مشخصات عمومى محوطه باستانى چغازنبیل :
مکان جغرافیائى : در حدود ۸۰ کیلومترى جنوب شرقى شهر شوش از طریق «هفت تپه». رود «آب-دز» در حدود دو کیلومترى شرق آن جریان دارد. مساحت کل این محوطه را حدود صد هکتار تخمین زده اند.
مشخصات کلى : سه حصار بزرگ آن دیده مىشود:
۱- حصار بزرگ شهر که کل مجموعه، از جمله کاخهاى پادشاهى ، نقاط مسکونى، گورهاى شاهى و گورهاى سایر طبقات اجتماعی و غیره را در بر مىگیرد آب انبار و تصفیه خانه باستانى این شهر در کنار حصار، در دیوار شمال غربى آن ساخته شده است.
۲ – حصار اطراف «مکان مقدس» . مربعى که در وسط شهر دوراونتاش دیده مىشود و زیگورات در مرکز آن بنا شده، حصار «مکان مقدس» این شهر است. کلیه معابدى که برا خدایان آن دوره ایلام ساخته شده اند، در درون این حصار قرار دارد. مشخصات دیوارهای این حصار عبارتند از:
طول دیوار شمال شرقى: ۴۷۰ متر ؛ طول دیوار شمال غربى : ۳۲۵ متر ، طول دیوار جنوب غربى : ۴۵۰ متر؛ طول دیوار جنوب شرقى : ۳۸۰ متر.؛ ضخامت متوسط این دیوارها : ۸۰/۴ متر؛
ارتفاع متوسط اولیه این دیوار : حدود ۱۰ متر ،
این حصار چهار دروازه بر چهار ضلع خود داشته است.
۳- حصار اطراف زیگورات، که، خود زیگورات با مشخصات زیر در مرکز آن برپا شده است :
نوشتههای مرتبط
مشخصات زیگورات :
هرم یا زیگورات، برپا شده در قلب شهر مذهبى باستانی دوره ایلام، ِدر نزدیکى و در شرق شهر شوش(پایتخت کهن ایلام)، در کنار رود «آبدز» بنا شده است. ارتفاع اولیه : ۱۰۵ متر، ارتفاع کنونى : ۲۵ متر. ، طول اضلاع پایه ۱۰۵ متر، تعداد طبقات اولیه : ۵ طبقه.؛ زوایا به طرف چهار جهت اصلى؛ بافت درون، از خشت ؛ نما با خشت پخته، که از هر ده رگ آن، یک رگ داراى کتیبه است
«چغازنبیل» نام فعلى تپهای است که هزم با زیگورات، پس از یک سری اقدامات علمی طولانی مدت باستانشناختی، ار درون آن سر برآورده است. این نام را لرهای منطق یه این تپه دادهاند. «چُغا» به گویش لرى یعنى «تپه» و چون این تپه همانند یک زنبیل واژگون شده بو.ده است، لرهاى ساکن ناحیه، این تپه را «چغازنبیل» نامیدهاند. شهری که زیگورات و پس از گذر سالها، تپه چغازنبیلقرار داشته،، شهری کهن بدون استحکامات دفاعى،، غیر نطامى، مطلقآ مذهبى و آزاد به نام «دور-اونتاش» بوده است.
شهر شوش.
شوش از جمله شهرهاى نادر جهان است که تقریبآ از هزاره سوم قبل از میلاد تاکنون، البته با اندکى وقفه، مسکونى بوده و نشانگر و بیانگر تاریخ تحول پنج هزار ساله یکجانشینى بشر در این خطّه از کره خاک و معمارى و شهرسازى اوست. شوش پس از ایفاى نقش پایتختى ایلام تبدیل به پایتخت امپراطورى هخامنشى مىشود و همین شهر در زمان استیلاى سلوکىها، به صورت یک منطقه آزاد در مىآید و برترى خود را بر پارتىها حفظ مىکند، و اگر هم در زمان ساسانیان زوالى گذرا را تحمل مىنماید، در زمان فتح اعراب، به شاهراه بزرگ تجارى شرقدور گره مىخورد و به این ترتیب نیرو و اعتبار نوینى در آن دمیده مىشود. با این همه، پس از چندى، یعنى از قرن یازدهم میلادى به بعد، زوال تدریجى شوش رخ مىنماید و در قرن سیزدهم میلادى آخرین شوشنشینان کهن با ترک این محل، آن را به حال خود رها مىکنند. این شهر همانگونه که امروزه مشاهده مىشود، مجددآ مسکونى مىگردد و موجودیت خود را تا به امروز ادامه مىدهد.این موجودیت طولانى و تقریبآ پنج هزارساله شوش، دلیل بارزى براى توجیه انباشت عظیم اتلال وتپههاى مصنوعى در این محوطه است.
