انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ملی گرایی ورزشی (بخش هشتم: فوتبال ایران پس از انقلاب)

در طول دوران مدرنیته، میدان ورزش همواره بستری مساعد برای بیان و تقویت انواع ملی گرایی و محلی گرایی بوده است، مفهوم “ملی گرایی ورزشی”[۱] به این مساله می پردازد (هابرمن به نقل از بیرنر ۲۰۰۱: ۱۷-۱۸)، البته واژه های دیگری نیز، مثل “میهن پرستی ورزشی”[۲] نیز در برخی آثار به همین مساله ی پیوند ورزش مدرن و ملیت اشاره می کنند (گومبرگ ۲۰۰۰: ۸۷-۹۸)، در شش قسمت پیشین این نوشتار سلسله نوشتار به معرفی این مفهوم و بررسی کاربرد آن در کشورهای مختلف جهان پرداخته شد.

 

اینک طرحی اجمالی از پیوند ملی گرایی و ورزش مدرن (به طور خاص فوتبال) در ایران ارائه می شود که در دو بخش متوالی به برهه های زمانی پیش و پس از انقلاب اسلامی ۵۷ می پردازد.

 

با پیروزی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، تیم ملی فوتبال که در اوج خود بود به تعطیلی کشیده شد و نادیده گرفته شد. در اولین اردوی ملی بعد از انقلاب، تیم ملی که تقریبا همان ترکیب جام جهانی را داشت به بوشهر رفت، اما با تظاهرات و اعتراضات مردمی مواجه شد، شعار “اردوی تیم ملی، خیانت است به ملت” بر زبان مردم بوشهر نمایانگر جو ملتهب آن روزگار بود (صدر ۱۳۹۰: ۶۱).

متن بیانیه انجمن تبلیغات اسلامی بوشهر بیانگر دیدگاه ضد فوتبال اوایل انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ بود:

“آیا بهتر نبود به جای این که مخارج زیادی را صرف این قبیل کارهای سرگرم کننده کنند، عده ای از جوانان ما را برای یافتن تخصص در رشته های مورد نیاز مملکت به کشورهای مربوطه بفرستند؟… آیا بهتر نبود به جای صرف ذره ذره ی خون این ملت بی گناه و ستمدیده در این قبیل مسائل بیهوده، مدرسه، درمانگاه و برق و آب روستاهای محروم را از همین ها درست کنند؟… آیا بهتر نبود به جای دلقک بازی های انگلیسی و آمریکایی و به اصطلاح در میادین بین المللی درخشیدن، در روستاهای ما که از وسایل اولیه راحتی محروم اند کنار برادران زحمت کش جهاد سازندگی بدرخشند؟ … آیا مسائل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ما حل شده که به ورزش پرداخته ایم” (همان: ۶۲-۶۳).

یک سال بعد در ۱۳۵۹ ایران درگیر جنگ تحمیلی هم شد تا ورزش و فوتبال کاملا از رونق بیافتد، صدر گفته رئیس وقت تربیت بدنی، درباره تیم ملی که در اردوی کویت به سر می برد را نقل می کند “در حال حاضر مسابقه در سطح پایین را خواستاریم که برای مردم تفریح و سرگرمی باشد و نه بیشتر” و سپس آن را اینگونه نقد می کند:

“]وی[ آشنایی چندانی با ماهیت فوتبال نداشت. او نمی دانست بالا و پایین بودن سطح مسابقات گاهی توسط مردم تعیین می شود. نمی دانست تماشاگران می توانند دیدارهای تفریحی و دوستانه را هم با حضورشان به نبرد جدی و پرتنشی بدل سازند. نمی دانست احساس، نگاه و واکنش تماشاگر می تواند پر اهمیت تر از آن چه در میدان می گذرد باشد. نمی دانست شور انقلاب روی سکوها بازی های دوستانه را هم به نبردی پر تب و تاب بدل خواهد کرد” (همان: ۶۴-۶۵).

به هر حال برنامه ها و آرمان های انقلاب اسلامی پیامدهای بسیاری برای دنیای ورزش داشت، برخی رشته های ورزشی مورد توجه و استقبال بیشتر قرار گرفتند، از آن جمله می توان به ورزش هایی چون کاراته و هنرهای رزمی اشاره کرد، اما ورزش هایی که بیشتر متعلق به نخبگان بودند از قبیل سوارکاری، شمشیربازی، بولینگ و یا ورزش هایی که بیشتر جنبه قماربازی در آن ها دیده می شد، از قبیل شطرنج، و یا ورزش هایی که بیش از حد خشن شمرده می شدند از قبیل بوکس و کونگ فو ممنوع یا تعطیل شدند (چهابی ۲۰۰۲: ۳۹۰).

