انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

معرفی کتاب «شهر»

کتاب شهر

 

کتاب “شهر” چنانچه از عنوان آن پیداست به موضوعات مرتبط با شهر همچون نظریات و نظریه پردازان شهری، مدرنیسم و پسامدرنیسم در شهر، اسطوره ها و تصورات شهری، شهر روزمره، طبیعت شهری، شهر خلاق و … میپردازد. این کتاب مقدمه ای قابل فهم و در عین حال انتقادی بر یکی از اندیشه های اصلی در جغرافیای انسانی است. فیل هوبارد در این کتاب مفهوم شهر را در متن سنتهای کنونی اندیشه اجتماعی قرار می دهد و با بحث انتقادی درباره نقش نظریه ها و اندیشمندان بزرگ، مبنایی برای درک کاربردها و معانی متنوع آن به دست می دهد. این کتاب در اصل به دنبال آنست تا مفهوم «شهر» را در سنتهای تفکر جغرافیایی و اجتماعی قرار دهد و مبنایی برای درک کاربردها و معانی متفاوت آن فراهم آورد. گرچه این امر بسیار دشوار است چراکه شهر چیزهای بسیاری است؛ مکانی فضایی، واحدی سیاسی، واحدی اداری، مکان کار و تفریح، مجموعه ای از رویاها و کابوسها، آمیزه ای از روابط اجتماعی، مجموعه متراکمی از فعالیتهای اقتصادی، و مواردی از این دست. با توجه به تعدد معانی، جدا کردن برخی از ویژگی های شهر که شاید آن را از همتای ظاهری اش یعنی روستا جدا کند، بسیار دشوار است.

کتاب شهر از دیدگاه جغرافیایی نوشته شده و به صورت موضوعی سازمان یافته است. هدف کتاب ارائه تاریخ جغرافیای شهری یا نظریه شهری نیست و بر این اساس با بررسی رویکردهای متفاوت به درک شهر به پیش می رود و بر ایده هایی که برای درک معنای شهر بسیار سودمند هستند تأکید چشمگیری دارد. هر یک از فصلهای کتاب حاضر با سبک قابل فهم و جذابی نوشته شده و مروری موضوعی بر برخی رویکردها مهم به شهر را ارائه می دهد که از حوزه های تخیلی گرفته تا مکانهای زیست شده، شبکه های ارتباطات و فضاهای جریان را در بر میگیرد. این کتاب با قرار دادن این سنتها در متن میراث غنی مطالعات شهری و جامعه شناسی شهری می گوید که هیچ یک از این رویکردها به تنهایی به درک ویژگی های خاص شهر کمک نمی کنند، ولی هر یک برای درک جنبه های مهم شهر اهمیت بسزایی دارند. بنابراین کتاب حاضر به دفاع از جغرافیای نوین شهری می پردازد و می گوید که تنها با ترکیب این شیوه های متفاوت بررسی شهر است که میتوانیم اهمیت ارتباطی زندگی شهری را درک کنیم (صفحات ۱۵-۱۶ و ۲۹-۳۰).

فصل نخستین کتاب با ترسیم برخی سنتهای اصلی در نظریه شهری و شناسایی بسیاری از اندیشه های اصلی آغاز می شود که برای توضیح نقش شهرها در دوران مدرن و پسامدرن ظاهر شده اند. این فصل به ارائه جزئیات در مورد نظریه هایی می پردازد که بر جنبه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی زندگی شهری تأکید می کنند، به علاوه محدودیتهای ظاهری چنین نظریه هایی در تولید نظریه شهری راستین نیز مورد شناسایی قرار می گیرد. در این فصل گردشی بی وقفه در دو قرن تفکر درباره شهر صورت گرفته و برخی از مهمترین و محبوب ترین نظریه های شهری بررسی می شود. این نظریه ها به گونه ای سامان یافته است که به پرسشهای خاصی درباره شهرها، از جمله اینکه شهرها چه می کنند، چگونه کار می کنند و چرا وجود دارند پاسخ دهد. تمامی نظریه های در پی این هستند تا با بهره گیری از رشته های مختلف همچون زیست شناسی، ریاضی، اقتصاد، علوم سیاسی و …، در مورد رابطه میان شهر و جامعه چیزی بگویند ولی با این وجود به سختی می توان از پیشرفت در نظریه های شهری سخن گفت. در این زمینه بحث این فصل در مورد اعیانی سازی مثال خوبی است.