هدف واقعى از بناى این زیگورات چه بوده است؟ آیا این زیگورات یک مقبره بوده یا یک معبد. بابلىها به معبدى مرتفع که راهى بوده به سوى آسمانها، راهى به سوى خدایان، که هم براى انسان، براى صعود به سوى خدایان، هم براى خدایان، براى پائین آمدن به سوى انسانها، ساخته مىشده «زیگورات» مىگفتهاند.
حفاریهاى باستانشاختى ثابت کرده است که اینجا نه تنها یک معبد بلکه مجموعهاى از معابد براى تمام ارباب انواع آن زمان و یک مکان مذهبى بوده است، که براى عامه مردم یک سرزمین و براى یک شهریار و یک حکومت بنا شده بودهاست . چنین شهرى این مردم را در زیر لواى واحدى متمرکز و متحد مىکرده است. در این شهر مذهبى معابدى براى خدایان ملى ایلام، براى خدایان ناحیهاى ایلام، براى خدایان محلى ایلام، حتى براى خدایان فراموش شده ایلام، ساخته شده است.
در بازماندههاى این شهر مذهبى با جنبههاى معمارى، شهرسازى، محیط، اقلیم، آبرسانى، مصالح، تکنولوژى ساختمان، و بالاخره به رابطه تنگاتنگ مردم و همبستگى آنها در یک مکان مذهبى و به تأثیر فرهنگ و تمدن همسایگان بر ایلام و بخصوص به تأثیر فرهنگ و تمدن ایلام بر سلسههاى بعد از خود، از جمله مادها و به ویژه هخامنشیها، آشنا مىشویم. در اینجا حتى بازماندههاى کاخهاو آرامگاههاى زیر زمینى را مىبینیم که براى شاهان ایلامى ساخته شده است. بازماندههاى انواع گورهاى دیگرى را مىبینیم و رابطه آنها را با قشربندى اجتماعى آن درک مىکنیم. بازماندههاى حمامهاى ساخته شده در کاخها، کارگاههاى سفالگرى که براى ساختن مجسمه هاى نذرى در کنار معابد ساخته شدهاند، کورههاى سفالپزى را مشاهده مىکنیم. با مشاهده تصفیه خانه عمومى براى آب شهر، از چنین اندیشهاى به شگفتى خواهیم افتاد، صحنها، کفسازیها، قربانگاهها، و بالاخره همه عناصر آن آن براى بازدید کننده در یچهاى به هزتران سال بستر تاریخ و تمدن ایران باستان خواهد بود. در موزه ملى ایران نیز بازماندههاى زیورها و تزئینات ساختمانى، درها و پنجرههائى که با تزئینات شیشهاى آراسته شده بودهاند، گلمیخهاى سفالى لعابدار، کلونهاى و جاکلونیهاى سنگى بزرگ دروازهها، کاسههاى سنگى پاشنههاى درها،درها و دروازههاى چوبى، وسایل حمل و نقل چون گارى و کالسکه، اسلحهها،کتیبههاى ایلامى و اکدى را مشاهده خواهیم کرد که از همین مکان به دست آمدهاند. با مراجعه به کتابهاى چغازنبیل، پى به مراسم آئینى انجام شده در زیگورات و نحوه حرکت زائران درطبقات مختلف زیگورات و در سایر معابد خدایان متعدد ایلام خواهیم برد؛ از مسیرهاى حرکت زائران، از مشارکت شاهان و درباریان در این مراسم مطلع خواهیم شد.
شهر مذهبى-آئینى دور-اونتاش، یکى از اولین شهرهاى جهان است که با هدفى آئینى-مذهبى و احتمالا سیاسى، در خطّهاى از جهان ساخته شدهکه قبلا «انشان» نام داشت و همسایگانش آن را «ایلام» مىنامیدند.
