انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

[مقالات قدیمی]: موسیقی در ایران

آنچه در زیر می‌آید، برگردان است از مقاله‌ای که «مارک پنشیرل»۱ منتقد فرانسوی موسیقی در «نوول لیترر» (شماره ۲۵ دسامبر ۶۹) انتشار داده است.

مسأله اساسی موسیقی ایرانی مسأله تلفیق و همزیستی دو نوع موسیقی کاملاً متفاوت یعنی موسیقی ملی و موسیقی اروپائی است، اگرچه احتمال چنین تلفیقی آنقدرها زیاد نیست زیرا همان قدر که موافقان بسیار دارد مخالفین آن هم کم نیستند.
با این‌همه مسأله بدون اخذ نتیجه در کنگره‌هائی از متخصصان و کارشناسان مطرح گردیده است. من در چنین کنفرانس‌هایی شرکت نداشته‌ام و حدود اطلاعاتم از شنیدن آهنگ‌هایی پراکنده و مطالعه آثاری درباره موسیقی ایرانی، تجاوز نمی‌کند و نظراتی هم که ذیلاً مطرح می‌شود قطعاً عقیده‌ی ناقد جستجوگری است که می‌خواسته از بهترین منابع، اطلاعاتی به دست آورد.

سرشار از لطافت
در موسیقی ایرانی هم مانند موسیقی هندی، «ملودی» و «کنترپوئن» نقش چندانی ندارند. موسیقی ایرانی اصولاً «تک صدایی» است و این خصلت حتی در مواقعی هم که چندین نوازنده با هم بنوازند به جای خود باقی است. زیرا در همین حالت خواننده یا نوازندگان به تناوب می‌خوانند یا می‌نوازند و یا وحدتی کم و بیش تزئینی را در جمع رعایت می‌کنند. لکن فقدان یک «چند صدایی» واقعی را لطافت بی‌اندازه «ملودی» جبران می‌کند.

فواصلی که در موسیقی ایرانی رعایت می‌شود با گام‌های معتدل موسیقی اروپایی تفاوت دارد. به جای دو دستگاه «ماژور» و «مینور» موسیقی اروپایی، در موسیقی ایرانی دوازده دستگاه وجود دارد که از فاصله ربع‌پرده شروع می‌شود و به فاصله‌ی کمی بیش از یک پرده تمام می‌شود. ساختمان عناصر آهنگین، ترتیب و تنظیم آنها، آهنگ‌های متناسب با هر یک از آنها، نفس بداهه‌نوازی هر یک از نوازندگان دقیقاً مدون شده است و البته همه اینها به فرم و شکل موسیقی مربوط می‌شود که شناخت آن چندان مشکل نیست.
با این همه محتوا و روح موسیقی ایرانی به سادگی قابل درک و شناختن نیست و مستلزم اطلاعاتی است که کمتر خارجی بدان دست می‌یابد، زیرا لازمه آن شناختن عمیق شعر، عرفان و افسانه‌های قدیم ایرانی است.

اغلب «تم»های موسیقی ایرانی با اشعاری که هر ایرانی به خاطر دارد و (هستند ایرانیانی که هزاران بیت شعر از فردوسی، سعی یا حافظ از بر دارند.) عمیقاً وابسته است. طبق سنتی که هنوز هم اثر آن باقی است ایرانی‌ها برای هر دستگاه با هر پرده (تفاوت بین این دو دقیقاً روشن نیست) قدرتی را قائلند که شرقی‌ها و اسکاندیناوی‌ها در افسانه‌ها و اساطیر خود برای هنر اصوات قائل بودند. به این معنا که از موسیقی برای ایجاد روح حماسی، یا رفع خستگی، ترس، افکار شیطانی و امثال آنها استفاده می‌کردند و حتی به نوعی رابطه بین دستگاه موسیقی و فصل معینی از سال، ساعات معینی از روز یا شب معتقد بودند.

بر این مبنی موسیقی ایرانی نوعی گنجینه ملی است که ایرانیان به ارزش آن واقفند و در حفظ آن می‌کوشند. یک هنرستان برای موسیقی ملی به وجود آورده‌اند و کلاس‌هایی در دانشگاه برای تدریس موسیقی و تحقیق درباره آن تشکیل داده‌اند. شاگردان این کلاس‌ها اغلب افراد مستعد و بخصوص کسانی هست که از یک حافظه قوی برای موسیقی برخوردارند. در این کلاس‌ها به نت توجه نمی‌شود زیرا ظرافت پرده‌ها استفاده از نت را تقریباً غیرممکن می‌سازد.

