاقی موجود برای عملی کردن این تشریفات هیچ همخوانی نداشته باشد.
یکی از نتایج فرعی چنین رویکردی این خواهد بود که جایگاه مدیر مراسم سوگواری از موضع اقتدار و قدرت اجتماعی – کدهای هماهنگ رده های اجتماعی در دوره ویکتوریا – به جایگاه یکی از شنوندگان و مخاطبان حاضر در مراسم تبدیل می-شود . به این ترتیب، عبارت “ما متخصص هستیم [۱۴]” به عبارت “شما متخصص هستید” برگردانده می شود، همانطور که ساختار سنتی اعمال نفوذ از بالادست به پایین دست شکسته شده، و این بار تصمیم گیری ها توسط عزاداران و یا بر مبنای وصیت فرد درگذشته انجام خواهد شد، به عبارت دیگر ساختار قدرت از پایین دست به بالا دست خواهد بود. در ویدئو تبلیغاتی انجمن Humanist Funeral Association تأکید اصلی بر افکار و احساسات داغدیدگان است و نه کارشناسان یا متخصصان سازمان.
تغییر رنگ
حال و هوای جدی و محترمانه مراسم خاکسپاری به شیوه سنتی عموماً در فضایی حزن انگیز و با سبکی کسل کننده در ذهن تداعی می شود. این وضعیت به تدریج جای خود را به رنگ ها و تِم های شادتر و دلبازتر می دهد. نمایش تابوت صورتی در مراسم خاکسپاری Heather Trott در سریال پرمخاطب انگلیسی Eastenders موید پذیرفتگی رو به رشد سبکسری های دور از عرف است.
یکی از منطق های رایج این است که از آنجا که غم و اندوه همیشه احساسات غالبِ یک مراسم خاکسپاری است، مردم می-خواهند به این مراسم با احساسات مثبت خود رنگی ببخشند، و حتی شاید در برخی موارد به نوعی آن را جشن بگیرند، با این دید که این آیین باید برازنده ترین مراسم برای پایان یک زندگی باشد. شامپاین، غذا و نوشیدنی های مخصوص مهمانی، لبخند و گاهاً خنده از کدهای هنجاریافته رو به رشد هستند، به طوری که در مراسم تشییعی که با مدیریت شرکت Humanist funeral برگزار می شود از شخص هماهنگ کننده با عنوان “برگزار کننده جشن[۱۵] ” یاد می شود که خود به غلبه شادی و احساسات مثبت بر اندوه و احساسات تلخ دلالت دارد.
اکنون رفته رفته به برخورد افرادی عادت می کنیم که به جای ترک مراسم خاکسپاری با سکوت و اندوه، در مورد روند مرگ عزیز از دست رفته شان به روشنی صحبت می کنند. این حرکت فرهنگی معاصر در شکل گسترده تری به سمت جامعه شفاف و رسایی پیش می رود که با گروه هایی که سطح آگاهی مردم از مرگ را بالا می برند نشانه دار می شود. حرکت به سوی یک جامعه باز، آزاد و ارتباطی در بریتانیا در نگرش ما نسبت به مرگ، مردن و نحوه برگزاری مراسم خاکسپاری منعکس می شود.
امروزه از مقوله های بیماری و مرگ بیشتر سخن به میان می آید، از افراد مبتلا به بیماری آلزایمر مثل تری پراچت[۱۶] [نویسنده بریتانیایی خالق داستان های علمی-تخیلی] گرفته تا دیگرانی که از بیماری های علاج ناپذیر رنج می برند مانند فیلیپ گولد[۱۷] [مشاور سیاسی بریتانیا] و کریستوفر هیچنز[۱۸] [نویسنده، منتقد و روزنامه نگار انگلیسی –آمریکایی متعلق به مکتب ضد خدایی]. گروه هایی مانند Dying Matters قصد دارند سطح آگاهی عمومی را در این حوزه بالا ببرند، حتی با تصاحب شکل های فرهنگی سنتی و باستانی مانند روز مردگان[۱۹]. در ایالات متحده به تازگی “کافه های مرگ[۲۰]” – انجمن های خودمانی برای بحث و گفتگو در مورد مرگ- در حال ظهور و رشد هستند. به زودی مرگ به عنوان مفهومی کدگذاری می شود که باید عمیقاً در موردش تفکر کرد، نه اینکه آن را طرد کرده و از آن فرار کرد.
