انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

مفهوم دیالکتیک در فلسفه سیاسی اسلاوی ژیژک

روش تفکر ژیژک، دیالکتیکی است. در خوانش ژیژک، دیالکتیک، تضاد از وضعیت های درونی هر هویتی است. از نظر ژیژک حقیقت همواره در تضاد یافت می شود، نه در پاک کردنِ یک دستِ تفاوت ها. آثار ژیژک، سرشار از ترکیب های متضاد اند و بیان گر آن رویکردی به تفکر اند که ژیژک آن را دیالکتیکی می نامد.

ژیژک در قرائت دیالکتیکی اش مفهوم میانجی محو شونده را مکرر استفاده می کند. میانجی محو شونده مفهومی است که در گذار میان دو مفهوم متضاد وساطت می کند و سپس محو می شود. ژیژک توجه ما را به این نکته جلب می کند که میانجی محو شونده در نتیجه ی عدم تقارن محتوا و فرم تولید می شود. همچون تحلیل مارکس از انقلاب، به این معنی که محتوا با پارامترهای فرم موجود تغییر می کند، تا آن که منطق آن محتوا راهی به بیرون بیابد و پوست بیاندازد، و فرم جدیدی به خود بگیرد.

ژیژک این روند را شاهدی بر سومین مرحله ی دیالکتیک «نفی – نفی» می یابد. نفی اول جهش محتوای درون و به نام همان فرم قدیمی است. نفی دوم مهجور شدن خود فرم است. نفی سوم، به شکلی متناقض، به متضاد خود بدل می شود.

از دیگر مواردی که ژیژک در این چارچوب و در نظریه ی سیاست اش مورد تأکید قرار می دهد شکل عمده پدیدار شدن زاویه دید و اختلاف رویت است: زاویه دید و اختلاف رویت سیاسی که همچون نوعی همستیزی اجتماعی از هرگونه بستره و دلیل مشترک ممانعت می کند. ژیژک در بسیاری از نوشته هایش از استعاره آنامورفیس برای تفسیر بهتر امور بهره می جوید. یعنی هنگامی که زاویه دیدمان را اندکی تغییر دهیم بسیاری از امور ماهیت روشن خویش را نشان می دهند.

در فلسفه سیاسی ژیژک هر عصرِ خاصی، هستی شناسیِ خاص خودش را دارد، سرشتِ حقیقی دیالکتیک همین است. یک مبارزه ی تاریخی خاص، توأمان مبارزه ای است که سرنوشتِ تمامِ جهان در آن مشخص می شود. هر چهره ثابت و معینی در فرآیند دیالکتیکی بدون استثنا می تواند به نوبه خود به چهارچوب یا قالب کّلِ فرایند بدل گردد. این همان «کلیّت انضمامی» هگلی است: در هر مرحله از فرایند دیالکتیکی، چهره انضمامی، کّلِ فرایند را تحت تأثیر قرار می دهد، این بدان معناست که چهارچوب کّلیِ فرایند به صورت بخشی از محتوای جزئی یا خاص آن در می آید.

اگر از اصطلاحات لاکلائو مدد گیریم، محتوای جزئی، کلّیت را «هژمونیزه» می کند، «فرایند دیالکتیکی» نامِ این دگرگونی مدامِ محتوای جزئی یا خاصی است که کلیّت را «هژمونیزه» می کند. اصل دیالکتیکی می گوید راه دست یابی به قانون بنیادینِ جهان از استثناء آن می گذرد. قاعده اساسی دیالکتیک به قرار ذیل است: هرگاه روی در روی فهرستی ساده از زیر گونه های یک گونه عام یا کلّی قرار می گیریم، باید به جست و جوی استثنای این سیاهه برخیزیم. این استثنا در نهایت همان حرکت بنیاد گذار یک کلّیت است.

درس بنیادین دیالکتیک این است که همه ی تأکیدهای تاریخی بزرگ بر ارزش های کلی یا جهان شمول، از فلسفه ی رواقی روم باستان تا حقوق بشر مدرن، رگ و ریشه های محکمی در یک منظومه ی اجتماعی انضمامی دارند. دقیقاً باید به اظهار نظر معروف مارکس درباره ی هومر رجوع کرد: می توان به سادگی توضیح داد که شعر هومر چگونه از دلِ جامعه ی یونان اولیه سر برآورد. آنچه توضیح اش بس بسیار دشوارتر است همان جذابیت جهانی آن است، یعنی این که چرا اشعار هومر حتا امروز نیز همچنان ما را مسحور می کنند.

سویه کلیدی در یک فرآیندِ دیالکتیکی همان «استحاله جوهری» نقطه کانونی آن است: آن چه در ابتدا سویه ای فرعی از یک فرآیند است، یه سویه اصلی آن بدل می شود و با کنشی معطوف به گذشته، پیش فرض های این فرآیند، یعنی عناصری که این فرآیند از دلِ آن ها برخاسته، را تا حد سویه های فرعی آن، یعنی همان عناصرِ چرخه خود – پیش برنده فرایند – تنزل می دهد.

پسا نظریه گرایان اغلب مدعی اند که در مسیری دیالکتیکی گام بر می دارند. منظور پست تئوریست ها از «رهیافت دیالکتیکی» چیزی نیست جز تصورِ شناخت در قالب فرایند تدریجی کسب معرفتِ همواره محدود، از راه آزمودن فرضیه هایی معین. اگر این دیالکتیک باشد، آن وقت کارل پوپر، دشمن قسم خورده هگل، بزرگ ترین دیالکتیک دان تاریخ بود!

