مطالعات اجتماعی مرگ: جستارهایی درباب مرگ در فرهنگ و جامعه ایرانی، گروه نویسندگان (به کوشش هاجر قربانی)، انتشارات انسانشناسی، ۱۴۰۰
کتاب مطالعات اجتماعی مرگ: جستارهایی درباب مرگ در فرهنگ و جامعه ایرانی به قلم جمعی از نویسندگان، به کوشش هاجر قربانی، پژوهشگر حوزه مطالعات مرگ، با حمایت سازمان بهشتزهرای تهران و توسط نشر انسانشناسی منتشر شده است.
این کتاب در شکل و صورت Edited Volume منتشر شده است. پیش از این، در حوزه مطالعات مرگ، در دنیای مطالعات مرگ در جهان کتابهایی این چنینی منتشر شده است که میتوان به کتاب مرگ، عزاداری و خاکسپاری: مطالعهای میانفرهنگی (۲۰۰۵) به سرویراستاری (Editor) سی.جی.ام رابینز اشاره کرد که تلخیص مجموعه آثار ماندگار انسانشناسانی است که از دوران کلاسیک انسانشناسی تا به امروز یکی از موضوعات و دغدغۀ اصلیشان «مرگ» بوده است. کتاب مهمِ دیگری که میتوان به آن اشاره کرد حاکمیت بر مردگان: حاکمیت و سیاست بدنهای مردگان (۲۰۱۴) به سرویرستاری (Editor) فین استپوتات است. کتاب شهادت و قربانی در اسلام: بسترهای سیاسی، اجتماعی و الهیاتی (۲۱۰۷) به سرویراستاری مِیِرهاتینا و مِیِر لیتواک و به قلم جمعی از نویسندگان منتشر شد. در این کتاب پرفسور ویلیام بیمن مقالهای درباب شهادت در فرهنگ ایران معاصر به نگارش درآوردهاند. در سال ۲۰۱۹ کتاب مرگ در میان فرهنگها: مرگ و مردن در جوامع غیرغربی از جدیدترین کتبی است که تا به امروز در باب مرگ توسط نشر اسپرینگر منتشر شده است که یک فصل از آن به قلم دکتر زهره بیاتریزی و هاجر قربانی و در باب مدرنشدن مرگ در ایران معاصر است.
نوشتههای مرتبط
کتاب مطالعات اجتماعی مرگ: جستارهایی در باب مرگ در فرهنگ و جامعه ایرانی تلاش داشته است تا در نقطۀ صفر «مرگ؛ مطالعهای میانرشتهای» بایستاد، نویسندگان و پژوهشگران به چالش بکشاند و از همین رو رویکردها و اندیشههای متعددی را به علاقهمندان و پژوهشگران «مرگپژوهی» معرفی کند. در این کتاب ما با ۶ فصل مواجه هستیم: تاریخ اجتماعی مرگ، تحولات معنایی مرگ، پزشکیشدن مرگ، مرگ مقدس، بازنمایی مرگ در هنر و ادبیات و کلانگورستانی در ایران.
مقدمه کتاب منتشر شده پیشِ رویِ علاقهمندان هر رشته و حوزۀ مطالعاتی است تا بتوانند بسته به تخصص و رویکردشان به این کتاب رجوع کنند:
مقدمه کتاب
تا به امروز، نه زمان و نه مکان، این فرصت را به انسان ندادهاند تا بر پدیدۀ مرگ تسخیر یابد. همین امر هم موجب شده تا مواجهۀ تکبهتک ما، چه فردی و چه جمعی، با آن ناگزیر باشد؛ اما چگونگی مدیریت، نمادگذاری و تجربۀ این پدیده، همیشه، نهتنها در ابعاد فردی که در ابعاد جمعی نیز متفاوت بوده است. امروزه همین تفاوتها هستند که بر نحوۀ مدیریتِ مرگ، مردن و سوگواری هر جامعهای تأثیر میگذارند و به آن شکل میدهند. در این میان ممکن است این پرسش مطرح شود که آیا جوامع _ در قیاس با یکدیگر و با ورود مدرنیته _ تجربههای مشابهی نسبت به پدیدۀ مرگ پیدا کردهاند یا خیر؟ تاریخهای ملیـ مذهبی، فرهنگ، هنر، ادبیات، فلسفه، پزشکیشدن، قوانین، نهادهای بینالمللی و حتی جهانیسازی چقدر در این تجربیات نقش دارند؟
تلاشِ بسیاری از پژوهشگران و محققان، تا به امروز، بررسی نحوۀ مواجهۀ بشر با پدیدۀ مرگ در دنیای مدرن در مقایسه با دورانهای گذشته بوده است. به ادبیاتِ این موضوع در فصل اول کتاب پرداختهام و از تکرارِ آن در اینجا پرهیز میکنم؛ اما بهطورکلی و بهزعم والتر آنچه از این مطالعات برآمده عموماً روایتسازیهای قهرمانانهای از نقش پزشکی در مقابله با مرگ و افزایش طول عمر بشر است؛ اما امروزه باید به آن دقت کرد که همین پزشکیشدن موجبات جداییسازی محتضران از بازماندگان و آمادگیِ خطر معضلات روانیـاجتماعی همچون اختلال در نوع مواجهۀ با مرگ، ماتم و سوگواری وجود دارد. اگرچه این موضوعات قابل بحث بوده و امروزه بخشی از تمرکز پژوهشگران حوزۀ مرگ را به خود اختصاص داده است؛ اما گمان نمیبرم که ما، در جامعۀ ایران، بتوانیم چنین شتابزده بهسوی طرح پرسشهایی اینچنینی برآییم.
