شورای بینالمللی موزهها – ایکوم ۱۸ ماه می را روز جهانی موزه نامیده است و هرسال برای این روز و درواقع برای سال نو موزهها شعاری را اعلام میکند که در برنامهریزی متولیان موزهها موردتوجه قرار گیرد. این شعار بهتناسب شرایط اجتماعی و بر اساس بسترهای جدیدی که موزهها در آن قرارگرفتهاند که میتواند از سویی بیان چالشها، نیازها و یا افقهای جدید موزهداری باشد. این شعارها درواقع دستاوردهای جدید موزهها را به یک دستاورد مشترک جهانی تبدیل میکند و انواع جدیدی از موزهها و یا مدیریت موزهها را بیان میسازد. شعار سال ۲۰۱۸ موزه عبارت است از موزههای تراپیوسته: رویکردهای نو، مردمان نو.
این شعار بر رویکرد جدیدی که سبب پیدایش نوع و شیوهای نو از موزهها را پدید میآورد مطرح کرده است. این شیوه حاصل دنیای جدیدی است که از آن با عنوان دنیای مجازی یاد میکنیم. دنیایی که شبکهای از اتصالها و ارتباطهای نو را فراهم آورده است. شبکهای درهمتنیده که عناصری را که متصل میسازد میتواند در یک وضعیت پیوستگی قرار دهد. از همین رو ایکوم از عنوان hayperconectedیا تراپیوستگی استفاده کرده است. اما ایکوم همه موزهها را در این وضعیت قرار نمیدهد بلکه موزههایی را دارای این پسوند میداند و گروه موزههای تراپیوسته هستند که رویکردهای نوینی را سرلوحه خود قرار میدهند و میتوانند به مردمان نوینی در ساحت مخاطب دست یابند.
اگر درگذشته ابزارهای ارتباطی محدودی میتوانستند ما را به هم متصل سازند و این اتصالها محدود به ویژگیهای مجراهای ارتباطی بودند اما امروزه دنیای مجازی از مجراهای محدود و موانع این مجراها فراتر رفتهاند. دنیای مجازی دیوارهای موزهها را میشکند و اجازه میدهد فراتر از دیوارها و حضور در مکان امکان اتصال میان موزهها و مخاطبینشان فراهم شود. دنیایی که آکنده از کدگذاریها و نشانههای جدید است. نشانههایی از لینکهای پیوندی و هشتگ های شبکه ساز و یا نمایههای کیو آر کد که کوچککننده اطلاعات در ساحت منابع قابلانتقال هستند. همه این موارد علائم دنیای جدیدی هستند که زبان و مجراهای نوینی را شکل میدهند که خودآگاه و ناخودآگاه بر آدمیان و پدیدهها اثر گذاشتهاند. این زبان اجازه میدهد مرزها بشکند و دستههای تفکیکشده در تلاقی با هم قرار گیرند.اما باید در نظر داشت که مجراها تنها کانال انتقال اطلاعات نیستند بلکه خود نیز محتوا میسازند. ژانرها و ابزار اتصال نوعی متفاوت از رفتار را پدید میآورند که این رفتار نیز خصلتها و زبانی میسازد که معناسازند. معناهایی که حاصل متنهای جدید هستند. وقتی موزهها در این دنیای جدید قرار میگیرند آنها نیز پدیدآور متنها و معناهای جدید میشوند. اما باید در نظر داشت این تنها حاصل انتقال دادههای موزهها به دنیای مجازی نیستند بلکه حاصل کدگذاریهای جدید برای موزهها هستند که در دنیای جدید شکل میگیرد. کدگذاریهایی که با عناصر زبانی مجازی انجام میشود. این کدگذاری پیش از موزهها توسط مخاطبین موزهها انجام شده و میشود، اینگونه است که پیوستگی موزهها در فضای مجازی در آغاز از سوی مخاطبین انجام گرفته است. قبل از آنکه موزهها زبان و ظرفیتهای مجازی را دریابند و حتا موزههایی که هیچگاه به بهرهبرداری از این زبان نرسیدهاند نیز در معرض این زبان از سوی مخاطبین مختلف قرارگرفتهاند.
