صالحه خدادادی، رویا پورتقی
تقابل مردسالاری و زن سالاری
نوشتههای مرتبط
من خیلی مراقبم (I Care a Lot) یک فیلم آمریکایی دلهرهآور و کمدی سیاه محصول سال ۲۰۲۰ به نویسندگی و کارگردانی جی بلیکسن با بازی رزمند پایک، پیتر دینکلیج، ایزا گونزالس، کریس مسینا و دایان ویست است. داستان این فیلم درباره زن زیرک کلاهبرداری است که به عنوان یک سرپرست قانونی برای مراقبت سالمندان ظاهر میشود تا از فروش داراییهای آنان سود بهدستآورد اما در پرونده سالمند آخرش با مشکلاتی مواجه شده است. زیرا زن سالمند مرتبط با یک مافیا روسی از آب در میآید.
بنظر میرسد فیلم من خیلی مراقبم در زمره فیلمهای سمبلیک قرار میگیرد، فیلمی که در آن نحوه چینش عناصر هنری، طراحی صحنه، پوشش بازیگران و به خصوص جملات مهم گفته شده در مکالمات بازیگران فیلم، این موضوع را بیش از پیش تقویت میکند.
اسم فیلم یعنی «من خیلی مراقبم» جمله آشنایی است که در یک فرهنگ پدرسالارانه احتمالاً در نهاد کوچکی مانند خانواده، از مادر خانواده شنیده میشود. مادری که به طور مداوم در حال کمک رسانی و دادن خدمات به اعضای خانواده است. مادری که پیوسته از خود گذشتگیهای فراوانی از خود نشان میدهد اما در نهایت میبیند حقوقش توسط دیگر اعضای خانواده نادیده گرفته شدهاست.
در نهایت اگر تحمل چنین مادری به پایان برسد شاید این جمله را به زبان بیاورد؛ تا دیگران را متوجه عدم توجهشان به او کند. مادر خانواده این جمله را می گوید تا اعتراض خود را نسبت به شرایط موجود نشان دهد و دیگران را متوجه کند حالا وقت کمک شماست و من دیگر حاضر به ادامه این مسیر پر از کلیشه های فرهنگی نیستم. باید مرا به همراه نیازها و مطالباتم ببینید و به حقوق نداشته ام احترام بگذارید. این اعتراض گاهی می تواند آنقدر جدی باشد که منتهی به رها کردن خانه و خانواده یعنی مرکز نادیده انگاری حقوق این زن شود.
به نظر می رسد، در فرهنگ پدرسالارانه تقاضای طلاق یا رها کردن خانه و خانواده از سوی مادر غالبا امری توجیه ناپذیر است به نحوی که زن متقاضی طلاق یا معترض نسبت به شرایط حاکم در خانواده وقتی دارای فرزند باشد تقاضای طلاق و اعتراض او با قضاوتهای فراوانی مواجه می شود. گویا وی تا وقتی که تنها و بدون فرزند بوده حق اعتراض داشته و در حال حاضر در پوشش یک مادر باید با حداکثر توان ایثار کند و ایثار و از خودگذشتگی نیز به معنای عدم اعتراض است و گرنه نمی تواند عنوان مادر نمونه را به همراه داشته باشد.
حال مسئله یادشده را در سپهر عمومی با حاکمیت فرهنگ پدرسالاری در نظر بگیرید. زنانی که دیگر طاقت تکرار تاریخ نادیده انگاری حقوق خود را ندارند، پس تصمیم می گیرند از این به بعد در مقابل ظلم های رایج در قبال خود بایستند.
