مقدمه
وقتی پساز سالها تدریس هنر؛ تصمیم به عملی کردن یک پروژۀ طولانی (که مدتها ذهنم را مشغول کرده بود) گرفتم، مسیر تدوینشدۀ پیشرو سرشار از سوال و ابهام بود. اما با آغاز پروژههای موزهگردی و اجرای آثار هنری مختلف که نتیجۀ بازدیدها و الهام گرفتن از آثار شناختهشده (و گاه مهجور) بود، افقهای جدیدی برایم گشوده شد. هنرجویان (از کودک و بزرگسال) شعف و رضایت خود را پنهان نمیکردند و برگزاری نمایشگاههای پیدرپی، هرکدام راهی جدید برای ادامۀ پروژهای که ابتدا مبهم بهنظر میرسید، میگشودند.
نوشتههای مرتبط
اکنون دیگر زمان آن رسیده است که مسیر طیشده و یافتهها، مدون شده و تحلیل شوند.
در نوشتار پیشرو، قصد دارم به موزه و موزهگردی و ارتباط آن با آموزش هنر بپردازم؛ البته بعد از مقدمهای نسبتا مفصل که لازمه آن ارائه و بیان تعاریف بنیادی در ارتباط با موزه و همچنین علوم مربوطه است.
که تعاریف بنیادی آن در دو بخش منتشر خواهد شد. در این نوشتار، پروژهها بهشکلی اختصاصی در هر موزه بررسی و تاثیرگذاری و تاثیرپذیری هنرجویان و آثار با جزئیات کامل نوشته خواهد شد. این بخشها، مخاطب را به دنیای پر رمز و راز آموزش هنر و چالشهای آن میبرد و بدینترتیب شرح تاثیر و تأثر افراد دخیل و همچنین متغیرها و نتایج آن، این دنیای شیرین را ملموستر و جذابتر مینمایاند.
وقتی سخن از موزه بهمیان میآید؛ ناگزیر واژههای موز (موس[۱])، موزهشناسی[۲]، موزهنگاری، موزهگردی، موزه ای شدن و… هم با آن به ذهن تداعی میشود؛ گاه برای حظ بصر،گردش و تفریح وگاه برای مطالعه و تحقیق، البته باید گفت موزه همیشه نه یادآور زیبایی است و نه یادآور زشتی، بلکه موزه؛ مجموعهای است از اشیاء بیجانی که کافی است با آگاهی و مطالعه جان بگیرند و سوژۀ خلق اثری هنری یا سرچشمۀ یک طرح درس جذاب برای هنرجویان شوند.
موزه؛ قلب تپندهای است که شهر را بهمکانی ویژه برای لحظهای تأمل تبدیل میکند و دریچهای است برای سفر به اعماق زمان، به گذشتههای دور یا سفری به آینده.
ازسویدیگر موزه بهعنوان بنایی خاص در دل شهرها یا روستاها جای میگیرد و البته با نامهایی که یادآور هویت فردی یا جمعی و حتی واقعهای خاص از گذشته در لحظۀ اکنون است؛ در هر منطقه ویژگیهای بومی آن مکان را دارد.
فضای داخلی و چیدمانهای خاص اشیاء، نورپردازیهای منحصربهفرد، بهمنظور جلب توجه به نقطهای خاص تا کاهش یا کنترل تأثیرات ناخواسته حسی ناشیاز محیط اطراف که همان دریچۀ ورود به تاریخ است. البته این موضوع در مبحث «موزهشناسی[۳]» قرار میگیرد که در آینده به تفکیک دربارۀ آن صحبت خواهد شد.
ازسویدیگر باید به این موضوع نیز اشاره کرد که موسیقی و روایتگری، به اشیاء جانی دوباره میدهد و در ارتباطی پنهان با اشیاء بیننده را با خود به افق نامتناهی می برد.
در پایان دهۀ ۱۹۸۰«آکادمی هنر رینوارت [۴]» در آمستردام؛ سه کارکرد را برای موزه مشخص کرد:
۱- حفاظت و نگهداری (مالکیت، حفاظت، مرمت و مدیریت مجموعهها را نیز شامل میشود.)
