انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نامه‌ای به رئیس جمهوری که نمی شناسم

آقای رئیس جمهور

این نامه را در نیم روز بیست و نهم اردیبهشت ماه ۱۳۹۶ می نویسم. میلیون‌ها ایرانی هم‌اکنون در صف های طولانی با دلی غرق امید در صفوف طولانی در انتظارند تا رای خود را به صندوق بیاندازند و هیچ کسی نمی تواند با قاطعیت بگوید امشب یا فردا چه کسی بر این کُرسی خواهد نشست. همه ما، به ویژه کسانی که دستی به قلم دارند و مورد پرسش قرار می‌گیرند در طول هفته‌های اخیر بارها و بارها درباره همه جنبه‌های این انتخابات سخن گفته و نوشته‌ایم. امروز اما دیگر کار به پایان می رسد و فردا، روزی دیگر خواهد بود.

فراتر از آنکه انتخاب شما، در ساعت ها و روزها و ماه‌ها و سال‌های آینده چه ثمرات مثبت یا منفی برای ما مردم داشته باشد یا حتی چه دستاوردهایی برای خود دولتمردان و حکومت و نظام به باربیاورد، در این نامه تلاش می کنم با تجربه گذشته‌ها یا آن‌چه از آن می شناسیم و با چشم‌انداز آینده‌ها، یا آنچه تمایل داریم یا نداریم شاهدش باشیم، اندیشه‌هایی را با شما و با خوانندگان این نامه در میان بگذاریم که بهررو ثبت خواهند شد و به مثابه بخشی ولو ناچیز از تاریخ این پهنه بزرگ، شاید امروز یا روزی دیگر، به کار کسی بیایند و دردی را از کسی یا چیزی، دوا و چشمی را روشن و دیدی را بازتر و دلی را پرامیدتر کنند و شاید هم نکنند. این خواستی بوده که ما داشتیم و به همت درخواست مجله «کرگدن» انجام می دهیم.

آقای رئیس جمهور

شما امروز بر کُرسی بالاترین مقام اجرایی، در کشوری می نشینید که قدیمی‌ترین دولت ِ هنوز پابرجا در جهان را دارد. شما بر کشوری حکومت خواهید کرد که یکی از بزرگترین میراث‌های فرهنگی جهان با پیشینه‌ای بیش از هفت‌هزار سال تمدن را در شناسنامه خود دارد؛ کشوری که در طول تاریخ چندهزار ساله خود و به دلیل قرار گرفتن در موقعیتی خاص از لحاظ جغرافیایی، و به دلایل بی‌شمار دیگر از جمله دلایل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و قومی و غیره، بارها و بارها شاهد آماج یورش بیگانگان و تخریب و تحقیرخود بوده است ولی همواره بار دیگر خود را ساخته و برپا ایستاده است: مرزهایش کوچکتر و بزرگرتر شده اند، مردمانش کمتر و بیشتر، فقیرتر و غنی‌تر، سرزمینش خراب‌تر یا آباد‌تر شده‌اند تا امروز به جایی رسیده است که می بینیم. امروز این کشور در قالب یک دولت ِ ملی، در منطقه ای قرار دارد که منشاء تقریبا همه تمدن‌های بزرگ جهان کنونی بوده‌است اما اکنون به قلب پر تنش جهان و مرکز سوداگری قدرت‌های بزرگ برای کسب سود در دسترسی به انرژی ارزان قیمت تبدیل شده. هدفی که بیشترین بخش از پهنه های این منطقه را ویران کرده‌است. صد‌ها هزار نفر را به کشتن داده و میلیون‌ها نفر را آواره و بیچاره کرده است. ایران، خوشبختانه تاکنون از این خطرات برکنار بوده است، نعمتی که باید قدر آن را بدانیم. هم از خطرات تاریخی و هم از خطرات معاصر. سلاح ما برای این کار، پرهیز از پرخاشگری و خشونت با خودی ها و حتی با بیگانگان بوده است: از خود دفاع کرده اما اغلب قدرتی یورشگر نبوده‌ایم. مردمان این پهنه، بیشتر اهل مدارا و صلح و آشتی و ساختن و تحمل و صبوری حتی با یورشگران بوده‌اند تا اهل تخریب و غارت و تجاوز و کوچک کردن دیگران به بهای بالا بردن خود. آخرین تجربه را ما، در جنگ تحمیلی داشتیم، صدام حسین دیکتاتور بی‌رحم عراقی با پشتوانه دولت‌های عربی و دولت های بزرگ نظامی غرب، به ایران یورش برد و جنایت های بی‌پایان و باورنکردنی مرتکب شد و حتی علیه ما از سلاح‌های شیمیایی استفاده کرد: دولت‌های بزرگ نیز همان‌گونه که از آنها انتظار می رفت حتی در برابر این مورد آخر نیز سکوت کردند تا انقلاب ایران را از میان ببرند و اجازه ندهند که دموکراسی و آزادی و استقلال در این منطقه پا بگیرد. همان کاری را که سی سال پیش از آن با دکتر مصدق کرده بودند. با وجود این پاسخ مردم ایران، مدارا بود و نه انتقام و حتی کمک به ساختن عراق جدید.

