انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نامرئی شدن: تحلیل گفتمان پرستاری در تجربه بیمارستانی

چکیده: سوال این که یک پرستاری چه کار می­کند، یا گفتمان و کار پرستاری چیست، البته به زعم روشن نگرانه­ی آن، علی رغم مشهود بودن گنگ می­نماید. اگر قصد ورود به بیمارستان و یا گفت­و­گو با پرستار و یا مدرس پرستاری داشته باشید، همه از ارزش­های گم شده­ ی پرستاری می­گویند، اما در عمل، به صورت پراکنده­ای سرغ فعالیت­های اجتماعی و مطالبه­ گری­های اجتماعی آن می­روند. تا جایی که محققین پرستاری نیز به دنبال مطالعه­ ی تصور مردم از پرستاری و یا سلامت پرستاران رفته، به آسیب­شناسی این حرفه آن پای می­نهند. این تحقیق، به زعم تئوری­های ناب پرستاری در دنیای غرب و حتی ایران، به دنبال آن معنای راستین پرستاری بود که در واقع باید همه از آن بگویند. جست و جو از میان اسناد علمی، سیاستگذاری عمومی و چالشهای نخبگان آغاز و در نهایت به رویداد عملی پرستاری در بیمارستان امام خمینی با شهود عینی گفتمان پرستاری انجامید. تحقیقات در سطح دکترای پرستاری بیشتر به دنبال تطبیق پرستاری در نظم بیمارستانی است. پرستاران پیشرو و فعال از روح ناب و گم شده­ی پرستاری می­گویند، اما خودآگاهی نسبت به این ندارند که پرستاری امروز، دنبال آگاهی طبقاتی است و نه دنبال خودآگاهی ناب. چرا که سیاستمداران پرستاری نیز بیشتر دنبال احیای حقوق و اهمیت زبان پرستاران هستند تا این که به دنبال احیای روح علمی و اجرای آزادانه­ی فنون پرستاری باشند. اما از ورای تجارب مشهود پرستاران ملاحضه می­شود که گفتمان پرستاری در بیمارستان نامرئی شده و در بند گفتمانی شده که او را در سیطره­ ی تجربه­ی پزشکی غرق کرده است.

بیان مسئله:

پرستاری یکی از فرصت­های شغلی مدرن بیمارستانی و از نقش­های مهم درمانی می­باشد. شاغلین این رشته، تعداد بسیاری از کنشگران اجتماعی هستند که به مدد تحصیلات مدرن در سیستم درمانی مشارکت جسته و در آن به فعالیت می­پردازند. علاوه بر این که می­توان گفت پرستاری محدود به بیمارستان و کادر درمانی نمی­شود، با این حال ورود به بیمارستان­ها، همراه با رویت لباس­های سفید پرستاران و حرکت­های پی­درپی آنان و که گویای این است که آنان در حال اجرای برنامه­ی درمانی حاکم در بیمارستان­ها می­باشند. با توجه به وجود حجم بالایی از تنوع کار، روابط و رویدادهای بیمارستان، در دانشگاه­های دنیا مدل­های زیادی در خصوص سیستم پرستاری بیمارستان­ها طراحی و اجرا می­شود. اما در ایران قواعد و راهکارهای آموزشی و تبیین حرفه­ای طوری ارائه شده است که پرستار را صرفاً موظف به ارائه­ ی خدمات درمانی پنداشته و نقشی برای او در اجرای طرحی انسانی در بیمارستان ها قائل نشود. مسئولیت­های یک پرستار بیشتر به دقت و الزام­های قانونی توجه بر بیماران تأکید دارد (مسعود اصل، ۱۳۸۷، ۴۴؛ میرزابیگی و دیگران، ۱۳۸۶، ۱۵) در حالی که تشخیص و برنامه­ریزی نگهداری از بیمار را نیز بر عهده­ی او گذاشته و حتی در زمینه­ی آموزش بیماران نیز بر او تکلیفی نهاده است:

« پرستار اولین نفر از تیم ارائه­ی خدمات است که در مورد برآوردن همه­ی نیازهای یادگیری مددجویان آموزش می­بیند و توسط این منابع حمایت می­شود، پرستار در مقابل ارجاع به موقع بیمار مسئولیت دارد و باید بیماران را به حضور در این مراکز تشویق نموده و اطلاعات موجود را تقویت کند » (همان، ۲۴۲).

علیرغم چنین نگرشی که در رویه­های درمانی جاری ایران موجود است، باید گفت در دنیای کنونی، پرستاری همچون پزشکی، یک سیستم اندیشه­ورزی در بیمارستان است و تلاش کاربران آن این است که از روش­های به روزتری برای اجرای فعالیت جامع پرستاران در بیمارستان­ها استفاده کنند. این روش­های جدید علاوه بر داشتن جنبه­های تجویزی پزشکی، به نیم رخ انسانی بیماران نیز توجه دارند. در حرفه­ی پرستاری امروز، داده­های حسی هم نقش مهمی بازی می­کنند که شامل نشانه­های بصری و معیارهای فیزیولوژیکی می شوند، … اما انواع دیگری از داده­ها هم هستند که کمک می­کنند پرستاران بخش­های غیرتجربی طبیعت بشر را هم دریابند همچون شأن، شخصیت، امید و غم (راجرز، ۱۳۹۱، ۱۱۳). از این میان، نظریه سازگاری روی معترف به این است که مردم در حال سازگاری با محیط طبیعی خود هستند و هنگامی که در معرض انحراف قرار می­گیرند، پرستاری سعی می­کند عکس العمل افراد برای سازگاری را حفظ کند (معماریان،۱۳۷۸، ۵۷). بر این اساس برنامه­ریزی برای پرستاران انجام می­شود تا با شناخت رفتار بیماران، در زمینه­های فیزیولوژیک، درک از خود، ایفای نقش و استقلال بیماران به آن­ها کمک کنند (همان، ۶۳). علاوه بر این، تز اوروم، دیگر دانشمند پرستاری در نظریه­ مراقبه­ برای مراقبت بیمار از خود، مبتنی بر این است که افراد مختار و متفکرانه و به طور همگانی این عمل را انجام بدهند و با تصوری که از خود دارند، به طرز مسئولانه­ای انجام دهند (معماریان،۱۳۷۸، ۷۹). نیومن نیزانسان­ها را سیستم­های بازی می­داند که در تعامل با محیط اطراف خود به سر می­برند ( اگلتون و کالمرز، ۱۳۸۲، ۱۲۷) و اقدامات پرستاران را به منزله­ی کمکی می­داند که باعث می­شوند انسان­ها برای حرکت به سمت رسیدن به حالتی از خوب بودن بیشتر، احساس انگیزه کنند (همان، ۱۳۶) لذا نقش آن­ها این است که ادراک بیمار از نیازهای خود و تغییرات آن را مد نظر داشته و نقش بیمار را زیر سلطه نگه ندارد (همان، ۱۳۱). از میان محققین ایرانی نیز هستند کسانی که رویکردهای تازه را در نگارش­های علمی دنبال می­کنند. به نظر سلیمی و دیگران، پرستاری مبتنی بر شواهد، سه مدل خاص در استفاده از پژوهش­ها با خود دارد که شامل پروژه­ی هدایت و استفاده از تحقیقات در پرستاری، مدل استتلر برای کاربرد تحقیقات و مدل ایووا برای پژوهشهای عملکردی می­باشد. جهت اجرای پرستاری مبتنی بر شواهد، انجام تحقیقات کیفی بر اساس اصول مربوطه ضرری بوده، ارزیابی انتقادی آن­ها و میسر سازی اجرای چنین مدلی در نظم بیمارستانی لازم است (سلیمی و دیگران، ۱۳۸۲).

با این حال آن­چه که ملموس است و یافته­های این تحقیق هم با آن رودررو شده است، مسئله­ی عدم استفاده از تئوری­های پرستاری و اجرای آن­ها در بیمارستان­ها و حتی ناآشنایی سیستم درمانی با ایده­های پرستاری می­باشد. در ایران پرستاری، یک خدمات بیمارستانی بیش نبوده و نتوانسته است نسبت به مدلسازی عملی از خود در بیمارستان­ها اقدام کند. در حالی که تزهایی که در بالا ارائه شد، به پرستاری به­عنوان یک کارشناس درمان و مراقبت درونی به بیماران می­نگرد، در ایران همواره عاملین پرستاران مشغول مراقبت از بیرون بیماران هستند که از سوی مدیریت بیمارستان به کار گمارده شده و نقشی انگیزشی یا کنشی ایفا نمی­کنند. در این تجربه، علاوه بر این که بخش نظری قوم­نگاری اقدام به برجسته ساختن دیدگاه­های علمی دانشجویان دکترای دانشگاه تهران و برخی محققین پرستاری می­نماید، رویکردی میدانی نیز نسبت به بیمارستان داشته تا از تجربه­ی پرستاری آن طور که در عمل اتفاق می­افتد، معنا جوید. حاصل کار، تحلیل گفتمان یا کردار پرستاران در تجربه­شان در بیمارستان امام خمینی می­باشد.

ادبیات پیشین:

حرفه­ی پرستاری در ایران از اهمیت قابل توجهی برخوردار نیست. بیشتر پرستاران در بیمارستان­ها، مراقبت­های پرستاری را در سطح دوم پیشگیری به بیماران ارائه می­کنند و فعالیت آنان در سایه سطوح پیشگیری و سایر محیط­های ارائه­ی خدمات در جامعه بسیار محدود می­باشد. عدم آگاهی از توانمندی­های پرستاری باعث حضور بسیار کم پرستاران در مراکز ارائه دهنده­ی خدمات در جامعه شده است. تغییر در سبک زندگی و بیماری­ها، نیازمند تغییر در سیستم مراقبت بهداشتی بوده و نیازمند تغییر جایگاه پرستاری نیز می­باشد. معمولا از پزشک و پرستار به عنوان دو گروه اصلی نیروی انسانی در چارچوب نظام ارائه خدمات سلامتی یاد می شود ولی در مجموع به نظر می­رسد که در کشور ایران هنوز جایگاه اصلی پرستاری در این نظام به نحو مناسبی تبیین نشده است و حرفه­ی پرستاری از اهمیت قابل توجهی برخوردار نیست (حیدری و دیگران، ۱۳۹۱).

