انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

معماری دوران پهلوی

مقدمه: انسان شناسی معماری شاخه ای جدید از تحقیقات و پژوهش های معماری هست . انسان شناسی معماری پژوهشی فراتر از رشته­ی تاریخ، جغرافیا و معماریِ صرف، هست و معماری را به سوی مردم شناسی و انسان شناسی گسترش داده است و واکنشی مهم به بحران های معماری دهه ۶۰ است .

انسان شناسی معماری شاید در نگاه اول ، بی معنی به نظر برسد. اما در واقع انسان شناسی به معنی کلیت پدیده ای است که بین فیریک و فرهنگ و انسان ، ارتباطی همتراز برقرار میکند. انسان در فضا زندگی می کند و با فکر و اندیشه خود به فضا نظم می دهد و فضایی را برای خود طراحی می کند . فضا ، مکان و انسان رابطه ای تنگاتنگ باهم دارند و انسان شناسی معماری از منظر فرهنگ به این امر می نگرد.

انسان و فضا همیشه با هم رابطه ای تنگاتنگ داشته اند و فضا با حضور انسان ، تجلی می­یابد . در طول تاریخ مکان ها و فضا ها دستخوش تغییرات قرار گرفتند و سبک زندگی و علایق زیبایی شناختی انسان ، با تغییرات معماری تغییر یافته است و از طرفی شیوه زندگی و علایق و خواسته های زیبایی شناختی انسان در سبک معماری مؤثر می­باشند و این تأثیر و تأثر همیشه در جریان معماری حاکم بوده و هست.

در این نوشتار تلاش می شود تا معماری معاصر ایران که همزمان با دوران پهلوی است، مورد بررسی قرار بگیرد. اگر مبنا را برای معماری معاصر ایران، سال ۱۳۰۰ قرار بدهیم ؛ می توان تقسیم بندی معماری معاصر را بدین صورت انجام داد: دوره اول از سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ و دوره دوم از سال ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۰ و دوره سوم را از سال ۱۳۴۰ تا به امروز. می توان گفت که از سال ۱۳۰۰ به بعد است که سیمای شهر ایران متحول می شود.در دوران پهلوی اول معماری دنباله رو معماری دوران هخامنشی بود و از ویژگی های معماری دوران هخامنشی به کار بردن ستون بسیار در معماری هست و در این دوران نیز با این اقدام، قدرت و عظمت خود را به منصه­ی ظهور می­رساندند.

دوران پهلوی را می توان به دوران پهلوی اول و دروان پهلوی دوم تقسیم بندی کرد. از مهم ترین و بارزترین ویژگی دوران حکومت رضاخان،خصلت نظامی گریِ حکومت وی بود. رضاخان با نگرش نظامی خود، در دوران بیست ساله خود ارتش نوینی را بوجود آورد که حاصل آن مجموعه بناها و ساختمان هایی است که به نام معماری دوران پهلوی اول طبقه بندی می شود. در دوران رضاخان ، نظامیان به صحنه های گوناگون سیاسی و اجتماعی حضور یافتند و اندیشه نظامی گرایانه حتی به عرصه معماری نیز انتقال یافت و پیامد خاص خود را داشت . در دوران رضاخان می توان معماری بناها را به دو دسته تقسیم کرد: بناهای نظامی و بناهای غیرنظامی. بناهای نظامی مانند پادگانها ٬ پاسگاهها ٬ زندانها ٬ ژاندارمری و نیز بناهای متعدد شهربانی در یکایک شهرهای ایران بناهایی بودند که هم به دلیل داشتن ماهیت و عملکرد نظامی و هم به جهت فراوانی قابل ملاحظه توانستند تأثیرات خود را در شهر و بناهای دیگر به جا گذارند؛البته ویژگی های نظامی این دوره در بناهای غیرنظامی نیز تأثیر گذار بودند.

