انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

مفاهیم کلیدی در فرهنگ و زبان (۴): کنشگری

لارا ایهرن برگردان زهرا خلجی –

عبارت کنشگری (agency) این روز ها اغلب در نوشته های دانشگاهی دیده می شود، اما آن چه که منظور دانش پژوهان است با استفاده معمول این کلمه متفاوت است. با یک جستجو در کاتالوگ کتابخانه دانشگاه از کلمه «کنشگری» نتیجه جستجوی من ۲۴۷۲۸ کلمه مشابه بود. (و این نتیجه شامل مقالات نمی شد و محدود به کتاب ها بود.) در میان این کتاب ها مواردی از آژانس های مسافربری، آژانس اطلاعات مرکزی، آژانس های خدمات اجتماعی، آژانس های تحصیلداری، آژانس بین المللی انرژی اتمی، و آژانس اروپایی فضا یافت شد. اگر هم کتابی پیدا شود، تعداد بسیار کمی از کتاب ها هستند که به همان مفهوم که دانش پژوهان از این کلمه استفاده می کنند، بپردازند؛ یعنی ظرفیت انسانی برای کنش. این نکته از تناقض جالبی برخوردار است،‌ برداشت معمولی که از این عبارت در انگلیسی می شود در حقیقت آن مفهومی که دانش پژوهان از آن به عنوان کنشگری یاد می کنند را در خود ندارد. به خاطر اینکه تعریف روزمره کنشگر به این معنا است که کنشی از طرف شخص دیگری انجام شود و نه خود کنشگر. مفهوم کنشگری در اواخر دهه ۷۰ رواج پیدا کرد، در آن زمان بسیار از دانش پژوهان در میان رشته های مختلف در مقابل شکست ساختارگرایی واکنش نشان دادند و در تلاش بودند تا کنش های فردی را نیز در نظر بگیرند. آن ها از فعالانی الهام گرفتند که ساختار های قدرت موجود را برای رسیدن به برابری جنسیت و نژادی را زیر سوال بردند، بعضی از افراد دانشگاهی به دنبال توسعه نظریه های جدیدی بودند که تاثیرات بالقوه کنش های انسانی را نیز در خود جای دهند. نظریه پردازان فمنیست به خصوص روش هایی که در آن ها «فردیت» همیشه سیاسی است را بررسی کردند – به بیانی دیگر چگونه کنش های مردم به روی ساختار های بزرگتر اجتماعی و سیاسی تاثیر می‌گذارد و از آن ها تاثیر می‌پذیرد. در اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰، جامعه شناسی به نام آنتونی گیدنز در ابتدا عبارت «کنشگری» را مشهور ساخت و در کنار او انسان شناسانی مانند پیر بوردیو و مارشال سالین به روی روش هایی تمرکز کردند که کنش های انسانی مطابق قواعد و منطق با ساختار اجتماعی به شیوه ای دوطرفه و ترکیب کننده رابطه دارند. این افراد علاوه بر نظریه پردازان فرهنگی مارکسیست مانند ریموند ویلیامز ذکر کرده‌اند که انسان ها، اجتماع را همانطور که آن ها را می سازد؛ می سازند. این مکتب فکری که تعریف دقیق از آن نشده است، توسط شری ارتنر، نظریه پردازی که خود این برنامه مطالعاتی را پیش برده، «نظریه عملی» خوانده می شود. معمایی که نظریه پردازان عملی به دنبال حل آن هستند این است که چگونه بازتولیدات اجتماعی به دگرگونی های اجتماعی تبدیل شده و چگونه کنشگری کلید این مسئله است. شایان توجه است که کنشگری در این معادلات با اراده آزاد هم معنا نیست، بلکه نظریه پردازان عملی قبول دارند که کنش ها همیشه از ابتدا از لحاظ اجتماعی،‌ فرهنگی و زبانی محدود هستند. کنشگری در عمل های اجتماعی فرهنگی و زبانی در شرف تکوین است. علاوه بر این اگرچه بعضی از دانش پژوهان «کنشگری» را به عنوان مترادفی برای مقاومت در نظر می‌گیرند، اغلب نظریه پردازان بر این باورند که عمل های کنشگرانه شاید شامل مشارکت، سازگاری یا تقویت وضع موجود نیز بشوند – گاهی اوقات همه‌ی آن ها همزمان نیز اتفاق می‌افتند.