اگرچه هنوز تغییری عمده در رویه­ی پرستاری دیده نشده است، اما با توجه به گسترش سیستم درمانی، خود پرستاران نیز مد نظر مطالعات قرار گرفته­اند. محققان بر این باور هستند که آنان در فعالیت­های حرفه­ای خود با مواردی برخورد می­کنند که از لحاظ اخلاقی در منگنه قرار داده و پرستاران را دچار فشار روانی می­کند. شناخت این آشفتگی­های اخلاقی و ابعاد منفی و مثبت آن موجب ارتقاء و افزایش اگاهی پرستاران شده، با معرفی راهکارهای مناسب مقابله­ای، رتبه­ی کاهش فشارهای روانی پرستاران ایجــاد می­شود ( شاکری­نیا، ۱۳۹۰). به علاوه چالش­هایی هم وجود دارد، افزایش مسئولیت­های پرستاران حرفه­ای نیازمند کسب استقلال در فعالیتهای­شان است. اما دست­یابی به آن با چالش­هایی همچون تعریف مبهم استقلال، استفاده از ابزارهای نامناسب برای اندازه گیری، عدم وجود یک تئوری مرتبط با استقلال پرستاری، آموزش سنتی، عدم موفقیت در فعالیت­های تیمی و ساختار نامناسب مدیریتی، اندازه بیمارستان و توانمندی پرستاران همراه بوده است (ولی­زاده و دیگران، ۱۳۹۲). حتی در مواردی که به سازمان بیمارستان با دید نزدیک­تری نگریسته­اند یافته­ها نشان از این می­دهد که، رفتارهای رهبری مدیران منجر به افزایش توانمندی پرستاران نگردیده و شیوه­های رهبری آن­ها اثربخشی لازم را ندارد. لذا فقدان دانش کاربردی مدیریتی مدیران و همچنین محدودیت­های سازمانی منجر به عدم اثربخشی رفتارهای مدیریتی آن­ها می­شود و توانمندسازی سازمانی و روانی آن­ها نیاز به اقدامات اثربخش در بهبود مدیریت پرستاری دارد (زعیمی و دیگران، ۱۳۸۳)

از این میان، تلاش­های بومی برای یافتن یک ایده در پرستاری نیز بیان­گر این است که آن چه به عنوان پرستاری در دوران کنونی شناخته می­شود، پذیرش اهمیت روح در کنار جسم، تغییر روش تحقیق از کمی به کیفی، توجه به نقش دانشجویان در آموزش، تقویت استدلال، پذیرش درمان­های جایگزین و ایجاد تنوع در روش­های درمانی، توجه به معنویت، اخلاقیات و توجه به گروه­ها و اقلیت­های قومی و فرهنگی را مد نظر قرار داده است ( صدوقی­اصل و صلصالی، ۱۳۹۳). محققین در مقاله­ای دیگر، به متاپارادایم مراقبت اشاره کرده و معتقدند مراقبت بهداشتی جنبه­ی معنوی داشته و از این رو می­باید مسائل حقوقی، فرهنگی و حتی رسوم و سلامتی خانواده و اجتماع می­باید در مراقبت پرستاری مورد توجه قرار گیرد (فارسی و صلصالی، ۱۳۸۶). در حالی که در وضعیت کنونی، سیستم آموزشی بالینی پرستاری عمدتاً بر حفظ کردن اطلاعات تکیه داشته و مدرس در آن نقش اصلی و محوری را بازی می­کند. به دلیل این که امکانات، تجهیزات، محیط بالینی و بازنگری ابزارها و فرایندهای ارزشیابی بالینی صورت نمی­گیرد، آموزش بالینی فاقد آن روح اصلی خود که قرار گرفتن در محیط بالینی و یادگیری برای افزایش قدرت تصمیم گیری است، می­باشد (ملاهادی، ۱۳۸۸). ایده­ی پرستاری از ارتباط بین تجربه و تفکر در ذهن تکامل می­یابد. محور آموزشی، توسعه­ی تئوری­های پارادایم­های دیگر بوده، سپس نیازمند هدایت پرستاران از مفهوم سازی نقش خود در جریان تجربه­های پژوهشی­اند. نهایتاً اذعان به منابع چندگانه ایده پرستاری مورد توجه قرار می­گیرد (صلصالی و دیگران، ۱۳۸۳، ۶۳). به نظر تولمین بدون وجود حرفه­ای که دانش مربوط به رشته را به کار ببرد و توسعه دهد، رشته نمی­تواتند پیشرفت کرده و تغییر نماید و مألاً از بین خواهد رفت (راجرز، ۱۳۹۱، ۲۱۵).

تحقیقات دیگری در مورد تعاملات پرستاران انجام شده است که بیشتر متوجه رابطه­ی آن­ها با بیمار و پزشکان است. پرستاران توسط برقراری ارتباط موثر از نیازها بیماران مطلع شده و به آن­ها پاسخ می­دهند. درونمایه­ی نهایی تحت عنوان تطبیق نگرش و عمل پرستار از داده­های یک تحقیق پرستاری به دست آمده است. این درونمایه از مفهوم­پردازی سه طبقه اصلی “مراقبت مبتنی بر نیاز حاد بیمار”، “ایجاد قلمرو حرفه­ای” و “مشارکت دادن” مشتق شده است. مراقبت مبتنی بر نیازهای بیماری شامل زیرطبقاتی نظیر شناسایی نیازهای حاد بیماری و رفتار ارتباطی پرستار است. ایجاد قلمرو حرفه­ای بر واضح­سازی نقش و حفظ حریم ارتباط دلالت دارد. مشارکت دادن نیز با توجه به مخاطب مشارکت و محتوای مشارکت تعریف می­شود (فخر مدحدی و نگارنده، ۱۳۹۱). در حالی که بر اساس نظرات پزشکان و پرستاران بیشتر از همه حاکمیت الگوی استقلال وابستگی و سپس الگوی فرادست فرودست وکمتر از همه الگوی همکاری و مشارکت در بیمارستان برقرار بوده است. و از این رو روابط بین حرفه­ای کادر بیمارستان، میان پرستار و پزشک تا حد زیادی به صورت عمودی و در شرایط عدم تقارن قدرت حرفه­ای و نیز در حالت گذار از زمینه سنتی به مدرن است. روابط سلطه­ی قابل مشاهده به صورت ویژه با شرایط حوزه­ی درمانی مشهود است (مهرابی، ۱۳۸۸). در همین راستا، پیمایش نشان داده است که از دیدگاه پرستاران فقط ۴/۱۳ درصد از پزشکان ارتباط خوبی با پرستاران داشته­اند، که عامل عدم نظرخواهی پزشکان از پرستاران از مهمترین عوامل ایجاد کننده اختلال در ارتباط بین حرفه­ای آنان بوده است (رستمی و دیگران، ۱۳۸۹).

چهارچوب مفهومی: گفتمان به مثابه ی زبان گویای پرستاران

گفتمان به این می­پردازد که یک پدیده چه می­گوید؟ وقتی کنشگری از خود و اعمالش می­گوید درباره­ی چه چیزی حرف می­زند و دقیقاً او چنان که می­گوید، کار و فعل خود و در واقع جهان زندگی شغلی­اش را توضیح می­دهد. « برای ساخت زبان یا جان بخشیدن به آن از درون، عملی ذاتی و اولیه­ی دلالت­گری وجود ندارد، بلکه فقط در بطن بازنمایی آن قدرتی وجود دارد که بازنمایی برای بازنمایاندن خودش در اختیار دارد، یعنی برای تجزیه­ی خودش از طریق ردیف کردن تکه­تکه­ی خود زیر نگاه تأمل » (میلر، ۱۳۸۸، ۲۰۳). از این رو می­باید به این معنای پرستاری به صورتی توجه کنیم که ویتگنشتاین در نظر داشت و معنا را در کردارهایی می­پنداشت که ناشی از تصورات نهفته در بازیهای زبانی افراد وجود داشت (بیگ­پور، ۱۳۹۰، ۲۱۵). اما ، همان­طور که پیشتر نیز فرگه بیان کرده بود، زبان شامل مصادیق و ارجاعاتی است که معنای آن را شکل می­دهند (مدینا، ۱۳۹۰، ۸۴). معناهایی که شاید نه در ارجاعات افراد به ناخودآگاه، که به تلقی ویتگنشتاین در بازی­های زبانی کردارهای روزمره و اعمالی که انجام می­دهند نهفته بود. سرل، بیشتر ورود پیدا کرده و گفت که برخی کارها منبع واژه­ها هستند، مانند معاینه کردن که او با مفهوم “کردن” ان را فعلی گفتاری می­داند و از این نظر هر فعل گفتاری، می­تواند یک عمل انسان را برای او توصیف کند که در مورد آن توافق­های عامی میان گروهی از مردم وجود دارد (سرل، ۱۳۸۷، ۹۸). از این رو چه بسا این اعمال هستند که معنادار بوده و همانند انطباعات هیوم، مرور به به عادت­های ذهنی پس زمینه­ای فاعلان یک الگو تبدیل شده­اند. به نظر او « تقارن ثابتی که ایده­ها در گذشته داشته­اند، این عادت را در ذهن ما ایجاد کرده است، به این دلیل ذهن همواره در تفکراتش آن­ها را مقارن هم می­گیرد و این گونه است که وجود یکی را از وجود ملازم همیشگی­اش استنباط می­کند » (سجویک، ۱۳۹۰، ۵۷). این قبیل عادات هستند که می­توانند به صورت هویتی روزمره در اعمال انسان و پنداشت­های بدنی او قرار گیرند. از این نظر، جست­و­جو و تعاملات عادی شده­ی پرستاران که در فرایند آموزش در میان گروه­های درمانی با عنوان طرح انجام می­گیرد، به تدریج به شکل گرفتن ویژگی­هایی برای کنشگران این گروه در می­آید و لذا، از یک نقطه نظر می­توان گفت معنا عاداتی است که آن­ها به صورت روزمره درگیر آن شده­اند و به تدریج به صورت اعمال یا تکنیک­هایی رایج در کار فیزیکی شان در می­آید (برتون، ۱۳۹۲، ۱۲۰).

