انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

مسجد علیه مسجد (لوموند دیپلماتیک: اوت ۲۰۱۵)

پیر دوم برگردان ساناز مقیمی

در طول سه دهه ای که ژرژ فرش شهردار سوسیالیست مونپلیه بود ) از ۱۹۷۷ تا ۲۰۰۴ بعنوان شهردار و از ۱۹۷۷ تا هنگام مرگش در ۲۰۱۰ بعنوان رئیس منطقهء شهری) همشهریان مسلمانش را به شیوهء استعمارگرایانه اداره کرد. در سال ۲۰۰۲ هنگام بازگشایی اولین گورستان مسلمانان شهر می گوید : « مسلمانان یک نماینده بیشتر ندارند، آن هم منم !» این مردان و زنان که در نظرش از بلوغ سیاسی بی بهره بودند از دید او به دو گروه تقسیم می شدند : کسانی که در ملاء عام از او پیروی می کردند وبه آنها آپارتمان و شغل و عبادتگاه اهدا می کرد و کسانی که از ورود به سیستم مشتری پرورش امتناع می کردند که وی آنها را « شیفتگان بن لادن » به حساب می آورد (۱). او دو سالن بزرگ « چند منظوره» در اختیار گروه اول قرار داد تا بعنوان مسجد استفاده شوند. یکی در ۱۹۷۷ در پُتی بَر در کارخانه سابق آلایش گوشت خوک احداث شد که نیاز به آماده سازی داشت و هزینهء کامل آن از محل بودجهء شهرداری تامین شد. دیگری مسجد ابن رشد ( اِکس- اوِروئِس ) با گنجایش دو هزار نفر در محلهء پَیَد بود که بزرگترین مسجد شهر است و در سال ۲۰۰۴ تنها با همین هدف عبادتگاه شدن توسط شهرداری ساخته و موجب درگرفتن دعوایی حقوقی علیه شهردار تحت عنوان نقض اصل لائیسیته شد. پس از مرگ شهردار انجمن ها خواستار بازخرید این سالن ها شدند تا آن ها را از سرپرستی شهرداری رها کنند. شهردار سوسیالیست جدید خانم هلن ماندروو، که از ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۴ در این پست مشغول است، درخواست را رد نمود و اجاره نامه ای ۹۹ ساله (در نتیجه درازمدت) با اجاره ای متناسب با قیمت بازار را تحمیل کرد – راه حلی که از سال ۲۰۰۶ توسط قانون مجاز دانسته می شود.

 

گروه دوم بیشتر شامل اعضای اتحادیهء مسلمانان اِرو می شود که بسیار فعال است و تابع اتحادیهء سازمانهای اسلامی فرانسه است. آقای عبدالقادرالمراکی دکتر داروساز ومهره اصلی اتحادیه می گوید :« پول برای خرید مکان و کارگر برای انجام کارها داشتیم ، اما شهرداری همواره از دادن مجوز ساخت امتناع می ورزید. باید تا مرگ ژرژ فرش انتظار میکشیدیم تا مشکل حل شود.» به مناسبت رمضان سال ۲۰۱۲ اتحادیهء مسلمانان اِرو مسجدش را در محلهء سِوِن افتتاح کرد. علی رغم گنجایش هشتصد نفرهء مسجدی که درمکان فروشگاه سابق احداث شد، چیزی نگذشت که معلوم شد کفاف جمعیت را نمی دهد. امروز شهر چهارده عبادتگاه دارد که اکثرا در محله های پَیَد پُتی بَر و سِوِن واقعند. همه آنقدر دور از نظر هستند که اغلب اهالی مونپلیه از وجودشان بی خبرند و کوچک تر از آن هستند که برای انجام مناسک عبادت در شرایط مناسب کافی باشند.

 