همین ایلام، بعدآ، پس از مهاجرت آریائیها به این سرزمین، در حوزه «ایران» فرهنگى-تاریخى قرار گرفت. همین شهر و زیگورات آن در حال حاضر به دلیل اهمیتش در نشان دادن تحول و تطور فرهنگ و تمدن بشر، یکى از مواریث فرهنگى جهان به حساب مىآید و نام آن در فهرست میراث جهانى به شماره ثبت گردیده است. فرهنگ عمومى جهان این یادمان را از آن خود مىداند و به داشتن چنین اثرى مباهات مىکند
تاریخ بناى شهر
شروع عملیات ساختمانى شهر دور-اونتاش، بر اساس شواهد و مدارک به دست آمده، دقیقآ در سال ۱۲۶۵ قبل از میلاد بوده است و عملیات ساختمانى این شهر هرگز به پایان نرسیده و قبل از این که شکل پایان یافتهاى به خود بگیرد ، متوقف شده و رو به ویرانى نهاده است. با این همه ، کارهاى عمده ساختمانى آن انجام شده ولى شواهد امر نشان مىدهند که این عملیات ساختمانى فقط در زمان سلطنت اونتاش-گال، یعنى بنیانگذار آن، پیگیرى مىشده است.
منطقه بندى شهر نیز در رابطه با مسیرهاى زیارت و نیایشى بوده که باید براى خدایان و الهه هاى گوناگون انجام مىشده است. همچنین دروازهها نیز هرکدام مختص مسیرى و براى اجراى مراسمى خاص بوده است.
حدود اواسط قرن سیزدهم قبل از میلاد شهرسازان اونتاش-گال براى بناى شهر جدید پشته وسیعى را انتخاب کردند که بیش از ۳۰ متر از رودخانه آب-دز، یکى از شعبات کارون فاصله نداشت. شکل طبیعى این رود نیز در شکل کلى شهر جدید تأثیر مىگذاشت. این شهر در نیمه راه دو مجتمع انسانى قرار مىگرفت که از بزرکترین مجتمعهاى مسکونى ایلامى بودند. این مکان به نحوى انتخاب شده بود که بر تمام دشت اشراف داشت تا جائى که وقتى هوا صاف و شفاف بود، هم شهر شوش از فراز آن دیده مىشد که پایتخت ایلامىها بود و هم شهر بزرگى که قبل از شوشتر کنونى در این مکان بوده است. پشته انتخاب شده قبلا خالى از سکنه و ناحیه بکرى بوده و فقط در دوره کوتاهى از هزاره چهارم قبل از میلاد مسکونى بوده است.
بخش عظیمى ازاین سلسله تپهها، که حاشیهاى براى موقعیت استقرار شهر هستند، هم به خط سیر دیوار بیرونى شهر تحمیل مىشده است و هم به دیوارى که «مکان-مقدس» را محدود مىکرد. زیگورات که براى خود داراى حصار جداگانهاى بود، در مرکز همین «مکان مقدس» برپا شدهبود. شهر نوبنیاد شاه ایلام در حد شرقى دوآب و در مقابل کوهسارى برپا شده بود که مانعى عظیم، خشن و تا حدى غیرقابل بور را تشکیل مىداد. رود «آب- دز» با بسترى بسیار گسترده ازاین بنیاد حمایت مىکرد.
این زیگورات نقش مهمىدر مذاهب آن زمان داشته است و نشانگر و تعیین کننده مرز شرقى مذاهبى بود که برج مقدس همین زیگورات براى آنها نمایشى از خط ارتباط بین زمین و آسمان را ارائه مىداد. امتیازات مساعدى نیز براى ایجاد یک شهر در این ناحیه وجود داشته است. در سواحل رودى که مقدار آب آن نامحدود بود، چوب براى سوزاندن و ایجاد حرارت لازم و همچنین خاک بسیار خوبى براى زدن خشت در اختیار داشتهاند. امروزه نیز همین امکانات در سواحل آن وجود دارد. مىدانیم که تمام خشتها را باید از خاکى زده باشند که از ساحل همین رود که در فاصله دو کیلومترى این شهر جارى است، برداشتهاند. این میلیون ها خشت را هزارها رأس از قویترین الاغها و قاطرها همراه با پاى پیاده کارگران از ساحل رود به محل شهر حمل کردهاند. این عمل دقیقآ نظیر همان کارى است که تا دیروز در این سرزمین انجام مىشده است.
