آنژ فرارا، ۲۴ ساله، نقاش و مجسمه ساز
«جنبش وال استریت» در انسان شناسی و فرهنگ (۱)
نوشتههای مرتبط
همچون «تحولات خاور میانه» که از حدود یک سال پیش تمام نگاه ها را به سوی خود جلب کرده و تاملات فرهنگی بی شماری را به همراه خود آورده است. شورشی که از خیابان های لندن آغاز شد و اکنون در تحصن در کنار وال استریت و در ده ها شهر آمریکا در جریان است، شاید نمادی باشد از حرکتی بومرنگی: بازگشت شبح خفته ای که همواره نسبت به آن هشدار داده می شد. شبحی که مارکس در ابتدای مانیفست خود به آن اشاره می کرد . اما تفاوت بزرگی هم در کار است: در آن زمان، یعنی در قرن نوزده، اروپا در سخت ترین موقعیت خود بود: انقلاب های نیمه این قرن که چهره جهان را تغییر دادند و به فاصله ای چند ده ساله از وقوع انقلاب صنعتی و مصیبتی که این انقلاب در جوامع انسانی به بار آورده بود، از راه می رسیدند، وحشت بزرگی را در دل تمام صاحبان قدرت به وجود آورده بود و تصور در سال های پس از این زمان تا جنگ جهانی دوم، آن بود که با جایگزین کردن رابطه هژمونیک میان سرمایه داران و کارگران با رابطه مشابهی میان کشورهای توسعه یافته و کشورهای در حال توسعه، با انتقال ثروت گسترده از پیرامون به مرکز، مسئله انقلابی گری اقشار متوسط و پایین جامعه برای همیشه به پایان رسیده و مفهوم انقلاب و کنش انقلابی، یعنی تمایل اتوپیایی به تغییر ناگهانی جهان، برای همیشه به فراموشی سپرده خواهد شد. در حالی که حوادثی که یک سال پیش در جهان آغاز شده اند، درست در برابر این اندیشه ایستاده اند. و اکنون پرسش آن است که: آیا امروز با پدیده مشابهی در سطح جهان و به دنبال انقلاب اطلاعاتی روبروئیم؟ آیا نمی توان این سئوال را با مشروعیت مطرح کرد که جهانی که قادر نیست همچون قرن نوزده و قرن بیستم، مشکلات اقتصادی خود را با جنگ های بزرگ جهانی حل کند، چاره ای جز رودر رو شدن با انقلاب های بزرگ جهانی نخواهد داشت. انسان شناسی و فرهنگ با این امید که بتواند زمینه ای برای اندیشیدن در این حوزه ایجاد کند، خوانندگان خود را به تامل و تفکر و تحلیل در این زمینه فرا می خواند: فرو پاشی دیکتاتورهای عرب، جنبش های دموکراتیک در خاور میانه، جنبش های اعتراضی و شورشی در کشورهای غربی حاشیه ای (یونان، اسپانیا) و اکنون شورش در مرکز جهان سرمایه داری لیبرال (بریتانیا و آمریکا)، ما را در برابر موقعیتی فراتر از ایدئولوژی های چپ و راست قرار می دهند. اینجا سخن از نوزایی سوسیالیسم اتوپیایی قرن نوزده و بیست نیست، همانگونه که نه معترضان و شورشیان عرب و نه امروز شورشیان آمریکایی لزوما نه به جنبش چپ تعلق دارند و نه اصولا با اندیشه ها و افکار کمونیستی و سوسیالیستی آشنایی دارند.
انسان شناسی و فرهنگ امیدوار است بتواند این حرکات را همانگونه که در مورد تحولات خاور میانه انجام داده است، پوششی نه خبری بلکه تشریحی و تحلیلی، بدهد. از این رو از همه خوانندگان علاقمند خود می خواهیم یادداشت ها، مقالات و ترجمه های خود را در این زمینه برای ما ارسال کنند.
برای شروع این مجموعه از امروز شماری از شهادت های مشارکت کنندگان در این جنبش را که در روزنامه لیبراسیون، ۱۴ اکتبر ۲۰۱۱ منتشر شده است، نقل می کنیم. سخنانی ساده از انسان هایی که جز در پی آن نبودند و نیستند که فرصتی برای زندگی در ثروتمندترین کشور جهان و پهنه ای که مهم ترین اسناد حقوق بشر و حاکمیت ملت ها به امضا رسیده و در برهه های زمانی گوناگون به اجرا درآمده، به آنها داده شود. سخن از یک دیکتاتوری جهان سومی نیست، بلکه از پهنه ای است که همواره مدعی مرکزیت دموکراسی و شانس برابر برای همه انسان ها در جهان بوده است، از قدرتمندترین کشور اقتصادی و نظامی در دنیای کنونی که سرنوشت تمام بشریت را خواهی ناخواهی به سرنوشت خود گره زده است. در این حال، جنین شهادت هایی نشان می دهند که این جنبش، همچون جنبش های مشابه آن، در واقعیت جامعه شناختی خود، بر چه کسانی تکیه زده اند و به خصوص نشان می دهند که تلاش های ایدئولوژیک این و آن، برای تصاحب این جنبش ها که امروز جهان را در بر گرفته اند، بیهوده بوده و به وسیله آنها پشت سر گذاشته خواهند شد. این یک انقلاب واقعی جامعه شاسانه است!
آنژ فرارا، ۲۴ ساله، نقاش و مجسمه ساز: نسل من دیگر نه توهمی دارد و نه آینده ای!
زمانی که صحبت این جنبش پیش آمد ، فورا خودم را به اینجا رساندم، چون چیزهایی که اینجا می شنوم، کاملا با آنچه فکر می کنم انطباق دارند. آنچه امروز شاهدش هستیم آغاز حرکتی است که باید به یک شکل جدید اندیشه دموکراتیک برسد. من به نسلی تعلق دارم که که دیگر توهمی ندارد و گمان می کنیم آینده ای هم نداشته باشیم. ما هیچ حقی برای سخن گفتن در آمریکا نداریم، شهروندان اینجا هیچ حقی ندارند. همه چیز قفل شده و شرایط روزمره هم بدتر و بدتر می شود. همه باید متحد شویم، باید همه مطالباتمان را یکی کنیم تا شاید چیزی به وجود بیاید. من در اینجا تصمیم گرفته ام در آشپزی کمک کنم و به کسانی که می خواهند برا ی دیگران غذا آماده کنند، برسم. ما مصمم هستیم که جنبش خودمان را گسترش بدهیم و هر چقدر لازم باشد در اینجا بمانیم. سال ها بود که جوانان منتظر فرصتی بودند تا خودشان را بیان کنند، و این همان فرصت است.
لیبراسیون: ۱۴ اکتبر ۲۰۱۱
پای صحبت تحصن کنندگان وال استریت
پرونده ی «ناصر فکوهی» در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/9132