انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

مـقدمه بر کتاب مردم‌شناسی اقوام و ایلات ایران

 

شناخت اقوام ساکن در ایران و توجه کردن و حرمت نهادن به فرهنگ و زبان این جمع بزرگ از مردم ایران که در حیات تاریخی اجتماعی خود بی مهری های فراوانی را تجربه و محرومیت های اقتصادی، اجتماعی بسیاری را نجیبانه تحمل کرده اند ، اعتبار بخشیدن و حرمت بخشیدن به هویت فرهنگ ملی ایران است. جمعی از داعیان حفظ فرهنگ و زبان فارسی، دانسته یا ندانسته نقش گروه های قومی و زبانی پراکنده در ایران و سهم تاریخی کهن آنان را در غنا بخشیدن به فرهنگ ایران نادیده می انگارند و بر این واقعیت چشم می پوشانند که فرهنگ ملی ایران آمیزه و برآمده از پاره فرهنگ های گوناگون اقوامی بوده است که جامعۀ متکثر فرهنگی ایران را در گسترۀ ایران زمین شکل می دهند. زبانها و گویشهایی که مردم این اقوام مانند کُرد، لُر، بَلوچ، تُرک، تُرکَمن، گیل و دیلم و دیگر اقوام و گروهای دینی و زبانی همچون زرتشتی و ارمنی بدان سخن می گویند، بجز زبانهای ترکی، ترکمنی و عربی، همه در زمره زبانهای ایرانی و شاخه ای از گروه زبانهای هند و ایرانی هستند که به خانوادۀ بزرگ زبانهای هند و اروپایی تعلق دارند. در میان این زبانها، زبانهای فارسی، کردی، لری و بلوچی عمده ترین آنها در گروه زبانهای ایرانی به شمار می آیند. اقوام ترک و ترکمن و عرب ساکن در ایران نیز هرچند خاستگاه قومی و زبانی متفاوت با اقوام ایرانی دارند، ولیکن در اثر صدها سال همزیستی تاریخی با مردم و اقوام ایرانی بسیاری از عناصر فرهنگی و زبانی و آئیینی ایرانی را اخذ کرده و با فرهنگ خود آمیخته و به خانوادۀ بزرگ فرهنگ ایرانی پیوسته اند. با این همه شگفت انگیز است که گروهی می خواهند با « فرهنگ زُدایی» و «زبان کُشی» قومی فرهنگ و زبان فارسی را در بستر تعلقات ملی توسعه دهند و حفظ کنند. غافل از آن که انسجام و قوام و اعتبار وحدت ملی و هویت فرهنگی ایرانیان در این سرزمین خلاف باورمندان این نگرش، با زنده و زایا نگهداشتن مجموع همین خرده فرهنگ های قومی و دینی و زبانی تحقق می یابد. ناگفته نماند که یکی از امتیازهای مهم تمدن ایرانی نیز همین تنوع قومیتی و تکثرفرهنگی و زبانی است که عناصر ساختاری بدنۀ آن را شکل می دهد.
اقوام ساکن در ایران به سبب تعلقات سرزمینی، تاریخی، فرهنگی و برخی مشترکات دیگر، از دیرباز با حفظ فرهنگ قومی و زبان مادری، خود را ایرانی می‌دانند و با هویت ایرانی در بیرون از اقلیم مادری، خود را می شناسانند و شناخته می شوند. زبان فارسی که زبان رسمی و همگانی کشور است، زبان میانجی این گروههای قومی دربرقرارکردن خط ارتباط فرهنگی و اقتصادی با قومهای دیگر و همۀ ایرانیان است و بخوبی دریافته اند که با بهره گیری از این زبان می توانند اندیشه و خواسته های سیاسی و مادی و معنوی خود را در بستر جغرافیای ایران فرهنگی ابراز دارند. به گواهی تاریخ، بارها نیز این گروه از مردم ایران، تعصب سرزمینی و احساس ایرانیگری خود را به هنگام تهاجمات و تعرّضات بیگانگان به این خاک نشان داده‌ و در کنار فارسی زبانان در حراست از سرزمین و مردم و فرهنگ ایران با همۀ وجود جانفشانی کرده‌اند.
تا چهل سال پیش فرهنگ مردم این جوامع شبان و روستایی ایران میدان کار تحقیقات انسان شناسی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مردم شناسان ایرانی و خارجی بود. از آن زمان تا کنون به دلایل گوناگون، پژوهشهای مردم نگاری در جامعه و فرهنگ این آشنایان ناشناخته کم و بیش به فراموشی سپرده شده است و انسان شناسان از تأثیر تحولات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ایران بر این جوامع در چهار دهۀ اخیر غافل بوده و از باز نمود این تحولات و چگونگی توسعه یافتگی این جوامع اطلاع دقیق و روشنی در دست ندارند.