چغازنبیل یا دوراونتاش یک شهر آزاد بوده است، یک شهر مذهبى، شهرى که به هیچوجه داراى برج و باروى دفاعى نیست، شهرى که ساکنان همیشگى آن روحانیون هستند و فقط در مقاطعى از سال، به مناسبتهاى مذهبى و آئینى، شاه و درباریان و اقشارى از مردم و زائران، براى زیارت و اجراى مراسم مذهبى به این شهر مىآمده و در آن به صورت موقت سکونت اختیار مىکردهاند، پس از پایان مراسم نیز به حال خود گذاشته مىشده است. اینجا شهرى بوده که وظیفهاش ایجاد وحدت بین فرقههاى گوناگون مذهبى ایلام آن زمان بوده است. این شهر داراى سه حصار دایرهاى شکل متحدالمرکز بودهاست، حصارهائى که فقط به عنوان حریم بهکار مىرفتهاند، حصار مرکزى فقط به دور «مکان-مقدس» کشیده شده و زیگورات در کانون آن قرار گرفته و کلیه معابد خدایان دیگر در اطراف آن است، حصار دوم محلههاى شاهى را محصور مىکند و حصار سوم تمام شهر را در خود محصور کرده است. این حصارها فقط براى جداکردن قسمتهاى مختلف شهر از یکدیگر هستند.
این شهر زیارتى به تمام خدایان ایلام تعلق داشته و براى هریک از خدایان، در این شهر زیارتى، معبدى در نظر گرفته شده بود که تعدادى از آنها ساخته مىشوند و تعدادى نیز نیمهکاره مىمانند گیرشمن بر هدف «مذهبى» جادههاى کفسازى شده درون شهر دور-اونتاش تأکید دارد و مىگوید : «ساکنان قدیم بینالنهرین و ایران جنوب غربى، جادههاى خود را کفسازى نمىکردهاند. قدمت اولین راههاى سنگفرش و سازماندهى شده، با تعدادى « منزل» یا ایستگاه، فقط به تشکیل اولین امپراتورى «جهانى» مىرسد که هخامنشیان آن را تشکیل دادند و سازماندهى کردند. به این ترتیب، کفسازیهائى که در روى تمنوس (محله مقدس) دور-اونتاش پیداشدند، یعنى کفسازیهائى که از زیگورات شروع مىشدند یا کفسازیهائى که به طرف آن رو مىآوردند و آن را به معابد، کاخها و دروازههاى حصار مربوط مىکردند، نمىتوانستهاند هدف «غیر مذهبى» داشته باشند.»
حفارىهاى باستانشناختى نشان داده است که هیچکس، حتى شاه و ملکه، به نشانه اداى احترام به خدایان ایلام، با کالسکه وارد صحنهاى مقدس نمىشدهاند و اگر رد چرخ کالسکه یا گارى روى قیر معدنى کف صحنها باقى مانده، این کالسکهها مختص خدایان بوده و باید تمثالها یا مجسمههاى آنها را از معبدهایشان سوار کنند و طى مراسمى به جاى دیگرى ببرند و پس از پایان مراسم، مجددآ به معابد خودشان بر گردانند.
طوافهاى مقدس همراه با ذکر ادعیه در مذهب ایلامى وجود داشته است و این امر را کتیبهاى مربوط به حوالى سال ۱۷۳۹ قبل از میلاد تأیید مىکند که در اى ناحیه پیدا شده است.
راه و مسیر باز گشت این حرکت دسته جمعى به طرف شهر و مأواى خدایان از همان راهى نبوده که رفته بودند. در هیچ یک از چهار پایتختى که این مراسم در آنها مورد مطالعه قرار گرفته و طرح بازسازى آن تنظیم شده است، دیده نشده که خدایان و انسانها از همان راهى که رفتهاند، باز گردند.
مراسم حرکت دسته جمعى همراه با ذکر ادعیه باید از دروازه بزرگ شهر که در مقابل رودخانه قرار داشته، پائین مىآمده و در آنجا به ساحل رود مىرسیده، که در مسیر اوروک به عنوان «ایستگاه» چهارم تحت نام « ساحل مقدس» ذکر شدهاست.