اما هگل، معنا را در روحی می­داند که در پندار انسان نهفته است. روح یا ایده، هر تصوری است که طبیعت به صورت ذهنی در انسان ایجاد می­کند. « برای این که علم نظام­مند در فرد پدید آید، او باید این توالی صورت­ها را در تجربه­ی خود بازیابی، احیا و دخل و تصرف کند. او باید به تدارکی شخصی برای علم نظام­مند تن دهد که دقیقاً مشابه با تدارکات کیهانی است که در طبیعت و تایخ در جریان دائمی است » (فیندلی و بریج، ۱۳۹۰، ۱۰۴). هایدگر نیز روح یا فهم را فراگرفته از جهان و از در جهانیت انسان می­داند. لذا از این نظر معنا، می­تواند در پس گزاره­هایی باشد که انسان به صورت فهم و ایده آن را فرا جسته است و همچنین در درکی که او از جهان پیرامون در خلال جهانیت آن دریافت کرده است. « به اعتقاد هایدگر، دازاین آن چه را می­فهمد، از آن خود کرده، به خودش تخصیص می­دهد. فهم او همواره از تمایل و درگیری­اش در عالم صورت می­پذیرد » (جانسون، ۱۳۸۷، ۵۶). از این منظر کردار و یا عملی همچون پرستاری، می­تواند گزاره­های دانش و فهمی باشد که یک کنشگر در زمان­مندیِ تدارک دیدن خود به عنوان پرستار آن را درک کرده است. این جهان­مندی، نقش و روابطی را مشمول پرستار می­کند که از بودن در میان دیگران نشأت گرفته است. فهم کنشگر در جهان انسانی­ای صورت می­گیرد که نشانه­های دانش را از “دیگران” درک کرده و در نهایت در سوژگی پرستار غرق شده و به صورت حاملی در بیمارستان در بیاید. این با یک­دیگر بودن دازاین است که شخص را در وجود دیگران مستحیل می­کند، به نحوی که در واقع دیگران به منزله­ی موجوداتی آشکار و قابل تمایز، بیشتر و بیشتر ناپدید می­شوند (همان، ۵۲).

به این صورت می­توان گفت معنای پرستاری روحی است که توسط فهم پرستار از جمع انسانی پیرامون خود و اعمال آن ها فرا می­گیرد. این وجود وی، و “کیستی” او، که در میان تکثر انسانی و در زمان­مندی نامتناهی روایت­های نوع بشر پراکنده شده است، خودرا در فعالیتی پویا و تنها در عمل اشکار می­کند، عملی که کیستی پیوسته به آن است (کریستوا، ۱۳۹۴، ۶۸). اما برای سوژه شدن و برای خود بودن، پرستار باید دارای ایده، یازیهای زبانی یا تصوری باشد که در جهان زیسته­ی او و در واقع در روح یا فهم او شکل گرفته باشد. این برای خود بودن است که در مفهوم از خود بیگانگی مارکس برای طبقاتی که به صورت ابزاری سرمایه­ای عمل می­کنند مورد توجه قرار گرفته است. « شیئی که کار تولید می­کند، یعنی محصول کار، در مقابل کار به عنوان چیزی بیگانه و قدرتی مستقل از تولید کننده قد علم می­کند » (مارکس، ۱۳۸۷، ۱۲۵). از این نظر هر حرفه­ای که دارای ایده و روح نباشد، از خود بیگانه است. البته دانش نسبت به خود، اطلاعاتی است که معمولاً تحت سیطره­ی خود افراد نبوده و به نوعی دانش توجیهی در این رابطه است که مارکس ان را ایدئولوژی­هایی می­داند که از جانب کارفرمایان یا سیستم­های کاری برای کاربران تعریف شده و توسط نظام اندیشه­ی افراد توجیه درونی می­شود. آن چه او آن را آگاهی طبقاتی می­داند، فهم واقعی یک گروه شغلی از گفتمان خود و معنای اعمال­شان است. گذر از ایدئولوژی، به سادگی میسر نبوده و مشاهده­ی پدیدارشناسانه­ی این موضوع می­تواند بر خودآگاهی شغلی پرستاران دست یابد. لکن این مشاهده، نیازمند بررسی و ورود محققانه به نقش و عمل پرستاری بوده، در نهایت به شهود و همدلی از طریق فهم تجربه به روش روایت عاملیت پرستاران از زندگی حرفه­ای خود میسر می­شود. همان­طور که هایدگر اشاره نموده، به اصالت زبان بر وجود آدمی، می­توان گفت کردار پرستاری موجود، از خلال زبان پرستاران و به قول گادامر در امتداد افق آنان قابل فهم است.

در این نوع تحلیل گفتمان در پی فهم کنش پرستاری و توجه به فاعلیت او صورت گرفته و به شیوه­ی این کردار در عملی شدن بازی­های زبانی دانش پرستاری یا پیاده­سازی این علم متمرکز می­شود. در واقع سوال اصلی این است که معنای پرستاری، از ظن پرستاران چیست و معناپذیری یا معناناپذیری آن تحت چه شرایطی از جهان مندی کنشگران قرار دارد؟

روش شناسی: قوم نگاری تحلیلی

اعمال انسان­ها مناسک­ها و آدابی است که آن­ها در اعمال روزمره شان انجام می دهند. اما این آداب و اعمال، حاوی چه ذهنیت، روح و یا اندیشه­ای است که به صورت اعمالی بدنی و رفتاری متجلی می­شود؟ مشاهده­ی روح، معنی و درک گفتمان یا زبان روزمره­ی پرستاری از خلال مشاهده­ی تجارب یقینی، تصورات، کردارها و در نهایت شهودشان می­تواند صورت گیرد. مردم­نگاری، روشی میدانی است که می­تواند به بررسی جامعه­ی انسانی پرداخته و به غایت معنا یا به تعبیر افلاطون به صور مثلی اعمال آن­ها راه پیدا کند. شیوه­های اجرای مردم­نگاری در مورد اعمال و رفتار انسان­ها، از طریق ورود محققانه به میدان تحقیق، بررسی اعمال و رفتارهای انسان­ها و راه بردن به نظام­های ادراکی و مفهومی، مناسک­ها و اندیشه­های انان میسر است. لذا به این منظور، بررسی مشاهده­ای اعمال، دست­یابی به اسنادی که شیوه­های مفاهمه­ای گفتمان پرستاری را بررسی کرده، به مشاهده­ی نهاد بیمارستان و مصاحبه­های عمیق با کنشگران دست یازیده و به صورت­بندی گفتمانی اعمال آنان پرداخته است (محمدپور، ۱۳۹۰، ۲۲۵).

نمونه­های انتخابی از گفت­وگوهای در دسترس موجود در فضای عمومی و پایان­نامه­های دانشگاهی در کشور انتخاب شده، به برخی از آن­ها که متمرکز بر آسیب­شناسی هویت پرستاری هستند، مراجعه شده است. در ادامه، ورود و مشاهده­ی قوم­نگارانه به فضای بیمارستان امام خمینی صورت گرفته و از طریق یادداشت­های میدانی و مصاحبه­های عمیق به گردآوری داده­های توصیفی اقدام و بر اساس مقوله­های مشترک مرتب مفهومی می­­شود. سپس بر اساس داده­های موجود تحلیل گفتمان، شیوه­ای است که برای فهم سخن یا کردار انسان­ها پیش روی قرار می­گیرد و جهان زیسته­ی افراد، در صورت معنایی آن را مد نظر قرار دارد. صورت­های استعلایی، زبان را به صورت اعمال معنادار نشان می­دهد و در نتیجه کردارهای انسان به صورت معناهای قابل فهم قابل بیان هستند. در نهایت، یک تحلیل گفتمان، می­تواند صورت­بندی زبان و بیان انسان­ها درباره­ی کردارهای خود و موقعیت وجودی­شان را نیز مورد توجه قرار دهد که از خلال زبان­شان نمایان است. در این تحقیق بیان پرستاران، نخبگان و جهان نمادین­شان به صورت طبقه­بندی شده­ای موقعیت­شان در دانش و قدرت، تصورات و معانی­شان را از خلال تجربه­ی پرستاری ذکر کرده و آن را بیان می­کند. در نهایت، از این نظر که این روش انتقادی است، پرستاری را با جوهر و ذات­پذیری آن مورد ارزیابی قرار داده و موقعیت آن را در صورت زبانی­اش تصویر نموده­است (کلانتری، ۱۳۹۱، ۱۰۴وفوکو، ۱۳۸۹، ۳۷).

یافته­های تحقیق:

بخش اول: راهبردهای پرستاری:

راهبردهای عمومی: حرکت­های جمعی پرستاری از محل مشاهده­ی گفتمان پرستاری به صورت عام قابل فهم است. این راهبردها، توسط عاملان پرستاری پیشرو و حمایت جمعی آنان آغاز شده و به آن جان می دهد. رهبران پرستاری، در فضای رسمی و سیاست کشور، به دنبال بیان چالشها و بحران هایی هستند که برای آزادی این تجربه از آنها حاوی ایدئولوژی ها و “خواست” به معنای هگلی آن می باشند. نمایه­ی ۱ توصیفی از خواسته­هایی است که توسط رهبران و سخنگویان در فضای عمومی شکل گرفته و گویای گزاره­هایی است که در مجموع دنبال حق، امید و عدالت بوده و مردم را برای توجه به سلامتی در زندگی روزمره­شان، متوجه سخن و خواست­های خود می­کند.
نمایه ۱- گزاره های موضوعی مبتنی بر خواست پرستاران در سپهر عمومی

” مفهوم: منافع گروهی ؛ گزاره­ها:

(الف) افکار عمومی در قبال سلامتی خود از حق پرستار دفاع می کنند.