۲- پژوهش
۳- ارتباط (شامل «آموزش» و « نمایش» که این دو مورد اصلیترین کارکردهای موزه بهشمار میروند.)
اما آنچه طی چند دهۀ اخیر بیشاز هر چیز دیگری دیده میشود، رشد کارکرد آموزشی بوده چون اصطلاح «وساطت» به آن افزوده شده است.
بهطورکلی منظور از وساطت یا تفسیر، اجرای اقداماتی با هدف آشتی دادن بخشها، توصیف مشابه و درنهایت توافق آنها با یکدیگر است اما در زمینۀ موزه، وساطت بین مخاطبان و آنچه موزه برای دیدن به بینندگان ارائه میدهد، معنا مییابد.
حال در این بخش یکی از تفاوتهای اصلی که با آن مواجهیم؛ رشد شیوههای گوناگون مدیریت است که به زعم ما، به دلیل ویژگیهای خاص خود باید به عنوان یکی ازکارکردهای موزه قلمداد شود.
همین مساله دربارۀ معماری موزهها نیز مصداق دارد، زیرا اهمیت آن تا حدی است که گاه تعادل بین سایر کارکردهای موزه را بر هم میزند.
همزمان با آغاز قرن ۲۱ بیشاز دوهزار موزه فقط در چین ساخته شده است. ازسویدیگر نیز به طور منظم موزههای جدیدی در اروپا و آمریکایشمالی، خاورمیانه و آمریکایلاتین ایجاد میشوند. حال با توجه به رشد چشمگیر موزهها در جهان، آیا نهادها میتوانند این سطح از رشد را به طور نامحدود حفظ کنند؟ آیا منابع موجود از این تعداد موزه پشتیبانی میکند؟ آیا موزههای پایان قرن بیستویکم نیز میتوانند مانند امروز محبوب باشند؟ آیا اَشکال و شیوههای جدید تعامل با هنر جایگزین تجربیات منحصربهفرد ارائهشده توسط موزهها خواهد شد؟[۵]
تعریف موزه
موزه از حدود سال ۱۲۹۰ هجریقمری با تلفظ فرانسوی آن یعنی «Musée» در ایران رایج شد. ریشه کلمه موزه که در زبان انگلیسی «Museum» تلفظ میشود، واژه یونانی «Mousein» است. البته باید گفت در افغانستان شکل انگلیسی این کلمه یعنی Museum رایج است اما در فارسی تاجیکی «آثارخانه» جایگزین این واژه لاتین شده است.
در «لغتنامه دهخدا» در تعریف کلمه موزه چنین آمده است: «موزه؛ مکانی است که در آن مجموعۀ بزرگی از آثار باستانی و صنعتی و اشیاء گرانبها را در آن به معرض نمایش میگذارند و هنرمندان از آن استفاده میکنند. کلمۀ موزه را فرانسویان از لغت یونانی « Mousein»؛ تپهای در آتن که در آن عبادتگاهی برای موزها (نُه الهه هنر و دانش) ساخته شد، گرفتهاند.» (لغات فرهنگستان)
در «فرهنگ فارسی عمید» موزه؛ مجموعه آثار باستانی و عمارتی است که آثار باستانی در آنجا نگهداری یا به معرض نمایش گذاشته میشود. همچنین نام محلی در یونان قدیم است که در آنجا به مطالعۀ صنایع و علوم میپرداخته اند. همچنین نام تپهای در آتن (یونان باستان) است که در آنجا عبادتگاه و مکانی خاص برای برخی خدایانشان ساخته بودند.
در «دانشنامه بریتانیکا»، موزه؛ موسسهای است که به حفظ و تفسیر شواهد ملموس اولیه از نوع بشر و محیطزیست اختصاص دارد.
