انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نازبان و ترجمه

ما در جهانی چندرسانه‌ای زندگی می‌کنیم. جهانی که در ارتباطات گسترده‌ی بینامتنی بهم تنیده است. این بهم‌تنیدگی حاصل تعامل مستمر میان نظام‌های نشانه‌ای است و زبان تنها بخشی از بار این تعاملات را به دوش می‌کشد. دیگر زمان آن گذشته است که ترجمه را به مثابه‌ی کنش صرف زبانی در نظر بگیریم. در تعریف معاصر، ترجمه کنشی ماهیتا نشانه‌شناختی است. کنشی که در هر شکل از ارتباط با جهان دست دارد. در بیان این مسئله شاید بهتر باشد به نقل‌قولی از اوکتاویو پاز ارجاع دهیم. پاز براین باور است که ترجمه در هر نوع دریافت و ادراک زبانی و نازبانی جهان در کار است: “از یک سو جهان خود را در قالب مجموعه‌ای از همانندی‌ها و همسانی‌ها به ما نمایانده است و از دیگر سو در قالب انبوه فزاینده‌ای از متون[…][به شکل]، ترجمه‌هایی از ترجمه‌های ترجمه‌شده. هر متن، در عین حال که مشخصه منحصر به فرد خود را دارد، ترجمه‌ای از متن دیگر است. هیچ متنی نمی‌تواند اصیل و اولیه باشد؛ چون زبان، خود نیز ماهیتا محصول ترجمه است. در سطح اول، زبان ترجمه‌ای از جهان بی‌کلام است و در سطح دیگر هر نشانه و هر عبارت، خود، ترجمه‌ای از نشانه‌ی دیگر و عبارت دیگر است.” (در بسنت، ۱۲:۱۹۹۶)

نازبان در معادلات زبانی

در پیگیری خاستگاه نگاه نشانه‌شناختی به ترجمه، مباحث نظری ترجمه ما را به نیمه قرن بیستم و به رومن یاکوبسن می‌رسانند. اما شواهد حاکی از آن است که چارلز سندرس پرس و زیگموند فروید، نیم قرن پیش از یاکوبسن به تعریفی گسترده از ترجمه رسیده‌اند. پرس (۱۹۹۴) معنا را ترجمه‌ی یک نشانه در نظام نشانه‌ای دیگر تعریف کرده است. تعریفی که هر شکل از تجربه درک معنا را تجربه‌ای ترجمانی در نظر می‌گیرد. او بی‌آنکه ادعایی داشته باشد با همین یک تعریف، گستره‌ای بیکران برای مباحث نظری ترجمه مهیا کرده است. گستره‌ای که نیم قرن بعد مورد توجه صاحبنظران ترجمه از جمله یاکوبسن قرار می‌گیرد. یاکوبسن با ارجاع صریح به همین تعریف پرس است که نازبان را وارد معادلات زبانی در گروه‌بندی خود می‌کند. از این رو شایسته است که پرس را آغازگر جریانی بدانیم که به نام رومن یاکوبسن شناخته شده است.

در این میان، اما، بی‌مناسبت نیست اگر بخواهیم نامی از فروید ببریم. فروید نیز در محدوده‌ی کار خود، موضعی متفاوت و درخور تامل به ترجمه اتخاذ کرده است. او با صراحت، فرایند تکوین رویا را که آن را رویا-کار (۱) نامیده، به مثابه کنشی ترجمانی درنظر گرفته و می‌نویسد “رویا- افکار [محتوای پنهان رویا] (۲) و رویا- محتوا [محتوای آشکار رویا] (۳) به مثابه‌ی دو روایت از موضوعی به دو زبان متفاوت بر ما عرضه می‌شوند. یا بهتر است بگوئیم، رویا- محتوا مانند ترجمه‌ای از رویا- افکار با شیوه‌ی بیانی دیگری جلوه می‌کند که علائم و قواعد نحوی‌اش را می‌بایست از طریق مقایسه متن اصلی و ترجمه آن، به دست آورد. به محض آن که به این قواعد پی‌ببریم، رویا- افکار خود را به ما می‌نمایاند. رویا- محتوا، از سوی دیگر، به مانند هیروگلیفی ظاهر می‌شود، که علائم آن می‌بایست تک‌به‌تک به زبان رویا- افکار ترجمه شود. (۴)” (فروید، ۱۲۱:۱۹۵۸)