در فیلم من خیلی مراقب بودم شاهد تقابل دو نظام پدرسالاری[۳] و مادرسالاری[۴] نوین هستیم. پدرسالاری که معترضین جدید چون زنانی دارد که دیگر قادر به تحمل وضع موجود نبوده بنابراین شروع به اعتراض میکنند. زنانی که به تدریج قدرت پیدا می کنند و به علت ایستادگی در مقابل منبع قدرت، توانایی تضعیف پدرسالاری را تا حدودی کسب میکنند. به نظر می رسد که این امر در فیلم با نمایش بازیگر مرد در سایز کوتوله ها نشانگر ضعیف شدن قدرت پدرسالاری از سوی کارگردان فیلم بوده است. پدرسالاری که مانند گذشته قادر به حکومت بر زنان را به واسطه به قدرت رسیدنشان ندارد.
در قسمتهای مختلف از فیلم مخاطب شاهد تکرار واژه قیمومت است. این واژه نشان از جنس دوم بودن حتمی زنان در فرهنگ پدرسالارانه را دارد. فرهنگی که در آن پدر قوانین را دیکته میکند و با اقتدار خود قیمومت زنان را به عهده می گیرد. زنانی که به علت ضعف عقلایی و جسمی مانند دخترکان دنیای صورتی نیازمند به قیم های دنیای آبی هستند.
در فرایند قدرتمند شدن زنان بیش از هر چیز زنان باید علل ضعف خود را که منتهی به جنس دوم شدنشان شده است را شناسایی کنند. یکی از این منابع، ضعف جسمانی زنان است. بنابراین در اپیزودهای مختلف از فیلم شاهد هستیم که بازیگر اصلی زن فیلم در حال انجام ورزش های سنگین است و قدرت جسمانی زنان نیز در قسمت های مختلف فیلم نیز به نمایش درآورده می شود.
از دیگر علل ضعف زنان در فرهنگ مردسالاری ازدواج است. در چنین فرهنگی ازدواج یعنی پذیرش حاکمیت تمکین یک طرفه از سوی زن و از دست دادن استقلال و آزادی نسبی او. بنابراین در فیلم شاهد هستیم مهره های اصلی زن فیلم، برای نپذیرفتن حق حاکمیت مردانه از ازدواجهای معمول سرباز زده و اقدام به همجنسگرایی می کنند تا بتوانند استقلال و آزادی زنانه خود را حفظ کرده و به نمایش بگذارند. از دیدگاه برخی نحلههای فمینیستی نیز چون فمنیسم رادیکال، ازدواج مسیری برای پذیرش قیمومت دیگری است. بنابراین افرادی چون کیت میلت[۵] بعنوان یکی از پایه گذاران فمنیسم رادیکال، معتقدند فرمانبرداری که صفات خصلت زنانه است نباید صفت مطلوبی تلقی شود، بنابراین باید چشم براه آیندهای دوجنسیتی با یکپارچه شدن خرده فرهنگهای مردانه و زنانه بود(نجم عراقی[۶]، ۱۳۸۷، ص۱۵۹).
همچنین زنان در این فیلم برای رفع نیازهای خود از منابع قدرتمند زنانه استفاده می کنند منابعی که بعضاً در دنیای پدرسالاری مرسوم نیست به نظر می رسد کارگردان فیلم می خواهد با به رسمیت شناختن قدرت زنان این نکته را به مخاطب گوشزد کند که امکان زنانه شدن قدرت حاکمیت وجود دارد. برای مثال در قسمتی از فیلم مشاهده می کنیم که افراد برای گرفتن مشورت و کسب اطلاعات از افراد صاحبنظر مونث کمک می گیرند.
در قسمت دیگری از فیلم وقتی بازیگر اصلی فیلم در شرایط اضطراری و جلوگیری از بیماری لباس خیسش را بدون ترس و واهمه از نگاه دیگران بیرون می آورد انگار این نکته به مخاطبین فیلم القا می شود که، زنان حق مالکیت بر بدن خود را دارند و در شرایطی که لازم است نباید نگران فرهنگ عامه بوده و از برهنگی خود شرمنده شوند و البته که نوع پوشش تا جایی که به قوانین جامعه خدشه وارد نکند؛ جزو حقوق اولیهشان محسوب میشود.