با این تفاصیل میتوان گفت موزه یک موسسه دائمی و بدون اهداف مادی است که درهای آن به روی همه باز است و در راستای خدمت به جامعه و پیشرفت آن فعالیت میکند. هدف موزهها، پژوهش در آثار و شواهد بهجایمانده از انسان و محیطِ زیست او، گردآوری آثار، حفظ و بهرهوری معنوی و ایجاد ارتباط بین این آثار به ویژه نمایش و ارائه آنها به منظور بررسی و بهرهمندی معنوی است[۶].
در عصر رنسانس مقارن با احیای مجموعهداری خصوصی بهویژه گردآوری آثار بهجامانده از دوران باستان، « موزه» تالار مطالعۀ یک پژوهشگر یا اتاق شاهزادهای انسانگرا بود که در آن انبوهی از اشیاء قیمتی، سکهها، تمثالها و نسخههای خطیگردآوری شده بود[۷].
در «دایرهالمعارف هنر»، موزه (Muses) الاهگان الهامبخش در اساطیر یونانی معرفی شدهاند، ۹ الاهه هنر و دانش که دختران زئوس و منموسونه (ایزدبانوی حافظه) هستند. آنها دوشیزگانی زیبا و دانا بودند؛ همۀ داستانها را میدانستند و به داستانسرایان و شاعران الهام میبخشیدند. بدینترتیب این الاهگان به حامیان رشتههای مختلف هنر و ادبیات بدل شدند. آنان بر بلندای کوه پارناسوس با نوای چنگ آپولون میرقصیدند، سرود میخواندند و ساز مینواختند.
حال پس از این توضیح کوتاه میتوان-بهاختصار- میتوان به رویکردها و کارکردهای موزه پرداخت. بهعنوانمثال در رویکرد مفهومی، منظور از موزه؛ میراث، نهاد، جامعه، توجهبه اصولاخلاقی است؟ یا در ملاحظات نظری و عملی (موزهشناسی، موزه نگاری) باتوجه به کارکردهای متنوع آن منظور؛ تبدیل شدن به اثر، مجموعه، موزهای شدن است؟ یا در وجهی دیگر بهواسطه فعالیتهایی که درپی آن شکل میگیرد (حفاظت ونگهداری، پژوهش، ارتباط، آموزش، نمایش، وساطت، مدیریت، معماری) مفهوک جدیدی مییابد؟
دیدگاههای بسیاری وجود دارد که برای درک بهتر پدیدۀ موزه باید با هم مقایسه شوند، زیرا «موزه» پدیدهای که به سرعت توسعه مییابد و گسترش هم خواهد یافت؛ بههمیندلیل نمیتوان بیتفاوت از آنها گذر کرد.
اوایل دهۀ ۱۹۸۰، جهانِ موزه موجی از تحولات بیسابقه را تجربه کرد. موزهها که مدتها نخبهگرا به حساب میآمدند، در شکلی جدید ظهور یافتند بهطوریکه که به ذوق و سلیقه خود برای ارائه یک معماری تماشایی میبالند، نمایشگاههای بزرگی برگزارمیکنند که پر زرق و برق هستند و با اقبال عمومی بسیاری نیز روبهرو میشوند، نمایشگاههایی که میخواهند به بخشی از سبک مشخص مصرفگرایی تبدیل شوند. بهرغم محبوبیت موزهها از آن زمان اما باید گفت نهتنها از نخبهگرایی آنها کاسته نشده است بلکه گردانندگان موزهها در اندک زمانی یعنی بیش از یک نسل، فضای موزهها را دوبرابر کردهاند بهطوریکه همزمان با آغاز تحولات جغرافیایی-سیاسی (حتی در آینده)، پروژههای ساختمانی نوین و متحیرکنندهای را با سرعت از شانگهای تا ابوظبی توسعه میدهند[۸].
موزهشناسی
در دایرهالمعارف بریتانیکا در شرح موزهشناسی چنین آمده است: همزمان با مشخص شدن نقش موزهها در جامعه، به تدریج مجموعهای از نظریهها شکل گرفت که مطالعه آنها به موزهشناسی معروف است. (البته به دلایل بسیاری، توسعه این نظریهها کار راحتی نبود.)