چنانکه پیداست فروید مرزهای متن را گسترده تصور کرده و امتداد آن را تا اتنزاع ناخودآگاه و رویا-تصویر پیش برده است. همچنین می‌بینیم که او تکنیک تاویل رویاهایش را همچون ترجمه‌ای بازگشتی(۵) دیده است. آنچه که در اظهارات فروید و تعریف پرس پنهان است پس از یاکوبسن شکل آشکارتری به خود می‌گیرد و در مباحث نظری ترجمه به بحث گذاشته می‌شود و در مسیری که اکنون به ما رسیده پیش می‌تازد. ما در زمانه‌ای به سر می‌بریم که بیش از نیم‌قرن با گروه‌بندی جریان‌ساز یاکوبسن فاصله دارد. نیم‌قرنی که تحولات بسیاری را از سرگذرانده است؛ اگرچه تاثرات ناشی از این تحولات با تاخیری قابل توجه به ایران رسیده است. یاکوبسن با به چالش کشیدن تعریف رایج ترجمه در گروه‌بندی سه‌گانه‌اش، لزوم اتخاذ رویکردی متفاوت به ترجمه را اعلام می‌کند و در مباحث نظری ترجمه، جایی هر چند اندک برای نازبان باز می‌کند. این اندک جا بعدها در آراء صاحبنظران دیگری همچون الکساندر لودسکانف (۱۹۷۵)، گیدئون توری (۱۹۹۴)، پیتر توروپ (۲۰۰۰)، امبرتو اکو (۲۰۰۱) و دیگران به گستره‌ای بدون مرز تبدیل می‌شود.

یاکوبسن در مقاله‌ی “سویه‌های زبان‌شناختی به ترجمه” (۱۹۵۹) سه راه برای ترجمه نشانه‌ی زبانی بازمی‌شناسد. ترجمه درون‌زبانی(۶) یا دگرگویی(۷) او تاویل نشانه‌های زبانی به واسطه‌ی نشانه‌های زبانی دیگری در همان زبان است(۸). ترجمه بینازبانی(۹) یا ترجمه در مفهوم رایج آن، تاویل نشانه‌های زبانی یک نظام زبانی، به واسطه‌ی نشانه‌های زبانی نظام زبانی دیگر است و ترجمه بینانشانه‌ای(۱۰) یا استحاله(۱۱)، تاویل نشانه‌های زبانی به واسطه‌ی نشانه‌های نازبانی است.

دیدگاه یاکوبسن با انتقاداتی مواجه بوده است. از موارد قابل نقد گروه‌بندی او برتری زبان بر نازبان است. یاکوبسن جای اندکی را برای نازبان باز کرده و آن را در نسبت حاشیه‌ای با زبان مورد توجه قرار داده است. او در اتخاذ رویکرد زبان‌محور خود همچون بارت عمل کرده است. بارت نیز موضعی زبان‌محور به مباحث نشانه‌شناختی دارد و نقطه‌ی اتکاء خود را بر زبان می‌گذارد و نازبان را در حاشیه نگاه می‌دارد. یاکوبسن نیز چنین روندی در پیش گرفته است. شاید بتوان دلیل زبان‌محور بودن گروه‌بندی یاکوبسن را در مقتضیات زمانه‌اش جست. تعریف نشانه‌شناختی از ترجمه در زمانه‌ای که ترجمه صرفا به مثابه‌ی کنشی زبان‌شناختی مورد بحث است، دیدگاهی انقلابی به حساب می‌آید. اتخاذ چنین رویکردی به جسارتی نیاز دارد که در یاکوبسن سراغ داریم. در آن زمانه‌ی سخت، چنین جسارتی نیازمند اندکی احتیاط نیز بوده است. بعدهاست که مباحث نظری ترجمه از انحصار مباحث توصیفی زبان‌شناختی بیرون می‌آید و راه را بر دیدگاه‌های پیشروانه‌تر باز می‌کند.