رفتارهای نمایشی زنان در فیلم، رفتار نوک هرم زنان معترض و قدرتمند در شرایط فعلی است که قدر مسلم تعداد این تیپ زنان نیز چه در دنیای واقعی چه در سرتاسر فیلم محدود است.
اما داستان در قاعده هرم قدرت، یعنی مردم عادی و مخاطب دو نظام پدرسالاری و احیاناً مادرسالاری نوین متفاوت است. مردم عادی در این فیلم در دو گروه مجزا نمایش داده میشوند:
گروه اول مردم منفعلی هستند که اکثریت بازیگران سیاه لشکر فیلم را آنهم در قالب سالمندان نشان می دهد. مردمان منفعلی که گاهی مخاطب قوانین پدرسالاری قرار می گیرند و گاهی مخاطب قوانین مادرسالاری نوین. آنها در دل خود احساس اعتراض و ناراحتی از شرایط را دارند اما به واسطه منفعل بودن و نداشتن قدرت هیچ فعل خاصی از ایشان سر نمیزند.
اما گروه دوم مردمان غیرمنفعلی هستند که تمام سعی خود را برای نشان دادن اعتراض خود به حاکمیت موجود نشان میدهند. اعتراضی که ممکن است از طرف صاحبان قدرت در نطفه خفه شود.
این اعتراض را در مدخل و مخرج فیلم شاهدیم. در ابتدای فیلم فرد معترض به قدرت زنان، به صاحب قدرت(بازیگر اصلی زن فیلم) حمله کرده و با پرتاب آب دهان خود به صورت وی در صدد نشان دادن اعتراض جدی خود است. اما بازیگر اصلی فیلم در مواجهه با این عمل از موضع قدرت با خشمی متمدنانه می گوید:
«تو از این میسوزی که من یک زنم و توانستم جلوی تو بایستم، اما یادت باشد تو از واژن یک زن خارج شدی و چیزی که بین پاهایت قرار دارد نمیتواند مرا بترساند.»
همین فرد در انتهای فیلم مجدد به صحنه نمایش وارد میشود. فردی که قادر به تحمل شرایط نبوده بنابراین در صدد حذف به قدرت رسیدن کلیشه های جنسیتی برعکس است. برای مثال مرلین فرنچ[۷] جامعه برتر را جامعه دوجنستی یا آندروژنی میداند که در آن صفات زنانه و مردانه منطبق بر کلیشههای جنستی فعلیتی مشترک با ارزش برابر داشته باشند(همان، ص۱۶۴).
در واقع وی بعنوان نماینده مردم غیرمنفعل، اگر قرار باشد یکی از دو نظام پدرسالاری یا مادرسالاری نوین را تحمل کند ترجیح می دهد با تکرار تاریخ مسیر زندگی را ادامه دهد، پس منبع اصلی قدرت زنانه را حذف میکند.
بنظر میرسد کارگردان درصدد هشدار به مخاطبین فیلم خود است که پدر سالاری در حال ضعیف شدن است و اگر بیدار نشوید و جلوی فرآیند قدرت گرفتن زنان را نگیرید ممکن است با چنین توحش زنانه ای مواجه شوید. شرارتی که برگرفته از قرنها سرکوب شدن مطالبات زنان است بنابراین معلوم نیست با به قدرت رسیدن زنان چه مجازات تلخی را باید در انتظار باشیم. و در نهایت به نظر می رسد کارگردان برای نیل به هدف خود از تمام ظرفیتهای هنری هنرپیشه اول داستان استفاده می کند بنحوی که با ایجاد حس نفرت در مخاطبین فیلم نسبت به عملکرد وی و در نهایت حس انزجار به قدرت رسیدن زنان ایجاد شود.
[۳] . Patriarchy
[۴] . matriarchy
[۵] Kate Millett.
[۶] تانگ، رزماری(۱۳۸۷)،درآمدی جامع بر نظریههای فمنیستی، مترجم منیژه نجم عراقی، تهران: نشر نی.
[۷] French Marlyn.