بدینترتیب میتوان گفت؛ موزهشناسی عبارت است از پژوهش درباره موزهها که شامل پیشینه و نقش آنها در جامعه و همچنین فعالیتهای جانبی مانند نمایشگاهگردانی، برنامههای عمومی و نگهداری از آثار تاریخی وگرانبها و مطالعۀ آنهاست.
آغاز موزهشناسی در اروپا به سدۀ ۱۶میلادی بازمیگردد، به ویژه در دورۀ عصر روشنگری زیرا انسانشناسان، طبیعتگراها و مجموعهدارانی که تنها برای سرگرمی این کار را میکردند باعث گسترش موزههای عمومی شدند.
ازسویدیگر مستعمرهسازی در آن سوی دریاها باعث نظم بخشیدن به دانش تاریخ طبیعی شد که در همینراستا تعداد ساختمانهایی که در آنها نمونههای ارزشمند نگهداری میشد نیز بیشتر شد.
مطالعات موزه یا موزهشناسی، دیدگاهی کلنگر از آثار موزهای را در زمینه اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دربرمیگیرد. مطالعاتِ شناختی موزه، تحولات در حوزه مدیریت، بازاریابی و آموزش و همچنین مفاهیم اساسی را در زمینه توسعه سیاستهای دولتی دربخش مدیریت منابع فرهنگی ارائه میدهد. ازسویدیگر نیز رشته مطالعات موزه شامل نظریهها و مفاهیم هنر، تاریخ، مطالعات قومی، باستانشناسی و مردمشناسی است. مطالعات موزه موضوعاتی مانند ارتباطات بینموزهای، حفظ و حفاظت از اشیاء و میراثها، توسعه محتوای نمایشگاه، بازاریابی و گالریداری را پوشش میدهد.
هدف مطالعات موزه ارائه مهارتهای نظری و عملی موردنیاز برای اداره یک موزه است. موزهشناسی به عنوان بخشی از حوزه اطلاعات و علم کتابداری نیز دیده میشود، بههمیندلیل موزهشناسان[۹] را به درک تحلیلی و بسیار پیچیده در زمینه فرهنگ و تحولات اجتماعی مجهز میکند. در واقع موزهشناسی زمینه فرهنگی بسیار مستحکم و نفوذناپذیری است که امکان ایجاد ارتباط بین آثار هنری و تاریخ، اشیاء با فناوری و پیشرفت های علمی را فراهم میکند. بههمیندلیل موزهشناسان (مطالعهکنندگان) زیباییشناختی و مهارتهای تفکر انتقادی را نیز توسعه خواهند داد[۱۰].
موزهنگاری[۱۱]
در دایرهالمعارف بریتانیکا درباره کلمه موزهشناسی و موزهنگاری توضیحات یکسانی آمده و البته خود دانشنامه نیز به اینکه این دو حوزه هنوز هم در موزه ها تداخل اهداف دارند و کارشناسان را دچار سردرگمی میکنند اذعان دارد.
شاید بتوان موزهنگاری را اینگونه تعریف کرد که رشتهای است که با موزه از نظر ساختار معماری، نمایش مجموعهها و راهکارهای فنی و فضاها سروکار دارد. اصطلاح موزه نگاری یا فعالیتهای موزه ابتدا در قرن هجدهم ظهور یافت، همانطور که کتابشناسی، یکی از مراحل اساسی پژوهش علمی است؛ موزهنگاری نیز بهعنوان شیوهای برای تسهیل پژوهش منابع مستند آثار، ابداع شد تا مطالعۀ سیستماتیک آنها را توسعه دهد[۱۲].
