انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

معرفی کتاب البلدان اثر ابن واضح یعقوبی

ابن واضح یعقوبی از تاریخنگاران و جغرافیدانان سدهی سوم هجری و عصر عباسی دوم است که در هر دو عرصهی تاریخ و جغرافیا جزو اندیشمندان شایسته و بزرگ محسوب میشود. نام کامل وی «ابوالعباس احمد بن یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح کاتب عباسی یعقوبی» است که مراجع گوناگون پس از وی هر کدام بخشی از نام او را ذکر کردهاند و به همین دلیل در مآخذ مختلف نام وی به شکلهای مختلفی بیان شده است. یعقوبی معاصر دیگر جغرافیدان بزرگ قرن سوم ابن خرداذبه است که معمولاً به عنوان نخستین جغرافیدان در جهان اسلام شناخته میشود که اثری از وی برجا مانده است. یعقوبی متولد بغداد است ولی زود آنجا را ترک کرده و مدتهای درازی را در ارمنستان و خراسان به سر برده است. همچنین وی سفرهایی به هند، فلسطین، مصر و مراکش داشته است. تاریخ تالیف کتاب البلدان، که به شکلی صحیحتر آن را میتوان «مختصر اخبار البلدان» نامید، حدود سال ۲۷۸ ه.ق. و کمی پیش از درگذشت یعقوبی است. یعقوبی به روایتی در سال ۲۸۴ ه.ق. و به روایتی دیگر در سال ۲۹۸ ه.ق. در مصر درگذشته است.
از تالیفات یعقوبی که ما امروزه دستکم نام نه تای آنها را میدانیم تنها سه مورد به دست ما رسیدهاند. به جز کتاب البلدان، دو کتاب دیگر تاریخ یعقوبی و مشاکله الناس لزمانهم از آثار برجای ماندهاند.
بخشهایی از کتاب البلدان به همت دخویه (۱۹۰۹-۱۸۳۶) در سال ۱۸۶۰ م. و تمام کتاب یک سال بعد به همت جوینبول (۱۸۶۱-۱۸۰۲) به چاپ رسیده است. این چاپها نخستین اثری بودند که از یعقوبی منتشر میشدند. به احتمال زیاد نسخهای که مبنای کار دخویه و جوینبول بوده است، نسخهی خطی منحصر به فردی بوده که مُخلینسکی (۱۸۷۷-۱۸۰۸) استاد دانشگاه پطرزبورگ با خود از مشرق آورده و در مونیخ نگهداری میشده است. نسخهی خطی البلدان که ماخذ چاپهای اروپایی بوده تاریخ «بامداد شنبه ۲۱ شوال سال ۶۰۷» را بر خود دارد.
کتاب البلدان توسط محمدابراهیم آیتی (۱۳۴۳-۱۲۹۴) به فارسی ترجمه شده است. چاپ نخست ترجمه فارسی توسط بنگاه ترجمه و نشر کتاب در سال ۱۳۴۳ صورت گرفت و این ترجمه در همین سال موفق به دریافت جایزه سلطنتی کتاب سال از بنیاد پهلوی شد. چاپ ششم این ترجمه در سال ۱۳۹۳ توسط انتشارت علمی فرهنگی انجام شده است.