بنابراین پرداختن به بنیانهای ابتدایی پدیدۀ مرگ در ایران، اساساً، تا به امروز یا به مذاقِ پژوهشگران ایرانی خوش نیامده یا در خوشبینانهترین شکل علاقه و فرصتِ پرداختن به این موضوع از سوی آنها نبوده است. کافی است برای اثبات این نگاه مروری بر ادبیاتِ پژوهشی جامعهشناسی و انسانشناسی ایرانِ پس از انقلاب داشته باشیم. چراییِ مهجورماندنِ این ادبیات پژوهشی _ در فرهنگی که «مرگ» بخش مهمی از سیاستهای دولتـملتِ پساانقلابی را به نمایش میگذارد و هنوز پس از چهلواندی سال جامعهاش با انواع مرگها زندگی و خود را بازسازی میکند_ خود مورد توجه و بررسی است.
شاید این نخستین کتابی باشد که به پدیدۀ مرگ در جامعۀ گذار از سنتِ ایران و ورود به دنیای مدرن، از حوزههای متفاوت، میپردازد و عمیقاً هم تلاش بر همین بوده است. بر همین اساس، سعی داشتهام که این کتاب و جستارهایش را در نقطۀ صفرِ «مرگ مطالعهای میانرشتهای» در ایرانِ دیروز و امروز قرار بدهم که چالشی باشد برای گفتوگو و صحبت از پدیدهای که جفری گورر آن را موضوعی تابویی مینامد که موجبِ درگیریِ ذهنیِ اعضایِ بیشتری از جامعۀ آکادمیک ایران باشد و آن را بهمثابۀ یک شاخۀ بینارشتهای به رسمیت بشناسد. موضوعی که اگرچه ساکت و آهسته حرکت کرده و گاهی وقفه هم داشته است اما دیگر خود را ملزم به تکرار اندیشههای دورکیم، ونجنپ، هرتز، برگر، کوبلرراس و دیگر پژوهشگران نمیداند و در مسیری نو با شتاب در دیگر نقاط جهان در حرکت است.
کتاب پیشرو در دو بخش جستار و مقاله تنظیم شده است. در بخش جستارها ما با تنوعی از موضوعات و رویکردهای مختلف همچون جامعهشناسی، فلسفه، تاریخ اجتماعی، پزشکی، روانشناسی، ادبیات، هنر و انسانشناسی روبرو هستیم. این کتاب با ادبیات نظری در حوزۀ مطالعات مرگ آغاز شده است. در اینجا، ادبیات نظری مورد توجه بر تقسیمبندی آنچه تا پیش از قرن ۲۱ پژوهش و بررسی شده؛ انکار مرگ، تابو بودن مرگ و جداسازی آن از جامعه، رسانه و مرگ، خاطرۀ جمعی، مطالعۀ هولوکاست و مناسک گذار و آنچه مهجور مانده؛ معنای مرگ، سازمانیشدن مرگ و مرگ اجتماعی تمرکز دارد.
جستارهایی که در فصل اول به تاریخ اجتماعی مرگ و مردن میپردازد بازۀ زمانی دورۀ صفوی تا به امروز را درنظر گرفته است. از نحوۀ مراوداتِ ایرانیها با عتباتِعالیات و متبرک شیعی در عراق عثمانی تا ابعادِ مختلف مرگ ـ اعم از رابطۀ فرد متوفا و بازماندگان، جاندادن، مرگ در بستر، کهنسالی، خاکسپاری، قتل و شهادت و… .
