انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

موزه یا نا موزه: چالش بر سر تعریف موزه

به راستی امروزه در ایران چند موزه وجود دارد؟ آیا همه این چند صد مرکزی که نام موزه بر خود نهاده اند را باید موزه تلقی کرد، آیا هر جایی که با پول و تبلیغات مدعی موزه بودن بود را باید به عنوان موزه پذیرفت؟ آیا هر مکانی که چند مانکن و لباس سنتی و صنایع دستی را به نمایش گذاشته بود را موزه یا به عبارت دیگر موزه مردمشناسی تلقی کنیم؟ اگر جایی را برای چند سال ارگانی اجاره کند و نمایشگاهی راه اندازی کند صاحب موزه شده است؟ به راستی مرز موزه ها از ناموزه ها چیست؟ آیا صرف قدمت و بلیط فروشی یا امکان بازدید داشتن برای موزه بودن جایی کافیست؟

یکی از چالش‌های مهمی که در سالهای مختلف بر سر موزه در ایران مطرح بوده است پاسخ به معیار موزه بودن است که به نظر می‌آید در همه این سال‌ها از پاسخ به این سؤال طفره رفته‌ شده است و ترجیح داده‌اند این اصطلاح را رها کنند و هرگونه که پیش می‌آید و برداشت می‌شود استفاده گردد.

برای این پیش آمد دو دلیل می‌توان برشمرد:

نخست آنکه سال‌ها موضوع میراث فرهنگی و حفاظت از آن به‌مثابه هدف تعریف‌شده است. ازاین‌رو مهم رسیدن به این هدف بوده است و درواقع این هدف وسیله را توجیه می‌کرده است. ازاین‌رو موزه نیز یکی از وسیله‌هایی بود که هدف حفاظت از میراث فرهنگی را توجیه می‌کرد و حتا به‌عبارتی‌دیگر موزه برابر با میراث فرهنگی نهاده شد و هر سیاست و برنامه در راستای میراث فرهنگی به موزه تعمیم داده شد. بر همین اساس موزه بیش از آنکه به استقلال هویتی برسد به شباهت‌های موضوعی با فعالیت‌های میراثی رسید. رواج تشبیه‌های ساده برای فهم عامه نیز از موضوع میراث فرهنگی به موزه هم سرایت کرد و درنتیجه بیش از آنکه تعریف، معیارها و تمایزهای موزه از یک دانش و تخصص موزه­دارانه برآید از شرایط عمومی و عامیانه برمی‌آمد و حتا دیگر معیاری برای تمایز موزه از ناموزه وجود نداشت. مهم‌ترین استدلال در این دوره هم این بود که در برهه حساس کنونی که جامعه هنوز به درک و نیاز از میراث فرهنگی پی نبرده است نباید وارد چالش‌ها و نگاه‌های تخصصی شد چراکه تخصص راه را بر برداشت‌های ساده عمومی می‌بیند و نمی‌توان به آن هدف والا و بلندمدت دست‌یافت. اما به نظر می‌آید حالا بعد از دو دهه از برهه حساس کنونی گذشته‌ایم و نمی‌توان همیشه منتظر فهم عمومی ماند. حتا این صبوری برای رسیدن به یک درک عمومی در جامعه و ساده­نمایی و تسامح و تساهل در حوزه موزه­شناختی باعث تحریف‌ها و سو­تفاهم‌هایی شده است که گاه همه یادشان می‌رود و برای رفتاری متخصصانه نیاز به معیار و شناخت موزه از ناموزه‌ است. ناموزه هایی که نام موزه را یدک می کشند و حتا در وجه هایی با موزه شباهت دارند اما موزه نیستند.

دلیل دوم در نبود معیار، نبود دانش علمی و تخصص مستقل در حوزه موزه‌داری و موزه شناسی است. نبود دانش مستقل سبب شده است تا رشته‌ها و دانش‌های دیگر به تعریف موزه بپردازند و معیار موزه بودن از دانش‌های دیگر که عمدتاً رشته‌های موضوعی موزه هستند برآمده است و این‌گونه است که موزه بر مرز شباهت با دانش‌های دیگر قرار می‌گیرد. این رفتار در سیر تاریخی طی شده طبیعی بوده است اما نمی‌شود همیشه بر این منوال ماند، اگر بدانیم و برای استقلال موزه کاری نکنیم بر دانشمان جفا کرده‌ایم. اما حالا بعد از گذشت دو دهه از آموزش دانشگاهی موزه‌داری و برگزاری نشست‌ها و فعالیت‌های علمی مختلف درزمینهٔ موزه‌داری و موزه شناسی که سبب شده است تا حرکت به سمت دانشی مستقل و چارچوبمید پدید آید لازم است تا موزه نیز به معیارهای تخصصی خود دست یابد و آنچه معیار موزه بودن را تعیین می‌کند دانش‌های موزه شناسی است. جو علم جوی حاکم بر فضای امروز جامعه موزه‌داری کشور دیگر به تعریف‌های عامیانه بسنده نمی‌کند و چارچوب‌های تخصصی خود را می‌جوید. برای این گروه و این دانش موزه خود هدف است و نه وسیله. البته موزه نیز روش‌های خودش را دارد و همچنین موزه هدفی روشمند است ازاین‌رو نمی‌توان با هر وسیله‌ای به آن رسید و درواقع هدف وسیله را توجیه نمی‌کند. معیار و چارچوب برای این دانش و دانشجویانش که همان جامعه موزه‌داری باشد ادبیات علمی دارد و نمی‌تواند از ادبیات عمومی و غیرعلمی بهره بگیرد.