برنامه ریزی برای مرگ
در غربِ سنتی، فکر کردن به مرگ تا آخرین لحظه زندگی آن هم به عنوان یک مکانیسم مقابله به تعویق می افتاده است. هر چند، اکنون مفهوم مرگ به عنوان یک واقعیت مربوط به “حال و اکنون” روز به روز پر رنگ تر می شود. از مردم دعوت می شود تا آنچه را که می خواهند در مورد عزیزانشان که هنوز در قید حیات هستند صراحتاً بگویند. این نگرش روشنفکرانه به مرگ دو نتیجه عمده دارد: نخست اینکه، آن دسته از افرادی که به مرگ خود و یا فرد مورد علاقه شان فکر می کنند، با دید بازتری می توانند برای آن برنامه ریزی کنند. به این ترتیب، واقعیتِ مرگ برای دلایل عملی به زمان حال آورده می شود. دوم اینکه، کسانی که در حال مرگ هستند می توانند اکنونِ زندگی خود را – قبل از آنکه بمیرند – با رویدادهای برنامه ریزی شده، و اغلب با برجسته کردن شادی ها، جشن بگیرند.
با اینکه مراسم خاکسپاری با مرگ تعریف می شود، اما امروزه به شکلی متناقض در حال تبدیل و کدگذاری با نشانه های زندگی است، حرکت به سوی رشد و نو شدن به جای حالت های تلخ و حزن انگیز. به عنوان مثال، مدیران Yarden Funeral در هلند، کاشت درخت را پیشنهاد می دهند. همچنین استفاده از رنگ سبز و سایر رنگ های روشن و شاد برای ادوات تبلیغاتی این نوع موسسات به شکل قابل ملاحظه ای افزایش یافته است، به عنوان مثال مفهوم خلاقانه اخیرِ Neuma در مجله آیکون (Icon magazine) برای یک نام تجاری خدمات مراسم خاکسپاری.
از گذشته، مرگ به عنوان آخرین کنش مخرب در زندگی انسان به شمار می رفته و با مفاهیمی نظیر پایان و ناپدید شدن کدگذاری می شده است. گرچه، محبوبیت شیوه های نوینی مانند ساخت الماس از خاکستر عزیز از دست رفته (به عنوان مثال Phoenix Diamonds)، روز به روز در حال رشد است. مرگ با مراسم هنرمندانه و توصیف گر رفته رفته به عنوان مفهومی سازنده و خلاق در حال کدگذاری شدن است.
گورستان های تعاملی[۲۱]
گورستان ها همیشه در “سکوت” بوده اند و اطلاعاتی جز آنچه بر سنگ قبرها حک شده در اختیارمان قرار نمی داده اند. هر چند که ظهور “مرگ دیجیتال[۲۲]” بدین معنی است که گورها – و آنهایی که اجسادشان در آنجا دفن شده- اکنون می توانند با کمک تکنولوژی با بازدیدکنندگانشان صحبت کنند. کدهای QR فوراً حجم عظیمی از اطلاعات شخصی را ارائه می دهند: داستان زندگی فرد، علت مرگ، اصالت فرهنگی و اجتماعی و غیره. در گورستان های ایالات متحده، با اینکه در اکثر موارد صفحه نمایش های ویدیویی در حد یک تورفتگی روی دیوار است، اما رفته رفته محبوبیت خود را پیدا می کند. خدمات مراسم تشییع جنازه و خاکسپاری، همگام با پیشرفت های تکنولوژی و ارتباطی قرن ٢١، در حال تغییر و تحول است.