در دیدگاه مارکسیستی اعیانی سازی نمایانگر بازگشت سرمایه به شهر است و فاصله میان قیمت واقعی زمین و قیمت بالقوه زمین در چنین مناطقی انگیزه سرمایه گذاری در مناطق مرکزی شهر را فراهم آورده است. در مقابل برخی دیگر از مفسران شهری افزایش تقاضای گروههای اجتماعی مختلف همچون زنان مجرد شاغل، زنان سرپرست خانوار، افرادی با رفتارهای جنسی نامتعارف و طبقه متوسط پیشاحرفه ای و خلاق، برای زندگی در مناطق مرکزی شهر را محرک اصلی اعیانی سازی می دانند. از سویی دیگر زندگی در مناطق مرکزی شهر می تواند برای گروههایی از جامعه جذاب باشد که محل کسب و کار و فعالیتشان در مرکز شهر است. این افراد ساعات کار طولانی مدت دارند و می خواهند در نزدیکی محل کار و تسهیلات فرهنگی و سرگرمی مرکز شهر زندگی کنند. بدین ترتیب علاقه ساکنان محله های اعیانی نشین به سکونت در مرکز شهر دلایل متعددی دارد و اگرچه ساختارهای اقتصادی نقش مهمی ایفا می کنند ولی مسائل مختلف دیگر همچون سبک زندگی و هویت نیز حائز اهمیت هستند. این نتیجه گیری محدودیتهای دیدگاههای مارکسیستی را نشان می دهد که معمولا فرایندهای اجتماعی و فرهنگی را فقط پیامدهای جانبی سرمایه داری می دانستند ( ص ۹۱-۹۳).
در فصل دوم کتاب با عنوان “شهر بازنمایی شده”، شهر به عنوان یک گفتمان و زبان مورد بررسی قرار گرفته است و بر آثاری تأکید شده که به شهر همچون متن می نگرند. با وجود تلاشهای پراکنده ای که برای بررسی تأثیرات تصاویر شهر بر رفتار فضایی انجام گرفته است، جغرافی دانان به طور سنتی از بررسی بازنمایی های شهری شانه خالی کرده و ترجیح داده اند به تشریح و توضیح شکل گیری چشم اندازهای واقعی شهری بپردازند. در این فصل نویسنده چرخش فرهنگی یا بازنمودی که طی اواخر دهه ۸۰ و دهه ۹۰ در جغرافیای انسانی رخ داد را تشریح می کند و چگونگی تأثیر آن بر نگرش جغرافیدانان به مسئله شهر، ترسیم تصویر آن و به طور کلی درک و تفسیر معنای آن را مورد تدقیق قرار می دهد. این چرخش بازنمایانه تأثیرات مهمی داشته و مسائل فرهنگ، قدرت و بازنمایی را وارد حوزه جغرافیای شهری کرده است. استعاره های خواندن و نوشتن شهر، مسیرهای جدیدی را برای تفکر درباره متنهای شهری گشوده است. نقشه های شهری باز می شوند تا تخیلات جغرافیایی خاص شهر را به تصویر بکشند.

