کتاب «جامعهشناسی تفسیری مخاطرات محیطی»، تألیف حمید رزاقی از سوی انتشارات مشق منشر شد.
طی چند دهه اخیر به ویژه از آغاز قرن جدید میلادی به این سو جوامع انسانی با رشد شتابان و فزایندۀ وقوعِ حوادث و پدیدههای غافلگیرکنندۀ محیطی مواجه شدهاند. مخاطرات محیطیِ ناشناخته و ناخواستهای که به شکل فاجعههای روزافزون، به طور برگشتناپذیر آشکار و هویدا گشتهاند و مواجهه با آنها به ویژگی اصلی مسائل بشری بدل گردیدهاند و روند زندگی آدمی را به چالش کشاندهاند و به جریان مسلط بر مَنِش و کُنِش انسان در زمین درآمدهاند.
نوشتههای مرتبط
امروز ما انسانها از یک طرف با مخاطراتی روبرو هستیم که از وضعیت بالقوه به وضعیت بالفعل رسیدهاند و آسیب و تلفات میرسانند، مانند تغییرات اقلیمی، آتشسوزی جنگلها، بارانهای سیلزا و ویرانگر و از طرف دیگر با مخاطراتی مواجهایم که متعلق به آیندهاند و هنوز متحقق نشدهاند. به طوری که یا از آن آگاه هستیم (مانند احتمال نابودی هرچه بیشتر گونههای جانوری و گیاهی در اثر استمرار گرمایش زمین و افزایش برگشتناپدیر حرارت اتمسفر به میزان ۵/۱ درجه سانتیگراد تا سالهای ۲۰۴۹ الی ۲۰۵۰ میلادی)، و یا نسبت به آنها اغلب چندان آگاهی نداریم، مانند جهشهای ژنتیک در باکتریها و ویروسها و احتمال بیماریهای مسری و پاندمیک که از وقوع و چگونگی آن بیخبریم. در عین حال بیشتر مخاطرات امروزین ریشه در شرایط جامعهساز و فعالیتهای مخرب آدمی در طبیعت دارد و عواقب وخیمی را در جوامع صنعتی و در جوامع کمتر صنعتی به صورت درهم تنیدهای ایجاد کرده است.
از این رو مفهوم و پدیده مخاطره (ریسک) ابعادی وسیعتر و تازهتری پیدا کرده است. به وجهی که فهم و درک آن خاص جوامع معین نیست و پیامدها و آثار آن نیز به جامعه و فضای مشخصی، محدود نمیشود و همه جهان را در بر گرفته است. در نتیجه بازشناسی و تحلیل کم و کیف مخاطراتی که خود را در ساحتهای مختلف و چندگانه محیطی، اجتماعی، اقتصادی و فنی نشان میدهند و نیز مدیریت و کاهش هزینههای مترتب بر آنها عرصهای مهم و هرچه ضروری در حوزه مطالعات مخاطرات و ریسک است.
مخاطره (ریسک) پدیدهای است که به احتمال خطر و قدرت آسیبرسانی آن در آینده سر و کار دارد و متعلق به خطرات پیش روست. مطالعه مخاطرات علاوه بر ارزیابی فنی و محاسباتی بر الگوهای اجتماعی و فرهنگی راه میبرد. لذا بر وجه ادراکی و کُنشیِ انسانها در مواجهه با آن تسری مییابد.
این کتاب ماحصل پژوهش رساله دکترای نویسنده با عنوان «یک مطالعه کیفی در باب برداشت مطلعین از ادراک شهرنشینان از مخاطرات محیطی شهر تهران» است که در پارادایم تفسیری و با روششناسی کیفی، از نگاه مطلعین به ارزیابی ذهنی و کُنشیِ شهرنشینان از مخاطرات محیطی پرداخته است.
در فصل اول طرح موضوع، ضرورت و اهمیت و اهداف و پرسشهای مربوطه در حوزه ادراک و فهم اجتماعی از مخاطرات محیطی تشریح گردیده است.