بین این زیگورات و زیگوراتهاى دیگر بین النهرین تفاوتى اساسى وجود دارد. این برج مطبق بر مبناى یک نقشه “افقى” و با گذاشتن سطوح بر روى یکدیگر ساخته نشده است، بلکه این برج بر اساس یک نقشه “عمودى” بنا گردیدهاست. یعنى این که هرکدام از طبقات آن مستقلا از روى خاک بکر شروع شده و بالا آمدهاند. در واقع همه این طبقات یکى پس از دیگرى در درون یکدیگر قرار گرفتهاند و مجموعه آن مانند یک دوربین غولپیکر بالا آمده است. خود همین موضوع سؤال برانگیز است.
جریان حفاریها باستانشناختى نشان دادهاند که در مرحله اول ساختمانسازى این معبد، فقط اتاقها و فضاهاى اطراف آن ساخته شده و درون آن حیاط بسیار وسیع کفسازى شدهاى قرار داشته است، بعد که اونتاش-گال تصمیم به بناى برج زیگورات مىگیرد و مرحله دوم ساختمانسازى شروع مىشود، این فضاها پرمىشوند. در مرحله اول هنوز دروازههاى زیگورات با پلکانهایش وجود نداشتهاند.
مهارتهائى که مهندسین و معماران ایلامى هزاره دوم قبل از میلاد داشتند،از شناخت آنها درباره فشار حجمهاى خشتى، از تجربه آنها در مورد چگونگى استفاده از مواد و مصالح گوناگون، از محاسبات دقیق آنها و از حاصل کار آنها، علیرغم بیش از سه هزار سالى که از عمر این کار مىگذرد و هنوز هم تمام ساخت و ساز و سازههاى درونى خود را حفظ کرده… محاسبه مقاومت مصالح با دقت فوقالعادهاى انجام شده است. به همین علت است که حجم مرکزى که بلند ترین قسمت بنا بوده و طبقه چهارم را تشکیلمىداده، و لذا، نسبت به حجمش بیشترین وزن را داشته و معبد و مصطبه آن را نیز بر تارک خود تحمل مىکرده، روى آجرفرش کف حیاط اولیه ساخته شده است . این بخش از برج تمامآ با خشت خامى ساخته شده است که خاک آن آمیخته با آجر خرد شده بود است؛ حجم دوم (سومین طبقه) که به آن پیوند خورده، از خشت خام بوده و حاشیه داخلى آن به حجم مرکزى دوخته شده است. این حاشیه نیز از خشت خامى درست شده که خاک آن با آجر شکسته و کوبیده مخلوط بوده است. قالببندى آن با گچ استحکام بخشى شده است.
زیگورات که، زوایاى آن به سوى جهات اربعه است، نقشه مربعى شکل را نمایان مىسازد که طول هرضلع آن ۲۰/۱۰۲ متر است. این زیگورات، که تمامآ با خشت خام ساخته شده، با روکار آجرى به ضخامت ۲ متر پوشیده شده است. این آجرها به لایه روئین خشتهاى زیگورات، که تحت حفاظت این آجرهاست، دوخته شدهاند. این نماى آجرى در چهار وجه خود داراى پیشآمدگیها و پسرفتگیهائى با اندازههاى مختلف است …. به فاصله هر ده رج آجر، یک رج آجر آن کتیبه دار بوده است. نوشتههاى روى این آجرها نشان مىدهند که این زیگورات را اونتاش-گال به خداى اینشوشیناک وقف کردهاست.
حفاریهاى باستانشناختى در شوش و چغازنبیل قادر به نشان دادن غناى ابداعات و ساختارهائى هستند که شهرسازى، فنون، شناخت مقاومت مصالح و بخصوص معمارى ایلامى را تشکیل مىدادهاند. وسعت خلاقیتهاى تکنسینهاى ایلامى ایجاب مىکند که نهتنها کاخ داریوش در شوش بر اساس نقشه و روند معمارى شوشیها ساخته شده باشد بلکه، بدون هیچ تردیدى همه کارها نیز به متخصصان محلى سپرده شده است. باید باور کرد که آشوریها نیز براى این تکنسینهاى ایلامى درجه بالائى قائل بودهاند زیرا که آشوربانیپال از بین زندانیانى که او به نینوا برده، از اینها با صراحت یاد مىکند. ضمن این که در همان دوره ایلام با صنعت معجزه آساى شیشهگرى آشنا بوده که قبل از کشف بناهاى مجلل دور-اونتاش، درباره این صنعت هیچ اطلاعى در دست نبود.