ساماندهی گورستانهای تاریخی از دیگر مباحث مطرح شدۀ این کتاب است. برای نگاهداری چنین فضاهایی ساماندهی یکی از مهمترین عملکردهای مدیریت شهری است. آنگاه که این تصمیم با ادارۀ شهر و منطق اقتصادی گره میخورد مرگ چرخشی به سوی سرمایهداری برمیدارد. حال راهکار ساماندهی ایدئال این فضاها و منظرها چیست؟ اینکه ساماندهی و اهمیت دادن به گورستانهای تاریخی چقدر میتواند مورد اهمیت واقع شود از نگاه یکی از نویسنده بر دو بحث شکلدهندگی بخشی از مناظر دربارۀ انسانها و آغازگری برای معماری بوده است. بهعبارتی گورستان بهمثابۀ منظری فرهنگی است که باید در حفظ و اعتلای آن کوشید. گورستان بهمثابۀ امری اجتماعی، یک لایه و معنا را در بر ندارد بلکه بیشمار لایههای آشکار و پنهان را در خود نگاه داشته است.
باید بدانیم که پرداختن به این لایههای فرهنگی مرتبط با مرگ _ اعم از مناظر و فضاها یا مناسک و روشها _ تنها موضوع و دغدغۀ پژوهشگران نخواهد بود، بلکه نحوۀ مواجهۀ فرهنگ و جامعه با این پدیده، چه دردورانِ احتضار و چه پس از مرگ، از دیگر موضوعات مهم و مورد توجه است. کافی است به دو فضای پیشاصنعتی و صنعتی جامعۀ ایران نگاهی بیندازیم. مرگ آنگاه که امری سنتی محسوب میشد و در متن زندگی جامعۀ ایرانی قرار داشت بهیکباره به بیرون از فضای زندگیمان پرت شده است و دیگر امری عینی درنظر گرفته نمیشود. چنین تغییر و تحولی در جامعۀ دیندار ایرانی پس از انقلاب چگونه عمل کرده است؟ چگونه از رهگذر مناسبات دینی میگذرد و به آن شکل و معنا میدهد؟
با مطالعۀ فصل دوم بهنظر میرسد که مفهوم مرگ در ایرانِ پساانقلاب چندپاره شده است. حکومت از یکسو تلاش میکند تا موازی سنتهای اسلامی و موازیناش در حرکت باشد و از سوی دیگر بهشدت با توسعه و شهرنشینی رشد میکند. چنین تناقضی را نهتنها از مطالعۀ این جستار بلکه حتی در گزارشی که از بحران کووید ۱۹ و مسئلۀ تدفین مرگهای ناشی از پاندمی کرونا در این کتاب آورده شده _ بهویژه در عرصۀ مدیریت و سیاستگذاری _ درک و دریافت میشود. نظام عقلانی در جدال با نظام ارزشی دستوپا میزند. چنین دستوپا زدنی با ورود نظام پزشکی مدرن پررنگتر شده است و میل به پسزدن بخشی از باورهای جامعه و فرهنگ ایرانی لحظهای هم رهایش نکرده است.
چنین نظام عقلانیای صرفاً در خدمت مرگ نبوده و پزشکیشدنِ مرگ بهنوبۀ خود سهم بسزایی در تعریف و معنابخشی مرگ داشته است. فرایند کالاییشدن و شیءشدنِ حیات بهمثابۀ کالایی مبادلهپذیر چگونه شکل گرفته است؟ جهان سرمایهداری تا چه میزان در مالکیت بدنِ انسان و حتی انتخاب مرگِ خود که امروزه از آن با نام اتانازی یا مرگِ خوب یا بهمرگی یاد میکنیم تأثیرگذار بوده است؟ و حال جامعۀ کنونی ایران _ یعنی در عصر پساانقلاب _ با کالبد و بدن افراد جامعهاش چگونه مواجه میشود؟ یا آیا در جامعۀ ایران مطالعۀ رفتارهای تهدیدکنندۀ حیات، داغدیدگی و ماتمدرمانی، خودکشی، مرگ اجتماعی از منظر روانپزشکی و رواندرمانی مورد توجه بوده است؟ طرح این پرسشها بهانهای بود تا درفصل سوم به مسئلۀ پزشکیشدنِ مرگ بپردازیم.