چرخش فرهنگی در علوم اجتماعی الهام بخش گرایشهای دیگری نسبت به فرهنگ شهری نیز بوده است. یکی از آنها گرایشی است که پرسشهای متن و متنی بودن را دور می زند و بر بافتارهایی تمرکز می کند که با اقدامات اجتماعی هر روزه ایجاد شده اند. در قلب این دیدگاه، این مفهوم قرار دارد که اکثر اقدامات اجتماعی در شهر بی واسطه هستند. این بدان معنا است که این اقدامات ظاهرا بر دانشها یا تصاویر بازنمایانه مکان متکی نیستند. هر چه باشد، زندگی روزمره در شهرها، چنانچه در فصل سوم بدان پرداخته شده، چیزی است که نمی توان کاملا برایش مهیا بود. زندگی شهری هر قدر هم که به دقت برنامه ریزی شده باشد، معمولا ما را غافلگیر می کند و همواره مجبوریم در مواجهه با رخدادهای غیر منتظره، به همان ترتیبی که در برابر چشمان ما گشوده می شوند واکنش نشان داده و خود را با آنها تطبیق دهیم. بنابراین فصل سوم رگه ای غنی از مطالب و آثار موجود را آشکار کرده است که مهارتهای علمی و جسمی را بررسی می کند که تقریبا به صورت ناخودآگاه در تار و پود زندگی شهروندان شهرها تنیده شده اند.
اگرچه شاید برخی نقدهای چرخش بازنمایانه نابجا باشند، تردیدی نیست که نظریه های غیر بازنمودی، علاقه به فناوریها و جنبه های مادی چندگانه شهر را دوباره زنده کرده اند. در فصل چهارم کتاب برخی از این جنبه های مادی مورد بررسی قرار می گیرد و میبینیم که چگونه نظریه پردازان شهری سعی کرده اند معنای علم و فناوری را به عنوان عناصری که چشم انداز شهری را میسازند درک کنند. در این فصل نویسنده توضیح می دهد که چگونه جغرافی دانان از شرح هایی که برای فناوری نقش تعیین کننده ای در زندگی شهری قائل هستند، به سوی شرح هایی حرکت کردند که فناوری را چیزی می دانند که در تار و پور فرایند پیچیده تر ساختن شهر تنیده شده است. آثاری که در این فصل مورد بررسی قرار می گیرد برخی از جهتهای مهم تحولات جغرافیای پساانسانی ( دست کم جغرافیاهایی که در آن، عاملیت غیر انسانی مورد توجه جدی قرار گرفته است) را ترسیم می کند.
پرسشهای مقیاس همواره در مطالعه جغرافیای انسانی نقشی بنیادین داشته اند و بسیاری از مفاهیم اصلی در این رشته برای تقسیم جهان به واحدهای قابل مدیریت برای اهداف تحلیلی وضع شده اند. بر این مبنا جغرافی دانان به طیف متنوعی از واحدهای سرزمینی از جمله محله، شهر، محل، منطقه، کشور ملی و مواردی از این دست متوسل شده اند که به عنوان راهنمایی برای پژوهش عمل می کنند. در فصل پنجم میبینیم که جغرافی دانان چگونه سعی کردند در عصری که مفاهیم ریشه‌دار مقیاس اهمیت خود را از دست میدهند، مفهوم شهر را درک کنند. چنین تلاشهایی برای مفهوم‌پردازی مجدد حالت فضایی شهر، از درک این مسئله نیرو می گیرد که جریانهای جهانی به گونه ای تصاعدی عمیق‌تر و متراکم‌تر می شوند. در سراسر فصل حاضر می بینیم که با وجود جهانی سازیهای گسترده، مفهوم پردازیهایی که شهرها را مکان میدانند هنوز هم سرسختانه جایگاه مسلط خود را حفظ کرده اند.
در فصل ششم با بررسی یک مسئله مشخص یعنی ارتباط میان شهرها و خلاقیت، میبینیم که چگونه می توان با بهره‌گیری از این ایده ها دانش و درک جدیدی از شهر ایجاد کرد. اگرچه این فصل بیشتر بر خلاقیتی که در شهرهای جهانی وجود دارد متمرکز است ولی این موضوع نیز اهمیت دارد که خلاقیت فقط منحصر به شهرهای بزرگ نیست. از سوی دیگر اگرچه به طور کلی خلاقیت مختص شهرها نیست، این فصل می گوید که جنبه های مادی متراکم، ترکیبی و گسترش یافته شهر، بستر مناسبی را برای رشد خلاقیت فراهم می کند. فصل حاضر با طرح این استدلال بر این نکته تأکید میکند که نظریه های سنتی شهر که در تفکر مدرن و پسامدرن ریشه دارند، توجه چندانی به جنبه های مادی شهر نمی کنند و بنابراین، بخش بزرگی از ویژگی های مهم و متمایز شهر را نادیده می گیرند. بدین ترتیب فصل ششم کتاب حاضر را با این پیشنهاد به پایان می برد که نظریه شهری تنها با بازنگری در بحثهای مرتبط با جنبه های مادی متمایز و افراطی شهرها به پیش می رود.
اگرچه کتاب حاضر با پذیرش امکان‌ناپذیری ایجاد نظریه فراگیر شهر به پایان می‌رسد، ولی در انتها دوباره بر جدی گرفتن شهرها در جغرافیای انسانی تأکید می کند و بنابراین علاوه بر اینکه نوری بر رشته های مختلف نظریه شهری می تاباند، امیدوار است که بتواند برای یافتن راههای جدید تفکر درباره شهرها و فضاهای بسیار جذاب آنها الهام بخش جغرافی دانان باشد (ص ۳۱-۳۲).

فهرست مطالب کتاب:
اندیشه های اصلی در جغرافیا
مقدمه
فصل یکم: نظریه شهری، مدرن و پسامدرن
مدرنیته و شهرسازی
آسیب شناسی شهر و کلانشهر غیر انسانی
رقابت برای فضا، بوم شناسی و آمایش زمین های شهر
مارکسیسم؛ مداخله ای رادیکال
پساساختارگرایی، پسامدرنیسم و نظریه های دیگر شهر
نتیجه
مطالعات بیشتر

فصل دوم: شهر بازنمایی شده
اسطوره های و تصورات شهری
تفسیر شهر
نوشتن شهر
بازنویسی شهر
نتیجه
مطالعات بیشتر

فصل سوم: شهر روزمره
نگاه از بالا و پایین به شهر
رخدادهای آینده، فضاهای تجسم یافته و زندگی های روزمره
فراتر از بازنمایی؟ جنبه های مادی شهر
نتیجه
مطالعات بیشتر

فصل چهارم: شهر دورگه
نظریه پردازی درباره زیرساخت های شهریی
جان بخشیدن به فناوری شهری
طبیعت و شهرهای پساانسانی
نتیجه
مطالعات بیشتر

فصل پنجم: شهر نامعیت
حرکت مستمر؛ شهرهای فرامتحرک
شهرهای جهان
بازاریابی شهر به عنوان محصولی جهانی
به سوی بالا و جلو؟ تجدید مقیاس شهر
نتیجه
مطالعات بیشتر

فصل ششم: شهر خلاق
جمعیت داخلی؛ طبقات و شهر خلاق
خلاقیت در کجا پیدا می شود؛ توضیح خلاقیت روزمره
مسیر پرواز به سوی یکدیگر؛ جای گرفتن در مدارهای خلاقیت
نتیجه
مطالعات بیشتر
کلام آخر
کتابنامه

مشخصات کتاب:
هوبارد، فیل (۱۳۹۶). شهر، ترجمه افشین خاکباز، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۳۸۸ صفحه