با همه آنچه گفته شد حالا باید پرسید که چگونه باید موزه را از ناموزه تشخیص داد و معیارهای شناخت را باید از کجا به دست آورد؟

به نظر تعریف موزه، مهم‌ترین معیار در شناخت موزه است. یک تعریف این خاصیت را دارد که می‌تواند همانند یک چارچوب خوب عمل کند. یک تعریف خوب باید جامع، کامل و مانع باشد. جامع ازآن‌جهت که همه شاخص‌ها را در خود جای دهد و کامل ازآن‌جهت که همه انواع استاندارد را دربربگیرد و مانع نیز ازآن‌رو که هر آنچه جعلی و بدلی است در حیطه موضوع راه ندهد. درواقع تعریف تعیین‌کننده حریم است و موزه نیز باید حریم خودش را داشته باشد، نبود معیار سبب می‌شود تا موزه حرم و حرمتی نداشته و به یک تمثیل تخیلی تبدیل شود. اما تعریف چه معیارهایی را می‌دهد. در تعریف نهادهای اجتماعی همانند موزه تعریف شامل موضوع و حریم موضوعی، کارکردها و اهداف است. در برخورد با تعریف باید به همه ارکان و اجزاء توجه داشت و نمی‌توان به بخشی از آن بسنده کرد. وقتی می‌گوییم مدرسه یعنی همه ارکان آن، آیا مکان بدون معلم و دانش‌آموز مدرسه هست و یا دانش‌آموز و معلم بدون مکان مدرسه محسوب می‌شود؟ اگرچه امروزه تعریف از مدرسه مفاهیم جدیدی را شامل می‌شود و دیگر نمی‌توان به این ارکان بسنده کرد. حتا در مثالی دیگر بیمارستان بدون پزشک و تجهیزات پزشکی معنا ندارد.

در مورد موزه هم باید این نکته را توجه داشت که اگر در برخورد با این پدیده برای فهم عمومی یا معنای تمثیلی از اصطلاحات دیگری همچون آثارخانه، گنجینه، یادخانه و … استفاده‌شده است نباید هر گنجینه یا آثارخانه ای را موزه تلقی کرد یا بخواهیم ویژگی هر معبد و عبادتگاهی را به موزه تعمیم دهیم. ازاین‌رو باید از تعریف استاندارد شاخص‌ها و معیارها را استخراج کرد و ملاک تخصصی قرار داد در غیر این صورت رفتاری تخصصی و علمی شکل نگرفته است. امروزه موزه شناسی یک دانش و یک تخصص است و حق دارد مانند هر دانش و تخصص دیگر ادبیات و معیارهای خود و متخصصان خود را داشته باشد. چنانکه وقتی از مستندنگاری و یا موزه پردازی و موزه نگاری صحبت می‌کنیم باید کسانی حرف بزنند که دانش و تجربه لازم را داشته باشند. مگر می‌شود یک نفر که تجربه جراحی ندارد درباره جراحی کبد نظریه‌پردازی کند و دست به این کار بزند و مردم به پزشکی اعتماد می‌کنند که صاحب جایگاه علمی و عملی در این زمینه است.

در مورد موزه هم باید به تعریف مرجعی رجوع کرد و در اینجا می‌توان تعریف شورای بین‌المللی موزه‌ها را ملاک قرار داد.( اگرچه به تعریف مذکور نقدهایی از نظر تعریف علمی وجود دارد ولی فعلاً بهتر است به‌عنوان ملاکی حقوقی به آن رجوع کرد.) از نخستین تعریف ایکوم در سال ۱۹۷۲ تاکنون این نهاد تعریفش را تغییراتی داده و تعریف‌های جدیدتری در سالهای مختلف ارائه کرده است که این تغییرات برای آن بوده است تا تعریف کامل‌تر و جامع‌تر شود. مجموعه از متخصصین به همفکری پرداخته‌اند تا تعریف دقیق‌تری ارائه کنند.( حال نمی‌شود این تعریف را نادیده و نیمه گرفت) در تعریف مشترک ایکوم موزه چنین تعریف‌شده است:

طبق آخرین بازنگری انجمن جهانی موزه که در سال ۲۰۰۷ در بیست و یکمین کنفرانس این انجمن در وین اتریش انجام شد، «موزه موسسه‌ای است دائمی بدون منافع مادی در خدمت جامعه و پیشرفت آن‌که درهایش به روی همگان گشوده است. موزه میراث ملموس و ناملموس انسان و محیط‌زیست او را با اهداف آموزش، مطالعه و التذاذ، گرد می‌آورد، حفظ می‌کند، پژوهش کرده، ارتباط برقرار ساخته و به نمایش می‌گذارد