سال های ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ ، دوران حکومت رضاشاه است؛ در این دوران، دولت قدرت مدار ،حاکم است و ساخت و سازهایی زیادی در این دوران صورت می گیرد از جمله: ساخت مدارس ، دانشگاه ، راه آهن و … و این بناها به لحاظ معماری ، تحت تأثیر معماری نئوکلاسیک هستند ؛ یعنی ترکیب معماری کلاسیک آلمانی و معماری فاشیستی آلمانی و حتی برخی از ساخت و ساز ها را معماران آلمانی انجام می دادند.اما در دوران پهلوی دوم که از سال های ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۰ هست، دولت کمتر به عمران و معماری می پردازد و در این دوران با رشد شهرنشینی روبرو می شویم .

«… ایران پس از کودتای ۱۲۹۹، لازم بود مدرنیزه شود ، به همین دلیل ساختمان هایی که در این دوره جدید ساخته شد، لازم بود که خود را با روند مدرنیزاسیون کشور هماهنگ کنند و معماری، مثال نسبتاً مناسبی در این رابطه است . معماران این دوره اصرار داشتند که ساختمان ها و معماری عصر جدید ، عصر تغییر و تحول ، باید مطابق با اصول و مبانی عقلانی و علمی خلق گردد … کارآیی، سودمندی،قابلیت کاربردی، فضادهی، و نیز بهره­گیری از فن آوری ، سبب می شدند که از تکنیک و مصالح جدید استفاده شود تا فرایندهای اقتصادی ماوراء ملی برای سرمایه گذاری در صنایع جدید در داخل کشور را به خود جلب کند … » (بارور ، ۱۳۷۹)

با شروع دوران پهلوی ، تحولات اساسی نیز در معماری ایران رخ داد و همزمان با تغییرات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ، معماری نیز متحول شد و بناهای این دوره ، بازنمود ملی گرایی و گذشته گرایی می­­باشند . « این تأثیر از معماری غرب و جابجایی تصوری و خیال هنرمندان در اواخر مشروطیت و دوران پهلوی اول، ابعاد تازه ای به خود گرفت . با رشد شهرنشینی و احداث بناهای جدید که مورد نیاز دولتمردان تازه بر تخت نشسته است ، نوع تازه ای از گذشته گرایی در معماری ایران باب می شود که برآیندی است از خواست های حکومت در مورد پرداختن به ملی گرایی افراطی با استناد به آثار پیش از اسلام از طرفی، و از طرف دیگر نئوکلاسیسم رایج در اوایل قرن بیستم اروپا . از انجایی که در این دوره از معماری تهران و بعضی شهرهای بزرگ دیگر تنوع بسیاری مشاهده می شود ، بنابراین جنبه های زیادی را می توان از این چندگانگی آموخت و جا دارد با جزئیات بیشتری به آن پرداخته شود . در دوران پهلوی اول،برای اولین بار هنرمندان معمار ایرانی و غربی که بناهای دولتی و آموزشی و صنعتی را می ساختند با نوعی معماری تاریخی مواجه بودند که از چه دوره ای و چگونه و به چه مقدار انتخاب کنند . » (بارور، ۱۳۷۹)

ویژگی های معماری دوران پهلوی

معماری نئوکلاسیک

منظور از این گونه معماری آن است که معماران عمدتاً در بخش هایی از ساختمان به خصوص درنماسازی یا تزیینات از عناصر و جزییات معماری ایران باستان استفاده میکردند، اما درون ساختمان خود را بر اساس نیاز های جدید طراحی می کردند. ازشاخص‌ترین نمونه های این گونه معماری در تهران ، ساختمان کاخ شهربانی را می توان اشاره کرد. سرستون های این ساختمان از روی معماری دوران هخامنشی الگوبرداری شده و پله های آن یادآورمعماری کاخ آپادانا است. در طراحی موزه ایران باستان نیز، کاخ تیسفون و طاق کسری، مربوط به دوران ساسانی، مورد توجه معمار فرانسوی آن، آندره گدار بوده است.

در دوره پهلوی تداومی در معماری ایرانی مشاهده نمی شود و معماری دوره ساسانی و هخامنشیان مورد توجه قرار گرفته است . رشد تفکرات ناسیونالیستی و ایرانیزه کردن تمامی امور توسط رضا شاه و نیز علاقه وی به فرهنگ غرب ، نسل دیگری از بناها نظیر « ساختمان های دادگستری» و « بانک ملی » را در شهر تهران پدید آورد .همچنین در این زمان در معماری بناها ، نشانه هایی از معماری باروک اروپا مشاهده می شود که از جمله مؤلفه های آن تأکید بر مجسمه هایی با ارتفاع بیشتر از سطح دید و ستون ها و سر ستون های با حرکت تند و انحنا دار در پلکان ورودی و خروجی ساختمان است .

