“دین ، رویکردی انسان شناسانه” (( Religion : anthropological View (1966)) از جمله آثار غنی و موثر مطالعات اجتماعی در حوزه دین محسوب می شود. آنتونی والاس نویسنده کتاب در دیباچه متذکر می شود که کودکی خود را در فضای اجتماعی مذهبی گذرانده است و از این حیث مطالعه انسان شناسانه دین برای او اهمیت یافته است. برای وی این مسئله حائز توجه است که در عصر پیشرفت تکنولوژی چطور ممکن است باور به جادو و توسل به آن کماکان امری رایج باشد. اما از سوی دیگر والاس جوان توفیق آشنایی با کار علمی را در کنار پدر داشته است. پدر وی به مطالعات فولکلور علاقه مند بود و آنتونی والاس جوان در نقش پژوهشگر میدانی و مصاحبه کننده به وی یاری می رسانده است.
یکی از مواردی که برای هر انسان شناس علاقه مند به مطالعه دین می تواند الهام بخش باشد ، رویکرد محتاط توام با احترام والاس در مطالعه ادیان است.وی متذکر می شود که در روند مطالعه و مصاحبه هایی که انجام می دادم ، جایگاه علم را نسبت به دین در نزد من استوار تر می ساخت و موجب آن گردیده بود که علم را دارای اعتبار بیشتری بدانم. با این حال هیچ گاه احترامی که برای افراد مذهبی قائل بودم را از دست ندادم و مطالعه باور ها و رفتار های مذهبی همواره موجب شگفتی و تحسین من می گردید. همین رویکرد مثبت والاس در پرسشگری علمی در رابطه با دین موجب بسط و تدوین کتاب ارزشمندی گردیده است است که رویکردهای امیک و اتیک را در پیشبرد اهداف پژوهشی به خوبی نمایش می دهد.
نوشتههای مرتبط
والاس معتقد است برای درک جامع پدیدار دین باید به دو شاخه مهم اما دور از هم پرداخت و هردو را در یک منظومه تحلیل کرد. هم عقاید ابتدایی و هم باورهای برآمده از بستر تمدن هردو به یک اندازه در کشف ماهیت پدیدار دین اهمیت دارند و نمی توان یکی را فراغ از دیگری ، تحلیل و بررسی کرد.
نکته دیگر که در قاموس انسان شناسی دین والاس موضوعیت دارد ، طبیعی بودن پدیدار دین است. وی معتقد است هرچند دین به ماورای طبیعت می پردازد و مدعایی فرای طبیعت دارد لیکن خود یک پدیدار طبیعی است که در ارتباط با سایر پدیدار های دینی تبلور یافته است (و به همین جهت قابلیت مطالعه توسط علم را دارد). اما آنچه که به زعم نگارنده این سطور ، کتاب “دین رویکردی انسان شناسانه” را متمایز می سازد نقدی است که والاس به سابقه مطالعات ادیان در علوم اجتماعی وارد می داند و با توجه به آن کمبود ، سعی دارد کتاب خود را غنی تر سازد. وی معتقد است عمده نظرگاه های موجود در انسان شناسی و جامعه شناسی دین ، علاقه مندند تا دین را چارچوب بندی شده در قلمرو اجتماع بررسی کنند و از این جهت، از فهم ماهیت دین عاجزند. راه حل والاس در این مورد تلفیق و تکمیل دو رویکرد روانشناختی و فرهنگی به دین است. تلاش او هم بر این بوده است تا این تلفیق نظری را در پنج فصل شرح دهد.
فصل نخست نظریات کلاسیک انسان شناسی در رابطه با دین را مرور می کند، فصل دوم به طبقه بندی فرهنگی و نهادی دین اختصاص دارد، فصل سوم به مناسک دینی و نقشی که در دستیابی به اهداف دینی ایفا می کنند می پردازد، فصل چهارم به کارکردها و اطلاعات معاصر در مورد دین تعلق دارد( هم به عنوان علت در رخداد وقابع اجتماعی و هم به عنوان معلول) و فصل پنجم نیز به ارائه نظریه فرایند مناسکی تعلق دارد.احتمالا اندیشه وی در رابطه با آتیه دین را در فصل پنجم کتاب بتوان یافت.
فصل نخست : برخی از نظریات عمومی درمورد دین
فصل دوم : کالبد شناسی دین : اگوهای بنیادی ، چهار نوع اصلی و سی سنت منطقه ای
فصل سوم : اهداف دین : مناسک ، اسطوره و تحول حالت ها
فصل چهارم : کارکرد دین : روابط میان علت ، نیت و معلول
فصل پنجم : فرایند های دین : ریشه ها ، فرایند مناسک ، تاریخ و تکامل
تولد و تحرک ادیان توقف ناپذیر است. در هر جایی از جهان ندای گردهم آمدن پیروان دینی جدید به گوش می رسد ، و همه آنها با مقداری تغییر از به هم پیوستن بخش هایی از ادیان گذشته ساخته شده اند. از میان این همه دین جدید تعداد کمی شانس پرورش و گسترده شدن بدست می آورند و در فرایندی بلند مدت به ادیان قدیمی و با سابقه تبدیل می شوند و این درحالی است که همه در نقطه آغاز دینی نو متبلور شده و انشقاق یافته از ادیان دیگر بوده اند. اما انسان ها چند دین را تولید کرده اند ؟ در یک معنا یک دین و در رویکردی کثرت گرا شاید بیش از صدها هزار. از شواهد باستان شناسی بدست آمده انسان های نئاندرتال زمانی نزدیک به صد هزار سال قبل به فرهنگی دینی دست یافته بودند. ایشان با خاک سپاری مردگان و تدفین ایشان گونه ای از مرگ آگاهی را به نمایش گذارده اند . هرچه پیش آمده ایم ، در هر نقطه از جهان که اجتماعات بشری گرد هم آمده اند بعد از مدتی دین و آثار فرهنگی آن هویدا شده است.
در مطالعه انسان شناسانه دین همواره این نظر گاه مورد تاکید بوده است که دین را به عنوان موردی فرهنگی و برآمده از رفتار انسان مورد مطالعه قرار دهیم. طبعا در این رویکرد نگاه های متقیانه به همان اندازه دور از انسان شناسی خواهند بود که بت شکنی های افراد ضد مذهب. تایلور در فرهنگ ابتدایی دین را نیروی محرکه فرهنگ در نظر می گیرد هرچه پیش آمده ایم نقش مواردی چون خویشاوندی ، کارکرد، اقتصاد و… در انسان شناسی پر رنگ تر شده است با اینحال چیزی از اهمیت و جذابیت دین در مطالعات انسان شناسی کاسته نشده است.
در مجموع کتاب دین ، رویکردی انسان شناسانه برای علاقه مندان به پژوهش در حوزه دین بسیار مفید و کارآمد خواهد بود. ارجاعات فراوان به این کتاب خود بیانگر موفقیت آنتونی والاس در نگارش این کتاب است.