انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

معرفی کتاب امپراطوری نشانه ها

متن پیش رو حاصل بررسی نگارنده از کتاب امپراطوری نشانه ها (L’Empire des Signes) نوشته رولان بارت (Roland Barthes)، ترجمه ناصر فکوهی از نشر نی است.

سکانس اول: مقدمه

رولان بارت (۱۹۱۵-۱۹۸۰م) نظریه پرداز ادبی، فیلسوف، زبانشناس، منتقد و نشانه شناس برجسته فرانسوی است. نظریه های معروف او با نام¬های تحلیل ساختار روایی، مرگ مولف، تاثیر واقعیت و … تاثیرات زیادی بر پیشبرد حوزه های نشانه شناسی، انسان شناسی، ساختارگرایی و پسا ساختارگرایی داشته است. یکی از تفاوت های مهم بارت، پرداخت از زوایای خارج از روش های معمول به موضوعات است. موضوعات میان رشته ای که با رویکرد میان رشته ای قابل بحث و مطالعه هستند. تراکم موضوعات و عدم علاقه بارت به روش های پیشین بیان سوژه،کاملاً با افکار چندرشته ای او قابل انطباق است. او در کتاب امپراطوری نشانه ها نوع متفاوتی از مشاهده و روایت را ارائه می دهد که با نگاهی جزنگر، سعی در فهم کلیتی دارد که نباید آن را فراموش کرد. درواقع علت اصلی کژفهمی ها و حتی عدم فهم درست غرب نسبت به فرهنگ ژاپن را همان نگاه تحلیل گر جزئی می داند، بدون آن که کوششی در کشف زبان و خواستگاه اصلی سوژه کرده باشند. در مقدمه مترجم آورده شده است: “هدف او بیشتر از آن که به متن بودن این جامعه بیندیشد، خود بر آن است (که از آن) متنی بسازد و در این راه شاید هدفی جز «لذت» نداشته باشد”. بارت در مقدمه این کتاب حتی اشاره دارد که او از ژاپن نمی نویسد بلکه “ژاپن او را در موقعیت نوشتن قرار می دهد”. ژاپن امکانی برای بیانی متفاوت به بارت داده است، نگاهی به ویژگی های نمادین، تلاشی برای آگاهی درست غرب از شرق و روشی برای بیان خود این تفاوت؛ “در این کتاب، نه متن در پی «تفسیر» تصویرهاست، نه تصویرها در جست وجوی «آراستن» متن.”
سکانس دوم: بارت در این کتاب از چه می گوید؟ و چگونه می گوید؟

بارت به گفته خود از ژاپنی صحبت می کند که ما نمی شناسیم، ژاپنی که خود خلق کرده است. او از تمام موضوعات مانند آشپزی، نوشتار، راه آهن، شهر و … را سخن می گوید و بیان می کند: “نگاه من، نگاهی عاشقانه به ذات شرقی نبوده است”. تصاویر را دنبال می کند اما توصیف نمی کند در پی این چیدمان تصاویر معنی کامل تری را کشف می کنند. او نوشتار خود را به سانتوری در ذن نسبت می دهد. سانتوری حادثه ای ناگهانی از نوعی اشراق است. او از آشپزی و روش خوردن و وسیله آن با جزئیات صحبت می کند اما در تمام این تصاویر حرکتی وجود دارد که شنونده را ما بین نوشتار و تصویر، عامدانه نگه می دارد. کلمه خلا به ژاپنی را در کتاب نشان می دهد و تعداد زیاد خطوط در این کلمه. خطوطی که گویای این پراکندگی و تجمع در خلا است. “نوشتار، خود به گونه ای ساتوری بدل شده است: ساتوری (در حادثه ذن) زمین لرزه ای کمابیش قدرتمند (اما نه هرگز شکوهمند) است که از خلال آن، شناخت و سوژه، به نوسان درمی آیند، خلائی در گفتار پدید می آید. اما نوشتار حاصل خلائی در گفتار هم هست؛ خلائی که از آن خطوطی به حرکت در می آیند” این خطوط همان نوشتار ژاپنی یا پیکتوگرام هایی است که از قراردادهای تصویری به جای آواها تبعیت می کنند.