مردم ایران انقلاب کردند و با این انقلاب اهداف مشخصی را داشتند که از روز اول تا امروز به باور من کوچکترین تغییری نکرده‌است و اگر شما امروز بر روی این کُرسی نشسته‌اید، دلیل اصلی‌اش نه احزاب و دستکاری‌های سیاسی است، نه ‌بازی‌های دیپلماتیک، نه شرایط داخلی و خارجی و اظهار نظر این و آن، دلیل اصلی آن است که مردم به انتخاب خود به اهداف این انقلاب پایبند مانده‌اند: آنها امروز هم عدالت و آزادی و استقلال سیاسی می‌خواهند. مردم ما صبور هستند، بسیار صبور. هیچ چیز را از یاد نبرده اند. لحظه به لحظه صد سال اخیر در حافظه و در اسناد و سایر رسانه‌ها ثبت شده و در یادها هست. حافظه مردم ما کوتاه‌مدت نیست، دچار فراموشی تاریخی نیز نشده‌اند، مردم ما دچار انسداد فکری نیستند، به پایان کار نرسیده‌اند، سقوط جبران‌ناپذیری در بی‌اخلاقی و شرارت نکرده‌اند و… هر چند ممکن است عده‌ای چنین باشند، اما اگر هم چنین باشد این گروه را باید ابتدا در میان همان «نخبگان و روشنفکران» و همان عشاق ثروت و قدرت جُست که این گزاره‌ها ر مطرح می کنند نه مردمی که سعی می کنند نانی با شرافت به دست بیاورند و زندگی خود را بی‌آزار رساندن به دیگران بکنند، مردم ما جز آرامش و رفاه نسبی و آبروداری و دوری از دروغ و نیرنگ و ریا چیزی نمی خواهند، هرچند ناچار شده باشند خود را با این صفت‌های نامناسب بیالایند.

اما اگر مردم ساکتند، اگر بیشتر از خود نوعی انفعال نشان می‌‌دهند، این را نشانه‌ای از پذیرش بی‌اخلاقی‌ها، وقاحت‌ها، بی‌آبرویی‌ها، گستاخی‌ها، یاوه‌گویی‌ها، دروغ‌گویی‌ها، دشنام‌ها و بی‌حرمتی‌های اراذل و اوباش ندانید. مردم ما با یورشگران و با مستبدان همواره چنین زفتار کرده‌اند و در نهایت نیز نمی توان گفت آن‌ها بازنده بوده‌اند: امروز عراقی که به ایران حمله کرد و بدترین جنایات را مرتکب شد، در بخش بزرگی از آن به دست ایرانیان ساخته و آباد میشود و ایرانیانی که حتی برای امیت این کشورمی‌جنگند. ما به این باختن نمی‌گوییم ولو آن‌که صدها‌هزار شهید دادیم و میلیاردها دلار خسارت به کشور ما وارد شد: این یکی از صفحات همان تاریخ چند هزار ساله است که با زحمت و تلاش و صبوری این مردم نوشته شده و می‌شود.

آقای رئیس جمهور

امروز شما بر این کُرسی نشسته‌اید و امیدواریم بدانید که فردا تاریخ درباره همه ما و به خصوص حاکمان این سرزمین قضاوت خواهد شد، نیازی نیست به شما بگوییم مردم چه می‌خواهند، همه می دانند ولی برای ثبت در تاریخ شاید ذکر برخی از این خواسته‌ها مفید باشد: مردم همان چیزهایی را می خواهند که برایش انقلاب کردند: آزادی در رفتار و اندیشه‌هایشان، احترام حاکمان به خود را؛ پرهیز دولت‌ها از دخالت در زندگی‌شان را؛ آزادی بیان و نوشتن و خواندن و بودن ِ در این جهان همان گونه که در شان آنها است و نه چون یک کشور عقب افتاده با کنترل‌های بی‌پایان کسانی که بدون هیچ مشروعیتی تمایل دارند مردم را، فرزندانشان و همه چیز را زیر نظر بگیرند و دائم به آن‌ها تذکر بدهند زیرا از خود می‌ترسند. این کارها جز وقت تلف کردن برای همه هیچ ثمری ندارد. مردم عدالت می خواهند: آن‌ها نمی توانند بپذیرند که در یکی از ثروتمند‌ترین کشورهای جهان زندگی کنند و سهم بسیاری از آن‌ها از این ثروت و از این همه ظرفیت‌ها، نداشتن حتی یک سرپناه و نداشتن امنیت آموزشی و بهداشتی و پزشکی، شهرهای آلوده، خیابان‌های شلوغ، هزاران کشته در جاده‌ها، شیوع مواد مخدر، گدایی و گدا‌منشی، برخورد تحقیر ‌آمیز نوکیسگان بی‌فرهنگ، بی‌احترامی، دروغ، و زشتی در اندیشه و در کرداری باشد که هر روز شاهدشان هستند.