در فصل دوم به مفاهیم تجربی و نظری از منظر جامعهشناسی خطر و دانش اجتماعیِ مخاطرات محیطی به مثابه حساسیتهای بینشی و مفهومی حوزه مخاطره پرداخته و دست به یک گونهشناسی از نطریههای اجتماعی ریسک از جمله «روانشناسی ادراک ریسک»، «واقعگرایی زیستمحیطی»، «نظریۀ فرهنگی مخاطره»، «برساختگرایی اجتماعی ریسک»، «نظریه جامعه ریسک» و «جامعه مخاطرات تولید شده» به لحاظ پارادایم، روش، ابزارهای مفهومی، تعریف ریسک و راهکارهای مقابله با مخاطرات زده است.
در فصل سوم با عنایت به ماهیت موضوع و ویژگیهای ادراکیِ مطالعه، دلایل و چگونگی اتخاذ موضع هستیشناسانه و معرفتشناسانۀ برساختی- بازاندیشانه و روش مصاحبه ناظر بر ادراک مخاطرات محیطی و برگزیدن روششناسی نظریه داده بنیاد (گراندد تئوری) بیان شده است.
در فصل چهارم مفاهیم و مدل پارادایمیِ ادراک و کُنش شهرنشینان در حوزه مخاطرات محیطی، برساخت شده و در آن پدیدههای تأخر ادراکی و تأخر کُنشیِ ریسکهای محیطی و شرایط زمینهای، علّی و مداخلهای ناظر بر آنها تحلیل، روایت و تقریر شده است. این که از دید سوژهها، شهرنشینان تهرانی از ادراک و کنش فعال در مواجهه با خطرات محیطی برخوردار نیستند. به طوری که از یک سو در اذهان آنان، ادراک از ریسکهای محیطی مانند زلزله، و آلودگی های آب و هوا و فرونشست زمین چندان متعین نشده است. بدین معنی که در بعد ادراکی دچار ابهام، انکار، غفلت، احساس درماندگی، کوچک شمردن، نادیده انگاشتن و عادت کردن و عادی پنداشتن مخاطرات هستند و در بعد کُنشی گرفتار راهبردهای انفعالی و غیر مولد و مسئولیتگریزی عملی هستند و از تاکتیک های فعال بی بهره و یا کم بهرهاند.
فصل پنجم، وضعیت و مختصات فرهنگ و گفتمان اجتماعی در باب مخاطرات محیطی در بینالاذهان جامعه شهری شده ایران به استنباط و استنتاج نظری و تفسیر گذاشته است. این که در جامعه شهری ایران میتوان از یک سو توسعه نیافتگی عقلانیت علمی و فنی را در مقابل ریسکهای محیطیِ عصر حاضر استنباط کرد و از سوی دیگر فقر عقلانیت و کنش اجتماعی را در مواجهه با آنها بسا وسیعتر و عمیقتر دریافت. به گونهای که گفتمان آیندهنگری، بازنگری آینده و بازاندیشی کنش ارادی و فعال در مقابل خطرات پیش رو در ذهن و عمل ایرانی حضور و بازتاب چندانی ندارد. از این رو جامعه ایرانی در فاصله شناختی و ادراکی از ریسکهای محیطی و انفعال رفتاری در مواجهه با آنها قرار دارد و بنابر این در مقایسه با جوامع مدرن به لحاظ فکری، فرهنگی و اجتماعی به مراتب کم توسعه است و در گفتمان نرم افزاری توسعه قرار ندارد. به وجهی که از گفتمان پیشرفت اجتماعی و گفتمان کیفیت زندگی محیط زیست محور محروم و یا کم بنیه است. به عبارت دیگر گریز از خرد اجتماعی و امتناع از توسعه زیستبومگرا مهمترین مسئله جامعه شهری شدۀ ایران به شمار میرود.