وقتی انجمنهای اداره کننده این مکانها به مبارزات سنگین با انگیزه های پیچیده از درگیری های شخصی گرفته تا منازعات مالی تن میدهند شرایط حتی بدتر هم می شود . در سال ۲۰۱۴ آقای محمد خطابی امام سابق مسجد ابن رشد که توسط آقای حسین طهری رئیس انجمنی که آنجا را اداره می کند ازمنصبش برکنارشد، مسجد عایشه را افتتاح نمود. آقای طهری شکوه می کند :« ساده است ، از زمان بازگشایی مساجد سِوِن و عایشه ما نیمی ازهوادارانمان را از دست داده ایم. چون با کمکهای مردمی سر می کنیم با این روند نمی توانیم از پس مخارجمان برآییم!» او که از حمایت شدگان سابق آقای فرش است اینگونه ادامه می دهد: « شهرداری نباید هرگز به آنها مجوز ساخت می داد. ما نمایندهء اسلامی میانه رو هستیم که با جمهوری ادغام شده است. اما نمی دانید، چه موعظه هایی می کنند… فکرمی کنید چرا جوانان عازم سوریه می شوند؟» در واقع تنها یکنفر از نوکیشان دوسال پیش از مونپلیه عزیمت کرد. به نظر آقای اَلَن ژانر- ژَزلِه نظامی سابق که نمایندهء بخشدار منطقه ی موسون شده است « هیچگونه مشکل جهادگرایی در این منطقه وجود ندارد.»

 

اهمیتی به آنچه امام میگوید نمی دهم ، من فقط برای عبادت به آنجا می روم، همین

 

درمقابل، مواخذه کردن «مسلمانان ظاهری» که « برای رفتن به جلو دوربین تلویزیون لباس های مد روز می پوشند » (به قول آقای خطابی) را دوست داریم. یا « این به اصطلاح متفکران جدید اسلام که نوشابه الکلی می خورند و نماز نمی خوانند» (آقای المراکی). این بینش سیاه و سفید از اسلام ( میانه رو- افراطی) که توسط نمایندگان مونپلیه از آن در مبارزات داخلی سوء استفاده می شود، رویکرد نمایندگان دولت – و تعداد زیادی از روزنامه نگاران را تایید می کند. فرستاده ویژه روزنامه لیبراسیون در گزارشش با عنوان « بیست و چهار ساعت از زندگی یک امام در مونپلیه » (۲۵ مه ۲۰۱۵) آقای فرید دَروف ، امام «میانه رو» مسجد ابن رشد رامانند کسی می داند که « درخطوط مقدم مبارزه در مقابل افزایش افراط گرایی مذهبی در میان نسل جوان » قرار گرفته است.

 

با اینکه آقای فردریک لوآزو رئیس دفتر بخشدار اِرو، بخوبی می داند « جوانان در خانه و درمقابل کامپیوترهای شان جهادگرا می شوند نه پای صحبتهای امامان » هشدار می دهد که مساجد را مانند « شیر جوشان روی اجاق» زیر نظر دارد. « ما بررسی می کنیم سخنرانی انجام شده کاملاً با ارزش های جمهوری همخوان باشد.» این مشکلات «هماهنگی» دقیقاً اشاره به کدام موارد دارد؟ « مواد خوراکی غذاخوری های مدرسه ، برنامه ساعات استخر برای زنان، لباس مدرسه ، حجاب و غیره. بالاخره خود بهتر می دانید.» و بخصوص هدف گرفتن اتحادیهء سازمانهای اسلامی فرانسه که « با کمک تصمیمات هیات دولت » به دنبال « تطبیق دادن خدمات عمومی با موازین اسلام (۲) » است.

 

آقای المراکی می گوید : «تمام آنچه می خواهیم این است که با ما طبق قوانین فرانسه رفتار شود، مثل همه، تمام فرانسویان حق دارند از هیات دولت کمک بگیرند، نه ؟ مشکل کجاست ؟ » برای الیاس اوجِدیدِ ۳۳ساله ، استاد و پژوهشگر اقتصاد که فرزند مهاجرین مراکشی پَیَد است «این مباحثِ موسسات، در حقیقت عدم پذیرشِ ناخودآگاهِ مذهبی را مخفی می کنند که درک نمی شود و به دنبال درکش هم نیستند و آنرا غریب می پندارند.» او می افزاید:« نزد بخشی از فرانسویان، ترسی ابرازشده یا فروخورده از اسلام وجود دارد که باید فوراً ازبین برود. این موضوع اصلی ست .»