نوشتههای مرتبط
بازدیدکنندگان به دیدار موزهها میروند و یا بر اساس نیاز و علاقه خود دادههایی از موزهها را در فضای مجازی مییابند و در هر حالت یافتهها و دادههای به دست آورده خود را در دنیای مجازی به اشتراک میگذارند. این اشتراک همراه با روایتی است که خود متن جدیدی را به وجود میآورد و هر متن میتوان حامل لینکهای ارتباطی و پیونددهنده از هشتگ گرفته تا هایپرلینک ها باشد. در این حالت مخاطب خود به راوی یا مؤلف سومی تبدیل میشود که تنها به روایت اثر بسنده نمیکند بلکه متأثر از فضای بینااثر موجود در موزهها متن جدیدی را میسازد. متن جدید فراتر از آثار زاویه دید خود را دارد که برآمده از زاویه دید مخاطب است. اینگونه است که متن روایتشده مخاطب محدود و محصور به سطح روایی موزه و آثار آن نمیماند. حتا این روایت با بخشی از مخاطب را در خود حمل میکند و تجلی میدهد و ازاینرو گاه بیش از آنکه اثر و موزه در مرکز روایت باشد، مخاطب در مرکز قرار گرفته و اثر یا موزه به حاشیه پسزمینه میرود. اما درهرحال با این روایت موزه امتدادیافته و با مخاطب پیش میرود و درنتیجه در میانه دیواره موزه نمیماند و موزه پا را از مکان بسته خویش فراتر میگذارد. موزه بهواسطه مخاطب امتداد یافته است. از سوی دیگر این امتداد بهواسطه لینکهای ارتباطی و کدهای زبانی مجازی بیشتر میشود. هشتگ ها و هایپرلینکهایی که بینامتن و درون¬متن میسازند. درونمتن و بینامتن خود امتداد دهنده و توسعهدهنده متنهای موزهای میشوند. این امتداد میتواند به چندصدایی بیانجامد و دیگر موزه همان تکصدایی خودنگر و یکسویهای که ارتباط موزه و مخاطبان آن را محدود میسازد نخواهد بود. باید در نظر داشت نقش فعال در این فضای پیوستهای که به شبکهای اتصالهای چندگانه و بیشااتصالها میانجامد را مخاطبین به عهده داند. مخاطبینی که تعامل میکنند و کنشگران فضای مجازی نیز هستند. بهواسطه همین کنش مجازی نیز هست که پدیدآور متنها میشوند. متنی که گاه در سطح خودنگاری باقی میماند، اما همین نقش تألیفی مخاطب است که التذاذ را به وجود میآورد. التذاذی که حاصل پیوند موزه و مخاطبین خود است.
باید در نظر داشت که کنش یکسویه مخاطبین که انعکاس موزهها در فضای مجازی است نمیتواند موزههایی تراپیوسته را به وجود آورد چراکه اگر قرار باشد موزهها منفعلانه عمل کنند به سطحی از تراپیوستگی که حاصل پیوستگی به وجود آمده از اتصالهای چندگانه و درهمتنیده بیپایان است نخواهد شد. وقتی موزهها خود نیز به کنشگران فعال و کدگذار در دنیای مجازی تبدیل شوند آنوقت اتصالها میتواند بیشتر شده و بستر پویایی پیوند مخاطبین را ایجاد کند و آنها به اتصالی پیوست شده دست یابند. کدگذاری بر آثار و فعالیتها که بینامتنی میان خود موزهها، مجموعهها، فرهنگها و اقشار مختلف را شکل میدهد. در این نگرش مخاطب بهمثابه مؤلف پذیرفتهشده و حتا بهعنوان اتصالدهنده به کار گرفته میشود. موزههای تراپیوسته تنها به روایت و زاویه دید خود بسنده نمیکنند بلکه خود را در ساحت یک مفهوم جاری میسازند.
شعار امسال صفتی را به موزهها پیوند میدهد که نیازمند رویکردهای جدید است و نتیجهاش میتواند اتصال با مردمانی باشد که تاکنون خطاب قرار نگرفتهاند.