«ادبیات یا همه چیز است، یا هیچ چیز» این جمله را ژرژ باتای در مقدمهی کتاب «بدی و ادبیات» نوشته است، کتابی که به تعبیر خودش محصول فعالیتی است که این نویسنده و اندیشمند فرانسوی در طول عمر حرفهایش برای آشکار کردن معنای ادبیات انجام داده است. ادبیاتی که در نظام فکری او معصوم نیست، گناهکار است و دیگر وقت آن رسیده است که گناه خودش را به گردن بگیرد. او دربارهی گناهکار بودن ادبیات آنقدر مصر است که این عبارت را همچون ترجیع بند اثرش در جای جای کتاب تکرار میکند.
یکی از ویژگی های این کتاب که آن را از سایر آثار نویسنده متمایز میکند فرم مجموعهمقالهای بودن آن است به طوری که بخش عمدهای از مقالات «بدی و ادبیات» برای اولین بار در نشریه ی کریتیکو[۱] منتشر شده اند؛ او در مقدمه کتاب پس از ذکر این مطلب میگوید: «این را هم بگویم؛ بعضی از این مقالات را از اول بازنویسی کردهام، برای اینکه متوجه شدم آن موقع، با آن آشوب مصرانهای که ذهنم مشغولش بود، نتوانسته بودم اندیشههایم را به طوری براق و روشن تقریر نمایم.» تاکید و توجه به این نکته از آن رو ضروری است که جانمایهی این کتاب از دید خود باتای در همین چند جمله نهفته است. او در ادامه میگوید: «در واقع همهی معنای این کتاب هم همین است: «آشوب» اما دیگر موقع مواجهه با یک آگاهی «براق» نیز رسیده است».
نوشتههای مرتبط
«بدی و ادبیات»، این آگاهی براق به بیان نویسنده، در برگیرندهی فصول متعددی است که در هر یک از آنها به آثار و نوشتههای یک نویسنده یا شاعر مهم قرن بیستم پرداخته شده است. آنچه که این نویسندگان و آثارشان را علیرغم تمام تفاوتهایشان در این کتاب گرد هم آورده است تعریفی است که باتای از «بدی» ارائه میکند. بدی در تعریف باتای تصادم اضداد در گرهگاههای معین از پیش تعیین شده که در درون چهارچوبهای عقلی به طور اجتناب ناپذیری با هم روبرو میشوند نیست. در اندیشهی باتای، همانگونه که مرگ، شرط زندگیاست، و از آن رو که شر بنا به ماهیتش با مرگ در ارتباط است، به طور غیر قابل درکی، قوام بخش معنای بودن است. از این منظر میتوان گفت که مرزهای هستی را، مفهوم «بدی» ترسیم میکند. ویژگی مشترک کسانی که باتای در کتاب «بدی و ادبیات» به سراغ آثارشان رفته است، اقراری است که آنان به شکل مستقیم و غیر مستقیم به گناهکار بودن آثارشان نمونده اند. شاعران و نویسندگانی که در این کتاب آثارشان مورد تدقیق قرار گرفته است به ترتیب عبارتند از: امیلی برونته[۲]، بودلر[۳]، میشله[۴]، بلیک[۵]، ساد[۶]، پروست[۷]، کافکا[۸] و ژنه[۹]
میدانیم که توجه به مسالهی شر، از دیرباز یکی از موضوعات اساسی برای فیلسوفان، دینپژوهان و نویسندگان و شاعران بوده است. اما آنچه که رویکرد باتای را به رویکردی متفاوت تبدیل میکند نوع برخورد او با مسالهی «بدی» است. برای باتای «بدی» بیشتر از آنکه فقدان اخلاق باشد، شرطی است که برای دستیابی به «اخلاق والا» پیش کشیده میشود. او گذشتن از ممنوعها و اختلال در قوانین را گام گریزناپذیری میداند که ادبیات برای رسیدن به «اخلاق والا» مجبور به پیش گذاشتن آن است و اینگونه است که زندگی به فریادی بدل میشود که میتواند از خویش فراتر برود. و از این روست که آزادی «بدی» در ادبیات امکان رسیدن به حد اعلای ارزشها را پیش روی آدمی عرضه میدارد، به طوری که فراتر رفتن از آن حد، دیگر قابل تصور نیست. آزادی به بیان باتای دری است که پیوسته رو به سوی عصیان باز است. و آزادی واقعی بدل کردن زندگی به فریادی است که هر آن پا از مرزهای خویش فراتر میگذارد. پیش کشیدن بدی مستتر در آزادی _با واسطهگی هنر و ادبیات_ سرکشی کردن از اندیشههای سازشکارانهی «همرنگ جماعت باش»ی است. از این منظر است که خوبی، تمایل اجتناب ناپذیری به سرخم کردن و اطاعت نمودن دارد، اطاعت نمودن از چیزی که از قبل موجود و پذیرفته شده است. ما در آزادی بدی، از آن رو که با واقعیتی بیرون مرزهای از پیش موجود مواجه میشویم به دهشت برمیخوریم. در بخشی از این کتاب که به بررسی آثار امیلی برونته اختصاص دارد میخوانیم: «ادبیات به دلیل ماهیت «غیر ارگانیک[۱۰]»ش هیچ مسئولیتی ندارد. هیچ چیز با تکیه بر آن به وجود نمیآید؛ و دقیقا از این روست که ادبیات حق دارد هر چیزی را بگوید؛ در واقع اگر ادبیات چیزی بود به جز پرده برداشتن از خود توسط کسانی که ارزشهای اخلاقی واقعا عمیقی دارند، میتوانست بسیار خطرناک باشد.» این خطر همان خطر همرنگ جماعت باشی است.
