ریچارد کوئک برگردان امیرحسین شبانی
مقدمه
غیرقابل تصور است که سینما می توانست بدون شهر توسعه پیدا کند و این در حالی است که شهر بی تردید به فرم سینمایی شکل گرفته است، نه مطالعات فیلم و نه مطالعات شهری، ملاحظه ضروری که در زمینه این ارتباط میان شان باید داشته باشند، نداشته اند.
سینما و مناظر
“سینما-مناظر”در گسترده ترین معنای واژگانی، متنی است که به بررسی ارتباط بین فضای شهری، معماری و تصویر متحرک می پردازد. برای کتابی که قرار است به ایجاد این ارتباطات اختصاص داده شده شود، شاید شروعی ویژه با رفتن سراغ آنچه که دو حوزه فضایی[۱](مذکور) را از هم جدا می کند، نا معمول باشد. با این وجود، من فکر می کنم قبل از شروع سفر، شناخت حاشیه های بین هر دو حوزه ضروری است که این موضوع خواننده را به دیدن هر دو فضا با چشمان متفاوت دعوت می کند. فضاهای معماری و شهرها در فیلم ها اساساً با فضای موجود در زندگی واقعی متفاوت است. هنگام تماشای یک فیلم، ممکن است بگوییم که ما به طور موقت در فضاهایی که در صفحه نمایش مشاهده می شود سکونت می کنیم، اما اینها قطعاً کارایی مادی، اجتماعی و اقتصادی فضاهای ایجاد شده توسط معماری واقعی و شهرها را ندارند. فضاهایی که به عنوان تصاویر متحرک به تصویر کشیده می شوند معمولاً کارایی روایی[۲] دارند، در حالی که ساختمان ها و شهرها در درجه اول به ما پناه می دهند و فضای زندگی را برای ما فراهم می کنند. این موضوع را باید در نظر داشته باشیم که فضاها و مکان هایی که در فیلم ها دیده می شوند هرگز واقعیت فضایی را عین به عین منتقل نمی کنند، بلکه توسط خود رسانه سینما به نوعی واسطه و تغییر رخ می دهد؛ تخیل ناشی از فیلم[۳] در بهترین حالت، بدون توجه به آنکه خواه ما فیلم های خبری کوتاه، مستند، داستانی می بینیم یا فیلمی متعلق به هر ژانر دیگر ، اتفاق می افتد. حتی بی طرفانه ترین تصاویر از شهرها در تاریخ فیلم های اولیه، هرگز فضایی را در تمامیت خود نشان نمی دهند. به عنوان مثال، در سال ۱۸۹۷ ، هنگامی که الکساندر پروفیو[۴] سناریوهای شهری را در شهرهایی مانند لیورپول، دوبلین و بلفاست برای شرکت لومیر[۵] فیلمبرداری کرد، تصاویر شهر او با تصمیمات تعمدی در مورد زمان، مکان، چیستی و چگونگی فیلمبرداری از فضای خاص ساخته شد. اگرچه ممکن است به ظاهر صحنه ای از شهر از دید مستقیم یک ناظر منفعل فیلم برداری شود، اما چشم اندازهای شهر برای او در واقع برای یک هدف خاص، یعنی جذب مخاطبی که هزینه پرداخت کرده، روی پرده نمایش ساخته شده است. برای دستیابی به این هدف، الکساندر پرومیو[۶] تاکتیک های خاصی را برای فیلمبرداری از شهرهایی که بازدید کرده بود، استفاده کرده است. در تبیین تمایز بین فضای فیلم و فضاهای واقعی، می خواهم با این وجود استدلال کنم که این نکته را باید در نظر داشته باشید که تصویر متحرک، دقیقاً مانند معماری، رسانه ای[۷] است که با مهارت و تبحر درگیر جنبه های مکانی و زمانی می شود. من با نشان دادن چند شیوه و روش سینمایی شهری، برداشت های رایج خواننده را به چالش می کشم تا شهر را از طریق لنز یک دوربین یا از زاویه دید چشمان یک فیلمساز ببیند. با توجه به این موضوع، امیدوارم که خواننده را به فکر تجدید نظر در مورد فضاهایی که در آن زندگی می کنیم، وادارم و از این رو الهام بخش آینده مان در شهر باشم.
امروز رفتن سراغ فیلم ها، معنای کاملاً متفاوتی نسبت به سال های ابتدایی شکل گیری سینما یا حتی فقط بیست یا سی سال پیش دارد. در حالی که در سالهای اولیه، تصاویر متحرک به عنوان بخشی از یک جاذبه نمایشگاهی و بعداً یک بازدید تئاتری نشان داده می شد، در اکثر موارد امروزه با تصاویر متحرک خارج از چنین رویدادها یا کنش های فضایی متمایز روبرو می شویم. تلویزیون و ویدئو فضاهای زندگی ما را به سینماهای خانگی تبدیل کرده اند و رویداد تصویر متحرک را از کنشی جمعی به یک عمل فردی تر تبدیل کرده اند، با این توصیف مصرف تصاویر متحرک نیز از یک کارکرد مختص فضا به یک عمل مستقل از فضا تغییر یافته است. همچنین، انقلاب دیجیتال به این معنی است که تصاویر متحرک امروزه وسیله ای ضروری برای اطلاع رسانی، ارتباطات و تبلیغات و همچنین فیلم روایی است. اگرچه ما در زمانه ای زندگی می کنیم که سینماهای کوچک به تدریج از مراکز شهرها ناپدید می شوند، اما بخش های داخلی شهرها به طور تضادآمیزی، نشانه های بیشتری از تأثیرات فیلمی یا سینمایی را در خود نشان می دهند. زندگی در قرن بیست و یکم بدان معنی است که ما اکنون با تصاویر متحرک دیجیتالی -در هر زمان و هر مکانی – و با تناوب و نزدیکی بی سابقه ای در تاریخ بشر احاطه شده ایم. در حالی که در گذشته فیلم ها و تصاویر متحرک را در درجه اول در سینما و بعداً در خانه های مان مصرف می کردیم، عصر دیجیتال بدان معنی است که این محصولات تقریباً هر گوشه فضای زندگی شهری ما را فتح کرده اند. مارشال مک لوهان یک بار خاطرنشان کرد که “ماشینی شدن هیچگاه کاملاً به وضوح مانند تولد فیلم ها، دارای بخش بندی و توالی نبود ” و این فیلم بود که “با شتاب دادن محض مکانیکی، ما را از دنیای سکانس و پیوندها به دنیای پیکربندی خلاق و ساختار منتقل می کند “. (با شنیدن این مطلب ممکن است)کسی تعجب کند که آیا مفهوم پیکربندی و ساختار، فقط محدود به خوانش تصاویر می باشد(اما لازم به ذکر است که) رسانه فیلم به شیوه های جدیدی که در آن، شهر خود را ارائه می دهد یا درک می شود، کمک کرده است و درنهایت، تأثیر خود را بر بودن ما در فضا داشته است.
[۱] منظور فضای شهری، معماری و فضای تصویر متحرک است.
[۲] narrative function
[۳] a filmic illusion
[۴] Alexandre Promio
[۵] Lumière
[۶] Promio