کلمه مو در ژاپنی و به معنای خلا، ماخذ: امپراطوری نشانه ها

هر بخش از کتاب به یک موضوع می پردازد. موضوعات از حیثی مستقل و جداگانه نوشته شده اند اما تمام بخش ها با روش یکسان به مشاهده و تعریف پرداخته اند. این پراکندگی هم در بخش ها و هم درون متن از حجم زیادی برخوردار است که بر خلاف سنت های پیشین روایت عمل می کند. این پراکندگی در فرم از همان محتوای کلی یعنی خلا، که موضوع اصلی کتاب است پیروی می کند. آشپزی را به نقاشی توسط مخاطب بدل می کند. از آشپزی صحبت می کند و تجربه درست کردن غذا توسط آشپز و شخصی که غذا را می خورد. آن را صحنه ای پر از نقش می داند که با تجربه انتخاب و ترتیب دادن توسط خورنده کامل می شود. این همزمانی ها بین شکل گرفتن و شکل دادن رابطه ای است که بارت با مثال های مختلف ما را از آن آگاه می کند. او ما را از آنچه میبینیم فراتر می برد و امکان ارتباط گسترده تری که در فرهنگ وجود دارد را برای ما میسر می کند. این همان روشی است که بارت در مقدمه به اهمیت آن اشاره دارد. امکانی که آن را با ارائه فرهنگ ژاپن بدست آورده است. همین تصویر و تجربه در نگارش را با خوانش کتاب برای مخاطب منعکس کرده است. بارت هنرمندانه تراکم رنگ و مواد در سفره را به تراکم محتوا در کتاب تبدیل می کند و از تجربه ترکیب مواد توسط خورنده، و انتخاب بخش دلخواه توسط خواننده نیز برای انتقال مفهوم عدم تمرکز (کلیت و خلا) استفاده کرده است.

اشارات بارت و تحلیل هایی که از شهر و نشانه های آن ارائه می دهد یک تحلیل متفاوت از روش های علمی است. متن او گاهی به یک شعر و گاهی یک متن ادبی تبدیل می شود. در بررسی ساختار توکیو به عنوان یکی از شهرهای مدرن جهان اشاره می کند که چگونه این میل به گریز از مرکز در شهرسازی و رفتار شهرنیشینان دیده می شود همان گریزی که در مرکز خلا وجود دارد. در موردی دیگر، خیابان های بدون نام که با طبقه بندی متفاوت از ساختار معمول جهانی شکل گرفته اند را ذکر می کند، موردی که نشانی گرفتن را تنها از گفتگویی تصویری و گرافیکی ممکن می سازد. او تفاوت های نظام های ادراکی را در شهر چنین بیان می کند: “توکیو به ما گوشزد می کند که عقلانیت تنها یک نظام در میان نظام های دیگر است”. بارت از مشاهده روزمرگی برای بیان هدفش به جای موضوعات خاص بهره گرفته است. گفتار او درباره ی تصاویر هر بخش امکان مطالعه جهان های بیشتری را به ما ارائه می کند. بارت این مشاهده روزمره را به اثری هنرمندانه و علمی تبدیل کرده است.
سکانس سوم: چرا باید این کتاب را خواند؟
دلایل زیادی با رویکردهای مختلف وجود دارد اما مهمتر از آشنا شدن با ژاپن، طبق ایده اصلی نویسنده، آشنا شدن با روشی متفاوت برای مشاهده است. موارد متفاوتی در کتاب وجود دارد که کتاب را از یکدست شدگی اما با حفظ ایده اصلی، دور نگه داشته است؛ مصداق هایی عینی برای بیان عمیق تر موضوعات گوناگون یک فرهنگ. این کتاب را نه تنها می توان یک اثر ادبی دانست بلکه می تواند یک الگو برای درک فرهنگ غریبه مورد استفاده قرار داد. استفاده متناسب نویسنده از ادبیات، خوانش متن پیچیده اما محتوای واضح را برای ما لذت بخش می کند و به ما راه هایی برای فراتر نگاه کردن و اهمیت ادبیات موضوع را نشان می دهد.