آنچه از این تعریف برمی‌آید واژگانی ست که هرکدام معیار است:

موسسه / دائمی / در خدمت جامعه/ درهای گشوده/

آموزش / مطالعه / التذاذ

گردآوری / حفاظت / پژوهش / برقراری ارتباط / نمایش گذاشتن

نکته مهم این است که این شاخص‌ها همه با هم هستند و نمی‌توان از بین آن‌ها برخی را انتخاب کرد مانند بیمارستان بدون دکتر و مکان که همان حکایت شیر بی‌یال و دم و اشکم است. حتا نباید این شاخص‌ها را ساده و عامیانه کرد این‌ها اصطلاحات تخصصی در دانش موزه‌داری و موزه شناسی است که تعریف و تفسیرها و مبانی خاص خود را دارد. اگر ایکوم در ادامه تعریفش به تبصره‌هایی همچون برخی کتابخانه‌ها، مراکز علم، باغ وحش، محوطه‌ها و آرشیوها اشاره می‌کند، این موارد به شرطی در زمره موزه‌ها محسوب می‌شوند که این معیارها را در کنار ساختار خود داشته باشند و کارکردهای مترتب با موزه و اهداف برشمرده را محقق سازند. این‌گونه است که نمی‌توان هر آرشیو، باغ و نمایشگاهی حتا هر مجموعه‌ای را موزه تلقی کرد. حتا در ساحتی علمی‌تر معنای موزه بار فلسفی یا اجتماعی به خود می‌گیرد که می‌توان از منظر فلسفی و اجتماعی در ساحت موزه‌ای شک کرده و آن را ناموزه تلقی کرد. درنهایت سپهر موزه از ناموزه بنا بر تعریف و معیارهای تخصصی است و نمی‌توان بدون هیچ معیار رسمی و شناخته‌شده‌ای بر جایی که کارکرد ندارد یا کسی که فقط مجموعه‌سازی کرده یا نمایشگاهی موقت یا بدون موزه‌دار یا سازمانی که هنوز فرم و شکل تخصصی ندارد نام موزه نهاد حتا اگر قیافه ظاهری‌اش شبیه ده‌ها موزه باشد. مگر می‌شود هر چیزی که شکل انسان داشت و جان و مغز نداشت را آدم نامید. مشکل عمده در شناخت و ایجاد موزه ها نیز همین تشبیه ها است که بسیاری از ناموزه ها که نام موزه را یدک می کشند وارد سپهر موزه ای شده اند و در نتیجه تصور از موزه را برهم زده اند.

اینکه موزه ای برای دو یا سه سال ساخته می شود و یا نمایشگاهی بدون نیرو و ساختار سازمانی پدید می آید یا حتا گنجینه ای ارزشمند و قیمتی فراهم می شود اما هیچکدام از اینها موزه نیستند حتا اگر سازمان های پر طمطراقی آنها را ایجاد کرده باشند و بارها نامشان موزه ذکر شده باشد. این ناموزه ها را باید مجموعه، گنجینه، نمایشگاه، نگارخانه و چیز دیگری نامید اما اینها موزه نیستند. موزه یک مجموعه سازمانی ست که روش خاص خود را دارند و باید کل این فرآیند در آن بروز یافته باشد، در غیر اینصورت نمی تواند مدعی موزه شد.

آنچه گفته شد بنا بر یک تعریف بود و البته تعریف‌های محلی هم وجود دارد و در ایران هم می‌توانیم خودمان به یک تعریف مقبول ملی برسیم اما درهرحال باید معیاری داشت که می‌شود ساختار یک دانش و نگاه متخصصین موزه شناسی هم لازم است همانند هر دانش دیگر ساختار و معیار و متخصصان خود را داشته باشد و نمی‌توان به رویدادها و اتفاق‌هایی که ناخودآگاه و بدون شناخت نظری شکل می‌گیرد بسنده کرد وگرنه می‌توان هر چیزی توجیه ساخت اما در دانش فراتر از توجیه بر ادبیات تخصصی و معیارهایی نقادی و مجادله می‌شود که بحث علمی می‌سازد و نه مجادلات لفظی، شخصی و گروهی. اینکه حتا آمار درستی از موزه وجود ندارد به دلیل نبود همین معیارهای شفاف است. اما موزه‌ها و جامعه موزه‌داران امروز ایران به سطح و نگاهی رسیده‌اند که می‌خواهد از این فضای اختلاط یافته از مباحث به درآید و بر مسیر دانشی مستند خود حرکت کند. اینجاست که نباید شعارهایی را که بر هر جایگاه برای مصرف عامیانه زده می شود به جای ادبیات تخصصی و علمی نهاد. امروز موزه داری ایران نیازمند آن است که در برابر هجوم ساده انگاری عوامانه به دفاع برخیزد و مرز علمی خود را از ناموزه سازان همه فن حریف مشخص سازد. موزه داری و موزه شناسی امروز ایران نیازمند یک پوست اندازی علمی است.