تمرکز بر تغییر باور افراد از جاودانگی روح به جاودانگی حضور مجازی است- شخصی که از دنیا رفته برای همیشه به صورت آنلاین یا روی یک فایل ذخیره می شود و “یادگاری[۲۳] “های او قابلیت بازسازی دارد- و این یعنی بقای عملی و نه عرفانی. ایجاد انجمن های عمومی برای ابراز غم و اندوه ناشی از فقدان افراد، مانند صفحات اختصاص یافته به افراد در فیسبوک، حاکی از این واقعیت است که فرد پر رنگ تر از گذشته در ذهن مردم حضور دارد و “زندگی می کند”.
وجود دیجیتالی ما – جدا از زندگی بیولوژیکی مان- روز به روز به طور جدی به عنوان مسئله ای برای رویارویی با مرگ مطرح می شود. اکنون برگزاری مراسم خاکسپاری تنها دغدغه افراد نیست، بلکه از بازماندگان انتظار می رود مجموعه مناسبی از یادگاری های دیجیتالی شخص فوت شده را نیز فراهم آوردند. شرکت های میراث دیجیتالی نظیر Cirrus و موسسات برگزارکننده مراسم خاکسپاری مانند Hyphenalia خدمات ویژه ای برای حفظ هویت افراد در بلند مدت به شکل اطلاعات ذخیره شده و سازمان یافته ارائه می دهند.
“آرامگاه های ابدیِ” اغلبِ افراد بیش از اینکه “آنجا” باشد، “اینجا” ست. رشد ناگهانی شمارِ سوزاندن مرده ها به معنای عمومی شدن این باور است که جسم عزیز از دست رفته را باید به همه جا گستراند به جای اینکه آن را در یک نقطه از زمین برای بازدید دیگران قرار داد. به این ترتیب، در روند سوگواری و یادآوری از دست رفتگان، وجود یک “فضای مخوف” واحد به تدریج کم رنگ تر و پذیرفتنی تر می شود. همچنین جاودانگی مجازی (یا “یادواره ای”) به طور موثری کسانی که از بین ما می روند را به همه جا می گستراند، آنها را از قیود دنیای مادی رها می کند و این امکان را برایشان فراهم می کند که در فضای مجازی جای گیرند، جایی که همه جا هست و هیج جا نیست.
بالا و پایین
مراسم تشییع جنازه به طور سنتی با قرار دادن جسم فرد زیر زمین، اساساً در پایین، تعریف می شده است. اما این مراسم و نیز روند “خاکسپاری” رفته رفته در نشانه هایی که بر بالا بودن دلالت دارند منعکس می شوند: حرکت روح یا حتی جسم به سوی آسمان ها و ماورا ( یعنی بهشت). شمار قابل توجهی از موسسات خدماتی مراسم “خاکسپاری فضایی[۲۴]” را انجام می دهند، و خاکستر فرد را به دور از زمین پرتاب می کنند. موسسه Yarden در هلند خاکستر عزیز از دست رفته را با بالن به ارتفاعات زیاد می برد.
از نظر تاریخی، مرگ همواره به عنوان نقطه پایانی خط مستقیم زندگی کدگذاری می شده است، خطی که شما در امتداد آن حرکت می کنید ( خطی که نقاط ابتدا، میانه و پایان دارد). هر چند امروزه این مفهوم به عنوان بخشی از چرخه بی پایان طبیعت تعریف می شود، ایده ای که با باور رو به رشد غربی ها از تناسخ (که از شرق وام گرفته شده) تقویت شد. بنابراین، زندگی/ مرگ با تصاویر از یک چرخه در حال کدگذاری است؛ لبه های گِرد تابوت های جدید هم بر این امر دلالت دارد.
