انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ملی گرایی ورزشی (بخش چهارم: آلمان؛ ورزش علیه فاشیسم)

وقتی یک سیاه پوست آلابامایی در ۱۹۳۶ در برابر چشمان هیتلر چهار مدال طلا در رشته های مختلف ورزشی را به گردن آویخت یا وقتی تیم فوتبال آلمان در ۱۹۳۸ شش به سه در مقابل انگلیس زانو زد ادعای هیتلر به برتری نژاد آریایی به چالش کشیده شد. اما درحالی که فوتبال در آلمان به جبهه ضد فاشیسم کمک کرد در ایتالیای زمان موسیلینی برعکس موفقیت های فوتبالیِ تیم ملی این کشور منجر به تقویت و تحکیم فاشیسم شد، تیم ایتالیا طی دهه ۱۹۳۰ فقط هفت بار باخت، دو جام جهانی ۱۹۳۴ و ۱۹۳۸ قهرمان شد و طلای المپیک ۱۹۳۶ را به چنگ آورد.

در طول دوران مدرنیته، میدان ورزش همواره بستری مساعد برای بیان و تقویت انواع ملی گرایی و محلی گرایی بوده است، مفهوم “ملی گرایی ورزشی”[۱] به این مساله می پردازد (هابرمن به نقل از بیرنر ۲۰۰۱: ۱۷-۱۸)، البته واژه های دیگری نیز، مثل “میهن پرستی ورزشی”[۲] نیز در برخی آثار به همین مساله ی پیوند ورزش مدرن و ملیت اشاره می کنند (گومبرگ ۲۰۰۰: ۸۷-۹۸)، در این سلسله نوشتار به معرفی این مفهوم و بررسی کاربرد آن در کشورهای مختلف جهان پرداخته می شود.

 

تا کنون و با گذشت سه حلقه از این سلسله مطالب، از انگلیس، اسکاتلند، و اسپانیا سخن به میان آمد که چگونه بازتاب رقابت های محلی و ملی گرایی قومی در فوتبال این کشورها منشأ تقویت باشگاه ها از یک سوی و منشأ آسیب و تضعیف تیم ملی این کشور ها از سوی دیگر شده بود، اما وضعیت آلمان متفاوت است. این کشور در کنار باشگاه های قدرتمندش، همیشه تیم ملی قدرتمندی نیز داشته است.

این درحالی است که گسترش بازی انگلیسی فوتبال در آلمان با سوءظن ها و مقاومت هایی رو به رو بود. در ایالت باواریا (که شهر مونیخ در آن قرار دارد) تا ۱۹۱۳ بازی فوتبال ممنوع بود و آن را “ورزش انگلیسی و باعث عقب ماندگی آلمانی ها” می دانستند (صدر ۱۳۹۰: ۲۱۷)

ادو مرکل توضیح می دهد که ورزش مدرن در کنار گسترش صنعتی شدن، توسعه معادن و صنعت بافندگی آلمان، تحت تاثیر بریتانیا به این سرزمین پانهاد و البته پیش از آن فرهنگ فعالیت های بدنی ویژه و بومی منطقه، با عنوان “تورنن[۳]” (نوعی ژیمیناستیک) شکل گرفته بود:

“جمع بزرگی از ترنن بازان[۴] بخشی از یک جنبش ملی بودند و فعالانه در ترقی یکپارچگی سیاسی مردم آلمان و مردم سالار شدن جامعه می کوشیدند. ترنن بازان محافظه کار ابتدا نسبت به ورود ورزش های انگلیسی واکنشی خونسرد نشان دادند، اما به زودی کار به خصومت کشیده شد. اما به هر حال آن ها نمی توانستند رژه پیروزمندانه ورزش مدرن را متوقف کنند. ورزش مدرن به پشتیبانی سیستم های حمل و نقل عمومی و وسایل ارتباط جمعی، حرکتی غیر قابل کنترل داشت و ورزش ترنن به آرامی به اشکال جدید تغییر شکل یافت” (مرکل ۲۰۰۲: ۱۴۱)

مرکل به استقبال دولت آلمان از ورزش مدرن با انگیزه های نظامی، اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیکی اشاره می کند (همان)

صدر توضیح می دهد که در طول دوره فاشیسم هیتلر در آلمان، ورزش به ضرر فاشیسم به کار آمد، او توضیح می دهد وقتی یک سیاه پوست آلابامایی در ۱۹۳۶ در برابر هیتلر چهار مدال طلا در رشته های مختلف ورزشی را به گردن آویخت یا تیم فوتبال آلمان در ۱۹۳۸ شش به سه در مقابل انگلیس زانو زد ادعای هیتلر به برتری نژاد آریایی به چالش کشیده شد (۱۳۹۰: ۲۱۲-۲۱۳).