مقاله روزنامه جمهوری اسلامی در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۵ با عنوان “نقش سیاست در فوتبال” آشکارا بدگمانی ها نسبت به این ورزش را بیان می کند و آن را ابزار امپریالیسم می نامد، همچنین یک داستان کودکانه با عنوان “قهرمان کیه؟” به قلم رضا شیرازی در ۱۳۶۷، درگیری میان تماشاگران بازی فوتبال در ۱۳۵۶ را با شهادت یک کودک در حادثه ۱۷ شهریور۱۳۵۷ مقایسه می کند و به نوعی فوتبال را تحقیر می کند. (همان: ۳۹۳ پانویس).

اما در همین سال های پایانی جنگ تحمیلی بالاخره مجالی پیش آمد تا دولتمردان بدانند ورزش و سرگرمی ها نیز کارکردهای خود را در جامعه دارند و تعطیلی و بی توجهی این سال ها عواقبی برای مملکت داشته است. فتوای امام خمینی (ره) درباره عدم اشکال شرعی برای پخش تلویزیونی مسابقات ورزشی مهر پایانی بر بسیاری مخالفت ها و مقاومت ها بود (همان: ۳۹۳-۳۹۴).

طبیعتا درطول دهه ۱۳۶۰ ناکامی های بسیاری از شکست و حذف و سقوط گریبان تیم ملی ایران را گرفته بود، اما چند ماه پس از آتش بس، تدارک یک دیدار دوستانه میان دو تیم ایران و عراق به میزبانی کویت برگزار شد تا فوتبال بعد از سال ها بازهم مجالی بیابد تا خودی نشان دهد، صدر این دوران را “عصر بازگشت ایران به عرصه بین المللی” نامیده است، تیم ایران حضور بسیار درخشانی در فینال مسابقات آسیایی ۱۹۹۰ داشت، در سال ۱۳۷۱ تیم پاس تهران توانست قهرمان جام باشگاه های آسیا شود (صدر ۱۳۹۰: ۶۹).

اما فصل درخشان فوتبال بعد از انقلاب صعود به جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه است، دو پیروزی تاریخی در برابر استرالیا (در پلی آف بازی های مقدماتی) و آمریکا (در مرحله گروهی جام) به دست آمد.

هم گروه شدن ایران و آمریکا با قرعه کشی جام جهانی ۱۹۹۸ از جمله جذابیت های این بازی ها بود، این دیدار را پس از بازی دو آلمان غربی و شرقی در ۱۹۷۴ سیاسی ترین دیدار جام جهانی دانسته اند. اظهار نظرهای سید محمد خاتمی، رئیس جمهور وقت با رویکرد گفتگوی تمدن ها و بیل کلینتون رئیس جمهور وقت امریکا نیز بیش از پیش توجهات را به این بازی جلب کرد.

صدر آغاز این مسابقه را چنین توصیف می کند:

“فیفا آن روز را «روز بازی جوانمردانه» خواند و بازیکنان دو تیم کنار هم عکسی به یادگار انداختند. هدایای پرشماری که احمد رضا عابد زاده، کاپیتان تیم ایران، به کاپیتان تیم ملی آمریکا داد، از دسته گل تا صنایع دستی ایران، تصویر کلیشه ای ابراز محبت به شیوه ی ایرانی ها بود، و در عین حال به تصویر سیاه و منفی رسانه های غربی از ایرانیان بی اعتنا ماند. اورس مه یر، داور سوئیس، در سوتش دمید و مردم سراسر دنیا با به حرکت درآوردن توپ دریافتند ایرانی ها به سان سایرین هستند، دریافتند از خشونتی که به آن ها نسبت می دهند نشانی نیست. پیروزی برابر ایالات متحده پیروزی ملتی بود که فرصتی برای عرضه ی شایستگی هایش در ویترین بین المللی نمی یافت” (همان: ۷۴-۷۵).

آن بازی با نتیجه دو بر یک به پیروزی ایران انجامید تا یک بار دیگر-پس از بازی با استرالیا و جشن صعود به جام جهانی- ملت ایران بعد از انقلاب غرق فوتبال شود و هویت و ملیت خود را در پیوندی پر رنگ با این ورزش بیابد.

با وجود اهمیتی که حضور ایران در جام جهانی ۱۹۹۸ می توانست داشته باشد، در منابع علوم اجتماعی ایران جز اشاراتی گذرا به حوادث این رخداد مطلبی نمی یابیم، اما برعکس در جام جهانی هشت سال بعد (۲۰۰۶ آلمان) علی رغم اینکه چنان هیجان همه گیری مثل عبور ایران از سد استرالیا و یا پیروزی برابر آمریکا رخ نمی دهد و مردم به خیابان نمی آیند اما متونی در مطالعه اجتماعی جام جهانی ۲۰۰۶ در دسترس است.