برای آموزش آواز با یک آلت موسیقی معلم می‌خواند یا می‌نوازد و شاگردان که معمولاً تعداد آنها از چهار پنج نفر تجاوز نمی‌کند عیناً از او تقلید می‌نمایند تا وقتی که به کمالی برسند که بتوانند استعداد و ذوق شخصی را در آواز یا آهنگ دخالت دهند. من شخصاً در کلاس‌هایی که بعضی از استادان به نام موسیقی ایرانی نظیر «نورعلی‌خان برومند» یا «داریوش صفوت» که به تدریس سه‌تار و تار همت می‌گماشتند یا «ناهید» که تعلیم نی می‌داد و یا «رحمت‌اله بدیعی» که ویلن مشق می‌داد و «کریمی» که تعلیم آواز می‌داد، شرکت کردم و نتوانستم از تحسین آنها خودداری کنم. اینان صبر و حوصله فراوان دارند و به خوبی می‌توانند تمام دقت شاگرد را به خود معطوف دارند.

خطری که موسیقی ایرانی را تهدید می‌کند
برای موسیقی اروپایی هنرستان جداگانه‌ای در تهران وجود دارد که اغلب استادان آن ایرانی هستند. سطح تعلیم آنقدر بالاست که هنرآموزان می‌توانند به هر یک از کنسرواتوارهای اروپایی وارد شوند کمااینکه دو تن از هنرآموزان ایرانی در پاریس مشغول ادامه تحصیل‌اند. تهران دارای یک دسته ارکستر سنفونیک است رهبری آن را حشمت‌الله سنجری بر عهده دارد و اغلب به اجرای آثار کلاسیک و رمانتیک می‌پردازد و گاه نیز قطعاتی از موسیقی معاصر که مورد علاقه آهنگ‌سازان جوان است اجرا می‌کند. خطری که موسیقی ایرانی را تهدید می‌کند از همین‌جا ناشی می‌شود. البته نه از آثاری که به تقلید پیشگامان موسیقی معاصر ساخته می‌شود، بلکه خطر از آن آثاری ناشی می‌شود که در آنها سعی شده است موسیقی شرقی و غربی درهم‌آمیخته شوند نتیجه اینکه تصویری بسیار ضعیف از این دو موسیقی ارائه می‌گردد. این ایراد به آنهایی که مضامین فولکوریک را با تکنیک موسیقی غربی می‌آمیزند وارد نیست بلکه به آنهایی وارد است که می‌خواهند آثاری را که طبق قوانین موسیقی ایرانی تنظیم یافته است به شکلی درآورند که در ارکسترهای غربی قابل اجرا باشد. این روش فواصل بسیار کوتاهی را که خاص موسیقی شرقی است از بین می‌برد و در نتیجه موسیقی ایرانی بصورتی مبتذل عرضه می‌شود، حتی اگر موسیقیدان آگاهی یک یا چند آلت موسیقی سنتی را نیز در ارکستر خود مورد استفاده قرار‌دهد.

خطر بزرگتر را موسیقی سبک، تصنیف‌های غربی و جاز به‌وجود می‌آورد که در کاباره‌ها شیوع یافته است و متأسفانه کم‌کم دامنه آن به رادیو و تلویزیون نیز کشیده می‌شود. هم‌اکنون چند خواننده سرشناس این سبک مختلط را انتخاب کرده‌اند. سبکی که هم‌اکنون آفریقای شمالی را فراگرفته است. معلوم نیست تا کی موسیقی ایرانی که از سرچشمه‌های ذوق فطری و علاقه مردم به شعر فارسی سیراب می‌شد و حتی عقب‌مانده‌ترین قشرهای جامعه را نیز دربر می‌گرفت، بتواند در برابر هجوم این جنبه از تمدن جدید مقاومت کند.

می‌گویند «مگر موسیقی غربی امروز، باخ و موزار را از اعتبار انداخته است؟» این حرف درست نیست. زیرا آثار آنها هنوز هم برای همه قابل فهم و درک است. ولی مادام که آثار کامل موسیقی ایرانی ضبط نگردیده است، باید به حفظ آن همت گماشته شود تا امکان تحول آن در آینده، از میان نرود.

 

۱- به نقل از روبرت روشنبرگ ROBERT ROUSCHENBERG نقاش آمریکایی مکتب پاپ‌آرت

 

این مقاله در ماهنامه قدیمی فرهنگ و زندگی منتشر شده است و اکنون در انسان‌شناسی و فرهنگ بازنشر می‌شود.

تایپ: الهه صادقی‌نصب