چیزی که دیالکتیک راستین را از نسخه شناخت گرایانه آن متمایز می سازد نحوه استقرارِ جایگاه گفتنِ سوژه در داخل فرایند است: شناخت گرا از جایگاه امن ناظری بیرون از گود سخن می گوید که از محدودیت کلّ معرفت و شناخت بشری آگاه است. در دستگاه فکری ژیژک ما همواره در پویشِ دیالکتیکی حقیقت شرکت می کنیم. اگر سوژه خود مشمول محتوا باشد، با قبول کاذب بودن موضع اظهار، حاصل جمله حقیقت است.

به عقیده ژیژک باید ساحتِ ایده ی تجسمِ حقیقتِ جهان شمول را حفظ کنیم. چرا که تخطیهای تاریخی جزو ذات نظم اجتماعی است. آنها همچون شرطی برای ثبات دوره تاریخی بعد هستند. و افق غایی، رسیدن به این بصیرت است که چگونه قدرت مازادِ خودش را به وجود می آورد، مازادی که می بایست طی عملیاتی نابودش کند.

دستاورد بزرگ مارکس این بود که نشان داد چگونه همه پدیده هایی که در آگاهی بورژوایی روزمره به مثابه انحرافِ صرفِ از شکل افتادگی های تصادفی، و زوال کارکرد طبیعی جامعه ظاهر می شوند (بحران های اقتصادی، جنگ ها و غیره) و در این مقام از طریق بهبود سیستم لغو پذیرند، ممکن است محصولات ضروری خود سیستم باشند – نقاطی که در آن ها “حقیقت” یعنی خصلت آنتاگونیستی سیستم، برملا می شود. ژیژک به نقشِ محوری مبارزه ی ضّدِ سرمایه داری باور دارد و به عقیده ی وی امروزه، تنها راه رهایی از قید و بندهای کالایی شدنِ «از خود بیگانه»، ابداع شکل جدیدی از امر جمعی است.

در دستگاه فکری ژیژک منطق گذر از “در خود” به “برای خود” بسیار حیاتی است. وی با تأکید به نقش بر سازنده ی پیکار طبقاتی، آن را همچون ابزاری می داند که ما را قادر می سازد تا ۱. تغییرات را در کانون تضادهای طبقاتی توضیح دهیم و ۲. محتوای سیاسی – انضمامی پیکارهای متفاوت را تحلیل کنیم و به داوری آن ها بنشینیم. به عقیده ژیژک ما امروز نیازمند شجاعت جدیدی هستیم، و فقدان این شجاعت (که همواره در نهایت شجاعت برای چون و چرا کردن در دیدگاه خودمان نیز هست) بیشتر از هر چیزی به چشم می آید. «باید خطر کنید و انتخاب کنید.» مخاصمه با مخاصمه حل نمی شود: تنها راه برون شد از این چرخه ی منحوس از عملی می گذرد که بتواند خودِ همارایی مخاصمه را عوض کند.

منابع

پایان نامه

صدرالغروی، سید محمد (۱۳۸۹)، نسبت غرب و بنیادگرایی در فلسفه سیاسی اسلاوی ژیژک، استاد راهنما: سید محمود نجاتی حسینی، استاد مشاور: مسعود کوثری، دانشگاه آزاد.

کتاب

آگامبن، جورجو و دیگران (۱۳۸۷)، کتاب سینما: مجموعه مقالات، ترجمه مازیار اسلامی، تهران: فرهنگ صبا.

دالی، گلین (۱۳۸۷)، گشودن فضای فلسفه: گفت و گوهایی با اسلاوی ژیژک، ترجمه مجتبی گل محمدی، تهران: گام نو.

ژیژک، اسلاوی (۱۳۸۴)، رخ داد: گزیده مقالات نظریه – سیاست – دین، گزینش و ویرایش مراد فرهادپور – مازیار اسلامی – امید مهرگان، تهران: گام نو.

ژیژک، اسلاوی (۱۳۸۵)، به برهوت حقیقت خوش آمدید، ترجمه فتاح محمدی، زنجان: هزاره سوم.

ژیژک، اسلاوی (۱۳۸۸)، وحشت از اشک های واقعی، ترجمه فتاح محمدی، زنجان: هزاره ی سوم.

ژیژک، اسلاوی و دیگران (۱۳۸۵)، آنچه همیشه می خواستید درباره لکان بدانید اما می ترسیدید از هیچکاک بپرسید، ویراستار ترجمه مهدی پارسا، تهران: گام نو.

لاکلائو، ارنستو – ژیژک، اسلاوی (۱۳۸۸)، در ستایش پوپولیسم، ترجمه محمد ایزدی – عباس ارض پیما، تهران: رخ داد نو.

مقاله

اسلامی، مازیار (۱۳۸۵)، ژیژک رو در رو با امر واقعی، فارابی ۶۱.

سلمانیان، فرهاد (۱۳۸۶)، تغییر زاویه حادّه دید، ایران ۳۶۳۴.

فروید، زیگموند و دیگران (۱۳۸۶)، در نگاه رعب آور او نابودی ام مشهود بود، ترجمه مازیار اسلامی، ارغنون ۲۲.

 

وبلاگ: sadrolgharavi.blogfa.com

ایمیل: sadrolgharavi@yahoo.com