در عین حال، بحث پیرامون خودکشی کمکی[۲۵] و اتانازی[۲۶] نیز نشانه جهتگیری گسترده به سمت پذیرش مرگ به عنوان یک راه حل مثبت است، موضوعی که به جای اینکه وحشتی به همراه داشته باشد و برای صحبت از آن اجتناب شود به خوبی مورد استقبال قرار گیرد. به این ترتیب این امکان فراهم می شود که در قیاس با شکل سنتی اجتناب فرهنگی و بیولوژیکی از مضمون منفی مرگ، خوش بینی بیشتری با این واقعیت همراه شود.
از نکات دیگری که باید به آن اشاره داشت این است که با وجود کاهش نفوذ مذهب در بریتانیا، ما همچنان به شدت در تکرار ‘آیین های نمایشی[۲۷]’ اصرار داریم. مراسم سکولار نیز تمایل دارند منعکس کننده ساختارهای مذهبی از پیش تعیین شده و غالب باشند (به عنوان مثال اجرای مراسم صبح یکشنبه ‘نشست های’ سکولار[۲۸] همراه با موعظه، سرودهای معاصر پاپ برای مراسم سرودخوانی و غیره) و این مراسم را به عنوان راه کلیدی تأمین آسایش وآرامش خاطر، حتی در غیاب یک مذهب سازمان یافته، کدگذاری کنند.
همانطور که می بینید، کدهای آشنا برای مرگ، سوگواری و بزرگداشت جای خود را به مجموعه ای کاملا جدید می دهند. در آینده ای نه چندان دور، کدهای آشنای دوره ویکتوریا، که سنت مرگ را در بریتانیا تعریف کرده اند، محو شده تا جای خود را را به نشانه هایی بدهند که نظام و معنای جدیدی به مرگ در قرن ۲۱ می دهند.
کدهایی که نماد مرگ هستند
کدهای موجود
کدهای در حال ظهور
مردانه
زنانه
ناتوانی
انتخاب
نظام قدرت از بالا به پایین
نظام قدرت از پایین به بالا
تشریفات هماهنگ شده
تنوع و فردگرایی
رسمی و حزن انگیز
غیر رسمی و سرگرم کننده
سوگواری
جشن
پنهان / بسته
آشکار / باز
در فاصلهای دور از ما
در اکنونِ ما
فرسودگی
رشد
از بین رفتن
تازه شدن
یک طرفه
دو طرفه و تعاملی
جاودانگی روح
جاودانگی مجازی
پایین
بالا
خطی بودن[۲۹] و پایان قطعی
چرخه ای بودن[۳۰] و پایان ناپذیری
دکتر الکس گوردون[۳۱]، نشانهشناس و پژوهشگر مطالعات فرهنگی
بدری سیدجلالی، کارشناس ارشد مترجمی انگلیسی، دانشگاه خوارزمی تهران
آدرس اینترنتی: http://anthropology.ir/node/25278
[۱] The new semiotics of death (http://www.aqr.org.uk/indepth/spring2014/paper1.shtml)
[۲] Dr Alex Gordon
[۳] Lens of semiotics
[۴] sign
[۵] decoding
[۶] signifier
[۷] authority structure
[۸] Heterotopias
[۹] visual codes
[۱۰] the context of funerals
[۱۱] Victorian period
[۱۲] female representatives
[۱۳] British Humanist Association
[۱۴] we are the experts
[۱۵] Celebrant
[۱۶] Terry Pratchett
[۱۷] Philip Gould
[۱۸] Christopher Hitchens
[۱۹] Day of the Dead
[۲۰] Death Cafés
[۲۱] Interactive Graves
[۲۲] Digital Death
[۲۳] meme
[۲۴] space burial
[۲۵] assisted suicide
[۲۶] euthanasia
[۲۷] Performative Rituals
[۲۸] secular ‘assemblies’
[۲۹] Linearity
[۳۰] Circularity
[۳۱] Dr Alex Gordon