مردم استقلال می خواهند: استقلالی واقعی و نه شعارهایی که هرچه بلندتر فریاد می زنیم، جز گوش‌های خودمان را آزار نمی دهند. مردم، اعتبار سیاسی و بین المللی می خواهند: اینکه همه کشورهای جهان مطمئن باشند وقتی یک ایرانی از آنها ویزا می گیرد هرگز کشور خود را برای همیشه ترک نمی‌کند و در اولین فرصت به آنجا بازخواهد گشت، چون در آنجا امنیت، رفاه، شغل، آزادی و فراغت بال دارد. مردم می‌خواهند که دولت‌ها و شما در راس یکی از مهم ترین دولت‌های سال‌های اخیر بدانید، هیچ کدامشان یا دستکم بسیاری‌شان راضی نیستند که فرزندانشان در هزاران کیلومتری آنها زندگی کنند و هر سال چند روز بیشتر نتوانند عزیزانشان را ببینند و یا برای ماندن در کنار آنها مجبور باشند خود نیز جلای وطن کنند. مردم راضی نیستند که فرزندانشان به جای خدمت و زیستن و کار در این پهنه حاصل یک عمر تلاش پدر و مادران خود و تمام آنها را که صرف تربیت فرزندانش شده، با خود ببرند و برای دیگران صرف کنند، در حالی که ما خود در خانه چنین نیاز مبرمی به متخصصان و کار آنها داریم. اما اگر این را می‌پذیرند دلیلش آن است که آینده روشنی نمی بینند که فرزندانشان اینجا بمانند. با این وجود همین مردم تمام تلاش خود را می‌کنند، مثلا با انتخاب شما، که این آینده روشن را بسازند و از این خونریزی، از این به باد رفتن ثروت ملی و مغزهایی که از شور می گریزند چون چاره‌ای جز این نمی‌بینند جلوگیری کنند.

آقای رئیس جمهور!

معنای استقلال سیاسی این است و نه شعارهایی که می ‌دانیم هرگز به جایی نمی رسند. از این شعارها بسیار در همه جای دنیا ، هر روز داده می‌شود و مطمئن باشید که هیچ یک از قدرت‌های سیاسی کمترین هراسی از این شعارها ندارند . آنچه آنها را می هراساند استقلال واقعی، رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی و سیاسی، آزادی مردمان و رفاه آنها است زیرا این‌ها سبب می‌شود آنها دیگر نتوانند خود را در مقام آقابالاسری جهان قرار دهند؛ پس بیائید از این دریچه به ما مردم نگاه کنید.

مردم ما، می دانند از آینده چه می خواهند، می دانند که چگونه می خواهند زندگی کنند، اکثریت آنها انسان‌های شریفی هستند که برغم درد‌ها و رنج‌های بسیار آمادگی آن را داشته‌اند که زندگی خود را بسازند و برای زندگی آینده خود و فرزندانشان تلاش ‌های بزرگی بکنند. مردم آماده‌اند بسیاری از زشتی‌هایی را که در طول سالیان در اندیشه و کردار خود داشته‌اند از وجود خود بیرون برانند و برای یک زندگی جدید خود را آماده کنند. هر چیزی در زندگی و هر چیزی برای ساخت ِ دوباره آینده امکان پذیر است. اما برای این کار نیاز به امید و چشم‌انداز هست، اگر این چشم‌اندازها وجود داشته باشند، بدون شک ما به سوی وضعیت بهتری خواهیم رفت ولوآنکه منطقه و جهان وضعیت نا معلوم و سختی داشته باشند و اگر چنین نباشد بدون شک وضعیت ما نیز روز به روز آشفته‌تر می شود، ولو آنکه کل منطقه و کل جهان هم بهشت برین شوند. من بدان باور ندارم که مردم ما نتوانند، خود را با وضعیت‌های بسیار سخت و دشوار برای بهبود وضعیت خود و دیگران تطبیق بدهند. تلاش کنیم امید آنها را با این انتخابات به نومیدی بدل نکنیم.

آقای رئیس جمهور

امروز شما، تمام مردم، تمام نخبگان، حتی کسانی را که به شما رای نداده اند را در کنار خود دارید تا این کشور را به سوی آبادی و آبادانی و رفاه و فراغت و آزادی و استقلال واقعی ببرید. این فرصت را از دست ندهید. ما در طول تاریخ خود بسیار فرصت سوزی کرده‌ایم. بیاییم و این فرصت را از دست ندهیم. ‌