انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

منابع تاریخ‌نگاری بلوچستان

  تصویر:در اواخر قرن نوزدهم توسط سِر پرسی سایکس مستشار بریتانیایی در بلوچستان گرفته شده  و در سال ۱۹۰۲ در کتاب او با عنوان هزار مایل در ایران انتشار یافته است. سایکس در پانویس عکس نوشته است: «سرداران مکران».

منابع تاریخ‌نگاری بلوچستان محدود و درعین‌حال پراکنده است. بااین‌حال اگر از دایرﮤ مراجع روایی پا را فراتر بگذاریم و مطالعات تاریخی بلوچستان را در کنکاش و جست‌وجو میان متون دیگر حوزه‌های مرتبط با تاریخ ردیابی کنیم، با مجموعۀ وسیعی مواجه خواهیم بود که محتوای آن به چند شاخه و گرایش تقسیم می‌شود؛ به‌طوری‌که در کتابشناسی بلوچستان[۱]، بیش از سه هزار کتاب و مقاله و پایان‌نامه در زمینه‌های مختلف مطالعات تاریخ و فرهنگ بلوچ فهرست شده است.

اگر مطالعات انجام شده در چند گرایش انسان‌شناسی، باستان‌شناسی و مطالعات زبان‌شناسی را نیز به منابع تاریخ‌نگاری بلوچستان بیفزاییم، با حجمی انبوهی از متون مواجه خواهیم بود که از خلال آن می‌توان درک عمیق‌تری از تاریخ بلوچستان به دست آورد.

باستان‌شناسی در محدودﮤ سرزمینی که امروزه سکونتگاه و ملتجای قوم بلوچ است، گواهی می‌دهد که این سرزمین از دیرباز و در طول تاریخش زیستگاه مردمان پیشاتاریخ و فرهنگ‌های باستانی ایران بوده و به‌عنوان گذرگاهی میان افریقا و شبه‌قارﮤ هند اهمیتی ویژه داشته است. بر این اساس آیا باستان‌شناسی با جست‌وجوی آثار و نشانه‌های دیرینگی استقرار و تمدن در جغرافیای کنونی بلوچستان، از استمرار حیات انسانی و فرهنگی در این جغرافیا حکایتی تازه نخواهد داشت؟ و آیا زبان‌شناسی از طریق مطالعات تطبیقی، ادله‌ای برای اثبات فرضیه‌های جابه‌جایی جمعیت در طول تاریخ این قوم ندارد، آنچنان که بتوان بر بسیاری از دیگر فرضیه‌های تکوین تاریخی قوم بلوچ ازجمله تبار سامی آنان خط بطلان کشید؟ آیا نحوﮤ معیشت جامعۀ بلوچ که در پژوهش‌های انسان‌شناختی بررسی می‌شود، اطلاعات دقیق‌تری از جغرافیای فرهنگی بلوچستان و چالش‌های قوم بلوچ در انطباق با شرایط طبیعی و تکوین فرهنگ بر مبنای اقلیم و جغرافیا به دست نمی‌دهد؟ بدیهی است که پاسخ این پرسش‌ها جملگی مثبت است.

بر این اساس علاوه بر مراجع روایی، منابع مورد استفاده در تاریخ‌نگاری قوم بلوچ را می‌توانیم به چند دستۀ اصلی تقسیم کنیم:

بلوچستان در آثار مستشاران و نویسندگان غربی

بلوچستان در آثار مورخان و مستشاران غربی سابقه‌ای دیرین دارد و از همان ابتدا نیز یکی از انگیزه‌های اصلی این توجه، همانا سلطۀ سرزمینی بوده است. چنانکه نئارخوس دریاسالار اسکندر مقدونی برای یافتن فرصت‌های استیلا بر فلات ایران از راه دریا به بلوچستان رفته و نخستین گزارش شناخته‌شدﮤ مردم‌شناسی از ساکنان شمالی دریای مکران را به ثبت رسانده است. در سده‌های بعد مارکوپولو نیز روایاتی از مکران به دست داده است. اما جای این نوع از روایات قرن‌ها خالی بود تا آنکه از قرن هجدهم در رقابت‌های سیاسی میان روس و انگلیس، مطالعات تاریخی دربارﮤ بلوچستان، با رویکردهای سیاسی و انگیزه‌های استعماری، از سر گرفته شد و ابعادی وسیع یافت. کاپتان گرانت[۲]، پاتینجر[۳]، سایکس[۴]، اسکراین[۵]، فلویر[۶]، لوریمر[۷]، مک‌گرگور[۸] و … تنها برخی از مستشاران اروپایی هستند که در قرن نوزدهم و دهه‌های نخستین قرن بیستم گزارش‌های تاریخی قابل‌توجهی درباره بلوچستان ارائه کرده‌اند. آثار ایشان امروزه از منابع مهم تاریخ‌نگاری بلوچستان به شمار می‌رود.