اما باید بدانیم که امروزه تغییر و تحولات مهمی در مطالعۀ پدیدۀ مرگ رخ داده است که آن نیز مدیون شکلگیری جنبش مطالعات مرگ است؛ اما همین جنبش هم تا چندی پیش تنها «مرگ طبیعی» را موضوع مورد مطالعۀ خود قرار داده بود. چرا که این پژوهشگران _ حتی زمانی که به مطالعۀ جوامع غربی و پسااستعماری روی آورده بودند _ تحلیلهای خود را بر اساس جوامع غیردولتی بنا نهادند و همین امر موجب غفلت آنها از پرداختن به رابطۀ مرگ و دولت شده بود. درحقیقت آنها فراموش کرده بودند که مراجع سیاسی مدتزمانِ زیادی است که تأثیر خود را بر قلمرو مذهبی اعمال میکنند و موضوعاتی همچون «خشونت»، «جنگ»، «نسلکشی» میتوانست بهجای قرارگرفتن در ذیلِ دیگر حوزههای مطالعاتی ذیلِ مطالعاتِ «سیاست مرگ» قرار بگیرد.
دولتـ ملتِ پساانقلابی ایران نیز بهشدت با مسئلۀ سیاست مرگ درهمتنیده شده است. جامعۀ انقلابی برای حفظ حیاتِ خود نیاز به قربانی داشت. «مرگ ایدئولوژیک»، «مرگِ مقدس» یا «شهادت» یکی از پایههای برقراری نظام سیاسی نوین بود. تجربۀ انقلاب، تجربۀ ترورهای مردان سیاسی، تجربۀ جنگ ایران و عراق، تجربۀ جنگهای برونمرزی با حکومتهای اسلامی تندرو همچون داعش، تشییعجنازههای شهدا، یادمانها و سیاستگذاریهای یکسانسازی مزارهایشان و تجربۀ ترور شخصیتهای بزرگ سیاسی و علمی در چند سال گذشته عملاً نشان میدهد که مرگ بهمثابۀ یک پدیدۀ بسیار زنده و روشن در جامعۀ ایرانی حل شده است. بر همین اساس فصل چهارم این کتاب به مرگِ مقدس اختصاص داده شد.
انتشار «بهسوی قرائتی نو از شهادت» و «رازِ مزار» در دهۀ هفتاد شمسی توجه و تمرکز بر این حوزۀ مطالعاتی را پایهگذاری کرد. در دسترس نبودنِ این دو نوشتار برای همگان موجب شد تا تصمیم بگیریم یک بار دیگر آن را در این کتاب منتشر کنیم. چرا که پژوهیدن و اندیشیدن در این حوزۀ مطالعاتی و رشد و ارتقای آن بیشک نیازمندِ اندیشۀ پیش از خود است. سیاست عمیقاً با مسئلۀ مرگ در ایران امروز گره خورده است. برای مثال مروری بر گورستان بهشت زهرای تهران داشته باشید. گورستانی که بیش از سیهزار شهید انقلاب و جنگ را در خود نگاه داشته است و باتوجهبه اینکه این فضا از یک موقعیت استراتژیک و محوری در گفتمان رسمی برخوردار است، مدیرعامل و شهردار دارد: شهردارِ حرم رهبر انقلاب ایران. اینکه چرا و چگونه بهشت زهرای تهران به این موقعیت دست یافت تا نیازمند چنین مدیریتی باشد به فهمِ سیاستِ مرگ و گونهشناسیِ آن در ساختار سیاسی ایران _ بهویژه در نیمقرن اخیر_ وابسته خواهد بود.
یا همین سیاستِگذاری نادرستِ یکسانسازی مزار شهدا _ بهویژه در گورستانهای کلانشهرها _ که مبسوط در این کتاب به آن پرداخته شده است: مطالعه و توجه به مزارات، یکسانسازیها، نقدِ این سیاست از سوی پژوهشگران و رهبر ایران موجب توقفِ تخریبِ ناآگاهانۀ بخشی از تاریخِ فرهنگیِ جنگ شد. چرا که پرداختن و اهمیت دادن به چنین فضایی در گورستانهای ایرانی شیعی و تمایزگذاریهای معنادار میانِ دو مفهومِ مرگ و شهادت و تنظیمشدن یک فرهنگ حول این مفاهیم بیش از تأثر رویدادهای تاریخی ایرانِ پس از انقلاب نشئت گرفته از پارادایمی با نام «کربلا» بوده است که توجه و تمرکز مطالعاتیِ بیشتری را طلب میکند. ما در اینجا تلخیصشده نشان میدهیم که جدای از دلالتهای سیاسی، عناصرِ فرهنگی، اجتماعی و حتی «هنری» چه نقشی در تمایزگذاری میانِ «مرگ» و «شهادت»، «مرده» و «شهید» داشتهاند و خواهند داشت.