(ب) برای امید به زندگی سطح بندی و افزایش تعداد پرستار لازم است.

(ج) برای تحقق عدالت به قدر تناسب در تعرفه های پرستاران بازنگری شود “.

” مفهوم: زبان ؛ گزاره: نظام پرستاری مطالبات پرستاران (شامل شنیدن حرف شان و کاهش نگرانی شان) را پیگیری می­کند “.

” مفهوم: قدرت ؛ گزاره: ارتقای سلامت با صبر کافی نیست و نیاز به افزایش اختیارات پرستاران می­باشد “.

چنان که دیده می شود، مطالبات پرستاران در فضای عمومی به عنوان قشر و یا گروه صنفی دیده شده و کمتر از نیازهای دانشگاهی آن مد نظر قرار گرفته است، مگر این که در کنار سایر مطالبات دانشگاهی عنوان شود.

« … در صورتی که شرایط کنونی و نوع دیدگاه به جامعه پرستاری تغییر نکند ضرورتی بر برگزاری جشن دیده نمی شود چرا که مسئولان وزارت بهداشت باید قبول کنند دغدغه اصلی این روزهای جامعه پرستاری تنها برگزاری جشن نیست … با توجه به دغدغه های زیاد پرستاران به لحاظ عدم پاسخگویی مناسب به مطالبات و درخواست­های این قشر زحمت­کش، در سال جاری سازمان نظام پرستاری پیگیری مطالبات پرستاران را ارجح­تر از برگزاری جشن دانسته و تمام تلاش خود را معطوف به این موضوع خواهد نمود … ».

« … میزان پرداختی پرستاران باید به عدالت نزدیک شود …‌ میزان حقوق و مزایای پرستاران با سختی کار آنها،‌ شرایط فعلی اقتصادی و همچنین تورم موجود در کشور تناسب ندارد و ضروری است افزایش یابد … بهبود وضعیت معیشتی جامعه پرستاری نیازمند تعیین تکلیف قانون تعرفه گذاری خدمات پرستاری می باشد … ».

« … با اجرای طرح تحول سلامت تاخیرهایی در خصوص پرداخت کارانه پرستاران و پزشکان صورت گرفت و همه در حال حاضر با این مشکل دست به گریبانند که امیدواریم وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی برای رفع این مشکل همکاری لازم را داشته باشد … معضل کمبود پرستار در کشور، موجب شده که بار فشار کاری بر دوش پرستاران و پیراپزشکان باشد ولی متاسفانه هنوز برای این معضل راهکاری ارائه نشده است … ».

« … جامعه پزشکی باید بدانند چه کسانی را تربیت و آموزش می‌دهند که با الگوگیری از راه حضرت زینب(س) تا حدی صبر، شکیبایی، استقامت و استقلال را به پرستاران تعلیم داد … مسئولان پزشکی باید بدانند که به پرستاران چه چیزی را در اختیار پرستاران می‌گذارند که انتظار رفتار زینب‌وار را از پرستاران انتظار دارند ».

لذا مشاهده میشود با توجه به مطالباتی که وجود دارد و برای ایجاد زبانی شفاف، از نیاز مردم به سلامتی بهره می برد، گفتار رسانه ای، راهبردی برای افزایش وزن طبقاتی پرستاران و ایجاد شرایط نسبتاً مناسبتر اقتصادی و رفاهی آنان می باشد. در عین این نوع فعالیت خلق استراتژی جمعی و ایجاد اراده­ی عمومی برای بازیابی طبقاتی پرستاری در جامعه و توسط پرستاران صورت گرفته و در واقع خواست پرستاری را به خواست طبقاتی آن تبدیل کرده است.

(۲) راهبردهای علمی: اما برای درکی ریشه­ای تر باید به استراتژی­هایی که در میان فعالیت­های مربوط به تولید علم دانشگاهی صورت می­گیرد نگریست. مراقبت و آموزش، از مهم­ترین چشم­اندازهای علمی است که در میان پایان­نامه­های دکتری پرستاری به محصلان این رشته برای تمرین تتبعات علمی در دانشگاه تهران واگذار شده است. از سوی دیگر، فهم دیگری و روابط حرفه­ای، موضوعاتی هستند که نوبت دوم فعالیت علمی پرستاری را شامل شده است. علی­رغم این که راهکارهای مراقبت پرستاری، یکی از موضوعات مهم و قابل توجه پرستاری برای اکتشافات علمی می باشد، اما لازم به ذکر است که تئوریهای جدید دانش علمی که در مقدمه به آن اشاره شده است، کمتر مورد نقد و یا واسازی قرار گرفته و آن چه به نظر می­رسد بیشتر اتخاذ رویکردهایی سنتی برای افزایش دانش پرستاری در سهم خود از نگهداری بیماران در بیمارستان می باشد.

نمایه ۲: موضوعات پایان نامه دکترای پرستاری دانشگاه تهران

از سال ۱۳۹۰ الی ۱۳۹۴

” عنوان: راهکارهای مراقبت پرستاری ؛ تعداد: ۱۴ ”

” عنوان: آموزش حرفه ای پرستاری ؛ تعداد: ۱۰ ”

” عنوان: پدیدارشناسی بیمار ؛ تعداد: ۱۰ ”

” عنوان: روابط حرفه ای پرستاران ؛ تعداد: ۸ ”

” عنوان: کنترل پروسه درمانی بیماران؛ تعداد: ۳ ”

” عنوان: بررسی هایی در مورد مواد مخدر ؛ تعداد: ۲ ”

” عنوان: ارزیابی خدمات پرستاری ؛ تعداد: ۱ ”

” عنوان: مدیریت سیستم درمانی ؛ تعداد: ۱ ”

با توجه به سهم عمده­ی پایان­نامه­های دکترا در شکل گیری رویکردهای نظری در میان محققان، باید گفت هنوز راهبردیهایی پیش­تر از حفظ وضع موجود در تزهای پرستاری موجود نیست. فلذا راهبرد دانشگاهی در تغییر رویکرد پرستاری و ایجاد گفتمان صنفی پرستاری متمرکز نبوده است. از این رو مشاهده می­گردد که روندی که پرستاری به معنای قدرت و دانش آن در نظر دارد، گذر از شرایط موجود و تغییر آن به نفع جمعی پرستاران می­باشد. اما تجارب برخی نخبگان پرستاری، حاوی این نکته است که علاوه بر چنین مواضعی که در سیست عمومی و دانشگاه مورد توجه پرستاری می باشد، این رشته و یا کردار، دارای خلأهایی می باشد که بحران اصلی آن را شکل داده است.

(۳) راهبردهای نخبگان: اگر سیاستگذاران و دانشگاهیان را بازوی اصلی شکل­گیری گفتمان پرستاری بدانیم، اندک دانشگاهیانی که به دنبال راهیابی به موضوعاتی که موجب در شکل­گیری بحران در مسیر خواست پرستاری می­باشند، نکات دیگری را علی الخصوص از روش­های کیفی و بر اساس رویکردهای تجربه بنیاد پرستاران ذکر می­کنند. ذیلاً چهار نمونه از تحقیقاتی که مشتمل بر رویه هایی چون اجتماعی شدن، قابلیت علمی، تصور مردم و سلامت اجتماعی پرستاران را مد نظر قرار داده اند، مورد توجه قرار می گیرد.

« گذر از دانشگاه به شغل، گذر از وابستگی در محیط آموزشی به محیط حرفه­ای تحت یک دگردیسی در کنش­گران پرستاری می­باشد. نقش انفعالی آن­ها در دوران تحصیل، نشان از وابستگی ایده­های­شان به اساتید داشته و در گذر از آن پرستاران را دچار آسیب و ناهماهنگی می­کند. چنین خلأیی با قرار گرفتن در میان گروه­های پرستاری و جایگزینی وابستگی آموزشی با فعالیت گروهی، در مرحله­ی عملی وارد شدن به محیط شغلی به تدریج مرتفع می­شود. فلذا توجه به جنبه­های عاطفی یادگیری و تئوری­های مراقبت از خلأهایی است که در فرایند اجتماعی شدن دانشجویان پرستاری وجود داشته است » (دین­محمدی، ۱۳۹۲، ۱۳۷و۱۴۰).

« در گذشته، انتقال دانش روز پرستاری، حیطه­های عملی راحت­تر از زمان کنونی بوده ولی امروز آموزش در پرستاری ایران چهره­ای کاملا آکادمیک پیدا کرده و با رشد فزاینده­ی آموزش­های تئوریک، چگونه انتقال این دانش به حیطه­های علمی با چالش­های جدی روبرو گشته است. ضمناً روش­های آماده­سازی دانشجویان پرستاری برای گذر موفق از دانشکده به شرایط بالین ناموفق بوده، خلاء بین تئوری و عمل موجب بروز بحران در آن شده است. برخی محققین توجه خود را به دانش و مهارت پرستاران معطوف نموده و کیفیت مراقبت را به دانش و مهارت پرستاران مربوط دانسته­اند و همچنین ارتباط محیط بالین و دانشکده را نیز ناهماهنگ می­دانند » (چراغی، ۱۳۸۹، ۱۳۵).