لوودسکانف (۱۹۷۵) از جمله کسانی است که در نشانه‌شناختی دیدن ترجمه از یاکوبسن پیشی می‌گیرد و همچون سوسور نظام نشانه‌ای زبان را بخشی از یک نظام نشانه‌ای جامع در نظر می‌گیرد. به اعتقاد او مباحث نظری ترجمه نمی‌بایست تنها به مطالعه فرایند انتقال مفاهیم بین زبان‌های طبیعی متمرکز باشد؛ زیرا اساسا ترجمه، با گستره‌ای از نشانه‌های زبانی و نازبانی سروکار دارد. لودسکانف در توجه به نازبان تا اندازه‌ای پیش می‌رود که ترجمه‌شناسی را بخشی از نشانه‌شناسی در نظر می‌گیرد و فرایند ترجمه را فرایند دگرسازی نشانه‌ای(۱۲) نام می‌گذارد و ترجمه‌شناسی را علمی می‌داند که می‌بایست بر مطالعه‌ی روند این فرایند متمرکز باشد. فرایند دگرسازی در تعریف او، رمزگشایی از یک نشانه‌ی حامل پیام، از طریق نشانه‌ی دیگر است؛ خواه این نشانه زبانی باشد خواه نازبانی.

از تاثیرات قابل تامل یاکوبسن بر نظریه‌های ترجمه‌ای زمان، می‌توان به تاثیری که او بر نایدا گذاشته است اشاره کرد. نایدا از صاحبنظران دوره زبان‌شناختی ترجمه است. او را با عنوان پدر علم ترجمه می‌شناسیم. او (۱۹۸۴) در کتابی با عنوان “نشانه، مفهوم، ترجمه” عنوان می‌کند که مترجم نه صرفا با زبان، که با جهانی از نشانه‌ها سر و کار دارد و بدون شک یکی از مهمترین مشغله‌های انسان، ادراک و تاویل نشانه‌هاست.

گیدئون توری از صاحبنظران فرهنگی ترجمه، با به چالش کشیدن مرکزیت زبان در گروه‌بندی یاکوبسن به بازتعریفی مناسب و کارآمدی از آراء او می‌رسد. توری پای مباحث نظری ترجمه را به دایره‌المعارف نشانه‌شناسی باز کرده و مفهوم رایج ترجمه را که کنش ترجمه را محدود به انتقال بینازبانی مفاهیم کرده است، نابسنده توصیف می‌کند. او با رویکردی نشانه‌شناختی فرهنگی بر این نکته تاکید می‌کند که ترجمه نمی‌تواند به فرایند انتقال اطلاعات بین زبان‌های طبیعی تقلیل پیدا کند؛ بلکه “مجموعه‌ای از فرایندهایی است که طی آنها یک موجودیت نشانه‌ای به/ با موجودیت نشانه‌ای دیگری از یک نظام نشانه‌ای دیگر تبدیل می‌شود/جایگزین می‌شود.” (توری، ۱۱۱۲:۱۹۹۴) برای او، ترجمه در سطح اول، یا ترجمه درون‌نشانه‌ایست(۱۳) است یا بینا‌نشانه‌ای(۱۴). ترجمه بینا‌نشانه‌ای، ترجمه از زبان به نازبان و بالعکس می‌باشد که بهترین مثال آن اقتباس سینمایی است و ترجمه درون‌نشانه­ای، خود به دو نوع ترجمه‌ی درون‌نظامی(۱۵) و ترجمه بینانظامی(۱۶) تقسیم می‌شود. ترجمه درون‌نظامی به گروه اول یاکوبسن یعنی ترجمه‌ی درون‌زبانی ارجاع پیدا می‌کند و ترجمه بینانظامی به گروه دوم او یعنی ترجمه‌ی بینازبانی.

