انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

معرفی کتاب نشانه- معناشناسی ادبیات: نظریه و روش تحلیل گفتمان ادبی

نشانه- معناشناسی ادبیات به‌عنوان نظریه و روش تحلیل گفتمان ادبی در صدد است تا پس از شناسایی نظام‌های گفتمانی ادبی با توجه به سازوکار آنها به ارایۀ روش تحلیل هر یک از این نظام‌ها بپردازد. بر این اساس، چهار نظام گفتمانی مهم که عبارتند از نظام گفتمانی کنشی، تنشی، شوِشی و بٌوشی موضوع اصلی مورد مطالعه این کتاب هستند.

نظام گفتمانی کنشی که خود به دو نوع کنشی تجویزی و کنشی مجابی تقسیم می‌گردد نشان می‌دهد چگونه کنش در مرکز عملیات روایی قرار گرفته و با ایجاد تغییر در معنای موجود، فرآیند دگرگونی معنایی را رهبری می‌نماید. نظام روایی کنشی بر اساس برنامه و سازماندهی عمل می‌کند. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های چنین نظامی، ساختارهای تقابلی آن است که هم در روساخت و هم در ژرف ساخت گفتمان تجلی دارد.

نظام گفتمانی تنشی نظامی است که بر اساس تنیدگی بین دو فضای گستره‌ای و فشاره‌ای شکل می‌گیرد. در این حالت میزانی از انرژی از ناحیه‌ای به ناحیه‌ای دیگر منتقل گشته و وضعیت موجود را به وضعیتی هم تنیده تغییر می‌دهد. به همین دلیل کنش اهمیت خود را از دست داده و تنش در مرکز فرآیند گفتمانی قرار می‌گیرد. در وضعیت تنشی، با فرآیندی طیفی مواجه هستیم که در آن نظام ارزشی نیر دستخوش تغییر می‌گردد؛ چرا که ارزشها بیشتر کیفی و محتوایی هستند که در شرایط هم آمیخته و سیال شکل می‌گیرند.

در نظام گفتمانی شوِشی، با پدیدارشناسی حضور مواجه هستیم. بر خلاف نظام کنشی در چنین نظامی، نقصان و یا بحران ارزشی جای خود را به نقصان و یا بحران حضور می‌دهد. چنین نطامی ما را در مقابل شوِشگری قرار میدهد که با تجربۀ زیستۀ حضور درگیر است. در فرآیند شوِشی، کنش جای خود را به رابطۀ حسی – ادراکی می‌دهد که شوِشگر با دنیایی برقرار نموده و تجربۀ زیستۀ خود را به زبان منتقل می‌کند. بنابراین، تغییرات حاصل شده از جنس موسیقی حسی هستند که بر اساس تطابق و هم آهنگی شکل می‌گیرد. به همین دلیل شوِش تنظیم دوبارۀ حضور با توجه به آهنگ و ریتم حضور است.

نظام بُوشی را می‌توان فرآیندی دانست که به‌نوعی از مسیر ساختار و برنامه خارج می‌شود و بر این اساس انحرافی محسوب می‌گردد. گسست و چالش از ویژگی‌های مهم چنین حرکتی هستند. نظام بٌوشی گفتمان فرآیندی است که با سلب و ایجاب گره خورده است. کنش‌گر بُوشی همواره به‌واسطۀ «ممکن‌ها» معنادار می‌شود. ممکن، راهی است که او را به سوی یک انتخاب آزاد سوق می‌دهد. امکان انتخاب برای سوژۀ بُوشی تنها در صورتی میسر می‌گردد که او در محتوای درونی خود نسبت به خود و حضور خود به‌طور کیفی آگاه باشد. بُوش به حضوری قابل تفسیر است که همواره در خود امکان تبدیل به یک پساحال و یک وضعیت استعلایی را دارد.