« تصویر پرستاران در ذهن مردم به صورت مادر، سنگ زیرین آسیا در خانواده­ی پدرسالار و فرزندسالار وجود داشته و به دلیل کم درآمد بودن آن بی­ارزش شده و جایگاه پایینی دارد. بسیاری از مردم در بیان دیدگاه خود در ارتباط با پرستاری از پزشکی کمک گرفته، زیر دست پزشک یا دستیار او می­دانند و مطابق با شکاف جنسیتی موجود در ذهن­شان ناشی از جامعه­ی مردسالار، ماهیت زنانه­ی این تصویر بر پرستاری غالب شده و به فرودستی آن انجامیده است. ضمناً، متکی برانگاره­ی تفکیک کارهای مردانه و زنانه، دو گروه پزشک و پرستار را می توانند از هم تفکیک کنند. محقق این را ناشی از آگاهی کم مردم نسبت به پرستار دانسته، کلیشه­ی موجود در ذهن مردم را نامطلوب دانسته، پرستاران را نیز در این امر سرزنش می­کند » (رضایی آدریانی، ۱۳۹۱، ۱۸۹و۱۹۰).

« یک­جانبگی سیستم درمانی، پرستاران را در معرض­ترس از عدم توجه مردم به جایگاه، منزلت و شایستگی قرار داده، آرامش و نشاط آنان را از کف می­رباید، فلذا متکی بر مقدرات شده، نگرانی خود را مرتفع می­کنند. به همین خاطر پای انسان­دوستی، حلیت درآمد و ایدئولوژی “خدمت” و آب­رو به میان آمده و به دلیل حذف نقش پرستار از تصمیم­گیری و سیاست­گذاری، نوعی از خودبیگانگی در کردار حرفه­ای پرستاری مترتب می­شود. گروهی از پرستاران تحت این عوامل دچار ناخرسندی شده و با دست یازیدن بر تلاش علمی، سیاست حرفه­ای و پیشرفت­های فردی فشار حاشیه­ای شدن را کنترل می­نمایند » (مظفری، ۱۳۹۴، ۱۸۷).

این تحقیقات بیشتر بر “وابستگی یا نیاز پرستاران به رهبری علمی” و علی­الخصوص جای خالی آن در بیمارستان­ها، از نگاهی دیگر بر “خلأهایی که تجربه­ی آکادمی را به بالین” منتقل نماید می­باشند. در همین راستا، تزی دیگر بر انتقال آنان به عنوان “ابژه­ای زیر دست پزشکان و تقلیل یافته به تصوراتی جنسیتی” و فاقد اراده مبتنی است که در نهایت، موجب “از خود بیگانگی حرفه­ای و خستگی” آنان شده است. لذا می توان گزاره­هایی به این شکل مد نظر قرار داد.

نمایه ۳: صورت بندی استدلالات مبیتنی بر تعلیق تجربه ی پرستاری

” مفهوم: قدرت؛ گزاره: رهبری از اکادمی به بیمارستان انتقال پیدا نمی­کند “.

” مفهوم: دانش؛ گزاره: تجربه­ی بیمارستانی پرستاران فاقد تئوری است “.

” مفهوم: سلطه؛ گزاره: پرستاران به جنس دوم بیمارستان تبدیل می­شوند “.

” مفهوم: بیگانگی؛ گزاره: پرستاری به تدریج ازخودبیگانگه و خسته کننده می­شود ”

(۴) ناسازگاری نخبگان با گفتمان موجود: جمع­بندی این قسمت، به این صورت می­تواند بیان شود که با توجه به راهبردهای گفتمان موجود، ظهور گفتمانی جدید، منتقد و مجادله­گر در نفی گفتمان رایج با استراتژی­هایی که به بیان سلطه­ی موجود در گفتمان حاضر می­پردازد که به نظر می­رسد گفتمان موجود به جد زیر نظر قدرت پزشکی بوده و موجب از خود بیگانگی و ایجاد سلطه بر پرستاران شده است. از این نظر دانش کلینیکی، در ایران هنوز دانش پزشکی بوده و اجازه­ی ظهور گفتمانی جدید که از طریق اکادمی تغذیه می­شود در خود نمی­دهد. پزشکی به تدریج تبدیل به قدرت مطلق در بیمارستان شده و میان خود و پرستاری، رابطه­ی خدایگان و بنده­ای که هگل در پدیدارشناسی روح آن را به تصویر کشیده است می­شود. از این نظر، تنها غایب بیمارستان­ها در تجربه­ی پرستاری، ذات و یا جوهر پرستاری است که البته توسط تجارب تحقیقاتی موجود، همین جوهر، به مراقبت و حرفه و در نهایت شهود بیماران کاسته شده و هنوز از اجرای تئوریهای جدید در بیمارستان­ها غافل است. علی رغم تذکر برخی محققین در خصوص خلأهای پرستاری، هنوز توجه همگان بر نقص اصلی آن جلب نشده­ است. از طرفی سیاستمداران پرستاری نیز به دنبال کسب حقوقی هستند که در وضعیت موجود بر شغل آن­ها مستولی است و به ظاهر به پذیرش وضعیت حاکم در بیمارستان­ها پرداخته و نیازهای پرستاری را صرفا به مناقشه­های صنفی و مادی کاهش داده­اند.

بخش دوم: در آینه ی گفتار: جان های نامرئی

(۱) کشف مفاهیم با قوم نگاری بیمارستان: ورود به فضای بیمارستان، از خلال ورود به اندیشه­ی انسان درباره­ی بیماری و تجربه­ی کلینیکی در آن بر می­خیزد. همان­طور که پیشتر نیز اشاره شد، پرستاری، یک نهاد عمومی­تری است که مردم از قبل حمایت و مراقبت از هم و از محل شناخت آکادمیک با آن آشنا هستند. اما این آشنایی به تدریج و در طول عمر در تجارب بیمارستانی آن­ها مشهود شده است. ورود به بیمارستان، فضایی را به ذهن متبادر می­کند که فوکو آن را همچون نهادهای قدرت، غیرگفتمانی و ناظر بر کردار آدمی مد نظر قرار داده است.

« بیمارستان همچون خانه­ای است که برای آرامش انسان شکل گرفته و قبلا به آن خسته خانه و بیمارخانه می­گفتند. فضای آن عمدتاً مربع با فرم­های آرام بخش، و در محل­های خاصی دارای قوس و انحنا می­باشد. تا جایی­که فعالیت برای خواب/استراحت­های بیماران باشد. ورود به آن یک نوع خودیابی را به ذهن آدمی می­رساند. به همین خاطر سوژه در حین ورود به بیمارستان، همانند این است که به درون کالبد خود فرو می­رود. از این رو بیمارستان و همه­ی اعضای آن را می­توان به گلبول­ها و مویرگ­ها تشبیه کرد. لباس­های سفیدی که دیده می­شوند، نشان­گر گلبول­های سفیدی­اند که برای دفاع از بدن انسان­ها و دفاع از جامعه بسیج می­شوند » .

« در شهر اردبیل، تنوع گروه­های انسانی وجود دارد و آن هم به سبب تنوع فرهنگ­های جدید و فرهنگ بومی شکل گرفته است. از مهاجرین روستایی و شهرهای مختلف تا حرفه­های مختلف شهری و زنان و مردانی که با شیوه­های زندگی متنوعی زندگی می­کنند. به این ترتیب سوژه­ی بیمار، جانی موزائیکی داشته و برای یک درمانگر ارتباط با او را سخت­تر می­کند. یکی هنگام ناراحتی شدیدش، آه می­کشد و دعا می­خواند، دیگری سرخ می­شود و تب­آلود روابط کلامی متنوع هم ایجاد می­شود، از آدم­های پرتوقع و طلبکار تا انسان­هایی که هر قدمی را شکری می­کارند بر خدا و واسطه­اش ».

می­توان بیمارانه وارد این فضا شده و ابژه­های آن را نگریست. چه ابژه­هایی و به سوی کدام مراکز می­روند که مد نظر قرار گرفته و بر روی آن­ها کنش پرستاری، آن هم از خلال تجربه­­ی بیمارستانی صورت گیرد. بیمارستان، فضای درمانی و تحت نظر حاکمیتی بر بدن است که در آن شکل گرفته و اعمال رأی می­کند. در این مکان، گفتمانی بر وجود آدم­ها حک می­شود که خود را عمل خالص و با اصالت­تری می­نماید.

« درد، سرگیجه و ناراحتی­هایی که شاید بیانی برای آن­ها وجود ندارد. از این رو متولیان این فضا، یا باید درد را از بیماران بگیرند و یا درباره­ی آن حرف بزنند. اما این طبیعی است که چنین موضوعی در دل و جان پرستاران بنشیند. در قدیمی­ترین و شاعرانه­ترین توصیفات بیماری و بالین، درد و ان طور که در این فضا می­نماید، خستگی عمر از مفاهیم متصل کننده­ی این دو گروه به هم است. پس از یک طبقه­بندی سطحی توسط پرستاران، این پزشکان هستند که مسئولیت تشخیص درد و اعلام برنامه­ی درمانی را دارند و البته پرستاران اجرای آن را هدایت می­کنند ».

« در بخش مراقبت­های ویژه، سکونی پر از هیجان دیده می­شود. در این قسمت به صورت نرم و آرام حرکت را می­توان دید. چه هنگامی که آرامش وجود دارد و چه در لحظاتی که بیمار تزریق می شود. به هنگام مراجعه­ی بیماران و پذیرش آن­ها، آرامش موقتی آن را اورژانس به طوفانی سیال تبدیل می­شود، مانند قلبی که در آرامش خود تند و تند می­زند. در این بخش نسبت به بخش مراقبت، حرکت­هایی سریع­تر و دیالوگ­های بیشتر و پرسشگرانه­تر است، اما در محل بستری و جراحی، روابط عمیق­تر، حرکت­ها منظم­تر و دیالوگ­ها بررسی شده­تر صورت می­گیرد ».