 

مومنان با آزردگی در درگیریهایی که رهبرانشان را آسیب می زند شرکت میکنند. به نظرمیرسد همه درمقابل سلطهء مسئولین ثابت انجمن که برخی شان مانند مستبدان رفتار می کنند تسلیم شده اند. خانم فاطمه زهره بن طالب معلم فرانسه راهنمایی که والدینش در سال ۱۹۷۰ از مراکش آمده اند خاطرنشان می کند :« بعلاوه همهء آنان به نسل پدران ما تعلق دارند، و درفرهنگ ما نباید با پدر مخالفت کرد.» برای به جا آورندگان فرایض مذهبی، معیارانتخاب مسجد، نزدیک بودن آن است. آقای نادر حسین میگوید :« من به مسجدی که پایین خانه مان است می روم. اهمیتی نمی دهم چه کسی اداره اش می کند و امام چه می گوید. من فقط برای عبادت به آنجا می روم ، همین. » اکثرامامان به عربی ادیبانه صحبت می کنند که برای اکثر مومنان به دشواری قابل فهم است. سخنرانی های شان اغلب بسیار اخلاقی ست. خیرا مِنا ۲۸ ساله متولد پُتی بَر آه می کشد و می گوید: « ما را بچه فرض می کنند، “نباید اینکار را کرد، نباید آنکار را کرد” ، صادقانه بگویم ، مردم به آنچه امام می گوید گوش نمی دهند.»

 

موفقیت آقای خطابی امام مسجد عایشه از همین روست. عبادتگاهی که به مدد حامیانش در یک انبار وسیع بین گاراژ بزرگ تراموا و مرکزبازیافت زباله تعبیه کرده است. آقای لوآزو با لحنی رازآلود، درحالیکه از توضیح بیشتر طفره می رود، ازدهانش در می رود که :« دلایل بسیاری برای زیر نظر داشتن خطابی داریم». آقای عبدل مِدائویی ۳۸ ساله که مربی ورزش است و این امام را از مسجد ابن رشد تا عایشه دنبال کرده می گوید :« لا اقل او را دوست دارم. از مشکلات واقعی حرف می زند. موضوعاتی که به ما مربوط می شود : نژادپرستی، جنگ در سوریه، فلسطین و غیره.»

 

هریک از موعظه هایش ، که به زبان عربی مراکشی ادا شده، سپس کاملاً به فرانسه ترجمه می شوند، بعنوان نقطهء آغاز قطعه ای از قرآن را برمی گزیند و مساله ای از موضوعات روز را روشن می کند. برای مثال اواسط ماه می دو حادثه سر تیتر خبرها ی رسانه ها هستند. آقای روبر منر، شهردار بِزیه (وابسته به جبهه ملی) تایید می کند که تعداد کودکان «مسلمان» مدرسه ای را در شهرش سرشماری نموده – برای آنکه گواهی دهد آنها بسیار زیادند. چند شهرستان آنطرف تر، آقای روبر شَردون شهردار عضو حزب او-ام-پ (اتحادیه جنبش مردمی) شهر وُنِل در شهرستان بوش –دو-رون درخواست نمود که «اسلام را در فرانسه قدغن کنند». دو روز بعد هنگام موعظه اش آقای خطابی هر « دو روبر» را به باد انتقاد گرفت و آنها را «نژادپرست» و «احمق» معرفی کرد.

 

او با خطاب قرار دادن حدود پانصد نفر از حامیانش که آنروزآنجا حاضر بودند (سالن پر بود) و اکثرا زیر چهل سال داشتند گفت :« ما غریبه نیستیم . باید به نگاه کردن به ما مثل غریبه ها خاتمه دهند. خیلی وقت است که مسلمانان در فرانسه هستند و اینجا خواهند ماند. فرانسه وطنشان است. فرانسه، خانه شان است. و من این را مدام به جوانان مسلمان میگویم : این را از ذهنتان پاک کنید که اینجا خارجی هستید! این همان چیزی ست که آنها می خواهند!(…) وقتی خود را خارجی ندانیم برای حقوقمان مبارزه می کنیم!(…) ما باید نیروی سیاسی ، انتخاباتی و اجتماعی تشکیل دهیم. این چیزی ست که وضعیت را عوض می کند. این همان چیزی ست که باعث می شود ما را بعنوان یک واقعیت در این جامعه به رسمیت شناسند. (۳)»

 

 

۱-

Cf. Lydie Fournier, Le Fait musulman à Montpellier. Entre réalités sociologiques et enjeux politiques, Dalloz, Paris, 2008.

 

۲-

Il s’agit essentiellement de la question du foulard islamique. Depuis l’avis du Conseil d’Etat de 1989, puis la loi sur les signes religieux à l’école de 2004, plusieurs femmes ont porté plainte, souvent avec le soutien de l’UOIF.

 

۳-

« Hé les Roberts, on est français ! (réponse à Robert Chardon et Ménard) », YouTube.com, 15 mai 2015. M. Khattabi diffuse tous ses prêches sur Internet.

 

 

نوشته Pierre Daum