معماری نئوکلاسیک ایران در دوران پهلوی اول، از یک طرف به خاطر ارتباط ایران با آلمان نازی که معماری نئوکلاسیک جدید، معماری رسمی و دولتی آنان بود شکل می گیرد و از طرف دیگر به صورت بازگشت به هنر پیش از اسلام و هخامنشی و ساسانی گرایی حاصل می شود . «دوره پهلوی اول با تأسی به تحولات سلطه طلبانه­ی دیکتاتورهای فاشیسم اروپایی، به خصوص دوره آلمان هیتلری توجه به ملی گرایی ، اسطوره پرستی و زرتشت گرایی که از کانال باستان شناسان فرانسوی و آلمانی که در ایران به کاوش در تخت جمشید و دیگر سایت های باستانی مشغول بودند ، تقویت می شد . در دوره پهلوی اول با گرم شدن روابط آلمان با ایران ، و حضور متخصصین آلمانی در ایران که اغلب ساختمان های دولتی زیر نظر آنها به اجرا می رسید ، شاهد شکل گیری معماری نئوکلاسیک باستان گرایی هستیم . آنچه پیشوا در آلمان بدنبال آن بود رضا شاه در ایران می جست و ماحصل آن حضور معماران خارجی بود که از طرف حکومت دعوت شده بودند تا در ساخت و ساز ابنیه دولتی شرکت نمایند . »(بانی مسعود ، ۱۳۸۸: ۱۹۲)

برونگرایی

پدیده برون گرایی در مقابل درون گرایی، اصلی ترین عامل تغییرات شکلی در معماری دوره پهلوی بود. در دوره قبل از پهلوی- دوره قاجار- درونگرایی، ویژگی اصلی معماری بود اما به یکباره چرخشی در معماری حاصل می­گردد و برونگرایی شاخصه اصلی معماری دوران پهلوی می شود .

« … معماری دوره پهلوی اول ، درروند شکل گیری شیوه جدید از معماری که به هیچ ترتیبی با معماری سنتی ایران همبستگی نداشته و قالب و نمود معماری تازه ای را بیان می کند ، نتیجه ای است از یک نوع تحول در ساختار اجتماعی همزمان ، که از حالت درون گرا و بسته در خود ، خود را رها کرده و دید را از حیاط های داخلی به فضاهای خارج و منظرهای شهری و حومه شهری گرایش داده اند … » ( بارور ،۱۳۷۹ ، ص ۶۰.)

در معماری این دوره ، پنجره ها اهمیت بسزایی می یابند و برای اولین بار رونمایی می شوند، بالکن که نمادی از معماری کاخ و قصر شاهان بود و به عبارتی معماری شاهانه محسوب می شد ، در دوره پهلوی در سطح شهر خودنمایی کرد و از حوزه خصوصی به عمومی راه پیدا کرد.در واقع « در این دوره برای نخستین بار پنجره ها یکی پس از دیگری به روی کوچه ها و خیابان ها ی جدید الاحداث گشوده می شدند ، دیوارهای حیاط کوتاه تر می شوند و چون باز شدن پنجره ها به کوچه ها و خیابان ها حرمتی تازه به آنها می بخشد و برای نخستین بار از طریق پنجره ها راهی به درون خانه های خود می یابند از آرایش بیشتری برخوردار می شوند.«( رجبی ، ۱۳۵۵: ۱۱۱)

انسان در فضا زندگی می کند، در فضا می اندیشد و تفکر می کند، بخش اعظمی از آسایش شخص، در مکان شکل میگیرد،تصمیمات خود را در فضا و مکان اخذ میکند ، حرکات و رفتار خود را مطابق با فضا و در محدوه­ی فضا انجام می دهد ، دکوراسیون و چیدمان وسایل اطراف خود را مطابق با محیط زندگی و شغلی خود هماهنگ می­کند و در یک کلام می توان اذعان کرد که کلیه­ی فعالیت های ذهنی و جسمی انسان در چارچوب فضا و مکان رخ می دهد و نیز در شکل گیری هویت افراد مؤثر است ؛ در چنین شرایطی اگر مکان از جهات گوناگونی همچون ابعاد، طرح ،رنگ، نور و غیره تغییر بکند ،مطابق با آن شیوه زندگی فرد هم تغییر میکند .