البلدان
کتاب البلدان به طور کامل به دست ما نرسیده است و بخشهایی از آن مربوط به بصره، شرق عربستان، هندوچین، خوزستان و فارس، بیزانس و ارمنستان از میان رفته است. یعقوبی برای نگارش کتاب علاوه بر سفرهای گوناگون و دیدارها و تجربیات شخصیاش به اطلاعات جمعآوری شده از دیگر مردمان نیز متکی بوده است. وی در مقدمهی کتاب میگوید: «هر جا یکی از مردمان ولایتهای دیگر را میدیدم از وطن و شهر او جویا میشدم، و چون محل خانه و اقامتگاه خویش را به من میگفت از شهر او … میپرسیدم و اینکه زراعتش چیست و مردمانش عربند یا عجم … حتی از لباس و دین و عقایدشان و حاکم شهر و فاصله آن با شهرهای دیگر میپرسیدم و آنچه را مردم موثق میگفتند یادداشت میکردم…». به نظر کراچکوفسکی یعقوبی در اثرش کمتر به نظریات جغرافیایی اهمیت داده و بیشتر یک نمودار عمومی از ولایتها برای کسانی که میخواهند به سرعت با آن آشنا شوند به دست میدهد. به عقیدهی وی ظاهراً به جز مطلعان و دوستداران معرفت، کارمندان فراوان دولت نیز که میخواستهاند پیش از سفر به ولایات با آن آشنایی پیدا کنند از خوانندگان و مخاطبان این اثر یعقوبی بودهاند.
یعقوبی در آغاز و در دو بخش ابتدایی که تقریباً یک چهارم مطالب کتاب را شامل میشود، مفصلاً به توصیف شهرهای بغداد و سامرا میپردازد. وی ابتدا با بغداد شروع میکند و شرحی از مردمان و شرایط اقلیمی آنجا به دست میدهد؛ سپس به موقعیت جغرافیایی بغداد اشاره کرده و برتری آن را از جهات گوناگون بر دیگر سرزمینهای اسلامی یادآور میشود و انتخاب و ساختمان بغداد توسط عباسیان را به همین برتری جغرافیایی نسبت میدهد. یعقوبی با دقت تاریخ انتخاب و بنای بغداد را بازگو میکند و جزییات بسیاری را از معماری و طرح تاریخی شهر روشن میکند. او دربارهی دروازهها، باروها، مساجد و بازارها و دیگر اماکن سخن میگوید. وی در ادامه ساکنین هر محله و نسب طایفهای و قبیلهای آنها را بیان میکند که به لحاظ تاریخی با اهمیت است.
در بخش بعدی یعقوبی توضیحات نسبتاً مشابهی از لحاظ تاریخ بنا و مشخصات جغرافیایی شهر سامرا را بیان میکند. به گفتهی نویسنده معتصم پس از رسیدن به خلافت چند سالی را در بغداد به سر برده است و پس از آن قصد بنای شهر جدیدی برای اقامت و مرکزیت خلافت کرده است. بنا به روایت یعقوبی معتصم پس از آنکه چند نقطه خارج از بغداد را برای ساخت شهر مناسب ندیده است در شکارگاهی به کلیسایی رسیده که آن محل بر طبق گفتهی اهالی کلیسا سرّمنرای نامیده میشده است و معتصم در آنجا شهری بنا میکند. پس از این روایت تاریخی شرح مفصلی از معماری و خیابانهای سامرا و ساکنین هر کدام آمده است. به گفتهی یعقوبی در پایان بخش سامرا، از روزی که این شهر مسکون شد تا نوشتن کتاب پنجاه و پنج سال میگذرد و در این سالها هشت نفر از خلافه حکومت کردهاند که وی شرح کوتاهی از هرکدامشان را ذکر کرده است.
در ادامه و بخشهای بعدی یعقوبی دربارهی سایر ولایتها صحبت میکند و آنها را «به ترتیب اقسام چهارگانه که اقطار زمین را تقسیم کردهاند» به چهار دسته تقسیم میکند و «هر ولایت را به ربعی که بدان تعلق دارد و پیوسته به آن است» توصیف میکند.
در این بخشها راههای ارتباطی و مسافت بین شهرها و ولایتها مورد توجه یعقوبی است. وی همچنین به مسالهی خراج توجه دارد و در توصیف هر شهری میزان خراج آن و مسائل مربوط به آن را ذکر میکند. به همین صورت توصیف مردمان و ترکیب قومی هر شهر نیز برای نویسنده حائز اهمیت است. در موارد بسیاری نیز نویسنده به محصولات شهرها و ذکر بناهای مشهور آنها پرداخته است.
در بخش مشرق مسیر حرکت از بغداد به شهرهای شرقی خلافت توصیف شده است. این مسیر از استان جبل شروع شده و از شهرهای حلوان، دینور، همدان، کرج و … عبور میکند. یعقوبی فاصلهی شهرها را با ذکر تعداد منازل بین آنها بیان میکند و در هر مورد به ولایت اطراف آنها نیز نظر دارد. این بخش با شرح شهرهای خراسان، طبرستان، سیستان و بلخ و سرزمین سغد ادامه مییابد. نویسنده گاهی به شیوهی فتح شهرها و تاریخ آن میپردازد و نیز با تفصیل دربارهی والیان سیستان و خراسان از ابتدای فتح تا آن روزگار صحبت کرده است.
بخش بعدی که تنها قسمتی از آن باقی مانده است بخش جنوبی (قبله) است. در اینجا نیز مسیر از بغداد آغاز میشود و راههای حرکت از بغداد به کوفه و سپس حجاز و مکه و مدینه معرفی میشوند. در ضمن این بخش اندکی دربارهی تاریخ کوفه و بنای آن در زمان عمربن خطاب نیز گفته میشود و همچنین در معرفی شهرها و ولایات به قبیلههای ساکن آنجا اشاره میشود. سپس مسیر از مکه تا یمن به صورت مختصری گفته میشود و این بخش با نام بردن از قبایل عرب ساکن در نواحی یمن پایان مییابد.
بخش آخر کتاب تحت عنوان جربی (بخش شمال) است که شامل سرزمینهای شام، مصر و مغرب است. در این بخش هم مانند قبل توصیف مسیرها و فاصلهی شهرها و خراجشان مورد بحث است. این بخش جند حمص، دمشق، اردن و فلسطین را شامل میشود و پس از آن به توصیف مصر و کورههای آن میپردازد. در ادامه همین قسمت راه مصر به مکه نیز تشریح شده است. کتابی که امروزه به دست ما رسیده است با توصیف برخی شهرهای شمال آفریقا مانند سرت و طرابلس و نیز شهرهای مغرب و به طور مختصری جزیرهی اندلس و شهرهای آن پایان مییابد.

منابع:
کراچکوفسکی، ایگناتی یولیانوویچ (۱۳۹۳)، تاریخ نوشتههای جغرافیایی در جهان اسلام، ترجمهی ابوالقاسم پاینده، تهران: علمی فرهنگی
یعقوبی، ابن واضح (۱۳۹۳)، البلدان، ترجمهی محمد ابراهیم آیتی، تهران: علمی فرهنگی