مطالعات قومی و فرهنگشناختی بلوچستان

پس از دوران استیلای سیاسی بریتانیا و حضور مستشار-محققان بریتانیایی، چه در زمینۀ شرح تاریخ و چه در حوزﮤ بررسی فرهنگ تا نیمۀ دوم قرن بیستم، همچنان بر پژوهش‌های غربیان استوار بوده است. از نیمۀ دوم این قرن رویکردهای تازه‌ای در مطالعات تاریخی بلوچستان شکل گرفت و در محور آن مطالعات فرهنگ‌شناختی بلوچ قوت یافت. بریتانیایی‌ها در این زمینه پیشرو بودند و روس‌ها پس از آن‌ها بر روی تاریخ و جغرافیا و فرهنگ بلوچستان تحقیقاتی آغاز کردند. اما پژوهش‌های تازه با توجهی که نویسندگان امریکایی به این سرزمین نشان دادند، از کارکردهای سیاسی فراتر رفت و منزلتی فرهنگ‌شناختی یافت. رابرت پرسون [۹]محقق جوان امریکایی که در دهۀ پنجاه میلادی در کویته دار فانی را وداع گفته، از نخستین پژوهندگان نسل جدید قرن بیستم مطالعات بلوچستان بوده است. پس از او فدریک بارث[۱۰]، نینا و وارن سویدلر[۱۱]، برایان اسپونر[۱۲] و فیلیپ کارل سالزمن[۱۳]، به ترتیب در دهه‌های مختلف با پژوهش‌های میدانی در سرزمین بلوچستان و با تمرکز بر مطالعات فرهنگ‌شناختی، به موضوع تاریخ و تاریخ‌نگاری بلوچ توجه ویژه نشان داده‌اند.

تحقیقات زبانشناختی

در شناخت جغرافیای فرهنگی اقوام و جابه‌جایی‌های جمعیت و حرکت‌های تاریخی قومی و همچنین تأثیرات متقابل فرهنگی میان گروه‌های قومی، نقش شایان توجهی دارد و اهمیت این نوع از متون را در پژوهش‌های تاریخی و تاریخ‌نگاری قومی روشن‌تر می‌کند. درنتیجه، آثار زبان‌شناختی که به زبان بلوچی توجه کرده‌اند امروزه ازجمله منابع مهم مطالعات تاریخی این قوم است.

زبان‌شناسی بلوچی از عصر بازی بزرگ و رقابت میان روس و انگلیس آغاز می‌شود. به همین دلیل بریتانیایی‌ها و روس‌ها در این دست از مطالعات پیشروتر از سایر محققان زبان‌شناس دیگر کشورها بوده‌اند. از آن جمله است مطالعاتی که میخاییل گریگروویچ[۱۴] دربارﮤ تاریخ و فرهنگ مردمان بلوچ انجام داده و یا کاری که ایلیا گِرْشِویچ[۱۵]زبان‌شناس روس‌تبار بریتانیایی بر روی گویش بلوچی رودباری به ثمر رسانده است. اما نخستین تلاش هدفمند برای جمع‌آوری ادبیات بلوچی توسط بریتانیایی‌ها صورت گرفته است؛ ای. لوئیس[۱۶] در سال ۱۸۵۵ و پس از او توماس جان لی مایر[۱۷] با انتشار فرهنگ لغت بلوچی انگلیسی در سال ۱۹۰۰ راهگشای مسیر مطالعات زبان‌شناختی بلوچ بوده‌اند. لانگورث دیمز[۱۸] نیز از دهۀ آخر قرن نوزدهم تا یک دهۀ اول قرن بیستم به مطالعات زبان‌شناختی-ادبی و تاریخ بلوچستان پرداخت و با انتشار کتاب نژاد بلوچ[۱۹] در ۱۹۰۴ زمینۀ مطالعات خود را به مونوگرافی قومی نیز تعمیم داد.

