این کتاب یک معرفی مناسب را برای انسان شناسی محیط زیست توسط ارزیابی رابطه ی بین انسان و طبیعت ارائه می دهد.
همچنین در این کتاب بحث می شود که چرا با وجود اینکه این رشته بسیار مهم است اما جزء رشته های آکادمیک قرار نمی گیرد این در حالی است که این رشته تاثیر زیادی را بر روی سیاره ی ما خواهد گذاشت و راه حل هایی را برای حل مشکلات زیست محیطی و انسان به عنوان یک موجودیت فرهنگی و زیستی ارائه می دهد و این موضوع مطرح می شود که تغییر رفتارهای مصرفی در نوع رفتار انسان با محیط زیست خود موثر خواهد بود. هر ساله گزارش هایی در رابطه با زمین مطرح می شود و درونمایه ی این گزارش ها در بیست سال گذشته تغییر نکرده است آن هم رفتاری است که در ارتباط با زمین صورت می گیرد، اینکه زمین روز به روز در حال تخریب است و به همین دلیل هم است که در چند سال گذشته ایده ی حفاظت از محیط زیست پیش آمده است. بنابراین به مرور زمان رابطه ی انسان با طبیعت تغییر کرده است و عمده ی تغییرات به خصوص پس از انقلاب صنعتی می باشد که موجب تغییر رابطه ی انسان با طبیعت شده است. علاوه بر این آنچه که امیلیو موران در این کتاب بر روی آن تاکید می کند این موضوع است که این تغییرات شاید در ابتدا و در یک نظر در مقیاس کوچک دیده شوند اما قطعا بازتابی جهانی خواهد داشت و هرگز اینگونه نخواهد بود که در یک مقیاس محلی و یا کوچک اتفاقاتی رخ بدهد. او مطرح می کند که همه ی انسان ها به نوعی به صورت برابر در محیط زیست نقش دارند که البته در این میان بعضی سهم بیشتری از دیگری خواهند داشت. مانند سهمی که جوامع صنعتی نسبت به سایر جوامع خواهند داشت و اگر انسان در گذشته خودش باعث شکل گیری تغییراتی در رابطه با محیط زیست و تخریب آن شده است اکنون خود انسان باید این مشکلات را به دست خودش حل کند. چرا که امروزه شواهد بسیار زیادی داریم در رابطه با مشکلات متعدد محیط زیستی که اگر از این اتفاقات پیشگیری نشود به مرور زمان مشکلاتی بیشتر از امروز به وجود می آید. از نظر امیلیو موران افزایش تمامی این مشکلات محیط زیستی با دو فاکتور مهم پیوند خورده است: افزایش جمعیت انسان ها و عادات مصرفی. سوالی که موران مطرح می کند اینگونه خواهد بود که این دو عامل به چه چیزی برمی گردند و در ادامه ی بحثش از فرهنگ و ارزش های حاکم بر یک جامعه صحبت می کند اینکه همه ی این عوامل به فرهنگ جامعه بر می گردد و باید چاره ای در رابطه با ارزش ها کرد که اگر ارزش ها صحیح شود مشکلات محیط زیستی نیز حل خواهد شد. در قسمتی از کتاب ذکر می کند که: بنابراین ما باید فرهنگ و ارزش ها و دیدگاهمان را تغییر دهیم تا مشکلات حل شود نه اینکه بخواهیم جهان یا کره ی زمین را ترک کنیم.این ارزش ها هستند که تعیین می کند رابطه ی انسان با محیطش چگونه باشد. هرآنچه که بر یک جامعه استوار است محیط زیستش را خواهد ساخت. به طور مثال در بعضی از جوامع اتخاذ سیاست هایی مانند جلوگیری از ماشین های شخصی در دیدگاه بعضی از افراد به معنای به خطر انداختن آزادی فردی آنها است و افراد معمولا ترجیح می دهند تا در ماشین خودشان باشند و آهنگ مورد علاقه ی خودشان را گوش کنند تا اینکه بخواهند در یک فضای عمومی و شلوغ حضور داشته باشند و شلوغی را تحمل کنند تا به مقصد مورد نظرشان برسند. بنابراین این عاملیت انسانی است که زمینه های متفاوت اقتصادی، فرهنگی را می سازد و نقش انسان در محیط زیست بسیار مهم می باشد، پس هیچ راه حلی منفردی هم برای حل مشکلات محیط زیستی وجود نخواهد داشت و باید به عاملیت های انسانی به عنوان یک راه حل برای تمام مشکلات در نظر گرفت. در بین همه ی این بحث ها است که یک سوال مطرح می شود و آن هم این است که انسان مداری یا طبیعت گرایی؟ انسان مداری اهمیت بیشتری دارد یا طبیعت گرایی؟ انسان مداری چه تبعاتی را به دنبال خواهد داشت و آیا اینگونه موجب تخریب محیط زیست آن هم به صورت گسترده نمی شود؟ آیا طبیعت در ذات خود ارزشمند است؟ و چرا انسان به خود این اجازه را می دهد که تا جایی که دلش می خواهد در طبیعت دخالت کند؟ در رابطه با استفاده از طبیعت برای اهداف انسانی موران آنچه را که مطرح می کند یک زنگ خطر است تا انسان ها در نظر بگیرند که کجا، چه زمانی و چگونه از منابع محیط زیستی استفاده می کنند. شاید استفاده ی حساب شده و فعالیت منظم کمتر موجب ضرر و زیان به محیط زیست شود.علاوه بر این او در این کتاب از دو تحلیل در رابطه با طبیعت صحبت می کند: تحلیل های مادی و غیرمادی. تفکر ماده گرایی این عقیده را خواهد داشت که انسان ها به هر شیوه که عمل می کنند این رفتارها بیشتر به شرایط مادی بر می گردد بنابراین نوع رابطه ی انسان با محیط زیست برگرفته از یک شرایط مادی معین بوده است، این در حالی است که تحلیل های غیرمادی گرایانه این گرایش را دارند تا این موضوع را مطرح سازند که عملکرد انسان ها بیشتر به حافظه ها، نماد ها، نشانه هاو روابط اجتماعی بر می گردد و افرادی که در یک جامعه زندگی می کنند دارای همه ی این عوامل مشترک می باشند، مانند حافظه های جمعی، نمادها و نشانه هایی که در ذهن تمامی افراد جامعه به یک صورت می باشد.
نوشتههای مرتبط
Moran, Emilio, F. People and Nature , Blackwell, 2006