این فضا، نظم و قواعدی را با خود دارد که به کنش درمانی و نهایتاً بر کردار پرستاری حاکم بوده و آن را سامان می­دهد. فضای بیمارستان، سیستم پیچیده­ای از روابط بروکراتیک و انسانی است که آن را در گوشه­ای از شهر سامان داده است، اما این فضا خود نیز یک ابژه­­ی قابل درک بوده و در درون خود دارای جهانی از روابط و تعاملات قدرت و عاملیت است. نفی این مکان می­تواند نهادهای جایگزینی را به یاد بیاورد که در گذشته بودند.

« هنوز هم کمی آن سوتر، عطار و شکسته­بندی در این شهر وجود دارد که به شیوه­ی قدما کار می­کنند. نوبت و حتی قانونی رسمی وجود ندارد که روابط مردم با آن­ها را کنترل کند. اما در بیمارستان آدم­ها به شدت درگیر روابطی هستند که قانون بر سر آن­ها حاکم است. به همین شیوه سخت­گیری­هایی در همین جامعه اعمال می­شود که از نوشته­های بیمارستان و از هیس­ها یا اطلاعیه­های درج شده مربوط به مخاطرات قانونی بیماران با پزشکان در این فضا مشهود است ».

به این صورت می­توان مفاهیمی که در فضای بیمارستان وجود دارد را طبق جدول زیر عنوان کرد. آن چه تحت عنوان مرئی/نامرئی و گفتمانی/غیرگفتمانی قلمداد شده است، از پدیدارهای بیمارستانی به صورت عناصر مشهود و نامشهود و موثر و حاشیه­ای در این فضا تقسیم بنده شده است. کردار اصلی بیمارستان، روی بدن سوژه و اعمال تجربه­ی درمانی بر ان است و از این نظر آن چه به صورت نهاد بیمارستان نامیده می­شود، غیرگفتمانی و طبق دیدگاه بعدی فوکو، به صورت نهاد قدرت طبقه­بندی می­شود. از طرف دیگر، امور نامرئی، اموری هستند که مربوط به استراتژی­های تجربه­ی بیمارستانی می­شوند فلذا، قدرت، به صورت نامرئی به تجربه­ی درمانی نیز انتقال می­یابد. از این رو قدرت در هدایت و مراقبت بیماران موثر بوده و حتی چنان چه سیاستمدران پرستاری نیز گفته­اند در سلامت بیماران موثر است، با این تفاوت که در این نکته به ذات دگرگون شونده­ی دانش پرستاری مربوط است و سیاستمداران این امر را بیشتر در تقویت طبقاتی پرستاران ملاحظه نموده­اند.

نمایه ۴: صورت بندی مفاهیم بیمارستانی

” ابژه ی مرئی غیرگفتمانی: فضا ؛ مفاهیم: رابطه – تنوع- کنشگران-محیط ”

” ابژه ی نامرئی غیرگفتمانی: روح ؛ مفاهیم: سکوت- حرکت- قاعده- هدایت ”

” ابژه ی مرئی گفتمانی: درمان؛ مفاهیم: تجویز – مراقبت – هدایت –سلامت ”

” ابژه ی نامرئی گفتمانی: بدن؛ مفاهیم: درد- ناراحتی- بیماری –آسایش ”

(۲) گزاره های تجربی پرستاران:

مصاحبه در مورد تجربه ی پرستاری با کارکنان بیمارستان، بخشهای زیادی را شامل می شد که در نتیجه به داده­هایی در مورد کار، نقش و دانش مربوطه منتهی می­شد. از آن جایی که قوم­نگاری معتقد به دسته بندی داده­ها بود، پاسخ­های آنان بر اساس داده­های کدبندی شده، به کدهای تقابلی­ای دسته بندی شد که بر اساس نظریه های مربوط به تحلیل گفتمان قابل فهم بود. دوتایی دانش/قدرت، مفهومی که به ارزشهای مفهومی و هنجاری بیمارستان مربوط می شد، و همچنین نقش/تعامل، بر عاملیت کنشگران ارتباط داشت. از سوی دیگر، بدن/ احساس بر شرایط و زمینه های عاملیت آنان مربوط بوده و در نهایت، کار/خدمات، تعریفی از عملی که انجام داده­اند را شامل می­شود. پرتره­های مربوط به این مفاهیم را به اختصار مرور کرده و به صورت نمایه ی ۵ مدلسازی نمودیم.

( الف) دانش گم شده / عاملیت ضعیف

کار بالینی پرستاران با مباحثی که در دانشگاه وجود داشته، فاصله داشته، هیچ رأئی از سوی آنان در خصوص بیماران را پذیرش نمی­کند. لذا دانش روزمره­ی پرستاری صرفا به یادگیری گزارش­های شرح حال نویسی بیماران، برای اجرای دستورات پزشک تقلیل یافته و به مفهومی تکنیکی تبدیل شده که از زمان دانشگاه آن­ها را با دروس فیزیولوژیکی وارد آن کرده است.

« … دوره­های تخصصی برای ما راجع به بیماری­ها خیلی میزارن، راجع به چیزهایی که تو بخش پیش میاد، راجع به بیماریهاست. اکثراً این چیزهایی که تو بیماریهاست پرستاری نیست که اینها تقریبا یه بخشی از چیزهایی است که پزشک نیاز داره شما پیشتر از پزشک زودتر از پزشک دارین به عنوان چشم اون عمل میکنین … … در پرستاری اولا باید علمت به روز باشد، اگر سی پی ار را زود به زود مطالعه نکنی، نمی توانی خوب کار کنی. دوره­های تخصصی وجود دارد و باید مداوم شرکت کنی… »

این پزشکی است که به پرستاری نقش می­دهد و در واقع اجرای سفارش­های پزشکان به جوهر پرستاری تبدیل شده است. اگرچه پیشواز خدمات بهداشتی و درمانی به خصوص در اورژانس­ها با پرستار است، بدون عقل و اراده­ی پزشکی فاقد آن روح لازم برای نقش هستند. اما این در حالی است که درس­های دانشگاهی کفاف اطلاعات مورد نیاز پزشکی را نداده، در نهایت، اجرای دستوراتی مانند گزارشات پزشکی و هماهنگی اسناد و مدارک بیماران بر عهده پرستار است. تا جایی که در تصمیمات فردی نیز آنان شغل­هایشان را از اراده مسلط الهام می گیرند در حالی که در همین سیستم، تک تک پزشکان کار خود را خلق می­کنند.

« … اگر بخواهم کار پرستاری را بگویم، چیزی که در کتاب هست، این بود که شمای پزشک یه سری اوردر برای من می نویسید و من دانه دانه اجرای می­کنم و وظیفه­ام فقط اجرای این هست. سفارش­هایی می­دهند و آن را اجرا می­کنیم و جواب دادن آن به ما مربوط نیست. مریض میاد و یه سری کارها انجام می­دهیم و بستری می­شود و خوب می­شود… کمک به تشخیص بیماران و ارائه ی خدمات بهتر میتونه باشه اولین برخورد مریض با پرستار است … »

از سویی نظم بیمارستانی آن­ها را بی وقفه و بدون تقویم رسمی در اختیار می­گیرد و از طرفی به دلیل کنترل کار، پرستاران بدون قدرت خاصی مسئولیت اداره­ی بیمارستان و زیردستان خود را به دوش دارند. به همین جهت پرستاران در انتخاب موقعیت ها و سرآمدی بر مجادله­ها مغلوب هستند. از لحاظ امکانات بیمارستانی و درآمد، همیشه سهم فرعی را داشته، فاقد قدرت و اراده­ای در بیمارستان هستند. از سویی، به دلیل غلبه­ی حساسیت جنسیتی بر اخلاق پرستاری آن را جنسیت زده کرده و با تعریف هنجارهای اخلاقی مختص به آن، به مسدود کردن عاملیت پرستاران در شرایط خاص آن می­انجامد.

« … ما دانشجویان پرستاری، در بیمارستان حتی رختکن هم نداشتیم. … کلاً تشخیص با پزشکان است، در بحث های درمانی که با آن ها است، اما در بحث های مدیریتی هم با آن ها است … پرستاران را انتصاب می کند ولی پزشکان انتخاب می کنند. پرستاران شغل هایشان را الهام می گیرند ولی پزشکان خلق می کنند .. ایشان خطا کرد ولی برای حل چالش مرا به جای دیگر انتقال دادند در حالی که دو سال به خاطر این کار دوره دیده بودم … تفاوت از کجا تا کجااست و کسی به آن ها نمی گوید بالای چشمت ابرو هستش »

پرستاران برای اداره بیمارستان حتی فرصت مداخله و پیشنهاد نیز ندارند. چرا که همان­طور که گفته شد نقش­های فرعی آنان بیش ذات شان آنان را مصادره کرده است. از این رو مواردی چون تقلیل مدیریت پرستاری به نقش عادی در برابر اهمیت رهبری پزشکی بیمارستان قابل فهم است چرا که ذات پرستاری نیز تقلیل یافته و حتی تعاملات انسانی آن نیز دانش محسوب نشده، و به خلاقیت های فردی فرو گذار شده است. در حالی که موقعیت جغرافیایی اردبیل تعاملات خاصی می طلبد که باید آن را فهمید، ولی علارغم این همه نیز، پرستاران حتی در برابر وضعیت بیمار نیز مستقیما مورد سوال قرار می گیرد.

« … آن قدر قدرت ندارد که حمایت هم بشود که تصمیم بگیرد در مورد بیماران و حتی دستورهای نامربوط را هم عمل کند. تشخیص با پزشکان است، در بحث های درمانی که با آن­ها است، اما در بحث های مدیریتی هم با آن­ها است. البته در گزارش بیماران و بازخورد دادن به آن­ها در مسائل تشخیصی، نقش داریم … جایگاه پزشکان قدری بالا است که بر تصمیمات مسلط است ولی پرستار هر لحظه احساس خطر می­کند و حتی یک مترون نمی­تواند از پزشک انتقاد کند … »

(ب) کار سخت /روحیه بالا

افراط در تحمیل کار موجب شده است که حتی استفاده از مرخصی نیز برای پرستار سخت باشد. از سویی، این موضوعات موجب خستگی­شان شده آن­ها را با این شرایط در برابر مریض قرار می دهد. چرا که کار بی وقفه در زمان های استراحت موجب خستگی روزمره در هر شیفت کاری می شود. این به خاطر این است که سهم انان از نظر کار بالینی خیلی بالا بوده و دوندگی و نگرانی های بی امان را بر آنان تعریف کرده است. به این ترتیب حتی در طول عمر شان نیز احساس خستگی می­کنند.