نخستین موزه
پیشسازهای موزه[۱۳]و شواهدی از دوران باستان[۱۴]خاستگاه مفاهیم دوگانه نگهداری و تفسیر هستند که اساس یک موزه را تشکیل میدهند که در آن، تمایل انسان به تحقیق نهفته است. در مجموعه اشیایی که در تدفینهای پارینه سنگی یافت شدهاند، میتوان شواهدی از بررسی محیط و ارتباط یافتهها را در غار و هنر متحرک همان دوره مشاهده کرد. بیتردید حرکت به سمت ایده موزه اوایل هزاره دوم قبل از میلاد در لارسا (واقعدر بینالنهرین)آغاز شده است، زیرا در آنجا نسخههایی از کتیبههای قدیمی که برای استفاده در مدارس ساخته شده بودند، بهدست آمد اما بههرحال این ایده شامل تفسیر مواداولیه است؛ معیارهایی که به نظر میرسد در پی کشف اشیایی بنیان گذاشته شدهاند که سِر لئونارد وولی[۱۵] در شهر اور بابل (حدود قرن ششم قبل از میلاد) کشف کرده بود. یافتههای وولی نشان میدادند پادشاهان بابلی در زمان خود آثار باستانی را جمعآوری میکردند. علاوهبر این، در اتاقی در کنار مدرسه معبد کشفشده، نهتنها مجموعهای از آثار باستانی، بلکه لوحی نیز یافت شد که کتیبههای قرن ۲۱ قبل از میلاد را توصیف میکرد.[۱۶]
مشهورترین «موزه» دوران باستان؛ کتابخانه فرهنگستانی بود که بطلمیوسدوم به پیروی از سیاست یونانمآبانه اسکندر مقدونی در شهر اسکندریه (مصر) سدۀ سوم پ.م بنیاد نهاد. دراین پژوهشکده علاوهبر گنجینه بزرگ کتابهای خطی جهان یونانی، اشیایی از قبیل ابزار جراحی و ستارهشناسی، تندیسها و سردیسها گردآوری شده بود. در یونان باستان اشیاء هنری بهمثابه دارایی همگانی بودند و به عموم تعلق داشتند بههمیندلیل در معابد به معرض نمایش گذاشته میشدند. در روم باستان، آثار مکشوفه از خرابههای یونان در فضای عمومی به نمایش درمیآمدند یا به خانههای شهروندان ثروتمند راه مییافتند. گردآوری و نمایش آثار هنری در قرون وسطی بر مسحیت متمرکز شد؛ بنابراین کلیساهای جامع، نمازخانهها و دِیرها، مکانهای اصلی نگهداری یادگارهای مذهبی، جواهرات، دستبافتها و دستنوشتههای نادر و منحصربهفرد بودند. [۱۷]
[۱] Μοῦσαι:
نُه پری از نیمهخدایان اساطیری یونان هستند که وظیفه بخشیدن ذوق شاعرانه به شاعران و هنرمندان را دارند. آنها خدمتکاران درگاه آپولون هستند و برای وی آواز میخوانند. مقام آنها از خدایان پایینتر است.
[۲] Museology
[۳] Museography
[۴] Reinwardt Academie
این مدرسه به نام گیاهشناس کاسپار گئورگ کارل راینوارت نامگذاری شده و یک موسسه هلندی است که مدارک کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در رشتههای میراث فرهنگی ارائه میکند.
[۵] منبع: بریتانیکا
[۶] مفاهیم کلیدی موزهشناسی، ص۹۱
[۷] در دایرهالمعارف هنر ص۱۴۲۶
[۸] مفاهیم کلیدی موزهشناسی؛ ص ۲۴
[۹] Museographers
مفاهیم کلیدی موزهشناسی؛ ص۸۷ [۱۰]
[۱۱] Museography
[۱۲] مفاهیم کلیدی موزهشناسی؛
[۱۳] The precursors of museum
[۱۴] Evidence from antiquity
[۱۵] Leonard Woolley (17 آوریل ۱۸۸۰ – ۲۰ فوریه۱۹۶۰) باستانشناس بریتانیایی بود که در میانرودان به کاوش میپرداخت. نتبرداری، بازسازی اشیاء و زندگی گذشتگان ازجمله روشهای کاوش او است.
[۱۶] بریتانیکا
[۱۷] دایره المعارف هنر ۱۴۲۶