رویکرد توری به گروه‌بندی یاکوبسن در آراء امبرتو اکو پی‌گرفته می‌شود. اکو (۲۰۰۱) به جای ترجمه، از اصطلاح تاویل(۱۷) استفاده می‌کند. تاویل برای او اصطلاحی کلی است که ترجمه را نیز شامل می‌شود. در گزینش این اصطلاح، او نظر به آراء پرس (۱۹۹۴) دارد و براین باور است که پرس مفهوم ترجمه را در تعریف خود از “معنا” به عنوان مجاز مرسل برای تاویل در نظرگرفته است. او سه نوع تاویل را از هم متمایز می‌کند: تاویل بازنویسانه(۱۸)، تاویل درون‌نظامی(۱۹) و تاویل بینانظامی(۲۰). مقصود اکو از تاویل بازنویسانه همان جابجایی ساده رمزهاست. مثالی که او دراین‌باره می‌زند ارسال پیام از طریق رمزگان مورس است. تاویل درون‌نظامی اکو، به سه زیرگروه تقسیم می‌شود: تاویل درون نظام نشانه‌ای زبان طبیعی، تاویل درون دیگر نظام‌های نشانه‌ای؛ و اجرا(۲۱). مثال‌هایی که او برای تاویل نوع اول، یعنی تاویل درون‌زبانی می‌زند هم‌معنایی، تعریف، دگرگویی، استنباط و توضیح است. تغییر قطعه‌ای از موسیقی از ماژور به مینور، مثالی است که او درخصوص تاویل درون دیگر نظام‌های نشانه‌ای می‌زند و اجرای یک نت موسیقی یا اجرای رقص باله، مثال‌های او برای نوع سوم یعنی اجراست. تاویل بینانظامی اکو شامل دو نوع است: تغییرات نشاندار در ماهیت(۲۲) و دگرگونی در پیوستار(۲۳). مثال او برای نوع اول، یعنی تغییرات نشاندار در ماهیت، ترجمه در مفهوم رایج آن و بازنویسی در نظام زبانی و تبدیل نقاشی رنگ روغن به نقاشی سیاه و سفید در نظام نازبانی است. شبه هم‌معنایی(۲۴) و اقتباس سینمایی نیز مثال‌های اکو برای نوع دوم یعنی دگرگونی در پیوستار است. (همچنین توروپ، ۲۰۰۳)

پیتر توروپ (۲۰۰۰) نیز در “ترجمه تام”، گونه‌های متفاوتی برای ترجمه در نظر گرفته و آنها را براساس الگوی فرایند جهانی ترجمه توصیف می‌کند. توروپ سعی دارد ادعای خود مبنی بر جامع و همه‌جانبه‌نگر بودن رویکردش را با صفت “تام” توضیح دهد. مقصود او از ترجمه، نه فقط انتقال معانی بین زبان‌های طبیعی، یا به تعبیر توروپ ترجمه متنی(۲۵) است؛ بلکه، تمامی انواع ترجمه‌های فرامتنی(۲۶)، درون‌متنی(۲۷)، بینامتنی(۲۸)؛ و برون‌متنی(۲۹) را شامل می‌شود. ترجمه متنی توروپ، به فرایندی اشاره دارد که طی آن یک متن زبانی، به متن زبانی دیگری تبدیل می‌شود؛ این تعریف هر دو نوع ترجمه بینازبانی و درون‌زبانی یاکوبسن را می‌تواند دربرگیرد. ترجمه برون‌متنی توروپ همان ترجمه بینانشانه‌ای یاکوبسن است؛ در این‌ گونه، متن پیشین غالبا متنی زبانی است و متن پسین متنی نازبانی. مثالی که توروپ در این مورد می‌زند همان اقتباس سینمایی است. توروپ از نشانه‌شناسان مکتب تارتو (۳۰) است و از موضعی نشانه‌شناختی فرهنگی به ترجمه نگاه می‌کند. نشانه‌شناسان مکتب تارتو با تعریف گسترده‌ای که از متن ارائه می‌دهند ترجمه را سازوکار اصلی فرهنگ تلقی کرده و پویایی و زایایی فرهنگی را در گرو ترجمه می‌دانند. (ن ک سجودی، ۱۳۹۰؛ و سنسون، ۱۳۹۰)