« … من دیگه در ساعت چهار شب حوصله­ام تمام می شود هیچ گونه ورزشی و چیزی نداریم در مورد زندگی­مان، ورزشی نداریم و باشگاه برای ما دور است و آمادگی جسمانی برای چنین چیزهایی نداریم. بیشتر در معرض دید بیمار و پزشک هستیم … هر وقت مریضی می­آید و مددجویی مراجعه می­کند که از همه جا بریده، وقتی خوب می­شود، سختی کار کم می شود و فشار روحی کم می­شود … آدم فرسوده می­شود و یک شیفت شب مساوی با چهل و هشت ساعت کاهش عمر شما است و می­توانید بگوئید درآمدش مهم نیست .. »

علی رغم وفور کادرهای طرحی، نیروی لازم برای بیمارستان­ها جذب نکرده، نیروی لازم را از میان پرستاران موجود تأمین می­کنند. با وجود اختیارات تام رئیس بیمارستان و تعریف حضور پزشکان، به خصوص در ساعات غیر اداری مسئولیت بیمارستان و بیماران روی سلسله مراتب پرستاری است. اما این نقش خوشایند نبوده و فقط به خاطر وظیفه­ی سازمانی بر دوش آنان گذاشته می­شود و دیگر کار کارشبانه، در قبال سهم ناچیز کارانه یا درآمد، به بخشی از وظائف ذاتی پرستاران (دولتی) تبدیل شده است.

« من به شخصه این کارها را انجام می دهم، کادر حدود بیست ساله هستم. برای سی و دو مریض قبلا سه پرستار داشتیم و الان چهارتا هستند و الان نمی توان این کار را انجام داد. الان ما دو تا از همکارامون همزمان رفتن گفتن کمبود نیرو داریم من پرستاری که اینجا الان نشستم … صد و بیست ساعت اضافه کاری دارم صدو بیست ساعت شاید مثلا به زبون خیلی راحت باشه گفتنش ولی وقتی که شما کار طاقت فرسا میری انجام میدی تو کشیکی که دائما سرپایی ببینین من همیشه میگم مریضی که اونجا خوابیده حالیش نیست که من خسته ام اون از من خدمات میخواد ».

پرستاری خود به خود موقعیت شغلی غرق در بحران داشته و افراد را به تدریج با آن ها رویارو می کند. استرس ناشی از خودآگاه شدن همین مسئله، ارتباط با مریض، توأم با نگرانی از درمان بیمار، احساس فاجعه و مسئولیت­های ناشی از آن نیز وجود دارد. بااین حال درک و تحمل دردهای انسان­های دیگر، نیز وجود دارد که با هرگونه توجیهی به نام فعالیت شغلی قابل حل نیست چرا که هر ارتباطی با بیماران نیازمند اولویت در امر انس گرفتن و درک آنان است. این­ها در حالی هستند که به جای توجه به توانمندسازی پرستاران در این امر، سیستم به دنبال اجبار خلاقیت­های فردی در رویارویی با چنین موارد عواطفی می­باشد.

« در این مورد هایی که برای همدلی با بیمار لازمه، آموزش ندیده ایم. فقط از بابت اخلاق و … چیزهایی گفته اند. وقتی مریضی را میبینی که رو به بهبودی است و کارهایی که انجام دادی و هر یک ساعت تو برای مریض مهم بود … خستگی ات از بین می رود. ولی من وقتم را برای مراجعه کننده­های فوتی و بیماران سخت می دهم. از لبخند هم استفاده می­کنم. مهارتی در این مورد به آن صورت ندیده ام و خودم از اول خواسته­ام این کار را بکنم و خود را جای طرفی که می آید اینجا می­گذارم ».

دردسر زیادی که از سوی حجم بیماران به دلیل هزینه کم تختخواب­ها، وجود دارد، خدمات آنان را در معرض دید قرار می­دهد. ضمنا آموزش دانشگاهی (مبتنی بر کتابهای غربی) با تجربه­های خدمات پزشکی بیمارستان سازگار نبوده، رفتار و دیدگاه مردم نیز در مورد پرستار اجازه­ی ارتباط بهتر با مردم را نمی­دهد. به دلیل عدم رهبری سازمانی پرستاری، کیفیت پرستاری کمتر مورد بازنگری قرار می گیرد و ضعف تیم­ها رفع نمی­شود و در نتیجه خدمات بالینی برای مریض متناسب با فرهنگ بومی نیز ارائه نمی­شود. از سوی دیگر، به دلیل در معرض بودن آنان بیماران همه چیز را از پرستار می­خواهند فلذا پرستار در معرض همه جور قیاس­ها و قضاوت­ها قرار دارد.

« باید رنج مردم را درک کنی ولی نمی­شود و با این حجم کاری میسر نیست. باید با تمام وجود کار کند، با احساس باشد و برای مریض عطوفت انسانی خود را منتقل نماید و به درد او واقف باشد. اگر در شرایط استاندارد پرستار با مریض خوش و بش نماید و ارتباط برقرار کند، خیلی فرق می­کند. در فرایند یادگیری و آموزش، به ما می­گفتند با مریض ارتباط برقرار کنید ولی در بازآموزی­ها در این مورد هیچ یادآوری­ای نمی­شود ».

نمایه ۵: صورت­بندی گزاره­ای پرستاری در تجربه­ی بیمارستانی

” مفهوم: دانش؛ گزاره: رعایت قواعد گفتمان پزشکی به ذات پرستاری امروز تبدیل شده است ”

” مفهوم: قدرت؛ گزاره: پرستاری نقشی بدون قدرت و وابسته در اداره­ی یک بیمارستان دارد. ”

” مفهوم: عاملیت ؛ گزاره: پرستار حق تصمیم­گیری، عاملیت و تبیین ارتباط در بیمارستان را ندارد ”

” مفهوم: وجود؛ گزاره: روحیه­ی دردکشی و کار زیاد با روزمرگی بر پرستاری مستولی است ”

بخش سوم: نامرئی شدن گفتمان پرستاری امروز

در اینجا، یک تحلیل کلی از گفتمان موجود پرستاری ارائه و سپس نسبت به صورت­بندی گزاره­های پرستاری موجود و وضعیت آن در برابر قدرت و دانش اقدام می­شود. طبق یافته­های تحقیق، پرستاری موجود، استراتژی مراقبت پزشکی را در خود داشته و بیش از آن که خود دارای جوهر علمی باشد، عقل و روح خود را از پزشکی و گفتمان درمانی آن می­گیرد. در واقع پزشکی، همچون دستی نامرئی است که پرستاری و گزاره­های علمی آن را شکل می­دهد. از سویی، چنان که گفته شد، سیاستمداران آن، به دنبال اراده­ی جمعی جامعه برای افزایش سطح طبقاتی آن بوده، در واقع بازیچه­ی گفتمانی مسلط قرار می­گیرند. در این میان فقط برخی نخبگان متوجه این هستند که شاغلین یا طبقه­ی پرستاری، از چیزی رنج می­برند، تصویر آن خوب نیست، به خوبی حرفه­ای نمی­شوند و علی هذا، اما آن­ها هیچ­گاه، نتوانسته­اند اختلالی در بازتولید گفتمان پزشکی در پرستاری وارد سازند. از این رو به صورتی که مشهود هست، پرستاری فاقد معنا و وابسته به گفتمان مسلط بیمارستان است.

به این صورت ذات پرستاری از قواعد گفتمان پزشکی شکل گرفته، این شغل را به نقشی بی­قدرت و وابسته در گرداندن بیمارستان تبدیل می­کند. پرستار، در انقیاد نظم بیمارستانی و فاقد حق تصمیم­گیری، عاملیت و تبیین ارتباط بوده، بالاجبار باید با کار عاطفی خود، پذیرای دردهای مردم شده و با پرداختن به کار زیاد و خستگی جسمانی سر کند. به این ترتیب می­توان گفت پرستاری تحت سلطه گفتمان پزشکی قرار گرفته، سرکوب شده، و به لباس مبدل پزشکی تبدیل شده است. پرستاران به عنوان گروه و قشری که دارای تخصص مدرن هستند، به دست پزشک تبدیل شده و فاقد روح و حتی زبان هستند. زبان در تحقیق حاضر، در بند پزشکان و تحت سلطه­ی دیگری بزرگ قرار دارد. آن­ها تحت این اراده، جنسیت زده، فرودست، ابزاری و در عین حال سربه راه بوده، از سویی نیازمند بنده نوازی و حمایت­هایی هستند در حال حاضر آن را همچون صدقه­ای برای رعایت اخلاق پرستاری قلمداد می­کنند. از این رو سیاستمداران نیز روح پزشکی را بر خود گرفته و زبانی برای فرومایگی کسب کرده­اند. گم شده­ی پرستاری، در واقع گفتمان و روحی است که بتوان از آن بیان کرد. مارکس در دست نوشته-های اقتصادی سیاسی خود نوشته است: کار تولید کننده­ی شهور است اما برای کارگران خرفتی و بی­شعوری به بار می­آورد (مارکس، ۱۳۸۷، ۱۲۸). این وضعیت همان­طور که لوکاچ گفته نیازمند آگاهی از این ماجرا است که از اندیشه­های تجربه­ی واقعی و اندیشه­هایی که انسان­ها درباره­ی وضعیت زندگی خودشان در سر می­پرورانند شکل خواهد گرفت (لوکاچ، ۱۳۷۷، ۱۶۱).