دانش پژوهانی که از عبارت «کنشگری» استفاده می‌کنند باید چند نکته را در نظر بگیرند.

آیا کنشگری تنها می‌تواند در اختیار افراد قرار بگیرد؟ چه نوع کنشگری های فرا فردی باید وجود داشته باشد؟ این حوزه کاملا برای نظریه پردازان برای کشف و تشخیص در میان شیوه های کنشگری های جمعی و نهادی برآمده از موجودیت هایی مانند دولت ها، شرکت ها، دانشکده های انسان شناسی، اتحادیه ها، خاندان ها، خانواده ها، زوج ها باز است. به همین ترتیب ما می توانیم درباره کنشگری هایی در سطح فروفردی (جداشده (dividual) همانطور که ماریوت مک کیم، والنتین دنیل، بانی مک الهینی و بقیه آن را می نامند) صحبت کنیم و از دیالوگ های درونی و فردیت های چند تکه نیز پرده برداریم. سطح تحلیل ها برای دانش پژوهانی که به کنشگری علاقه مند هستند نباید به صورت خودکار سطح فردی در نظر گرفته شود، از آنجایی که تمرکز به روی چنین فضای محدود کنشگری فردی احتمالا ساختار های بزرگتر اجتماعی را مانند جنسیت، نژاد و طبقه که انواع کنشگری و احتمالات آن را شکل می دهند، نادیده می گیرد. دانش پژوهانی که کنشگری را تحلیل می‌کنند باید همچنین تصمیم بگیرند که آیا کنشگری می‌‌تواند پایینتر از سطح آگاهی عمل کند یا نه. چه کنش هایی به راستی کنشگرانه حساب می‌شوند؟ آیا یک کنش باید کاملا از سر آگاهی و عامدانه صورت بگیرد تا کنشگرانه خوانده شود؟ یک دانش پژوه چه گونه می‌تواند پاسخ این پرسش ها را بداند؟
فرصت دیگری برای پژوهش های بالقوه، بررسی نظریه های کنشگری مورد باور افراد در دیگر فرهنگ ها یا جوامع زبانی است. من در کار های خودم روایت های ازدواج نپالی و نامه های عاشقانه را بررسی کرده‌ام تا معلوم کنم مردم در دیگر جوامع چه گونه کنش ها را تفسیر کرده و برای رویداد ها مسئولیت تعیین می کنند – با سرزنش کردن یا اعتبار دادن به دیگران، با نسبت دادن اتفاقات به سرنوشت یا نام بردن از یک نیروی ماوراطبیعی. به جای تلاش برای شناسایی کردن، برچسب زدن و اندازه گیری کنشگری، من سعی کردن تا متوجه شوم افراد در دیگر جوامع چه طور از آن مفهوم می آفرینند؟ به باور آن ها چه چیزی کنشگری را اعمال می‌کند؟ آیا آن ها کنشگری را در یک توزیع نا همسان و پیرو سلسه مراتب ها می‌بینند ؟

انسان شناسان زبان شناختی در موضع خوبی برای سهیم بودن در پژوهش های کنشگری قرار دارند: با قبول این عنوان که زبان دسته بندی فکری افراد را شکل می دهد حتی همانطور که در مواقعی آن ها را قادر می سازد که از این دسته بندی ها فراتر بروند، انسان شناسان زبان شناختی علاقه مند به کنشگری، رویداد های گفتاری مشخصی را بررسی می‌کنند تا توضیح دهند انسان ها چه گونه درباره کنش های خودشان و دیگران فکر می‌کنند. به خاطر اینکه زبان کنش اجتماعی است، مطالعات کاربرد زبان نشان می‌دهند که چه گونه فرهنگ در تمام شکل هایش از تعاملات هر روزه زبانی که خود آن ها نیز توسط اشکال اجتماعی فرهنگی شکل گرفته اند، به صورت دیالوگ ظاهر می‌شود.

