انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

معرفی کتاب الگوی ارتقای سرمایه فرهنگی در ایران

اصطلاح سرمایه فرهنگی (cultural capital) نخستین بار توسط پی یر بوردیو وارد ادبیات علوم اجتماعی و انسانی شد. بوردیو متفکری است که موضوع نابرابری فرهنگی و اجتماعی از تلاش های جدی وی بوده است. این متفکر فرانسوی، ابتدا در دانشگاه اکول نرمال سوپریور به تحصیل فلسفه پرداخت و سپس به علوم اجتماعی رو آورد.

بوردیو که خارج از محیط شهری فرانسه بزرگ شده بود، برای کسب موقعیت خود زحمات زیادی کشید. او آنچه را در دانشگاه های فرانسه می دید، اشرافیت دانشگاهی تعبیر می کرد. از نظر بوردیو در نظام دانشگاهی فرانسه، افرادی رشد می کنند که روابط بهتری با استادان باسابقه یا جاافتاده دارند یا با کسانی که از موقعیت اقتصادی بالایی برخوردارند. اصطلاح سرمایه فرهنگی، بازنمای جمع نیروهای غیراقتصادی مثل زمینه خانوادگی، طبقه اجتماعی، سرمایه گذاری های گوناگون، تعهد به تعلیم و تربیت و مانند آن هاست که بر موفقیت آکادمیک تاثیر می گذارد. سرمایه فرهنگی یک مکانیزم مهم در بازتولید سلسله مراتب اجتماعی است.

کتاب الگوی ارتقای سرمایه فرهنگی در ایران تالیف دکتر سیدرضا صالحی امیری و دکتر رزیتا سپهرنیا؛ در پی تبیین مفهوم سرمایه فرهنگی است که آن را به شرایط و اوضاع فرهنگ در کشورمان تعمیم داده اند.

این کتاب به غیر از بخش نتیجه گیری پایانی، ۵ بخش اصلی با نام های «مفهوم شناسی سرمایه فرهنگی»، «شناسایی شاخص های سرمایه فرهنگی»، «آسیب شناسی سرمایه فرهنگی در ایران»، «ارتقای سرمایه فرهنگی در ایران» و «راهکارهای برون رفت از چالش در حوزه سرمایه فرهنگی در ایران» دارد.

در ادامه به قسمتی از کتاب مذکور با موضوع «جایگاه شاخص‌های بُعد فردی سرمایه فرهنگی در ایران» اشاره می شود ( صفحات ۱۳۵-۱۳۸):

” وضعیت موجود و مطلوب مؤلفه‌های بُعد فردی نشان می دهد که مؤلفه هویت از جایگاه بالاتری در تبیین سرمایه فرهنگی در ایران برخوردار است.

بیشترین اثربخشی، در میان شاخص‌های هویت، به شاخص طبقه اجتماعی (وضعیت رفاهی و اقتصادی افراد منطبق با موقعیت‌های اجتماعی و شغلی) داده شده است، به عبارت دیگر، به نظر می‌رسد برای دستیابی به هویت‌های سرمایه‌ساز در حوزه فرهنگی باید ابتدا جایگاه اقتصادی و رفاهی افراد را تعریف و تأمین کرد و سپس توقع ارتقای فرهنگی را در ایشان ایجاد نمود. اگر آحاد اجتماع در تأمین نیازهای اولیه رفاهی درگیری و مشغول باشند چگونه می‌توان از ایشان توقع داشت که برای خودیابی و خودآگاهی فردی و جمعی بکوشند؟ بنابر این رفاه اقتصادی نسبی در کشور ما دغدغه‌ای اساسی برای رسیدن به تعالی فرهنگی است.

با توجه داشت که بسیاری از تحقیقات مؤید این است که طبقات اقتصادی مرفه به واسطه شرایط مالی مناسب زمینه را برای بهره‌مندی از کسب دانش فرهنگی یا دسترسی به منابع فرهنگی فراهم می‌کنند. در بسیاری از موارد بدون صرف پول و زمان نمی‌توان سرمایه فرهنگی به ویژه در نوع تجسم یافته آن را تأمین کرد. بنابر این وجود شرایط مالی مناسب تا جایی که بتواند خانواده و فرد را در دستیابی به منابع فرهنگی و مشارکت‌های فرهنگی و کسب آموزه‌های فرهنگی یاری رساند ضروری است، ولی این استدلال به این نتیجه ختم نمی‌شود که هر خانواده یا فردی با سرمایه اقتصادی بالا حتماً از سرمایه فرهنگی بالاتری بهره‌مند خواهد بود. در واقع، نوعی همرگایی فرهنگی و وجود میدان‌های رقابت در این حوزه‌ها ضروری است (جانعلی‌زاده و دیگران، ۱۳۹۰).