باستانشناسی و مطالعات پیشاتاریخ بلوچستان،

از قرن نوزدهم و با کنجکاوی‌های مستشاران بریتانیایی دربارﮤ تمدن‌های پیشین و جمع‌آوری آثاری آغاز شده است که بدون کاوش علمی به دست می‌آمدند. آن‌ها علاوه بر انجام‌ وظیفۀ سیاسی خود در مسیر استیلا و مداخلات مرزی میان ایران و هند، به مطالعات زمین‌شناسی و اقلیمی و یا شناسایی و گردآوری آثار باستانی علاقه نشان داده‌اند.

بر این مبنا باستان‌شناسی در این سرزمین دو فصل متفاوت دارد؛ فصل اول به دورﮤ نفوذ و استیلای امپراطوری بریتانیا در منطقه بازمی‌گردد و شامل جمع‌آوری آثار و اشارات باستان‌شناختی است که مستشارانی همچون هنری مک‌ماهون[۲۰]، ادوارد موکلر[۲۱]، سِر پرسی سایکس [۲۲]و دیگران گرد آورده و یا نوشته‌اند و فصل دوم دربردارندﮤ گزارش‌های علمی و مدون باستان‌شناختی بلوچستان است که از کاوش‌های سِر مارک اورل اشتاین[۲۳] در دهه‌های اول قرن بیستم آغاز می‌شود و با کاوش در محوطه‌های باستانی شمال و جنوب بلوچستان و کناره‌های دریای عمان ادامه می‌یابد. این باستان‌شناس مجار تبعۀ بریتانیا در پی اثبات رابطۀ میان تمدن سند و میان‌رودان بوده و مکان‌های باستانی متعددی در بلوچستان را شناسایی و به ثبت رسانده است. در دهۀ بیست و سی، نخستین باستان‌شناسان شرقی در کاوش‌های منطقۀ مشارکت کردند. از جمله باید از کاوش‌های نانی گوپال ماجومدار[۲۴] باستان‌شناس هندی‌تبار در درۀ سند یاد کرد.

با این حال در دهۀ چهل و سال‌های پس از جنگ که همزمان با استقلال پاکستان بود، باستان‌شناسی در این کشور تازه‌تأسیس و ایالت بلوچستان همچنان در انحصار بریتانیا قرار داشت و کاوش‌هایی در بلوچستان پاکستان و حوالی کویته توسط باستان‌شناسانی همچون استوارت پیگوت[۲۵]، روبرت رایکس [۲۶]و دیگران انجام شد.

در میان باستان‌شناسان بریتانیایی فعال در بلوچستانِ دهۀ چهل میلادی، نام بئاتریس دکاردی[۲۷] نیز به چشم می‌خورد. او که مطالعات میدانی در بلوچستان را از این دوره آغاز کرده بود، در دهۀ شصت تپۀ بمپور را مورد کاوش قرار داد و آثاری از تمدن‌های هزاره‌های سوم پیش از میلاد به دست آورد.

در دهۀ شصت کاوش‌های مهم گری هیوم[۲۸] در لادیز بلوچستان به کشف آثاری از دورﮤ پارینه ‌سنگی قدیم انجامید که «لادیزی» نام گرفت و در میان آثار مکشوف این دوره در غرب آسیا از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شد. علاوه بر او و در دهۀ هفتاد ویتا فینزی و کوپلند[۲۹] نیز در سواحل مکران ابزارهایی از دورۀ پارینۀ سنگی یافتند.

پس از بریتانیا، فرانسه و ایتالیا به کاوش‌های باستان‌شناسی در بلوچستان روی آوردند. کاوش‌های مهرگره و کشف تمدن‌هایی از هزاره‌های پیش از میلاد در حاشیۀ رود بولان و نیز کاوش‌های منطقۀ پیرک سبی و نوشهرو در بلوچستان پاکستان ازجمله فعالیت‌های باستان‌شناسی فرانسویان در بلوچستان است.

دستاوردهای مهم باستان‌شناسان برجستۀ ایرانی نظیر سیدمنصور سیدسجادی و نسلی که پس از او در حوزﮤ بلوچستان کاوش کردند را نیز باید به این مجموعه بیفزاییم.

اسناد خارجی دربارۀ بلوچستان را نیز در کنار این منابع، نباید از یاد برد؛ ازجمله اسناد موجود در «آرشیو بریتانیا».