از این رو می­توان گفت پرستاری با کار سخت فاقد معنا شده، به بیانگری از عقل پزشکی تبدیل می­شود. از این رو همان­طور که نخبگان متوجه شده اند، این کردار چیزی کم داشته و آن نه مبارزه­ی طبقاتی برای افزایش سطح اقتصادی که عقل، روح و فهمی است که همچون نظریه­ی روی و نیومن از خلال درک بیمار و نیازهای مراقبتی می­تواند آن را گسترش دهد. ذیل صورت بندی مفاهیم بیمارستان نیز می­توان گفت پرستاری قاقد ابژه­ی انسانی بوده و تبدیل به بدن ابزاری شده است. پرستاری تبدیل به تجویز، مراقبت پزشکی و دست هدایت­گر درمان­گر بیمارستان می­شود تا با کار طاقت­فرسای خود سلامت را برای بیماران به ارمغان آورده و آن­ها را از بیمارستان و مدیریت پزشکی آن راضی بازگرداند. لذا زآن چه از درد، ناراحتی، بیماری و استراحت بیماران است را به جان خود می­پذیرد و رفته­رفته خسته، نالان و ناتوان می­شود.

نتیجه گیری:

پرستاری، دارای گفتمانی است که می­تواند کار و فرایند آن را توصیف نماید. زبان پرستاری، یعنی بیان فعالیت­هایی که به طور واضح از چیزی دم زند که به طور تکه­تکه­ای آن را بازنمایی می­کند. صورت­بندی گفتمانی پرستاری، عبارت از خواستی است که امروزه پرستاران برای مطالبات صنفی خود دارند و آن فاقد چیزی است که در این تحقیق به آن پرداخته شد. به اعتقاد محققین، پرستاری دچار از خودبیگانگی و سوء فرایند حرفه­ای شده است و به صورتی که گفته شد، نامرئی شده، به دست پزشکی تبدیل شده است. آن­چه در بیمارستان جنب و جوش می­کند، ابزارهایی است که گفتمان مسلط آن را تحت اراده­ی خود قرار داده است. رفته­رفته پرستاری دارای اخلاق فرودستی شده است که دنبال خواست سیاسی توجه به خود و برگرفتن احساس ترحم و افزایش سطح طبقه­ای خود باشد. اما در واقع آن­چه پرستاری فاقد آن است، نه مطالبات دنیوی که روح و ایده­ای است که بتواند توالی صورت­ها را در تجربه­ی خود بازیابی، احیا و دخل و تصرف کند. ارتقاء تخصص، نیاز اصلی پرستاری است که به گزاره­های آن شکل داده و پرستاران را دارای گفتمان و مفاهیم بیمارستان را از وجود خود پر کند. اما در وضعیت فعلی، تشریک مساعی در اداره­ی بیمارستان و تصاحب ابژه­های آن صورت نگرفته، گفتمان پرستاری را به گفتمانی فرودست، زبانی بی­شالوده و وجودی نامرئی تبدیل کرده است.

توضیح:

این مقاله در سمینار علمی پژوهشی پرستاری در آینه ی اسلام با تأکید بر بیانات مقام معظم رهبری در دانشگاه علوم پزشکی اردبیل ارائه گردیده است.

 

منابع و مأخذ
برتون، لو، ۱۳۹۲، جامعه شناسی بدن، ناصر فکوهی، تهران، نشر ثالث، چاپ دوم

بیگ پور، رضا، ۱۳۹۰، حقیقت و معنا در فلسفه تحلیلی، تهران، نشر حکمت، چاپ اول

جانسون، پ. آ.، ۱۳۸۷، هایدگر، بیژن عبدالکریمی، تهران، نشر علم، چاپ اول

حیدری، عباس، سیدرضا مظلوم، اسحق ایلدرآبادی، ۱۳۹۱، جایگاه پرستاری در نظام عرضه خدمات سلامتی در ایران، پژوهش پرستاری، دوره هفتم، شماره ۲۵، ۳۷-۴۴

چراغی، محمدعلی، ۱۳۸۹، کالبدشکافی گسست تئوری و عمل در پرستاری ایران، نشر بشری، چاپ اول

دین محمدی، محمدرضا، ۱۳۹۲، تبیین فرایند اجتماعی شدن حرفه ای دانشجویان کارشناسی پرستاری، پایان نامه دکتری، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران

راجرز،بث، ۱۳۹۱،توسعه­ی دانش پرستاری تأثیر مکاتب فلسفی، ترجمه: احمدرضایزدان نیکو سمرسیدیاحسین، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی اصفهان، چاپ اول

رستمی، حسین، آزاد رحمانی، اکرم قهرمانیان، ۱۳۸۹، ارتباط حرفه ای بین پرستاران و پزشکان از دیدگاه پرستاران، مجله علمی دانشکده پرستاری و مامایی بویه گرگان، دوره هفتم، شماره ۱، ۶۳-۷۲

رضایی آدریانی، مرتضی، ۱۳۹۱، تبیین فرایند شکل گیری تصویر ذهنی مردم از پرستاری، پایان نامه ی دکتری دانشگاه علوم پزشکی تهران

زعیمی، مریم، زهره مرنکی، ابراهیم حاجی زاده، ۱۳۸۳، بررسی ارتباط بین سبکهای رهبری مدیران پرستاری و توانمندسازی پرسنل پرستاری، طب و تزکیه، شماره ۵۵، ۵۴-۸۱

سجویک، پیتر، ۱۳۹۰، دکارت تا دریدا مروری بر فلسفه ی اروپایی، محمدرضا آخوندزاده، تهران، نشر نی، چاپ دوم

سرل، جان آر، ۱۳۸۷، افعال گفتاری جستاری در فلسفه زبان، محمد علی عبداللهی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ دوم

سلیمی، طاهره، شهلا تفتیان، لیلی شهبازی، شهاز مجاهد، ۱۳۸۲، مجله دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشت درمانی شهید صدوقی یزد، سال یازدهم، شماره ۳، ۳-۷

شاکری نیا، ایرج، ۱۳۹۰، آشفتگی اخلاقی فشارهای روانی پنهان در حرفه ی پرستاری، اخلاق و تاریخ پزشکی، دوره چهارم، شماره ۳، ۲۶-۳۷

صدوقی اصل، افسانه، مهوش صلصالی، توسعه ی دانش پرستاری در عصر پست مدرنیسم، پژوهش پرستاری، دوره نهم، شماره ۲

صلصالی، مهوش، فریبا طالقانی، لیلی بریم نژاد، ۱۳۸۳، فلسفه دانش و نظریه های پرستاری، نشر بشری، چاپ اول

فارسی، زهرا، مهوش صلصالی، ۱۳۸۶، مفهوم مراقبت پرستاری و متاپارادایم های پرستاری در اسلام، طب و تزکیه، شماره شانزدهم، ۸-۲۱

فخر موحدی، علی، رضانگارنده، مهوش صلصالی، ۱۳۹۱، تبیین راهبردهای برقراری ارتباط پرستار بیمار، مجله دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی تهران (حیات)، دوره هشتم، شماره ۴، ۲۸-۴۶

فوکو، میشل، ۱۳۸۹، دیرینه شناسی دانش، عبدالقادر سوادی، تهران، گام نو، چاپ دوم

فیندلی، جان ن.، جان و. بریج، ۱۳۹۰، گفتارهایی درباره ی فلسفه هگل، حسن مرتضوی، تهران، چشمه، چاپ سوم

کریستوا، ژولیا، ۱۳۹۴، هانا آرنت زندگی یک روایت است، مهرداد پارسا، تهران، رخدادنو، چاپ اول

کلانتری، عبدالحسین، ۱۳۹۱، گفتمان از سه منظر، تهران، جامعه شناسان، چاپ اول

لوکاچ، جورج، ۱۳۷۷، تاریخ و آگاهی طبقاتی، محمدجعفر پوینده، تهران، تجربه، چاپ اول

مارکس، کارل، ۱۳۸۷، دست نوشته های اقتصادیو فلسفی ۱۸۴۴، حسن مرتضوی، تهران، نشر آگه، چاپ ۴

محمدپور، احمد، ۱۳۹۰، روش تحقیق کیفی ضد روش ۱، تهران، جامعه شناسان، چاپ اول

مدینا، خوسه، ۱۳۹۰، زبان مفاهیم بنیادی در فلسفه، محمود کریمی، تهران، انتشارات پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول

مسعود اصل، ایروان، ۱۳۸۷، اصول مدیریت خدمات پرستاری، نشر جامعه نگر، چاپ اول

مظفری، ناصر، ۱۳۹۴، تبیین فرایند شکل گیری سلامت اجتماعی پرستاران- ارائه مدل شماتیک، پایان نامه دکتری دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی تهران

ملاهادی، محسن، ۱۳۸۸، اهمیت آموزش بالینی در پرستاری، مجله راهبردهای آموزش، دوره دوم، شماره ۴، ۱۵۳-۱۵۹

میرزابیگی، غضنفر، صدیقه سالمی، مهناز سنجری، ۱۳۸۶، استانداردهای حرفه ای پرستاری، سازمان نظام پرستاری جمهوری اسلامی ایران، چاپ اول

میلر، پیتر، ۱۳۸۸، سوژه استیلا و قدرت، نیکو سرخو و افشین جهاندیده، تهران، نشر نی، چاپ سوم

مهرابی، مریم، ۱۳۸۸، بررسی جامعه شناختی رابطه حرفه ای بین پرستار و پزشک، سایت انجمن جامعه شناسی ایران

http://www.isa.org.ir/node/2189

ولی زاده، لیلا، وحید زمان زاده، معصومه شوهانی، ۱۳۹۲، چالش های استقلال در پرستاری، فصلنامه مدیریت پرستاری، سال دوم، دوره ۲، شماره ۱، ۹-۱۷