اجتماع
مارسلینا مورگان برگردان زهرا خلجی پیربلوطی
نوشتههای مرتبط
اجتماع گفتاری یکی از مفاهیم نظریمرکزی در مطالعهی زبان در فرهنگ و جامعه است. تمرکز آن بر این است که گویشوران کجا و چگونه از نظام زبانی خود استفاده میکنند. در زبان شناسی انسان شناختی اجتماع گفتاری به گویشوارنی بر میگردد که در تعاملاتی شرکت میکنند که بر اساس ارزش ها و هنجارهای اجتماعی و فرهنگی که از شیوه های گفتاری نظم داده میشوند، بازنمایی و بازتولید پیدا میکنند. چون که آنها حول تعاملات مقررشده فرهنگی و اجتماعی ساخته شدهاند، اجتماع های گفتاری را نمیتوان با مکان فیزیکی ثابت تعریف کرد و آنها را میتوان به عنوان بخشی از ملت-دولت، همسایگی، روستا، باشگاه، مجموعه، اتاق های گفتگوی برخط، نهاد های مذهبی و غیره تجربه کرد. اگرچه اجتماع های زبانی ممکن است یکی یا همه شکل های بالا یا بیشتر را بگیرند، این یک مفهوم بینهایت انعطاف پذیر نیست که بسته به نیاز دانشمند یا جمع شدن تازه مردم شکل و حالت خود را تغییر دهد. بلکه یک اجتماع گفتاری هرآنچه که مردم در هنگام تعاملات با یکدیگرمیدانند یا انجام میدهند را نشان میدهد. فرض بر این است که وقتی مردم به شیوه های گفتاری در کنار هم میآیند به گونهای در یک دسته مشترک هنجار، دانش محلی، باورها و ارزش ها عمل میکنند. به این معنی که آن ها بر این نکات آگاهی دارند و هنگامی که آنها را رعایت میکنند یا ارزش های اجتماعیشان زیر پا گذاشته میشود متوجه میشوند. چون یک اجتماع گفتاری در حول دانش شیوه های ارتباطی در کنار اجرای آن ها بنا شده است، در درک و بازنمایی یک ایدئولوژی اساسی است. بنابراین در مباحث دغدغه های زبانی مانند تفاهم دوطرفه، توانش ارتباطی و گوناگونی و هم چنین دغدغه های فرهنگی، سیاسی و زبان شناسی اجتماعی مانند زبان و جنس، ملیت، فراملیت، قومیت، طبقه اجتماعی و … مرکزیت دارد. یک اجتماع گفتاری میتوانند در چرخه زندگی تکثیر شود، و در حقیقت مواردی هستند که عضوی یک اجتماع را با دیگری تعویض میکند و متعهد میشود که دیگر با استفاده از نظام ایدئولوژیکی اجتماع کنار گذاشته شده صحبت نکند.
کاربرد اجتماع گفتاری در زبان شناسی انسان شناختی اولین بار در پژوهش های قومیت شناختی به ویژه متمرکز بر زندگی روزمره و آداب شکل گرفت و تا حد زیادی تاثیر دیگر جوامع و فرهنگ ها نادیده گرفته شد. درواقع توصیفات لئونارد بلومفیلد از اجتماع گفتاری یک زبان مشترک درون یک اجتماع را در نظر گرفته بود. تعریف زبان شناسی صوری نیز از اجتماع گفتاری بسیار سختتر بود و یک زبان همگن ایده آل را به عنوان معیار در نظر میگرفت. این ایده آل بودن نیز همچنین در بین گویش شناسان که همگن بودن زبان شناختی را به عنوان روش تشخیص اساسی گفتار محلی در نظر میگرفتند و بیان میکردند که مرز های جغرافیایی موارد واژگانی، مرز های اجتماع های گفتاری را نشان میدهند. درعین حال پژوهش در نواحی شهری و شرایط ارتباط زبانی به خصوص در مطالعات زبان های آمیخته (پیجین) و کریول و جوامع دوزبانه یا چندزبانه، به سرعت محدودیت های این تعریف را که صرفا بر اساس نظریه های زبانی بود و نه زبان در زندگی اجتماعی بروز داد. با استدلال ها و پژوهش های دانشمندانی مانند ویلیام لابوف، جان گامپرز، دل هایمز و مایکل هالیدی بر ما روشن شد که تمرکز باید به روی تعاملات به عنوان یک فرآیند اجتماعی قرار بگیرد. این به آن معنا نیست که اجتماع های گفتاری با مسائل تفاوت زبانی کاملا مغایرت ندارند. به عنوان مثال، انگلیسی آمریکایی آفریقایی (AAE) در آمریکا بیان میکند که بسیاری از آمریکایی ها با وجود آن و کابرد مداومش اختلاف دارند. برخی باور دارند که کسانی که به AAE صحبت میکنند تاریخ و سیاست نژاد و تاریخ طبقه و روابط آمریکا را بازنمایی میکنند. دیگران این نظریه را رد میکنند و بحث میکنند که آن ها با انتخاب خودشان وارد آن میشوند و فقط میخواهند که خارج اجتماع گفتاری بزرگتر باشند.
