انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

موسیقی در فضاهای عمومی

حیات اجتماعی موسیقی ،علاوه بر آنکه در شکل گیری نهادهای اجتماعی مرتبط با موسیقی مثل انجمن ها،گروه های دوستداران و… تجلی می یابد،صورت آشکار دیگری هم دارد و آن حضور موسیقی در فضاهای عمومی است. اما منظور از فضای عمومی چیست؟ فضای عمومی به مثابه یک فضای اجتماعی است که حق مالکیت در آن به عموم تعلق دارد.مثل خیابان،میادین،پارک ها،برخی ساختمان های عمومی و … مکانهایی که صرف نظر از نژاد ،ملیت،جنس،سن و سطح اجتماعی و اقتصادی و بدون پرداخت هزینه مستقیم،قابل استفاده برای عموم مردم باشد. فضای عمومی بستر مساعدی برای مطالعات عمومی در برابر فرد،گروه،سازمان،دولت و … است، رفتارهای فردی و گروهی در فضاهای عمومی معرف هنجارهای اجتماعی جامعه می شود و مرزهای دقیق سطح بلوغ اجتماعی و رشد اجتماعی و فرهنگی جامعه را نشان می دهد.فضای عمومی، محیط مساعدی برای بیان فرهنگ عامه است.همچنین نشانه های بصری در فضاهای عمومی اعم از معماری و طراحی شهری و شهرسازی،مجسمه های شهری،تبلیغات محیطی و… بخشی از نشانه های فرهنگی جامعه است. وجود هنر در فضاهای عمومی نیز همین کارکرد را دارد و به طور طبیعی بر اساس منطق طبقه بندی نیازها، نشانه عبور جامعه از نیازهای اولیه ،توسعه اقتصادی و اجتماعی و رشد همگون مناسبات اجتماعی و فرهنگی است. با این تعاریف،موسیقی در فضاهای عمومی علاوه بر کارکردهای اجتماعی خاص خودش،معرف نحوه عملکرد نهادهای اجتماعی نیز هست.

هنر در فضای عمومی،حساسیت اجتماعی را بالا می برد؛پرسش های تازه و دور از متن زندگی روزمره به وجود می آورد و زمینه بروز خلاقیت فردی و اجتماعی را گسترش می دهد. هنر در فضای عمومی مانند یک «حادثه »عمل می کند. موقعیت غیر مترقبه و حاشیه ای که حادثه در برابر چشم بیننده ایجاد می کند،باعث قطع ارتباط او با متن روزمره می شود. در جامعه ای که زمینه بروز حوادث غیر مترقبه فرهنگی در آن به حداقل رسیده باشد،حادثه هرچند که ناگوار باشد ؛ اعم از مرگ و اعدام تا تصادف و ضرب و شتم و … جذابیت بصری پیدا می کند و جامعه ناظر بر حادثه می شود. هنر اما حادثه سازنده ای است که گرچه بیننده را به سمت تعلیق و تفسیر شخصی می کشد،اما برش های لازم برای جدایی از روزمره گی را فراهم می کند و تنش های ناشی از شتاب زندگی شهری را کاهش می دهد. علاوه بر این،حیات اجتماعی هنر،منجر به بالا رفتن سطح فرهنگ عمومی می شود،گرچه خود معرف این سطح نیز هست.موسیقی نیز همین گونه است،با این تفاوت که الزام به اجرای زنده و خلق آنی اثر، موسیقی را در فضای عمومی به حادثه جذاب تری بدل کرده است.

شهر همانطور که گروههای متعدد اجتماعی و فرهنگی را گرد هم می آورد، فرصتی برای حیات گروههای هنری متعدد نیز فراهم می کند. در شهرهایی که ملزومات اقتصادی و اجتماعی نوعی زندگی چند فرهنگی یا حیات همزمان فرهنگ های متعدد را موجب شده است،موسیقی در فضای عمومی اسباب پیوند اجتماعی است.در پاریس،در لندن، در نیویورک و در همه شهرهایی که خصوصیات چند فرهنگی دارن و ملیت های مختلف،گروههای اجتماعی متعدد و پاره فرهنگ های خاص خود را به وجود آورده اند،هنر در فضای عمومی و موسیقی به طور خاص،زمینه پیوندهای فرهنگی میان گروه های اجتماعی را فراهم می کند.واکنش مشترک به یک اجرای خیابانی اعم از ایستادن و نظاره کردن و شنیدن تا از کنار اجرا و اجتماع آدم ها عبور کردن یا زمزمه کردن تم یا خط ملودی مشترک،جرقه های ساده اما بسیار موثر پیوندهای اجتماعی است.

توسعه جامعه،مستلزم پیوندهای پایدار اجتماعی است و هنر در فضای عمومی از عوامل مهم پیوند اجتماعی محسوب می شود.با این حال جایی که موسیقی جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد،محل اختلاف حکومت های توتالیتر با موسیقی شده است.از رابطه کهنه کلیسا با موسیقی عامه پسند در اروپای مرکزی گرفته تا نقش سازمان یافته کمونیسم در نظارت و ارزشیابی موسیقی در بلوک شرق و … لذت مشترک شنیدن اما فارغ از محتوایی که دارد،مانند هر کار جمعی دیگری که به انبساط و نشاط عمومی منجر شود،پاسخ به نیاز بسیار مهم حیات اجتماعی انسان است.موسیقی در فضای عمومی این فرصت را برای همه طبقات اجتماعی فراهم میکند تا در یک رفتار و لذت جمعی سهیم باشند.به همین سبب است که جامعه شناسی موسیقی امروزه بیش از آنکه درباره آثار فرد به بحث بنشیند،پیامدهای اثر، وضعیت تاریخی و عملکرد و اثر اجتماعی آن را بررسی می کند.

*این مطلب ابتدا در روزنامه روزگار منتشر شده است.