در این زمان ما نمی دانیم که بر سر این اقوام که بیشترشان ساختار ایلی- عشیره ای داشته و پیوسته در کوچ و حرکت بوده اند و اکنون شمار بسیاری از آنها سازمان سنتی ایلی- عشیره ای را رها کرده و روستانشین یا شهری شده اند، چه آمده است؟!
ما نمی دانیم با پیوستن شماری از گروههای قومی و ایلی- عشایری به شهرها و توسعۀ فرهنگ شهر نشینی در اقالیم این جوامع و ارتباط و آشنایی مردم آنها با نظام فرهنگ شهریگری و نوع معیشت زندگی شهری، اکنون چه مسیری را می پیمایند؟!
همچنین ما از تأثیر فرهنگ رسانه های گفتاری، دیداری و شنیداری عمومی بر فرهنگ این جوامع آگاهی دقیقی نداریم و نمی دانیم که تا چه اندازه فرهنگ تبلیغاتی رسانه ای توانسته بر زندگی عرفی و فرهنگ سنتی مردم این جوامع، به ویژه بر رفتار و اخلاق جوانان ایلی و روستایی اثر بگذارد!
از نقش و تأثیر نظام آموزشی در باسواد کردن عشایر و روستائیان بی خبریم و اطلاع نداریم باسواد شدن مردم، به و یژه جوانان، همچنین مهاجرت جوانان ایلی و روستایی به شهرها و اشتغال آنان به کار و تحصیل چه تغییراتی در وضعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده های آنها و جامعه شان پدید آورده است؟ کار و تحصیل جوانان و دور بودن آنان از محیط عشایری چه تغییری در اخلاق و سلوک عرفی- سنتی و روابط و رفتار آنان با اعضای خانواده و خویشاوندان و اقتصاد خانواده و جامعه ای که از آن برآمده اند، پدیدآورده است؟
اطلاع نداریم که در چهل سال گذشته، نظام حکومت مذهبی ایران چه دگرگونیهایی در مذهب عرفی و ساختار فرهنگی ایلی- عشیره ای جوامع قومی پدید آورده است؟ چه تفاوت هایی میان ساختار فرهنگ مذهبی و نظام اجتماعی و سیاسی امروزی جوامع ایلی- عشایری با آنچه انسان شناسان در چهل سال پیش در آثارشان از آنها ارائه داده اند، روی داده است؟!
پرداختن به تحقیق در فرهنگ اقوام و جامعۀ ایلی- روستایی در برنامۀ تحقیقاتی انسان شناسی امروز مدت زمانی است که فراموش شده و به حاشیه رفته است. برای جبران این غفلت شایسته است همه کسانی که در زمینۀ انسان شناسی و مردم شناسی در دانشگاه ها، یا بیرون از دانشگاه ها و در نهادهای علمی- پژوهشی به کار آموزش و تحقیق اشتغال دارند، بخشی از تلاش های تحقیقی خود را به فرهنگ این گروه از جوامع ایران، به ویژه ایلات و عشایر اختصاص دهند. استادان انسان شناس ما اگر خود فرصت نمی کنند تا به تحقیق مردم نگاری میدانی در ایل و روستا بپردازند، دست کم می توانند دانشجویان ارشد و دکتری دانشگاه ها را به کار قوم نگاری و فرهنگ شناسی ایلات و عشایر بگمارند و موضوع پایان نامه های آنها را به موضوعات ایلی- عشایری اختصاص دهند. تحقیقات میدانی و داده های تازۀ پژوهشگران می تواند از سویی فاصلۀ فرهنگی ما را با این جوامع نزدیک و با دگرگونی های رویداده در تاریخ حیات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی امروزی آنها آشنا کند، و از سوی دیگر باب مطالعات تطبیقی- تاریخی و فرهنگی در جوامع قومی- ایلی در ایران را برای قوم شناسان و علاقه مندان به این نوع تحقیقات بگشاید، و از همه مهم تر همراه با خط پژوهش- محوری، خط کاربردی- محوری را نیز برای بهره گیری از آن در برنامه های توسعۀ اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و آموزشی جامعه های عشایری به کار بندد تا در بهینه سازی زندگی مردم جامعه گامهایی سودمندی بردارد.