تا مدت های مدیدی درونگرایی ویژگی اصلی معماری ایران بود و شیوه زندگی افراد را تحت تأثیر خود قرار می داد و همین امر سبب شکل گیری فضای خصوصی و عمومی شده بود و نحوه­ی معاشرت و رفت و آمدها را تحت سیطره­ی خود قرار می­ داد .اما با گذشت زمان و در دوران پهلوی، برونگرایی ، جایگزین درونگرایی شد و به ظاهر ، ساختمان و بنا های معماری تغییر یافتند و تزئینات در قسمت بیرونی افزایش یافتند اما در باطن ، تغییرات گسترده ای در سبک زندگی مردم شکل گرفت و علایق و هویت افراد نیز تغییر یافت.

« در معماری سنتی ایران ، خانه در بافت های شهری پیوسته، متراکم و درونگرا، فضایی خصوصی برای زندگی خانوادگی به حساب می آمد که معمولاً اصل محرمیت در طراحی و احداث آن رعایت می شد تا افراد خانواده از دید اشخاص نا محرم(غیرخودی) محفوظ باشند . بر اساس همین دوگانگی (خودی و غیر خودی)فضای معماری ساخته شده نیز از دو بخش اندرونی (فضای خودی) و بیرونی (فضای غیرخودی) تشکیل شده بود . اندرونی مکان اعضای درجه یک خانواده ، بویژه زنان ، محسوب می گشت ، در حالی که بیرونی محل آمد و شد میهمانان و افراد خارج از خانه بود . با کمی تأمل در تاریخ و ادبیات داستانی کشورمان به خوبی می توان این نوع نگرش را در جدایی فضاهای خصوصی و عمومی در جامعه سنتی و گذشته ایران دید. »(بانی مسعود، ۱۳۸۸: ۲۶۲)

اصل محرمیت و درونگرایی ، در طول تاریخ معماری ایران، همیشه جایگاهی خاص و ویژه داشته است. درونگرایی با سبک زندگی و حتی دینِ اسلام، رابطه نزدیکی دارد. در گذشته معماران، بناهای خود را به گونه ای می­ساختند که مهمان ، زمان تقریباً طولانی ای را طی کند تا وارد خانه شود و رؤیتِ مستقیم، امکان پذیر نباشد و مهمان بر تمامی قسمت های خانه اشراف نداشته باشد و این امر، بر اصل محرمیت تأکید می­کرد. درونگرایی در معماری ، سبب شده بود تا معماران تزیینات داخلی را به تزیینات بیرونی ترجیح بدهند و کمتر به بیرون بنا توجهی می شد و در نهایت سادگی معماری بیرونی، ساخته می شد. برونگرایی از جمله ویژگی های معماری دوران پهلوی است و همین امر، معماری دوران پهلوی را با دوران قبل خود که قاجار بود ، متفاوت می ساخت.

« تحول برون گرایی در معماری ، همچون اندیشه و تفکر برون گرایی در ساحت سیاسی و اجتماعی از در مصالحه و نگرش گام به گام و تطبیقی وارد نشد بلکه با این نظر که هر آنچه هست مایه عقب ماندگی است نفرت انگیز تلقی گردید. حصار ناصری به مثابه نماد درون گرایی در شهر سازی فرو ریخت در حالی که هیچ گونه مانعی برای توسعه شهر و گرایش برون گرایانه نبود . دروازه های شهر تهران که همچون تنها ورودی خانه ها ، یگانه نقاط ارتباطی داخل و خارج شهر بودند ویران گشت چرا که اول به عنوان میراثی از نظام منحط گذشته یعنی قاجار و دیگر به عنوان شباهت مذهبی گونه آنها ، دو نماد آشکار آن بود ، در صورتی که می توانست مظهر تحول و گذر از یک دوره به دوره ای دیگر باشد و پرخه تاریخی را در آینه معماری به قضاوت بگذارد. »( کیانی ، ۱۳۸۳: ۲۳۵)