مجموعۀ اسناد مربوط به ایران در آرشیو بریتانیا شامل صدها هزار برگ سند است. همچنین در این آرشیو مجموعۀ قابل‌توجه از اسناد فارسی وجود دارد که همچنان در محاق افتاده است. سهم بلوچستان از این اسناد کم نیست. به‌خصوص آنکه بلوچستان به‌عنوان سرزمین حائل میان منافع بریتانیا و روسیه، در دوران بازی بزرگ، بیشتر مورد توجه و تمرکز بریتانیا بوده است و دستگاه‌های امنیتی و مستشاران بلندپایۀ این کشور، با دقتی مثال‌زدنی به وجوه مختلف جغرافیا، تاریخ و فرهنگ بلوچستان پرداخته‌اند و مأموران خفیه‌نویس بریتانیایی دربارﮤ بلوچستانِ این دوران گزارش‌های قابل‌توجهی نوشته‌اند.

علاوه بر این، اسناد مراکزی همچون دفتر سوابق ادارۀ هند[۳۰] در کتابخانۀ بریتانیا شامل بایگانی این دولت از کمپانی هند شرقی و دولت هند تا قبل از ۱۹۴۷ به این مجموعه اضافه شده است.

اسناد این مجموعه که به گواه دست‌اندرکاران آن شامل چهارده کیلومتر قفسه اعم از مجلدها، پرونده‌ها و گزارش‌ها و مقالات است، در کنار کتب منتشرشده و نسخه‌های خطی و چاپی، مجموعه‌ای بی‌نظیر از سوابق بریتانیا در شبه‌قارﮤ هند و سرزمین‌های پیرامونی ازجمله بلوچستان را در بر گرفته است.

آرشیوهای بریتانیا عموماً دموکراتیزه شده و در اختیار عموم قرار دارد؛ بااین‌حال روشن است که در آن زمان روس‌ها نیز به این منطقه توجه داشته‌اند، اما محققان حوزﮤ تاریخ بلوچستان با اسناد و منابع روسی کمتر آشنایی دارند. علاوه بر روسیه و بریتانیا، اسناد پرتغال را نباید از یاد برد؛ کشوری که تمامی قرن شانزدهم تا قرن اوایل قرن هفدهم مناطق مهمی از سواحل جنوب ایران ازجمله بلوچستان را به اشغال خود درآورده بود. اسناد حضور پرتغال در سرزمین‌های جنوبی ایران طبقه‌بندی نشده و اطلاعاتی مشابه آنچه دربارﮤ بریتانیا در اختیار داریم، در دست نمانده است.

بلوچستان در منابع فارسی و تاریخنویسان اسلامی

متون کهن فارسی همچنان مهم‌ترین منابع مطالعات دربارﮤ تاریخ بلوچ است. در ادبیات کلاسیک فارسی و در منابع تاریخ‌نویسان، پای شاهنامۀ فردوسی همیشه به میان آمده است. اما منابع تاریخ‌نویسان دورﮤ اسلامی دربارﮤ بلوچستان اعم از آثار نویسندگان عرب و ایرانی، متنوع و بسیار مهم است. حدودالعالم، معجم‌البلدان یاقوت حموی، نزهتالقلوب حمداللّه مستوفی، مروجالذهب مسعودی، صورهالارض ابن‌حوقل، تاریخ طبری محمدبن‌جریر طبری، البلدان احمدبن ابی‌یعقوب، روضهالصفای محمّدبن‌خاوندشاه و … ازجمله آثار مهم تاریخ‌نویسان اسلامی است که در آن‌ها دربارۀ بلوچستان شروحی آمده و بخش‌هایی از تاریخ و جغرافیا و فرهنگ این قوم روایت شده است.

درعین‌حال از زمانی که سنت سفرنامه‌نویسی در دورﮤ قاجار با تقلید از غرب آغاز شد، رجال قاجاری شرح سفر خود به بلوچستان را به ثبت رسانده‌اند و یا دربارﮤ آن منطقه گزارش‌های جغرافیایی نوشته‌اند. از سفرنامه‌های مهم بلوچستان در این دوران باید از سیاحت‌نامه‌های رجال سیاسی همچون خاندان فرمانفرما از نصرت‌الدولۀ اول تا دوم، سفرنامۀ حاجی‌خان مترجم احتشام‌الوزراه در کمیسیون مرزی بلوچستان و نیز سفرنامۀ علاءالملک دیبا آخرین والی کرمان در عهد قاجار یاد کرد. در میان گزارش‌های جغرافیایی مهم این دوران نیز جغرافیای بلوچستان احمدعلی وزیری و گزارش میرزا مهدی‌خان سرتیپ مندرج در مرآتالبلدان اعتمادالسلطنه و نیز جغرافیای بلوچستان افضل‌الملک کرمانی، در دورانی که مشغول خدمت به آصف‌الدوله والی کرمان بوده، قابل ذکر است.[۳۱] این مجموعه امروزه از منابع مهم مطالعات تاریخی بلوچستان به حساب می‌آید. علاوه بر این هر آنچه دربارﮤ بلوچستان در میان اسناد ملی وجود دارد و آنچه در جراید و نشریات دوران قاجار و پهلوی به بلوچستان اختصاص یافته است، از دیگر اسناد تاریخ‌نگاری بلوچستان محسوب می‌شود.