همۀ ما آگاهیم که هنر و ادبیات بخش لاینفک فرهنگ ایرانیهاست. اما شاید ندانیم که همین هنر و ادبیات چه پیوند تنگانگی با پدیدۀ مرگ دارد. اساساً آفرینش هنری و ادبی و حتی مرور اساطیر نشان از تلاشی برای نامیرایی میدهد. خلق هنر راهی است برای جاودانگی. تو ـ خالق ـ میروی اما ـ مخلوق ـ میماند. او میماند تا بازنمایی از زندگی فردی و اجتماعی تو باشد. بازنمایی از فرهنگات باشد. هنرهای بصری، نوشتاری و حتی موسیقایی جاودانگی و نامیرایی را برایت به ارمغان میآورند. در فصل پنجم ما با نقاشیها، عکسها، اشعار و متون ادبیای مواجه میشویم که بازنمایی از مرگ را متبلور میکنند. قدرتِ حرکت هنر از فضای شهری، خانۀ دیگری، هنر برای هنر تا توصیف کلانگورستان پایتخت از موضوعات مورد توجه نویسندگان این فصل بوده است.
از کلانگورستان پایتخت نام بردیم. در بخش دومِ کتاب، ما، بر گورستان کلانشهر تهران و ایران _ بهشتزهرا (س)_ تمرکز کردهایم چرا که مطالعۀ این گورستان از زوایای متعددی اهمیت بسیار دارد که در ادامه به آن خواهم پرداخت. بهشت زهرا یکی از بزرگترین گورستانهای جهان و بازنماییکنندۀ تاریخ فرهنگی و اجتماعی ایرانِ معاصر است. بازنمایی از حضور مدرنیته در مرگ با افتتاحاش در سال یکهزاروسیصدوچهلونُه و نخستین مکانِ حضور بنیانگذار انقلاب اسلامی برای مشروعیتبخشیاش به نظام نوپا. بهشت زهرا گورستانی است که رهبر دارد؛ نخستوزیر دارد؛ رئیس دیوان عالی دارد؛ رئیسجمهور دارد؛ سرباز دارد؛ هنرمند دارد؛ دانشمند دارد.
گورستان بهشت زهرا را میتوان یکی از نقاط کانونی جامعۀ پساانقلابی دانست. بنابراین، پرداختن و بررسی آن، بهمثابۀ یک امر اجتماعی چندلایه، میتواند بسیاری از وجوه پنهانِ این جامعه را بیرون بکشد و آن را به نمایش بگذارد. اندک پژوهشگرانی هستند که این گورستان را مورد توجه و بررسی قرار دادهاند. خوشبختانه مدیریتِ جدید بهشت زهرای تهراننیز به اهمیت مطالعۀ آن پیبرده و آنچه پیشِ روست نتیجۀ همیاری و همکاری مدیرِعامل بهشت زهرای تهران (س) بوده است.
این فصل از کتاب با جستاری دربابِ مقولات تأثیرگذار در تغییر و تحولِ گورستانها _ بهویژه دربارۀ مکان استقرار گورستان بهشت زهرای تهران و مقیاسهای تدفین _ از دهۀ چهل شمسی تا به امروز است. نویسنده بخشی از تجربۀ زیستۀ خود که همانا مکانیابی سرزمینِ آخرت تهرانیهاست را بهنگارش درآورده و نشان میدهد مقولاتی همچون تاریخ اجتماعی، شیوۀ زندگی، اقتصاد، توسعۀ شهری و تکنولوژی و فناوری چه تأثیراتی بر این تغییر و تحولها داشتهاند. این جستار بهانهای بود تا تکنگاری عمیقی از کلانگورستان شهر تهران بهنگارش دربیاید. در این تکنگاره ما به بخشهایی از وجوه بهشت زهرای تهران از نگاه مردمشناسی آگاه خواهیم شد. همچنین در کنار این تکنگاری، نشانهشناسی فرهنگی سنگ قبور و بهنمایش درآوردن ارزشهای برجسته حاکی از گستردگی موضوعی و مطالعاتی این کلانگورستان است. گورستانی که امروز سازمان آرامستان بهشت زهرای تهران نامیده میشود.
