انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نخ و سوزن

«نخ وسوزن» بیش ازآن‌که یک مستند باشد، طرز نگاه و یک رویکرد به میراث باستانی است. در این میان آن چه به عنوان میراث باستانی تأکید شده، لباس پیشینیان به ویژه لباس زنان در یک حرکت خودجوش توسط زنی که از میراث دوران مدرن یعنی تحصیلات دانشگاهی، رشته‌ی پزشکی – البته از نوع رهاشده‌اش – نیز بی‌نصیب نیست، بازسازی و احیا شده است. او با دستان هنرمند خویش تکه‌های پارچه را برش می‌زند،… پولک‌ها و منجوق‌ها را کنار هم می‌چیند، عناصر طبیعت را با همان تنوع رنگ‌ها بر لباس‌های دوران مختلف باستان می‌دوزد و بر قامت زنان امروزی می‌پوشاند. چنان‌چه خود را «اولین فرد احیاکننده‌ی لباس‌های سنتی» می‌نامد.

به نظر می‌رسد این مستند به لحاظ انسان‌شناختی از دو منظر قابل بررسی باشد. در یک نگاه شیوه‌ی عملکرد این زن به مثابه یک سوژه که فعالانه وارد این عرصه شده و هنر امروزی خود را در بازسازی قدیم به کار می‌گیرد. این نگاه گزارش از فعالیتی است که در قالب مستند گزارشی قابل بحث است. اما نگاه دوم که بیش‌تر موضوع این نوشته است، به نگاه حاکم بر ساخته‌شدن این مستند می‌پردازد که زنان ملبس به لباس سنتی را با لوکیشن‌هایی از تخت جمشید و نقش رستم به دل تاریخ می‌برد.

مستند در شهر شیراز به عنوان یک شهر تاریخی و در عین حال دارای بافت سنتی ساخته شده و از لوکیشن‌های قدیمی و سنتی مانند کوچه‌های قدیمی، خانه‌های کاهگلی، باغ‌‌های معروف مانند ارم، عمارت تخت جمشید و نقش رستم استفاده‌های زیادی کرده است. از سوی دیگر علاوه بر صحنه‌های قدیمی و سنتی و معماری ایرانی، بسیاری از کنش‌های بازیگران مانند جاروکردن حیاط خانه، آب‌دادن گل‌های حیاط، میوه‌های شسته‌شده‌ی اطراف حوض و غیره همگی از صحنه‌هایی محسوب می‌شود که به بافت سنتی فیلم افزوده و در مجموع مستند در یک فضای کاملاً قدیمی ایرانی می‌گذرد.

به این ترتیب چنان چه دیده می‌شود، در فیلم دو روایت وجود دارد؛ یک روایت به شکل مونولوگ‌هایی بازنمایی می‌شود که گزارش ی از فعالیت این زن را نشان می‌دهد. روایت دیگر بخش‌هایی از تاریخ ایران را به ویژه با تأکید بر شکوه هخامنشیان و ساسانیان (بدون آنکه خواسته باشیم در این نوشته آن را تأیید و یا در آن تردید کنیم) به نمایش می‌گذارد. این روایت با انتخاب صحنه‌های تاریخی، زنان ملبس به لباس‌های سنتی را به عنوان کنشگران اصلی تاریخ گذشته مثلاً به میان کاخ تخت جمشید می‌برد و بر این نوع صحنه‌پردازی تأکید می‌کند و در بزرگ‌نمایی آن نقش دارد. اما پرسش این‌جاست که آیا این که بتوانیم یک عنصری از سنت را دوباره تولید کنیم و بر استفاده از آن در همان فضای سنتی و قدیمی تأکید کنیم، می‌تواند برای بازتولید تاریخی ما با وجود نیاز مبرم به تاریخ و گذشته و هویت(identity) الگوی مناسبی باشد؟ آیا زمان بر مردمان ما نگذشته و نیازهای جدید آنان را فرانگرفته است؟ آیا ملبس‌شدن به لباس‌های سنتی و قدیمی به معنی معیشت و زیستن بر مبنای سبک زندگی قدیمی و سنتی است؟ و آیا میراث فرهنگی باستانی ما نمی‌تواند بر اساس تئوری‌های نوسازی، به گونه‌ای بازسازی شود که پا به پای الزامات دنیای مدرن، خواسته‌های ما نیز را پاسخ دهد؟ این مسئله به صورت عکس نیز در مستند اتفاق می‌افتد و تا آنجا پیش می‌رود که در تنها صحنه‌ای که زنان با پوشش امروزین یعنی مانتو به دیدار تخت جمشید رفته‌ و در میان پله‌ها و ستون‌ها و مجسمه‌ها و تصاویر، تاریخ را جستجو می‌کنند در تاریکی شبانگاهی اتفاق می‌افتد. تاریکی و نبودن نور، نمادی از نبودن وسیله‌ای برای دیدن است و این عدم توانایی را زنانی دارند که با لباس‌های امروز وارد یک فضای هویتی شده‌اند. در حالی که بیش‌تر صحنه‌هایی که زنان ملبس به لباس سنتی با وجود آرایش‌های نوین بر چهره به عنوان نمادی از زنان مدرن حضور دارند، در روشنایی روز در میان ستون‌های سنگی تخت جمشید می‌خرامند و تاریخ را می‌بینند.

نقدی که می‌توان بر این نوع نگرش وارد کرد آن است که نگاه بازسازانه به تاریخ و گذشته اگر ملزومات دنیای مدرن را دربر نداشته باشد، با وجود دقت و سرمایه‌گزاری بالا برای بازتولید(reproduction) آن؛ محکوم به فناست زیرا کارکرد(function) خود را از دست داده و تنها بعدی زیباشناسانه(aesthetic) خواهد یافت. از سوی دیگر ساخت عنصر تاریخی یک فرهنگ برای دنیای مدرن نیز الزامات و ظرافت‌هایی دارد که خطاهای آن بسیار بزرگ‌تر از حد معمول خواهد بود. اما این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که جامعه‌ی ایران به عنوان یک جامعه‌ی سنتی و دیرپای، که اکنون بیش از یک قرن است که ورود به دنیای مدرن را- البته با شتاب‌های مختلف- تجربه می‌کند، نیاز به هویتی دارد که یکی از ابعاد آن حتماً و لزوماً تاریخی است و چنین ساختی برای این جامعه، لوازم و مواد تاریخی بسیاری دارد. به طور مثال آنچه در حال حاضر با عنوان «سفره‌خانه‌ی سنتی» به عنوان فضایی برای دورهم‌جمع‌شدن افراد در یک فضا با عناصر معماری سنتی «رستوران»‌های مدرن را از دل «پاتوق‌«های ایرانی بیرون کشیده و هر روز بر تعداد آن در شهرهای مختلف کشور افزوده شده و مورد استقبال مردم قرار گرفته، نمونه‌ای موفق از نگاه به تاریخ برای بیرون‌کشیدن عناصر هویتی در راستای همزیستی با دوران مدرن است.

مستند نخ و سوزن

کارگردان: مانی پتگر

تهیه‌کننده: علیرضا رئیسیان

۳۲ دقیقه – رنگی

پرونده‌ی فاطمه سیارپور در انسان‌شناسی و فرهنگ

ایمیل نویسنده: fsayyarpour@gmail.com