مباحث نشانه‌شناختی ترجمه در جهان چندرسانه‌ای معاصر بیش از پیش مورد توجه است. دیندا گورلی (۲۰۰۴) از کسانی است که با نظر به آراء پرس، لزوم ابداع اصطلاحی نو برای ترجمه در مفهوم امروزی آن را احساس می‌کند. او از اصطلاح نشانه‌برگردانی(۳۱) به جای اصطلاح رایج ترجمه(۳۲) بهره می‌گیرد و عرصه مباحث نظری ترجمه را گسترده‌تر از محدوده‌ی زبان‌شناختی می‌بیند. پیش از این نیز دیدیم لوودسکانف اصطلاح “دگرسازی نشانه‌ای” را به جای ترجمه پیشنهاد کرده بود. تمامی این صاحبنظران، مباحث محدود به ترجمه بینازبانی را در عرصه مطالعات نظری ترجمه نابسنده و ناکافی می‌دانند و بر لزوم توجه به نقش نازبان در تعاملات بینامتنی تاکید می‌کنند. رویکرد اینچنینی مرزهای مباحث نظری ترجمه را به سوی حوزه‌های مطالعاتی دیگری از جمله مطالعات فرهنگی، نشانه‌شناختی و هنر باز می‌کند.

ترجمه به مثابه‌ی تراکنشی بینامتنی- نشانه‌ای

نگارنده با نگاهی به آراء کریستوا و نظریه‌های نشانه‌شناختی و فرهنگی، ترجمه را تراکنشی بینامتنی و تعاملی پویا و در جریان میان نظام‌های نشانه‌ای زبانی و نازبانی دیده است. آنچه در بحث نگارنده مورد ارجاع بوده وجه نشانه‌ای و معنامند متن بوده است نه وجه مادی و انضمامی آن. متن در وجه نشانه‌ای و معنامندش در یک پیوستار بینامتنی شناور است و در چرخه‌ای از ارجاعات بینامتنی، از متنی به متنی دیگر می‌لغزد و ترجمه است که زنجیره‌ی این ارجاعات را پایدار نگاه می‌دارد. این بینامتن‌ها به مثابه‌ی موجودیت‌های پویای درهم‌تنیده از رمزگان‌های زبانی و نازبانی‌، تجلی عینی گفتمان‌ها و عرصه بازنمود نیروهای فرهنگی و اجتماعی هستند. با این تعریف ترجمه، کنشی فراگیرتر از انتقال صرف اطلاعات میان زبان‌های طبیعی درنظر گرفته می‌شود و موجودیت گستره بینامتنی در گرو آن دیده می‌شود. (ن ک قهرمانی، ۱۳۹۳)

یکی از نتایج این دیدگاه بینامتنی، سلب مرجعیت و اصالت از متن مبدا و مولف آن و تغییر جایگاه ثانویه‌ی متن مقصد و مترجم آن است. در نگاه بینامتنی به ترجمه دیگر نمی‌توان اصالتی را برای متن مبدا و مولف آن قائل بود. در پیوستار بینامتنی متن مبدا با عنوان پیشامتن(۳۳) و متن مقصد با عنوان پسامتن(۳۴) مورد ارجاع است. پیشائیت و پسائیت، دو وجه از بینامتن هستند که امکان اتصال آن را به شبکه‌ی بینامتنی فراهم می‌کنند و هیچ یک بر دیگری برتری ندارد. هر بینامتنی عرصه‌ی هم‌آیی بینامتن‌های پیش از خود است و به بینامتن‌های پس از خود ارجاع می‌دهد و چنان که گفتیم این چرخه‌ی بی‌وقفه‌ی ارجاعات، بواسطه‌ی کنشی که آن را با عنوان ترجمه می‌شناسیم برقرار می‌ماند. بعلاوه باید براین مسئله تاکید داشت که بینامتن، مفهومی بسیار گسترده‌تر از متن در مفهوم زبانی آن به دست می‌دهد و کلیه نظام‌های نشانه‌ای را دربرمی‌گیرد.