کار های الساندرو دورانتی نیز نمونه‌ی خوبی از این موضوع است که چگونه توجه به زبان می‌تواند دریچه‌ای به روی کنشگری انسان باز کنند. دورانتی به تخصیص کنشگری در ساموآ غربی می پردازد و نشانگر ارگتیو (یک صورت دستوری که در بعضی از زبان ها پیدا می شود که در آن ها فاعل فعل های متعدی و نامتعدی به صورت متفاوت در جمله قرار می گیرند) را بررسی می‌کند. دورانتی بر این نظر است که استفاده «ساموآیی» ها از نشان گر های ارگتیو نشان می‌دهد که آن ها به خصوص در هنگام تحسین یا سرزنش چه گونه کنشگری را نسبت می دهند. افراد قدرتمند هنگامی که می خواهند فردی را به کار ناپسندی متهم کنند احتمال بیشتری دارد که از نشان گر های ارگتیو استفاده کنند، در حالیکه افراد در جایگاه قدرتی پایین تر در مقابل چنین اتهاماتی با ارائه کردن تعاریف زبانی جایگزین مقاومت کنند. «دستور زبان تحسین و سرزنش» دورانتی نشان می‌دهد که کنشگری چه گونه درون صورت های زبان که گویشور از آن استفاده می‌کند جای گرفته و آن را شکل می‌دهد.

پژوهشگران نیاز ندارند که به نشانگر های ارگتیو و فعل های متعدی یا نامتعدی نگاهی بیندازند تا اثبات کنند کنشگری چه گونه توسط زبان اعمال می‌شود. تحلیل دیگر ویژگی های زبانی مانند استفاده از ضمیر، رعایت نوبت در گفتار، گفتمان هم پوش و ساختار روایی داستان ها نیز می‌تواند تا حد زیادی مفید باشد. انسان شناسان زبان شناختی که در حوزه زبان و جنسیت کار می‌کنند نیز به ویژه سهم بسیار مهمی در مطالعه کنشگری انسان با بررسی عاملیت های چندگانه ویژگی های به خصوص زبانی داشته اند و نشان داده اند که چه گونه کنش های انسانی و واژه ها توسط ساختار های جنسیت گرفته اجتماعی شکل می‌گیرند.

هر جنبه ای از کنشگری که پژوهشگران به آن بپردازند، بسیار مهم است که دانش پژوهان پیش فرض ها را درباره فرد بودگی، تمایلات و بین المللی که وارد تحلیل هایشان می‌شود را در نظر بگیرند. بعضی از مطالعات کنشگری افکار پذیرفته شده درباره فردی گرایی جوهری غربی را تقویت می‌کنند در حالیکه دیگران کنشگری فردی را رد می‌کنند و آن را در عوض تنها به گفتمان ها یا نیرو های اجتماعی نسبت می‌دهند.

بدون توجه به این که چگونه کنشگری را تعریف می‌کنیم، برداشت هایی که می‌توان از آن در نظریه اجتماعی داشت بسیار زیاد است. دانش پژوهانی که از این عبارت استفاده می‌کنند باید آن را به وضوح هم برای خودشان و هم برای خوانندگان تعریف کنند. انسان شناسی زبان شناختی در این جا می‌تواند با تمرکز به روی تعاملات عینی راهنمایی برای دانش پژوهانی ارائه کند که سعی بر شناختن فرایند های ریز و درشت زندگی اجتماعی دارند.