در قاموس جامعه‌شناسی سه شاخص درآمد، تحصیلات و شغل برای تعیین طبقه اجتماعی به کار می‌روند که درآمد به همراه شغل ملاک‌های اصلی اختلاف طبقاتی را تشکیل می‌دهند (کوئن، ۱۳۹۱، ۲۳). به نظر بوردیو، زمینه خانوادگی و نوع طبقه به طور مستقیم بر حصول سرمایه فرهنگی تأثیر دارد و سرمایه فرهنگی نیز در بیشتر موارد نقش مداخله‌گر دارد. به تعبیر وی، نابرابری اجتماعی از طریق سرمایه فرهنگی تداوم می‌یابد و طبقه اجتماعی را بازتولید می‌کند، ولی جامعه‌شناسان کلاسیک به ویژه و بر قشربندی و نابرابری طبقاتی را متأثر از سه منبع ثروتع قدرت و منزلت می‌دانستند و در مقابل ایشان، جامعه‌شناسان معاصر بر آن‌اند که سرمایه فرهنگی یکی از سرمایه‌های ارزشمندی است که می‌تواند به عنوان منبعی متمایز و ارزشمند در بحث قشربندی و نابرابری‌های طبقاتی مورد توجه قرار گیرد (چلبی، ۱۳۷۵، ۱۹۲).

مع‌الوصف چنان‌چه در جامعه‌ای انباشت سرمایه فرهنگی صرفاً در یک طبقه صورت گیرد، الزاماً جبر اجتماعی را به همراه خواهد داشت. بنابر این، از آن‌جا طبقه مسلط در جامعه به دلیل در اختیار داشتن انواع مختلف و متفاوت سرمایه در دستیابی به سرمایه فرهنگی موفق عمل می‌کند، پس مانع از هر نوع تغییر و تحولی بنیادی در جامعه می‌شود و موجب می‌گردد طبقات فرودست نقش توده‌وار و دنباله‌رو پیدا کنند و از این طریق نابرابری بازتولید شود و طبقاتی بودن جامعه تداوم یابد (جوانمرد و ساسان، ۱۳۸۹، ۵).

در بُعد فردی سرمایه فرهنگی، بیشترین توجه سیاست‌گذاران فرهنگی باید بر مؤلفه هویت و شاخص طبقه اجتماعی معطوف باشد. چرا که هویت‌های قومی، ملی و دینی در کشور ما توانسته‌اند در کسب سرمایه فرهنگی در جامعه نقش آفرین باشند ولی عدم ارزش‌گذاری صحیح اقتصادی و رفاهی در تبیین طبقه اجتماعی در حوزه نخبگان فرهنگی سبب بروز این خلأ و وجود شکاف در این شاخص در کشور شده است. بنابر این توجه به وضعیت معیشت درخور اقتصادی و متناسب با طبقه اجتماعی برای افراد تحصیلکرده می‌تواند راه‌حل مناسبی برای ترمیم این کمبود در نظر گرفته شود.

از میان شاخص‌های معرفت در بُعد فردی سرمایه فرهنگی، تحصیلات از بالاترین جایگاه برخوردار است. تحصیلات در بسیاری از جوامع اولویت برتر در تعیین سرمایه فرهنگی افراد است. میزان ارتقا و دستیابی افراد به مدارج دانشگاهی و کیفیت و چگونگی موفقیت‌های تحصیلی، رتبه سرمایه فرهنگی افراد را معنا می‌بخشد، به گونه‌ای که در کشور ما داشتن مدارج دانشگاهی از شاخص‌های مهم سرمایه فرهنگی به حساب می‌آید.

در مؤلفه ارزش، احترام به نمادهای فرهنگی بیشترین سهم را در تبیین سرمایه فرهنگی افراد به خود تخصیص داده است. این بدان معناست که کشور ما با توجه به جایگاه تمدنی خود، بهره‌گیری از نمادهای ملی و دینی را جزء لاینفک مبانی ارزشی خود می‌داند و بر آن‌ها در شرایط مطلوب و موجود تأکید دارد، که برنامه‌ریزان فرهنگی نیز باید به آن توجه کنند.

میزان اهمیت این شاخص در مجاورت رفتار ارزشی و رفتار عادلانه نشانه احساس ارزشی و اولویت در حوزه سرمایه فرهنگی است. امروزه به کارگیری نمادهای ملی، دینی یا جنگی در نمادهای شهری، در تولید «شهرهای خلاق» و ایجاد حمایت‌های ملی و تولید نشاط ملی با اقبال مواجه شده‌اند…”

کتاب الگوی ارتقای سرمایه فرهنگی در ایران با ۲۸۰ صفحه، شمارگان ۱۱۰۰ نسخه و توسط نشر ققنوس در سال ۱۳۹۴ منتشر شده است.