« در دوره قاجار با امکانات نسبی برای امنیت خانه ها – نه جاده ها و شهرها- می توان این حراست و حفاظت مشهود در طراحی خانه ها و ساختمان های عمومی را بیشتر متوجه حرمت اجتماعی – فرهنگی دانست تا امنیت. در این دور ه ، ایجاد امنیت از طرف حکومتی که بنیان نظامی و انتظامی داشت آن میزان باقی مانده رفتارِ قدیمیِ امنیت، تنها در خانه به کلی از میان رفت و شهر با همه بناها و فضاهایش به خانه ای بزرگ تر و با اعضای بیشتر تبدیل شد که مفهوم جدیدی از حریم را تعریف می کرد. از جانب دیگر حرمت اجتماعی و حفاظت از محارم در قالب جدید نگرش های فرهنگی حکومت به شکل نوین متظاهر شد. در این مسیر همه عوامل دیگر نظیر نگاه مقلدانه به توسعه غرب ، پدیده های نظام نوین جهانی و بازتاب معماری و شهرسازی اروپا در این راستا قرار گرفت تا معماری درونگرای ایران به یکباره – نخست در حوزه حکومتی و سپس در ساحت عمومی – به معماری برونگرا تبدیل گردد. طبیعی بود که پنجره ها پیش از این به دورن حیاط باز می شدند اینک با طرح هایی که ضوابط آن را نظام شهرسازی بلدیه اجرا و نظارت می کرد به شکل پنجره های جدید و بعضاً همراه با بالکن به کوچه و خیابان روی گرداندند. اکنون حریم خانه ها تبدیل به حریم کوچه ها و حریم محله شده بود . »( کیانی ، ۱۳۸۳، ۲۴۲)

نتیجه گیری

مقایسه و تقابل ،گاهی اوقات برای بیان توصیفات در زمینه ها و موضوعات مختلف، راهی مناسب هستند . نگاه به دوران گذشته در زمینه معماری و مقایسه آن با دوران بعدی ، سبب می شود تا سیر تغییر و تحول را در زمینه معماری دنبال کرد ؛ قیاسِ دوران های متوالی، برای پژوهشگر این امکان ر ا فراهم می آورد تا عوامل مؤثر در شکل گیری تغییرات را بررسی نماید و دریابد که آیا این تغییرات در جهت مثبت بوده و یا منفی و چگونه می­توان راهکارهایی ارائه داد تا این روند در جهت مفیدی جریان یابد.

در طول تاریخ و در عرصه های گوناگون ، مسیر زندگی و نیز همه عوامل مؤثر در زندگی، تحت شعاع تغییرات قرار می­گیرند و به طرق گوناگونی تغییر می یابند. دولت ها عوض می شوند و رویه های سیاسی تغییر می کنند ، اقتصاد مسیر متفاوتی را دنبال می کند ، علایق و سلیقه ها نسبت به دوران قبل و بعد خود متفاوت می شوند و به تدریج سبک و شیوه زندگی افراد تغییر می­یابند . دگرگونی و تغیییر مداوم در همه عرصه ها ، به وضوح در طول زمان قابل شهود است و معماری نیز از این امر مستثنی نیست. هر دوره ای معماری خاص خود را دارد و می توان معماری دوران های متفاوت رابا یک سری ویژگی های خاص، از یکدیگر تمییز داد و به بررسی آن پرداخت.به بیان دیگر، همانگونه که هر دوره ای در طول تاریخ به لحاظ اقتصادی ، سیاسی، فرهنگی و … ویژگی های خاص خود را دارا می­باشد ؛ معماری هر دوران نیز خاص همان دوران می­باشد . گرچه ممکن است معماری هر دوره تاریخی مشابهت هایی نیز با دوران قبل و بعد خود داشته باشد اما این امر خاص بودن معماری هر دوره را، نفی نمی­کند.