هاشمی و جوادی یگانه که در مقاله خود بیشتر به حضور ایران در جام جهانی ۲۰۰۶ پرداخته اند، به بازی ایران و آمریکا در سال ۱۹۹۸ هم چنین اشاره کرده اند:

” بازی ایران و آمریکا در جام جهانی ۱۹۹۸ در فرانسه، نمونه بارزی از ایجاد پیوندهای عاطفی و برجسته شدن تعلقات مشترک در میان ایرانیان ساکن در نقاط مختلف جهان بود… از سوی دیگر، در شرایطی که فضای سیاسی ایران و آمریکا، این بازی را به صحنه نبرد غیر خشونت آمیز میان دو کشور تبدیل کرده بود، واکنش های خودجوش مردم ایران پس از پیروزی تیم شان، نشان داد که فراتر از تعارضات نظام های سیاسی دو کشور، مسابقه فوتبال قادر است نوعی جبهه هویتی پدید آورد. پیروزی ایران حتی کسانی را که چندان از تقابل های سیاسی موجود میان این دو نظام، خرسند نیستند، شاد کرد و به نحوی حس پیروزی بر رقیب را در آنان برانگیخت؛ به گونه ای که در این مسابقه، حداقل به رقیب هویتی عموم ایرانیان تبدیل شد” (هاشمی و جوادی یگانه، ۱۳۸۶: ۱۱۳).

اما هاشمی که خود در جام جهانی ۲۰۰۶ به تماشای بازی های تیم ملی ایران رفته است، در مقاله مشترکش با جوادی یگانه به تحلیل نشانه شناختی عکس هایی می پردازد که در حاشیه این بازی ها تهیه شده است:

“عکس ها زنان بی حجاب ایرانی در خارج از کشور را نشان می دهد، که برای تماشای مسابقه فوتبال ایران و آنگولا در جام جهانی ۲۰۰۶ حاضر بودند و بر شانه یا پشت خود پرچم «جمهوری اسلامی» را حمل می کردند یا آن را پوشیده بودند در حالی که در کنار آنان بودند که پرچم «ایران» یا پرچم «شیر و خورشید» را حمل می کردند، با وجود اینکه تبلیغات رسانه ای ماهواره های فارسی زبان در سطح گسترده ای بر استفاده از پرچم شیر و خورشید تاکید کرده و حمل پرچم رسمی را به عنوان رای مثبتی به جمهوری اسلامی تفسیر و منع کرده بودند. آنان در این تبلیغات، فضایی را طراحی کرده بودند که استفاده زا پرچم های غیر رسمی، نشانه عدم مشروعیت جمهوری اسلامی و مخالفت ایرانیان با آن قلمداد شود. با وجود این، بهره گیری از پرچم ملی به عنوان نماد هویتی، دال بر قدرت و قوت علایق ملی در میان ایرانیان، صرف نظر از تعلقات سیاسی گوناگون است” (همان: ۱۱۹-۱۲۰).

علت تمرکز هاشمی و جوادی یگانه بر تصاویر زنان به این خاطر است که پوشش زنان آشکار ترین نشانه ای است که می تواند هویت و گرایش سیاسی را نمایش دهد، رعایت حجاب اسلامی بیرونی ترین و ظاهری ترین نشانه تعلق به جمهوری اسلامی و هنجارهای آن است، می توان تصور کرد زنانی که پوشش اسلامی را رعایت نمی کنند احتمالا تعلقی به نظام جمهوری اسلامی ندارند و یا مخالف آن هستند، نویسندگان مقاله در تفسیر این عکس ها می پذیرند که حضور و وجود «ایران» در میدان، برای ایرانیان حاضر در ورزشگاه، آن قدر اهمیت و برجستگی دارد که ایشان نشانه های سیاسی موجود در پرچم ها را نادیده می گیرند و صرف نظر از تعلقات سیاسی و گرایش های فرهنگی خود، به آن چه می تواند نماد ایران باشد دست می برند:

“تفسیر نشانه شناختی این عکس ها نشان می دهد که ایرانیان، اکنون تیم ملی فوتبال ایران را که توسط نهادهای رسمی کشور به یک تورنومنت بین المللی معتبر اعزام شده است، به عنوان «نماد» و نماینده کشور و ملت ایران پذیرفته اند و مرزهای ایدئولوژیک و سیاسی که برخی از آنان را از حکومت و نهادهای رسمی منتسب به آن جدا می کند، نادیده گرفته اند. تفسیر دیگر آن است که آنان چنان در قید و بند نشانه های پرچم ایران نیستند و تلقی های سیاسی از پرچم را نمی پذیرند… ] برخی از این عکسها[ چند زن ایرانی بی حجاب را نشان می دهد که پرچم شیر و خورشید بر تی شرت آن ها نقش بسته است. یکی از آنها پرچم جمهوری اسلامی را در دست گرفته و دیگری پرچم بی نشان و سومی پرچم شیر و خورشید را حمل می کند. نشانه های عکس هم حاکی از رفاقت آن ها با هم است. در عکس های دیگری زنی بی حجاب پرچم جمهوری اسلامی را با خود حمل می کند و مرد همراه وی پرچم شیر و خورشید را. در عکس های دیگر دو زن که با هم هستند یکی پرچم جمهوری اسلامی دارد و دیگری پرچم بی نشان. در عکس های دیگر زن بی حجابی پرچم جمهوری اسلامی را با خود حمل می کند. این تناقض آشکار (استفاده از پرچم های از لحاظ سیاسی متضاد) جز با بی اعتنایی آن ها با نشانه های پرچم سه رنگ، ممکن نیست. یعنی از نظر آن ها نشانه ایران است و آنچه مهم است، ایران است و نه نوع حکومت آن” (همان: ۱۲۰)