درحالیکه این صحیح است که همه اجتماع های گفتاری یک نوع گوناگونی زبانی و آنچه که از نظر اجتماعی و فرهنگی مورد قبول است و دستوری است را نشان میدهند، این نکته نیز درست است که در وضعیت کنونی تکنولوژی، جهانی شدن و فرامهاجرت میتوان با دوام بودن این مفهوم را زیر سوال ببرد. اگرچه این چالشی برای تحلیل گران است که تا به جای اینکه به خود مفهوم بپردازند، باید در یک جهان تحلیل رفتهی فرهنگی و اجتماعی کار کنند. اجتماع گفتاری یک واحد تحلیل انعطاف پذیر باقی میماند چون که تعریف زبان که آن را محدود میکند بر اساس تفکر تنوع زبانی، گوناگونی و سبک است. آنچه که در میان اعضای آن مشترک است دانش ایدئولوژی زبان است و برخورد آن ها دربرابر کاربرد زبان. این به خصوص در اتاق های گفتگوی رایانهای قابل مشاهده است که شیوهی تعاملات یک گروه از افراد را میسازد. در این حالت، فضای رایانهای به تنهایی نیست که اجتماع گفتاری را تعریف میکند. بلکه کابرد آن و قوانین و اصول اتاق های گفتگو است که چه در شکل نماد ها، نوبت های گفتگو، محدودیت های زبانی و مرکزیت موضوع-قوانین تعاملات هویت اتاق گفتگو را میسازد. این تمایز به شکل فزایندهای اهمیت پیدا کرده است؛ همانطور که افراد در جهان به مردم و فرهنگ ها که شامل دانش شیوه های گفتگویی میشود، دسترسی پیدا کرده اند.
با مدرنیته قابلیت دسترسی به آنچه که قبلا مرز های ملی و فرهنگی بود، باعث شده است که مردم بیرون این فرهنگ ها زبان اجتماع های گفتاری را به خود اختصاص دادند که هیچ رابطه اجتماعی فرهنگی با آن ندارند. در واقع مغایرت های فرهنگی آنجا ایجاد میشود که وقتی فردی که با اجتماعاتی که عضو آن ها نیست آشنا هستند از زبان یا زبانی فنی برای تاکید یا بازی یا برای قرار گرفتن در سوی یک هویت «خارجی» درون مرز های اجتماع خودشان استفاده میکنند. در این حالت سبک صحبت کردن ممکن است به سرعت به عنوان هویت متعلق به یک اجتماع دیگر برابر دانسته شود اما هنجار های ارزشی و توقعات اجتماع منبع با آن نمیخوانند. علاوه بر این واژه ها و عبارت ها ممکن است خارج از بافت استفاده شوند و به گونهای زشت و برخورنده حساب شوند. درهرحال اجتماع گفتاری مفهومی نیست که با مغایرت، شرایط پیچیده و تغییرات در هویت از هم بپاشد. به جای اینکه این مفهوم اجتماع گفتاری را مشکل ساز کنیم، مغایرت هایی مانند این ثمربخشی آن را در جستجو بین روابط زبانی و هویت، سیاست و زبان پررنگ میکند. مفهوم اجتماع های گفتاری اهمیت دانش محلی و توانش ارتباطی را به فعالیت های گفتگویی وابسته میکند که اعضای آن میتوانند داخلی ها را از خارجی ها، آن هایی که به عنوان عضو هستند و آن هایی که در نواحی مرزی و محل ارتباط هستند، تشخیص بدهند.