در نگاه بینامتنی به ترجمه، همچنین مولف‌بودگی تنها یک انتساب مجازی به حساب می‌آید. او کسی است که درصدد است به محدوده‌ای از عرصه بینامتنی، هم‌بستگی و انسجام ببخشد و هم‌آیی متنی آن را مهندسی کند. در این میان ذهنیت او تنها به مثابه‌ی یکی از بینامتن‌های دخیل در فرایند، مشارکت می‌کند. ذهنیتی که هیچ اصالت و مرجعیتی را نمی‌توان به آن نسبت داد؛ زیرا نمی‌توان آن را در خلاء و به دور از روابط بینامتنی تصور کرد. بعلاوه نمی‌توان به ذهنیت مولف، خلاقیت محض و خالصی را منتسب کرد. چراکه هر کنش خلاقانه‌ای که از او سر می‌زند یک کنش مشارکتی بینامتنی است که ذهنیت او تنها یکی از مولفه‌های دخیل در انجام پذیرفتن آن است. از این رو در مبحث بینامتنیت، تالیف نه به آفرینش‌گری؛ بلکه به فرایند پویایی ارجاع دارد که طی آن بینامتنی از هم‌آیی بینامتنی‌های دیگر ناشی می‌شود. در این فرایند هم‌آمیزی متنی، ذهنیت مولف به مثابه‌ی یک راهبر عمل می‌کند و نه چیزی بیش از آن. در نتیجه میان فاصله میان مولف و مترجم از میان برداشته می‌شود. چراکه مترجم نیز همان کاری را انجام می‌دهد که مولف. مترجم نیز در فرایند هم‌آیی متنی پسامتن مشارکت می‌کند و میزان مداخله‌گری او در شکل‌بخشی به پسامتن اگر بیشتر از مولف نباشد کمتر از او نیست. (همچنین قهرمانی، ۲۰۱۳)

جایگاه نازبان در ایران

در ایران ارتباط میان نشانه‌شناسی و ترجمه، اولین بار، در حوزه‌ی نشانه‌شناسی و در تالیفات فرزان سجودی به بحث گذاشته شد. این ارتباط، اما، در حوزه‌ی مطالعات ترجمه از مباحث نظری کنار گذاشته شده است. چراکه نشانه‌شناختی دیدن ترجمه مخالفانی در داخل ایران دارد. برخی از این مخالفان از دسته دلواپسانی هستند که تصور می‌کنند تاکید بر ماهیت نشانه‌شناختی ترجمه، موقعیت ترجمه در مفهوم رایج آن (ترجمه بینازبانی) را به خطر می‌اندازد و مباحث ضروری آن را به حاشیه می‌راند. برخی دیگر نماینده‌ی تفکرات سنتی هستند و رو به سوی گذشته‌ای دور دارند و برایشان ترجمه مسئله‌ای صرفا زبانی است. آنها بر این باورند که نشانه‌شناسی اساسا ارتباطی با ترجمه ندارد(۳۵).‌ متاسفانه هر دو گروه با رویکردی انحصارطلبانه، مدیریت مباحث نظری ترجمه را به دست گرفته و به شیوه‌های گوناگونی راه را بر مباحث نشانه‌شناختی و فرهنگی ترجمه مانع‌کاری کرده‌اند. شاید بتوان در رفع نگرانی دسته اول مخالفان تلاش کرد؛ اما شکست انحصار دسته دوم مخالفان چندان ساده به نظر نمی‌رسد؛ به ویژه اینکه تعداد این مخالفان، آنهم در جایگاه تصمیم‌گیرنده، به شکل قابل توجهی زیاد است. شکاف میان مباحث نظری ترجمه در داخل و خارج ایران به اندازه‌ای است که دانشجویانی که برای ادامه تحصیل به خارج از ایران سفر می‌کنند با فضای آموزشی کاملا متفاوتی مواجه می‌شوند و پی به فقر دامن‌گیر موجود در نظام آموزش ترجمه در ایران می‌برند. اگرچه تصمیم‌گیرندگان نظام آموزش ترجمه چندان به فقر موجود وقعی نمی‌نهند، اما تلاش دانشجویان پیشرو در حوزه ترجمه و حوزه‌های مرتبط، در جهتی است که با ارائه ایده‌های نوآورانه در پژوهش‌ها و مقالات خود، به سمت شکست این انحصار گام بردارند و شاید در آینده‌ای نه‌چندان دور، بتوانند تصمیم‌گیرندگان نظام آموزشی را خواه ناخواه مجبور به پذیرش این تغییر و تحول کنند.

