انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

میراث شهر و روایت

میراث یکی مفهوم کلی و بسیط است که مدام در حال زایش و توسعه‌یافتگی است. اما در این زایش نوعی ارزش‌گذاری وجود دارد که برآمده از اعتبار اجتماعی و دانشی مترتب است.

توسعه میراث‌ها سبب دسته‌بندی آن نیز شده است. دسته‌بندی‌های میراث از دو گونه تبعیت می‌کنند دسته اول دسته‌بندی‌های شکلی هستند که به‌طور مثال از میراث منقول و غیرمنقول یا میراث مادی و غیرمادی نام‌برده می‌شود. دسته‌بندی دوم دسته‌بندی موضوعی است که در این دسته آنچه یک گروه از میراث‌ها را در کنار هم قرار می‌دهد نگرش موضوعی یا دلالت‌های مشترک آن‌هاست. در این دسته دیگر معیار شکل و تجسم میراث مسئله نیست بلکه بار معنایی و دلالت آن مسئله است.
وقتی صحبت از میراث شهر می‌کنیم نیز از دسته دوم سخن به میان می‌آید. درواقع میراث شهر از شکل میراث‌ها نمی‌گوید و صرف قرارگیری یک میراث در یک موقعیت جغرافیایی یعنی شهر آن را میراث شهر نمی‌سازد بلکه دلالت و بار معنایی آن اثر سبب می‌شود در دسته میراث شهر جای گیرد.

در این منظر شهر یک مفهوم و یک بستر فرهنگی و هویتی است و میراث‌ها تجلی این مفهوم هستند درواقع اعتبارها و ارزش‌هایی را برای یک شهر قائل می‌شویم که میراث شهر آن اعتبارها و ارزش‌ها به منصه ظهور می‌گذارد. ازاین‌رو اعتبارها در آثار نیستند بلکه در خود شهر هستند و میراث‌ها واسطه بیانی محسوب می‌شوند.

ازاین‌رو در تعریف و شناخت میراث شهر باید به موجودیت و ویژگی‌های شهر توجه داشت. پدیده‌ای که زنده است و در حال تغییر و دگرگونی است، همچنین شهر یک مجموعه درهم‌تنیده است. از همین رو پدیده‌ای که در این بافت قرار می‌گیرد و می‌خواهد تجلی آن بافت باشد باید این ویژگی‌ها را هم داشته باشد. میراث شهر نیز پدیده‌ای زنده، جاری و مجموعه‌ای است. میراث شهر یک پدیده موضوعی است که می‌تواند آثار شکلی مختلفی را شامل شود اما بیش از اینکه شکلش مهم باشد اینکه چه موضوعی را در برمی‌گیرد مهم است. میراث شهر یک روایت از شهر است. آنچه یک پدیده را به میراث شهر تبدیل می‌کند منظر نگاه و روایتی است که از آن اثر می‌شود. ازاین‌رو باید گفت که میراث شهر هویت یک اثر نیست و نمی‌توان آن را ارزش اختصاصی یک اثر تلقی کرد بلکه نسبتی است که میان آثار و شهر تعریف می‌شود. بر همین اساس میراث شهر وابسته به روایت است، چراکه با روایت اثر، پدیده‌ای ساحت میراث شهر را به خود می‌گیرد و از موجودیت عادی خود جدا شده و در ساحتی دیگر قرار می‌گیرد. این فرآیند تغییر و تبدیل معنایی همان روایت‌پردازی برمبنای شهر است. روایت‌پردازی در این ساحت دیدن آثار در بافت شهری و ایجاد ارتباط معنایی میان آثار و شهر در ساحت مفهوم فرهنگی آن است. در این منظر اثر بدون روایت دارای موقعیت مشخصی نیست و اعتبار لازم شهری را ندارد و برای دریافت اعتبار ثانویه که مربوط به ارزش‌های فرهنگی حاصل از شهر باشد باید روایتی شهری برای آن برساخته شود. آنچه زاویه دید و نگرش به اثر را می‌سازد روایت است. همان‌طور که پیش‌تر گفته شد میراث حاصل دلالت‌گری ها ازجمله دلال‌تری فرهنگی است و دلالت‌ها حاصل موقعیت بافتی است وگرنه آثار در وجه صوری و مادی خود می‌مانند اما برای آنکه جنبه موضوعی بیابند باید در یک بافت جای بگیرند و در این بافت نیز موقعیت و نسبتشان ترسیم شود. حال برای اینکه میراث شهر نیز بتواند دلالت‌های خود را بر شهر و درواقع دلالت بر ارزش‌های فرهنگی شهر را داشته باشد باید برای آن روایتی ساخت. میراث شهر به‌خودی‌خود وجود ندارد و نمی‌توان آن را یک تعین مستقل و موجود فرض کرد، بلکه آنچه وجود دارد روایت‌هایی نهفته و سامان نیافته است که می‌توان با نگرش شهری آن را انتخاب و برجسته نمود. ازاین‌رو باید در نظر داشته باشیم که روایت در میراث شهر انتخاب و چیدمان نشانه‌ها و داده‌های شهری بر اساس یک زاویه دید است. زاویه دیدی که از منظر شهر و اعتبارهای فرهنگی آن می‌نگرد و بر مبنای ظرفیت‌های موجود انتخاب و چیدمان می‌کند. چیدمانی که بتواند ارزش‌های شهری را برجسته و عیان سازد.

نکته مهم دیگر آن است که روایت‌پردازی در میراث شهر یک روایت‌پردازی شهری است که همان ویژگی‌های برشمرده در شهر را با خود دارد. روایتی که در شهر تحقق می‌یابد، مهم‌ترین ابزار آن حضوری و زنده‌بودن است و این تجربه حضوری در یک بافت یعنی موقعیت مکانی پدید می‌آید. ازاین‌رو میراث شهر ژانر ویژه خود را دارد، اگرچه می‌تواند از ابزارهای گوناگون بهره ببرد اما در نهاد یک موقعیت بیناژانری و اختصاصی خود است.
همین روایت‌پردازی اما سبب ارزش‌گذاری می‌شود، درواقع روایت‌پردازی به داده‌ها و نشانه‌ها معنا می‌دهد. مکان‌ها با همین روایت‌ها دارای هویت می‌شوند و از همین روایت‌ها خاطره‌ها ملموس می‌شوند. ملموس شدن باعث می‌شود تا آنچه مربوط به گذشته و دیروزها است به دنیای امروز وارد شده و امروزی گردد، ازاین‌رو روایت سبب می‌شود تا ارزش‌ها و معناها ادامه یابند و دستاوردهای شهر درگذر زمان از دست نروند. اما همان‌طور که گفته شد روایت ارزش گذاری می‌کند و ارزش‌ها را پدید می‌آورد. حتا به‌عبارتی‌دیگر می‌توان گفت که روایت سبب عیان شدن ارزش‌ها می‌شود وگرنه آثار به‌خودی‌خود ارزش را نشان نمی‌دهند. روایت‌ها از سوی دیگر پیوندهایی می‌سازند، پیوند بین نشانه‌ها و عناصر بافت شهری و ازاین‌رو روایت‌ها در یک اثر محدود نمی‌مانند.
آنچه میراث شهر را برای شهر ملموس می‌سازد و خاطره‌های شهر را عیان می‌کند و میان داده‌های فرهنگی و آثار شهر پیوندی شبکه‌ای می‌سازد روایت است. درواقع میراث شهر بر محور روایت جاری می‌شود و تحقق می‌یابد و با روایت می‌توان لایه‌هایی از شهر را انتخاب کرد و شهر را دوباره ساخت.