« … تقلید های سطحی و نا به جا چه در معماری “عشق به فرنگ “که پس از سفر ناصرالدین شاه به اروپا متداول گردید ، چه معماری” شبه اکسپرسیونیستی آلمانی” و شهرسازی ” شبه دهه بیست اروپا ” که در زمان پهلوی اول و پس از اعزام هیئت های دانشجویی به آلمان و بعضی کشورهای اروپایی متداول شد و به معماری مدرن و شهرسازی به اصطلاح” منشورآتنی” و در هم ریختگی افکار و سبک های معماری تحت تأثیر تحولات دهه شصت به بعد اروپا و امریکا در دوران پهلوی دوم رسید ، عملا اروپا و امریکا را به ” دستگاه فرستنده سبک ها ” و ایران را به دستگاه ” گیرنده سبک ها ” تبدیل کرده است . …. هنوز مرجع اصلی معماران ما مجلات معماری و شهرسازی خارجی است که از آنها به طور تقلیدی بهره گیری سطحی شده ودر عمل شاهد ملقمه ای از انواع سبک های التقاطی مدرن و پست مدرن و رومی و .. هستیم . »( اعتصام ، ۱۳۷۴: ۱۱۰-۸۹)

در حال حاضر معماری به گونه ای شگفت آور، علم انسان شناسی را نادیده می گیرد و فقط به عوامل فیزیکی ساختمان توجه می شود ؛ در حالی که این فضا ها و مکان ها با حضور انسان ، معنا می یابند . البته گاهی اوقات به نظر می رسد که در حوزه معمار ی ، علم انسان شناسی نیز مطالعه می شود و معماری به نوبه خود، می­تواند ساخت و ساز فرهنگی باشد.

انسان ها در هر طیفی از سن ، جنس و نژادی که باشند برای شکل دادن به محیط شخصی خود ،ظرفیت و نیز تمایلاتی دارند و از طریق محیط خود – محیط مصنوعی یا محیط طبیعی – با اعضای دیگر جامعه ارتباط برقرار می­کنند. انسان از طرق گوناگونی با دیگر اعضای جامعه خود ارتباط برقرار می کند ؛ لذامکان، فضا و محل سکونت انسان ، نقش مهم و بسزایی در ایجاد رابطه دارد. با تغییر سبک معماری و طرح ساختمان، نوع تعامل و ارتباط افراد نیز تغییر می یابد . درونگرایی در معماری ، تأکید بر اصل محرمیت می­نمود و روابط افراد نیز تحت شعاع این معماری قرار می­گرفت اما در دوران پهلوی، به یکباره بدون توجه به سبک زندگی افراد و تمایلاتشان، برونگرایی، ظهور یافت . شیوه­ی زیست افراد با سرعتی متفاوت ، با معماری زمان خود وفق یافت ؛ سرعتِ هماهنگی در شهر نسبت به روستا و در میان قشر ثروتمند نسبت به فقرا بیشتر بود و سبک زندگی ایرانیان،شیوه­ی جدید و متفاوتی را دنبال نمود و هدف از این تغییرات تقلید از غرب بود و تا حد زیادی فرهنگ نادیده گرفته شد.

منابع

اعتصام، ایرج(۱۳۷۹) بررسی تطبیقی معماری و شهرسازی معاصر ایران با اروپا ، مجموعه مقالات دومین کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران ، نشر سازمان میراث فرهنگی کشور ،ج ۳ ، تهران.

بارور ، سیروس (۱۳۷۹) پیشکسوتان معماری نوین ایران ، معماری و شهرسازی ، شماره های ۶۰ و ۶۱ .

بانی مسعود ، امیر(۱۳۸۸) معماری معاصر ایران (در تکاپوی بین سنت و مدرنیته )، نشر هنری معماری قرن، تهران..

رجبی،پرویز، معماری ایران در عصر پهلوی. مرکز تحقیقات ایران شناسی دانشگاه ملی ایران ، چاپ نقش جهان ، تهران

کیانی ، مصطفی(۱۳۸۳) معماری دوهر پهلوی اول: دگرگونی اندیشه ها، پیدایش و شکل پیری معماری دوره بیست ساله معاصر ایران ۱۳۲۰-۱۲۹۹، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران ، تهران.

maryamhoseinyazdi@yahoo.com