«الله بده بارون» (فرهنگ مردم گراش)، به کوشش صادق رحمانی، ناشر: همسایه با همکاری موسسه فرهنگی هفت برکه، ۳۰۴ ص، ۱۳۹۶
گراش شهری است که در جنوب استان فارس و در ۲۶۰ کیلومتری جنوب شرقی شیراز و ۲۱۰ کیلومتری شمال غربی بندرعباس قرار دارد. این شهر در ۱۵ کیلومتری «لارستان» واقع شده و شامل مناطق و روستاهای: «خور، براک، لطیفی، لار و بائن» در استان تاریخی فارس است. شهر در ناحیه گرم و خشک بیابانی جای گرفته و از دریای آزاد ۹۱۵ متر ارتفاع دارد. مساحت دشت گراش بالغ بر ۳۰۰۰ هکتار میباشد، که حدود ۶۰۰ هکتار آن را بافت شهری و بقیه را نخلستان، باغها، مزارع کشاورزی و زمین های بایر تشکیل میدهد.
نوشتههای مرتبط
گراش را میتوان از خشکترین شهرهای ایران قلمداد کرد، کشاورزی در این منطقه وابستگی شدید به ریزش باران، در فصول پاییز و زمستان دارد و به علت خشونت آب و هوا، مردم در شرایط نامساعدی روزگار میگذرانند. همچنین یک دوره خشک از اردیبهشت تا آبان در منطقه وجود دارد. البته این دوره همیشگی نیست و گاهی اوقات در تیر و مرداد بارندگیهای اتفاقی که مدت چهل روز ادامه مییابد و به «چهل پسین» معروف است، شهر را از شادابی سرشار میسازد.
این کتاب مجموعه ای است از آیین ها، باورها و مثل ها در فرهنگ مردم گراش. می گویند فرهنگ رسمی بر پایهی فرهنگ شفاهی مردمان استوار است. این گزاره را میتوان تا اندازهای پذیرفت. حداقل رگه هایی از فرهنگ مردم را در لابهلای فرهنگ رسمی جستوجو کرد. چرا که نوع اندیشیدن، نگرش و در نهایت رفتار مردم را میتوان از طرز اندیشیدن آنها دریافت و این خود میتواند بستری برای مطالعات فرهنگی باشد. این کتاب مجموعه ای از فرهنگ شفاهی مردم گراش است که به کوشش یکی از اهالی فرهنگ دوست آن دیار تدوین یافته است.
صادق رحمانی می گوید: «دوازده ساله بودم که به برنامه فرهنگ مردم رادیو گوش می دادم. کارشناس برنامه شخصیت معروفی به نام سید احمد انجوی شیرازی (الف.نجوا) بود. او از مردم درخواست میکرد که آداب، رسوم، زبانزدها و متلها را برای برنامه بفرستند. من برنامه را میشنیدم و از صدای گرم نجوا لذت میبردم. شاید این برنامه در ذهن ناخودآگاهم مرا در ۳۳ سالگی به سمت و سوی گردآوری فرهنگ مردم گراش کشاند. از آنجا بود که “الله بده بارون” را پس از بیست و سه سال چاپ کردم.»
به گفته گردآورنده کتاب، ایده چاپ این کتاب در ایدهی مستندسازی یک نشریه محلی به نام «فجر گراش» بوجود آمد. سپس شماره اول «همساده» با دستخط نوشته شد، و کتابفروشی سرای هنر و نور دانش آن را در دسترس مردم قرار دادند. نشریه «همساده» طبق معمول همهی نشریات محلی با سختیهای خاص خود روبه رو بود. این سختیها هم از جانب آدمهای مسئول در گراش و نداشتن مجوز و هم موضوع مربوط به امور مالی بود. واکنشهای افراد نیز هم در جهت تائید و هم عکس آن مختلف بود، مثلاً نامههایی از کسانی از جمله مرحوم دکتراحمد تفضلی( عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی) که با این نوع فعالیتها آشنا بودند، به دفتر کتابخانه عمومی گراش می رسید و چون هدف اصلی گروه گردآوری فرهنگ مردم گراش و روایت صرف و صادقانه از باورهای مردم بود به ما دلگرمی می داد. با این حال نشریه درست پس از ۳۹ شماره متوقف شد. اما مطالب آن به شکل این کتاب جمع آوری گردید.
نام این کتاب از اشعاری گرفته شده است که در قدیم مردم گراش هنگام نباریدن باران به کوه و دشت و صحرا دور هم جمع می شدند و با هم در کوچه ها به راه می افتادند و این اشعار را با صدای بلند می خواندند:
الله بده بارون، صد ماگَنُم اُمکشتِن
لردِ پاره امکشتن، آمَتَک شِبا مِسّن
الله بده بارون، یا کریم بده بارون
یا رحیم بده بارون، یا رب تو بده بارون
گوو سیاه پَسِ چاه، فتاده بر سر راه
برای وَکه ای کاه، الله بده بارون (ص، ۲۵)
مطالب کتاب شامل موضوعات مختلفی از زندگی اجتماعی و ادبیات شفاهی است که با موضوعات مربوط به زبانشناسی گویش گراشی تکمیل می شود.