منابع:

سجودی، ف. (۱۳۹۰).ارتباطات بین‌فرهنگی: ترجمه و نقش آن در فرایندهای جذب و طرد. در نشانه‌شناسی: نظریه و عمل. مجموعه مقالات. ص.۱۶۵-۱۴۳. تهران: علم.

سنسون، گ. (۱۳۹۰). مفهوم متن در نشانه‌شناسی فرهنگی. در نشانه‌شناسی فرهنگی. مجموعه مقالات. به کوشش ف، سجودی. ص ۱۱۸-۷۵. تهران: علم.

فروید، ز. (۱۳۸۲). تفسیر خواب. ش، رویگریان.[مترجم]. تهران: مرکز.

قهرمانی، م. (۱۳۹۳). ترجمه و تحلیل انتقادی گفتمان: رویکرد نشانه‌شناسی. تهران: علم.

Bassnett, S. (1996). The meek or the mighty: Reappraising the role of the translator . In R, Alvarez. & M, C, Vidal. (Eds.). Translation, Power, Subversion. (pp.10-24). Uk: Multilingual Matters.

Clark, T. (2000). Routledge Critical Thinker: Martin Heidegger. London and New York: Routledge.

Eco, U. (2001). Experiences in translation. Toronto: University of Toronto Press.

Freud, S. (1958). Interpretation of Dreams. In J, Strachey. (Eds.). The standard edition of The Complete Psychological Works of Sigmund Freud. (Vol. IV&V). London: The Hogarth Press and the Institute of Psycho-analysis.

Ghahremani, M. (2013). Across Cultural Borders: A Semi-CDA Perspective to Translation Criticism. Germany: Lambert Academic Pub.

Gorlee, D. L. (2004). On translating signs: Exploring text and semio-translation. Amsterdam and New York: Rodopi.

Jakobson, R. (1959). On linguistic aspects of translation In Roman Jakobson, Selected writing II: word and langugae (1971) (pp.260-266 ). Paris: Mouton.

Ludskanov, A.(1975). A Semiotic Approach to the Theory of Translation. In Language Sciences.35:5-8.

Nida, E. A. (1984). Signs, sense, translation. Bible Society of South Africa.

Peirce, C. A. (1994). The collected papers of Charles Sanders Peirce (Electronic Edition). by J, Deely. (Eds.).

Torop, P. (2000). The Total Translation. Tartu: Tartu University Press.

Torop, P. (2003). Intersemiosis and Intersemiotic Translation. In S, Petrilli. (Eds.). Translation, Translation. (pp.271-82). Amsterdam: Rodopi.

Toury, G. (1994). A cultural-semiotics perspective. In T, A, Sebeok. (Eds.sd.) Encyclopedic dictionay of semiotics. (pp.1111-1124). Berlin and New York: Mouton de Gruyter.

پی‌نوشت:

Dream-Work
Latent Content
Manifest Content
در ترجمه اصطلاحات فروید از گزینش‌های ترجمه‌ای شیوا رویگریان استفاده شده است. (ن ک فروید، ۱۳۸۲)
Back Translation: مسیر بازگشت از متن مقصد به متن مبدا را ترجمه بازگشتی می‌نامیم.
Intralingual Translation
Rewording
هیدگر از این نوع ترجمه به عنوان ترجمه درونی یاد می‌کند و نقش تعیین‌کننده‌ای برای آن قائل است. (ن ک کلارک، ۲۰۰۲ )
Interlingual Translation
Intersemiotic Translation
Transmutation
Semiotic Transformation
Intrasemiotic Translating
Intersemiotic Translating
Intrasystemic Translating
Intersystemic Translating
Interpretation
Interpretation by transcription
Intrasystemic interpretation
Intersystemic interpretation
Performance
Marked variation in the substance
Mutation of continuum
Parasynonymy
Textual Translation
Metatextual Translation
Intratextual Translation
Intertextual Translation
Extratextual Translation
Tartu-Moscow Semiotic School
Semiotranslation
Translation
Prototext
Metatext
دلایل این مواجهه نابسنده با ترجمه و مباحث نظری آن، پیش‌تر به بحث گذاشته شده است. (ن ک قهرمانی، ۱۳۹۳)