در این نوشتار از تجربه ایتالیا سخن به میان نخواهد آمد، اما اگر فوتبال در آلمان به جبهه ضد فاشیسم کمک کرد در ایتالیای زمان موسیلینی برعکس موفقیت های فوتبالیِ تیم ملی این کشور منجر به تقویت و تحکیم فاشیسم شد، آن تیم طی دهه ۱۹۳۰ فقط هفت بار باخت، دو جام جهانی ۱۹۳۴ و ۱۹۳۸ قهرمان شد و طلای المپیک ۱۹۳۶ را به چنگ آورد؛ این درحالی بود که به تعبیر دکتر صدر ” ملت ایتالیا بازی بزرگ تر فاشیسم را می باخت” (۱۳۹۰: ۲۰۱).

بررسی باشگاه های آلمان الگوی متفاوتی از تعلق به باشگاه را نمایندگی می کند. اگر در احساس تعلق به باشگاه های سلتیک و رنجرز اسکاتلند از مذهب سخن به میان آمد و باشگاه های اسپانیایی نمادهای یک فرهنگ محلی و یا حکومت مرکزی را با خود داشتند اما در این نمونه آلمانی شاهد نمونه های “کارگری” هستیم.

ایالت ثروتمند و صنعتی باواریا سرزمین طلایی باشگاه های آلمان به شمار می رود، در شهر مونیخ باشگاهِ بایرن را نماد سرمایه داری و ثروت باواریا می دانند، در حالی که باشگاه مونیخ ۱۸۶۰ بیشتر متعلق به طبقه کارگر به شمار می رود (صدر ۱۳۹۰: ۲۰۹- ۲۲۸)، اما بایر لِوِرکوزِن نمونه ای متفاوت تر را ارائه می دهد:

“باشگاه لورکوزن ترکیب دیگری از فرهنگ طرف داران در آلمان را عرضه کرد. بایر لورکوزن سال ۱۹۰۴ تاسیس شد اما به رغم سابقه ی دیرینه اش و در ارتباط با دست راستی ها و حضور طبقه ی کارگر در منطقه به افراطی ها و طبقه ی کارگر تعلق نیافت. بایر لورکوزن را باشگاه خانواده ها می خوانند. نام باشگاه، تا حدی بازگو کننده ی ساختار آن هم هست. صاحب باشگاه بایر لورکوزن، کمپانی داروسازی چند ملیتی Bayer AG است و روی پیراهن بازیکنان نام معروف ترین محصول آن «آسپرین» به چشم می خورد… طرف داران باشگاه از شهر لورکوزن که در چند مایلی شمال کلن قرار دارد می آیند و اکثرشان در استخدام این کمپانی هستند. آن ها خود را متعلق به «تیم کارخانه ای» می خوانند و به فضای صمیمانه و دوستلانه استادیوم بای آره نا می بالند” (صدر ۱۳۹۰: ۲۲۳)

صدر در ادامه توضیح می دهد که البته هواداران دیگر باشگاه ها، بایر لورکوزن را “باشگاه پلاستیکی” لقب می دهند و آن ها را “بی هویت” می دانند، چنین اتهاماتی متوجه باشگاه های “پ اس و” در هلند، پارما در ایتالیا و سوشو در فرانسه هم می شود ( همان: ۲۲۳)

 

صدر، حمیدرضا (۱۳۹۰). روزی روزگاری فوتبال؛ جامعه شناسی فوتبال. تهران: چشمه، چاپ دوم
کوپر، سایمون (۱۳۸۹). فوتبال علیه دشمن. تر: فردوسی پور. تهران: چشمه
Bairner, Alan (2001). Sport, Nationalism, and Globalization. State University of New York Press, Albany
Foer, Franklin (2004). Soccer vs. McWorld. IN: Foreign Policy, No. 140 (Jan. – Feb)
Merkel, Udo (2002). Sport, power and the state in Weimar Germany. IN: John Sugden and Alan Tomlinson, Power games; a critical sociology of sports. London and New York: Routledge
Gomberg, Paul (2000). Patriotism in Sports and in War. IN: Tannsjo, Torbjorn and Tamburini. Values in Sport. London and New York: Taylor and Francis Group
پرونده ی «فاشیسم: در انسان شناسی و فرهنگ
http://anthropology.ir/node/4507

 

 

[۱] – sportive nationalism OR sporting nationalism

[۲] – sports patriotism

[۳] – turnen

[۴] – turner

 

پیوست اندازه
Microsoft Office document icon ۱۵۴۶۹.doc 42 KB