در مقاله دیگری تحت عنوان “بازنمای فوتبال یا واقعیت؟ نگاهی به رسانه ای شدن فوتبال در ایران”، نعمت الله فاضلی هم به جام جهانی ۲۰۰۶ می پردازد، او بر این مساله تاکید کرده است که روایت رسانه ای فوتبال ایرانی با واقعیت آن دو پدیده مجزا هستند. فاضلی در این مقاله به عملکرد و ناکامی تیم ملی ایران در صعود از مرحله گروهی جام جهانی ۲۰۰۶ اشاره می کند، به نظر وی تیم ایران از نظر فنی و فوتبالی در حدی نبود که قادر به صعود از گروه خود باشد، اما رسانه ها، با الهام از گفتمان رسمی حکومت، روایتی از قدرت فوتبال ایران، به عنوان نمادی از پیشرفت و اقتدار کشور در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و… ساخته بودند که صعود به مرحله بالاتر جام جهانی، به یک مطالبه عمومی تبدیل شده بود و وقتی چنان نتیجه ای حاصل نشد نوعی احساس ناکامی به مردم ایران دست داد، حال آنکه صرف حضور تیم ایران در جام جهانی خود دستاورد قابل توجهی می توانست باشد (فاضلی ۱۳۸۵: ۸۱-۱۰۹)

سیروس احمدی، در مقاله دیگری، به بررسی آثار و نتایج تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی ۲۰۰۶ بر هویت ملی شهروندان پرداخته است، او به مطالعه موردی شهر یاسوج پرداخته است (احمدی، ۱۳۸۶).

همان طور که پیشتر اشاره شد، رقابت های بین المللی فقط منحصر به بازی های تیم ملی نیست. تیم های باشگاهی نیز در دیدارهای بین المللی شرکت می کنند، در چنین شرایطی شیوه برخورد با این تیم ها و جایگاه آن ها در رسانه ها، بسیار به تیم ملی شبیه است.

به طور عادی تیم های باشگاهی ایران که عناوین برتر لیگ های داخلی کشور را کسب می کنند در جام باشگاه های آسیا شرکت می کنند، علاوه بر این برخی تورنمنت های بین المللی در داخل و خارج کشور نیز با حضور تیم های باشگاهی ایران برگزار می شود.

 

 

احمدی، سیروس (۱۳۸۶). بررسی آثار و نتایج تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی ۲۰۰۶ بر هویت ملی شهروندان (مطالعه موردی شهر یاسوج). فصلنامه المپیک، شماره ۳۷
صدر، حمیدرضا (۱۳۹۰). روزی روزگاری فوتبال؛ جامعه شناسی فوتبال. تهران: چشمه، چاپ دوم
فاضلی نعمت الله (۱۳۸۵). بازنمای فوتبال یا واقعیت؟ نگاهی به رسانه ای شدن فوتبال در ایران. در: مطالعات فرهنگی و ارتباطات. سال دوم شماره ۶
فاضلی، نعمت اله (۱۳۸۹). رابطه فوتبال و رسانه در ایران. در: ماهنامه آیین. شماره ۳۰و ۳۱
هاشمی، سید ضیاء و محمد رضا جوادی یگانه (۱۳۸۶). فوتبال و هویت ملی. در: فصل نامه مطالعات ملی، ش ۳۰
Bairner, Alan (2001). Sport, Nationalism, and Globalization. State University of New York Press, Albany
Chehabi, H.E. (2002). A political History of Football in Iran. IN: Iranian Studies, Volume 35, Number 4
Gomberg, Paul (2000). Patriotism in Sports and in War. IN: Tannsjo, Torbjorn and Tamburini. Values in Sport. London and New York: Taylor and Francis Group

[۱] – sportive nationalism OR sporting nationalism

[۲] – sports patriotism

 

 

 

پیوست اندازه
Microsoft Office document icon ۱۵۹۰۱.doc 188.5 KB