در یک سدﮤ گذشته پژوهشگران ایرانی در مطالعات تاریخی بلوچستان بسیار نقش‌آفرین بوده‌اند. نخستین بارقه‌ها و مطالعات فرهنگ‌شناسی بلوچستان توسط محققان ایرانی به دهه‌ها پیش از این تاریخ بازمی‌گردد. غیر از نسخ خطی عصر قاجار و یا گزارش‌های جغرافیایی و تاریخی، نگارنده سال‌ها پیش در کمال ناباوری نخستین نوشتۀ قابل‌اتکا دربارﮤ فرهنگ بلوچ را در مقاله‌ای از سید حسن تقی‌زاده از رهبران انقلاب مشروطه و از رجال سیاسی تاریخ معاصر ایران یافته است. مقاله‌ای که در مقدمۀ کتاب قشونکشی به بلوچستان نوشتۀ امان‌اللّه‌خان جهانبانی به چاپ رسیده؛ کتابی متعلق به ۱۳۰۸ خورشیدی که توسط کتابخانۀ مجلس شورای ملی منتشر شده است. در دورﮤ رضاشاه علاوه بر جهانبانی، گزارش‌های دو افسر ارشد ارتش شاهنشاهی، سید فرج‌اللّه فرود و سرلشکر محمود امین، دربارﮤ طوایف بلوچ به‌خصوص در منطقه سرحد، جایگاهی درخور و شایستۀ توجه دارد. اثر دیگر جهانبانی در دهۀ سی نیز با عنوان سرگذشت بلوچستان و مرزهای آن، در شناسایی و پراکندگی طوایف و جغرافیای فرهنگی بلوچ بسیار حائز اهمیت است. اما از دهۀ چهل خورشیدی است که گزارش‌های پیوستۀ قوم‌شناسی بلوچ همراه با مطالعات تاریخی توسط محققین ایرانی آغاز می‌شود. در دو دهۀ اخیر در میان نویسندگان ایرانی که خود از تبار قوم بلوچ هستند نیز محققانی در زمینۀ تاریخ بلوچستان دست به قلم برده‌اند. همچنین در طی هفتاد سال گذشته نوشته‌های نویسندگان بلوچ در پاکستان همچون آثار سید ظهورشاه هاشمی، میرگل‌خان نصیر، انعام‌الحق کوثر، خدابخش مری، حمیده کهورو و … که به زبان اردو در حوزﮤ تاریخ بلوچ قلم زده‌اند، حائز اهمیت بوده است. هرچند در آثار برخی از آنان نشانه‌هایی از قوم‌مداری[۳۲] و سوگیری دیده می‌شود.

نهادهای توسعه و برنامهریزی و مطالعات ایرانی بلوچستان

مهم‌ترین نقش نهادی در تحقیقات قومی در ایران را سازمان برنامه و بودجه بر عهده داشته است. این سازمان در سال ۱۳۲۷ تأسیس شد و عملاً در دوران تصدی‌گری ابوالحسن ابتهاج از سال ۱۳۳۳ تا ۱۳۳۷ ماهیتی متفاوت گرفت و به مهم‌ترین نهاد برنامه‌ریزی و مدیریت کشور بدل گشت.

در سال ۱۳۳۶ به دعوت ابوالحسن ابتهاج چهرﮤ جدیدی به این سازمان پیوست که روند تحقیقات توسعه در آن را دگرگون کرد. او خداداد فرمانفرماییان اقتصاددان برجسته ایرانی بود که سرپرستی دفتر اقتصادی سازمان برنامه را بر عهده داشت و مدتی بعد معاون اقتصادی برنامه و بودجه شد و بعدها کرسی ریاست این سازمان را نیز به دست آورد. در دوران تصدی او بر دفتر اقتصادی سازمان برنامه، رویکرد برنامه‌ریزی عمران و آبادانی، به سوی توسعۀ پایدار و توجه به تبعات اجتماعی و فرهنگی طرح‌های توسعه سوق یافت و با بررسی نواقص برنامۀ دوم توسعه و طرح‌های به اجرا درآمده در حدفاصل دهۀ سی تا ابتدای دهه چهل، نقش نادیده گرفتن رویکردهای اجتماعی توسعه مورد آسیب‌شناسی قرار گرفت. به این ترتیب به مسئلۀ تبعات اجتماعی و فرهنگی طرح‌های عمرانی کشور توجه تازه‌ای نشان داده شد. مدیران شاخص سازمان برنامه در دوره‌های مختلف پس از ابتهاج همچون محمدعلی صفی‌اصفیا، محمدمهدی سمیعی و خداداد فرمانفرمائیان هر یک در تداوم چنین رویکردی نقشی مهم ایفا کرده‌اند.