زوال و خاموشى شهر مذهبى دور-اونتاش
شهر دور-اونتاشبعد از پایان پادشاهى اونتاش گال به صورتى بسیار محدود و کند به حیات خود ادامه مىدهد تا این که غارت و چپاول سپاه آشور بانیپال در این محوطه، نقطه پایانى بر موجدین «کند» این مرکز زیارتى مىگذارد. هجوم آشور بانیپال وقتى اتفاق مىافتد که از عمر سلسله پادشاهى ایلام بیش از دو هزار سال سپرى شده بود. پس از مرگ اونتاش-گال، شدّت و حدّت زندگى مذهبى در دور-اونتاش کاهش مىیابد و با خاموش شدن سلسله خاندان سلطنتى به سرعت رو به زوال مىرود.
چنین به نظر مىرسد که هیچکدام از شاهان مربوط به سلسله درخشانى که در قرن دوازده قبل ازمیلاد بر ایلام حکومت مىکردند، از خودشان وابستگى چندانى که جنبه خاصى داشته باشد، به شهر اونتاش -گال نشان ندادهاند.
نقطه پایانى زندگى این شهر را در سال ۶۴۰ قبل از میلاد بود به دست آشور بانیپال اتفاق افتاد. این شهر مقدس که به این ترتیب غرق در نکبت و نگونبختى شده بود، به صورتى آرام و کند، قرنها به موجودیت خود ادامه مىدهد تااین که لحظه نهائى فرا مىرسد و با حمله و تهاجم آشوریها به این شهر و فتح آن توسط اینها، لطف و مرحمت براى همیشه از آن روى برمىگرداند. این همان درهم تنیدن این شهر و متروکه شدن آن است که در ۶۴۰ قبل از میلاد اتفاق مىافتد
این شهر مذهبى بعدآ توسط هخامنشیان اشغال مىشود. و دلیل آن تکهاى ظرف سفالین شبیه به آبکش است که مورد استفاده ویژهاى داشته است و نظیر آن را در روستاى پارس- هخامنشى شوش پیدا شده است. بنابراین زیگورات، و یا حداقل قسمت تحتانى آن، هنوز هم در عصر هخامنشیان دست نخورده و سالم بوده است. در طول قرنهاى اولیه بعد از میلاد، یعنى در عصر سلسله خاندان پارت، وضعیت دیگرى پیش مىآید. در این موقع، شهر متروکه با نوعى اشغال فصلى روبرو مىشود که احتمالا توسط شبانان کوچنشین یا نیمه کوچ نشین بوده است. صحنهاى اطراف زیگورات تبدیل به محوطههاى محصورى مىشود که حصار آنها از آجرهائى است که از اینجا و آنجا گردآورى شدهاند. این شبانان همه ساله براى مبارزه با حشرات گزندهاى که در میان پشم دامها لانه مىکنند، فضولات حیوانات را مىسوزاندند، که این عمل هنوز هم در این سرزمین متداول است. خرابیها و ضایعاتى که در این عصر بر اثر بارندگیها و رگبارها به برج و دیوار حصار وارد شده کاملا مشهود و محسوس است مشاهده مىشود که چوپانان آن عصر در زیر ورودىهاى چهار دروازه زیگورات، که باید در آن عصر هنوز هم به همان صورت آزاد باقى مانده باشند، باگذاشتن آجرهائى بر روى لایهاى ضخیم و غیر قابل نفوذ از خاک، براى خود بسترى چون سکو ساخته و در روى آن سکونت مىکردهاند.
درباره نوع زندگى این شهر در زمان ساسانیان یا قرنهاى بعد از آن و ورود اسلام، هیچ نوع شاهدى در دست نیست. فقط در قرن هفدهم میلادى (؟) یکى از حاکمان کوچک محلى، روى دیوار بیرونى شمال شرقى و در بالاى آبکندهاى عمیق، اقامتگاه کوچکى براى خود مىسازد که به چشمانداز وسیع دره آب-دز مسلط بوده است.
* *
حفارى علمى باستانشناختى چغازنبیل را رومان گیرشمن، باستان شناس فرانسوی، از سال ۱۹۵۱ آغاز و پس یازده سال به سال ۱۹۶۲ به پایان رساند که حاصل آن چهار جلد کتاب با ترجمه اصغر کریمی است که جزو انتشارات سازمان میراث فرهنگى کشور است.کلیه اطلاعات این معرفی نیز ار همان کتابها گرفته شده است.