سازمانیشدن گورستان خود چه تأثیری بر مناسک ساکنان تهران داشته است؟ مدیریت میانگین برپایی ۲۰۰ مناسک در روز در مجموعۀ عروجیان و حضور بیش از ۱۰۰۰۰ بازمانده در این فضا خود نیازمند یک نظام عقلانی و تقسیمکار اجتماعی است. با شیوع کووید ۱۹ و آمار بالای مرگومیر در پایتخت میانگین مدیریت اجساد در روز و در موج دوم به ۴۰۰ نفر رسید. همچنین باتوجهبه سرعتِ شیوع این ویروس و حذف بسیاری از مناسک جمعی در گورستانها سیاستگذاران مخاطرات و بحران نهتنها موظف بودند مناسک مرتبط با اجساد قربانیان کرونا و غیرکرونا را انجام بدهند بلکه میبایست از کارکنان گورستان و مجریان مناسکشان در برابر ابتلای به ویروس نیز محافظت کنند. در این دو پژوهش که بهصورت میدانی هم انجام شده است ما به عوامل مختلف سازمانیشدن گورستان و تأثیرش بر فهم مرگ و همچنین حضور جنبههای اجتماعی، فرهنگی و مذهبی در مدیریت مخاطرات در کنار جنبۀ بیولوژیک پرداختهایم.
این کتاب اگرچه تنوع موضوعی گستردهای را شامل میشود اما داعیهای بر اتمام و پایاناش ندارد. شرحِ حالش و تنوع موضوعاتاش بر ظرفیتِ پژوهشی آن تأکید میکند. از سوی دیگر رویکردهای میانرشتهای نسبت به پدیدۀ مرگ در جامعۀ معاصر ایران فرصتی را پیش روی سیاستگذاران فرهنگی و اجتماعی خواهد گذاشت تا درک بهتری را از جامعه و نحوۀ مواجههاش با پدیدۀ مرگ پیدا کند. چنین درک و دریافتی از پدیدۀ مرگ قطعاً میتواند راهکارهای مهمی را در فضای مدیریت شهری ایجاد و به تصمیمگیریهای آتیِ مکانیابیِ گورستانهای جدیدِ کلانشهر تهران کمک کند. همچنین دیگر نهادها با مطالعه و کاویدن فرهنگِ مرگ در ایران معاصر میتوانند در سیاستگذاریهای فرهنگی نوآوری ایجاد کرده و معنای مرگ را در جامعه مطبوعتر و دلپذیرتر کنند. این کتاب سرآغازی است برای پژوهشیدن درباب مرگ در جامعۀ معاصر ایرانی و نحوۀ مواجهۀ جامعه و فرهنگ با آن.
در مسیر دستیابی انتشار این کتاب بیشک مدیون حمایتهای مدیرعامل سازمان آرامستان بهشتزهرای تهران (س) و شهردار حرم مطهر، سعید خال، و معاون فرهنگی و اجتماعی این سازمان، رضاپورناصرانی،هستم. امیدوارم بیش از پیش شاهد چنین حمایتهایی از سوی نهادهای غیرآکادمیک در جامعۀ ایران باشیم. همچنین لازم است از اساتید و پژوهشگران ـ هم در فضای آکادمیک ایران و هم خارج از مرزـ که در این مجموعه به من اعتماد و مرا همیاری کردند تشکر صمیمانهای داشته باشم. لطف و سخاوت شما بزرگان در همکاری با این مجموعه به مثابه یک کلاس بزرگ علمی بود؛ بویژه دکتر ناصر فکوهی و دکتر جبار رحمانی که بدون حمایتشان این مسیر سختتر و دشوارتر پشت سر گذاشته میشد.
اطلاعات کتابشناختی مطالعات اجتماعی مرگ
مطالعات اجتماعی مرگ: جستارهایی درباب مرگ در فرهنگ و جامعه ایرانی، گروه نویسندگان (به کوشش هاجر قربانی)، انتشارات انسانشناسی، ۱۴۰۰
سال | ۱۴۰۰ |
قطع | وزیری |
نوبت چاپ | اول |
تیراژ | ۱۰۰۰ |
تعداد صفحه | ۵۴۰ |
ناشر | انسانشناسی |
شابک | ۹۷۸۶۲۲۹۷۸۰۹۱۶ |