یکی دیگر از تفاوتهای عمده ای که میان این اثر و آثاری که در حوزهی نقد ادبی و فلسفه زیبایی و هنر نوشته میشوند وجود دارد، جایگاه متفاوتیاست که نویسنده در نظر کردن به آثار ادبی برای خود برگزیده است. برای او جنس روابط در ادبیات از نوع شاعرانه است؛ و از این رو مفهوم استقلال و اقتدار برای او نقشی کانونی مییابد. او با مراجعه پی در پی به دادههای انسانشناختی نشان میدهد که ممنوعیتها اگر از سویی در برابر حکمرانی این اقتدار میایستند، از سویی نیز وضع قوانینی دیگر، آن ممنوعیتها را دچار اختلال مینماید. او در فصل مربوط به پروست، با اشاره به همنشینی مواضعی که در آغاز غیر قابل جمع به نظر میرسند، مینویسد: «اگر این حس شرم در ما نبود انسان نمیشدیم. اما همیشه هم در برابر این ممنوعیت سر فرو نمیآوریم، یعنی اگر گاهگاهی جسارت مقابله با این ممنوعیتها را از خودمان نشان ندهیم دیگر هیچ راه خروجی برای خود باقی نگذاشتهایم. به بیان دیگر، اینکه در طول زندگیمان هیچ دروغی نگفته باشیم، یا حتی یکبار جسارت رفتاری ناعادلانه را تجربه نکرده باشیم، خود یک اتفاق غیر انسانی است. مگر این ما نیستیم که از یک سو قوانین جهانی ضد خشونت وضع میکنیم و از سویی جنگهای عظیم به راه میاندازیم؟ مگر این جنگها، درست مثل قوانین ضد خشونت، جهانی نیستند؟»
یکی دیگر از نکات بارز این اثر که در جای جای مقالات به چشم میخورد، تاکید بر تقابلی است که میان دیدگاههای ژرژ باتای و ژان پل سارتر وجود دارد. باتای، سارتر را بیگانه با دنیای حسی میخواند و معتقد است کمتر کسی را میتوان یافت که به اندازهی او دربرابر برانگیزانندهگی شعر مقاومت نماید. به عنوان مثال در بخش مربوط به شعر بودلر با ارجاعی کنایه آمیز به مقالهای که سارتر درباره یکی از اشعار این شاعر نوشته است، میگوید: قصد او از نوشتن به هیچ وجه باز کردن لای دری نیست که ما را با دنیای بودلر کمی آشناتر کند، بلکه در واقع میخواهد شاعر را به کلی از بین ببرد. به عقیدهی باتای اظهارات سارتر چیزی جز قضاوتی اخلاقی در جهت محکوم کردن شاعر نیستند.
مقدمه
امیلی برونته
اروتیزم تایید زندگی تا پای مرگ است
کودکی، عقل و شر
امیلی برونته و اخلال در قوانین
ادبیات، رهایی، تجربهی روحگرایی
معنای شر
بودلر
انسانی که خودش را محکوم نکند، نمیتواند خودش را به طور کامل دوست داشته باشد
دنیای شعر و دنیای نثری که یادآوری کنش است
شعر از یک نظر همیشه بر ضد خودش است
بودلر و داستان ناممکن
معنای تاریخی «گلهای شر»
میچلت
قربانی کردن
جادو و آیین سیاه
خوبی، بدی، ارزش میچلت و زندگیش
ویلیام بلیک
زندگی و آثار ویلیام بلیک
اقتدار شعر
تفسیر میفولوژی بلیک بر اساس روانکاوی یونگ
نور ساییده شده روی «شر»: ازدواج بهشت و جهنم
بلیک و انقلاب فرانسه
ساد
ساد و باستیل
خواست از میان برداشتن خود
اندیشههای ساد
هذیان صادقانه
از عصیان تا گشایش آگاهی
شاعرانگی در تقدیر ساد
پروست
عشق پروست به حقیقت و عدالت و فهم سوسیالیزم
اخلاق مبتنی بر شکستن قواعد اخلاقی
لذت گناه
عدالت، حقیقت و اشتیاق
کافکا
کافکا را باید سوزاند؟
کافکا، خاک وعده داده شده و جامعه انقلابی
کودکانگی بارز در کافکا
کودکی ادامه مییابد
دنیای لذتبار کافکا
لذت کودکی در اقتدار مرگ است
دربارهی برخورد خصمانهی کمونیستها
کافکا هم موافق است
ژنت
تحلیل ژنت و سارتر
عهد بستن بی قید و شرط با شر
اقتدار شر
به سمت اهانت و شر مشمئزکننده
گرفتار شدن در اخلال بی پایان
ناممکن بودن ارتباط
شکست ژنت
مصرف غیرتولید و جامعه فئودالی
آزادی و شر
رابطهی طبیعی و اقتدار
اقتدار مورد اهانت واقع شده
یادداشتها
مشخصات کتاب: Bataille, Georges: (2012) Literature and Evil. Trans by Alastair Hamilton, Penguin
[۱] Critique
[۲] Emily Brönte
[۳] Baudelaire
[۴] Michelet
[۵] Blake
[۶] Sade
[۷] Proust
[۸] Kafka
[۹] Genet
[۱۰] Inorganic