درنتیجۀ این رویکرد بسیاری از محققان علوم اجتماعی به این سازمان پیوستند. در برنامۀ سوم و چهارم توسعه یعنی حدفاصل ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۱ بازتاب این رویکرد تازه در مدیریت و برنامه‌ریزی کشور قابل‌ملاحظه است و دوران شکوفایی توسعه در ایران بر همین مبنا رقم خورده است.

در طی چند دهه فعالیت این نهاد، مردم‌شناسان و جامعه‌شناسان ایرانی در کنار متخصصان اقتصاد، برنامه‌ریزی و توسعه، سهم مهمی در مطالعات توسعۀ پایدار داشتند. در کنار این مجموعه، گزارش‌های نهادها و سازمان‌های مشاور غیرایرانی نیز باید مورد توجه قرار گیرد. این نهادها که توسط سازمان برنامه و بودجه دعوت به کار می‌شدند، در طول چند دهه در بلوچستان مشغول به مطالعات توسعه بودند. از آن جمله است گزارش‌های شرکت ایتال‌کنسولت که حدود دو دهه در سیستان و بلوچستان مشغول مطالعات و برنامه‌ریزی توسعه بود و با انقلاب اسلامی، ایران را برای همیشه ترک کرد.

نتایج مجموعۀ این روندها در شکوفایی اقتصادی و توسعۀ ناگهانی بسیاری از مناطق ایران در دهۀ چهل و پنجاه بازتاب یافت. به این ترتیب زمینۀ شناخت تاریخی اقوام در موضوع مطالعات توسعه مورد توجه نخبگان قرار گرفت و شرط لازم و ضروری طرح‌های توسعه شد.

این مقاله بخشی از مقدمۀ محسن شهرنازدار بر کتاب درآمدی بر تاریخ بلوچستان، نوشتۀ محمود زند مقدم است که توسط موسسه آبی پارسی در تابستان ۱۴۰۰ منتشر شده است.

 [۱]. Baloch, Hameed (2006). Balochistan Bibliography (An exhaustive and comprehensive collection of citations on Balochistan), Sayad Hashmi Reference Library, Karachi.

[۲]. Captain Grant

[۳]. Sir Henry Pottinger

[۴]. Sir Percy Molesworth Sykes

[۵]. C. P. Skrine

[۶]. Ernest Ayscoghe Floyer

[۷]. John Gordon Lorime

[۸] . Charles Metcalfe MacGregor

[۹] . Robert Niel Pehrson

[۱۰] . Fredrik Barth

[۱۱] . N. and W. Swidler

[۱۲] . Brian J. Spooner

[۱۳] . Philip Carl Salzman

[۱۴]. Pikulin Mikhail Grigorievich

[۱۵]. Ilya Gershewitch

[۱۶]. A. Lewis

[۱۷]. Thomas John Lee Mayer

[۱۸]. M. Longworth Dames

[۱۹].  The Baloch Race: A Historical and Ethnological Sketch

[۲۰]. Sir Vincent Arthur Henry McMahon

[۲۱] . Edward Mockler

[۲۲] . Sir Percy Sykes

[۲۳]. Sir Marc Aurel Stein

[۲۴] . Nani Gopal Majumdar

[۲۵] . Stuart Piggott

[۲۶] . Robert L. Raikes

[۲۷] . Beatrice de Cardi

[۲۸] . Gary. W. Hume

[۲۹] . Vita-Finzi and Copeland

[۳۰]. India Office Records and Private Papers

[۳۱]. لازم به ذکر است افضل‌الملک این رساله را تحت تأثیر رسالۀ مهدی‌خان سرتیپ نوشته و بخش‌هایی از رسالۀ او را بدون ذکر مأخد نقل کرده است.

[۳۲]. Ethnocentrism