اصطلاح شوک فرهنگی ( Culture Shock ) نخستین بار در دهه ۶۰ توسط انسانشناس کالروو اوبرگ (Kalvero Oberg) که آن را به عنوان یک عارضه یا بیماری تعریف کرد، معرفی شد. مطالعات بعدی بر شناخت، و تبیینهای رفتاری، پدیدارشناختی و روانشناختی تمرکز داشتند. شوک فرهنگی در کل پیامد غوطهوری در فرهنگی است که به طور مجزا متفاوت از پیشینه یا تجارب قبلی خود فرد است. نوعا این مواجهات الگوهای جدید رفتارهای فرهنگی، نمادها و اصطلاحاتی را شامل می شود که بدون درک موقعیت جدید اجتماعی معنی نداشته یا معنای اندکی دارند. امروزه متداولترین استفاده از این لفظ در مباحث مربوط به اثرات تحصیلات دانشجویان در خارج یا مهاجرت دیده می شود. اگرچه ممکن است شوک فرهنگی در کوتاه مدت تأثیرات مضری داشته باشد، در بلند مدت می تواند قدردانی فرد از فرهنگهای دیگر، توسعه خود و کمک به شخص برای رسیدن به فهم وسیعتر از تنوع را ارتقاء دهد.
چندین عامل مهم اثرات شوک فرهنگی را تشدید می کنند. غفلت بیشتر از بافتهای فرهنگی خارجی و ادغام مستحکمتر با فرهنگ بومی خود فرد، در مشکل شدن فرهنگ آموزی در بافت فرهنگی جدید سهیم است. از جمله دیگر متغیرها ویژگیهای درون فردی، پیوندهای گروهی بین فردی، توانایی شکل دادن به گروههای اجتماعی جدید، میزان تفاوت بین فرهنگها و ادراکات گروههای فرهنگی میزبان از عضو جدید را شامل می شوند.
در وهله نخست، عوامل درون فردی شامل مهارتها (به عنوان مثال مهارتهای ارتباطی)، تجارب قبلی (به عنوان مثال در تنظیمات میان فرهنگی)، ویژگی های شخصی (مثل استقلال و تحمل) و دسترسی به منابع هستند. ویژگی های فیزیولوژیکی همچون سلامتی، قدرت، ظاهر و سن به علاوه مهارتهای کاری و اجتماعی شدن، از اهمیت برخوردارند. دوم اینکه پذیرفتن یک فرهنگ جدید، حفظ پیوندها با گروههای اجتماعی گذشته فرد و همچنین ایجاد روابط جدید را شامل می شود. افرادی که می توانند گروههای حمایتی را حفظ کنند در بافت فرهنگی ناآشنا وضعیت بسیار بهتری دارند. در وهله سوم اینکه اختلاف در گروههای فرهنگی بر گذار از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر مؤثر است. هنگامیکه فرهنگ حامل ناسازگاریهای بیشتری در هنجارهای اجتماعی، رفتاری، سنتی، دینی، تحصیلی و خانوادگی است، انتقال فرهنگی از جامعه ای به جامعه دیگر چالشبرانگیزترمی شود. در نهایت باید گفت حتی هنگامیکه ویژگی های فیزیکی فرد، خصوصیات روانشناختی و توانایی معاشرت مطلوب باشند، شوک فرهنگی هنوز هم می تواند از طریق تظاهرات اجتماعی-سیاسی اتفاق بیفتد. امکان دارد نگرشهای شهرندان در یک فرهنگ خارجی تعصبات اجتماعی، پذیرش کلیشه ها یا رعب و وحشت را به نمایش بگذارد. از اینها گذشته، پیش فرضهای اجتماعی ممکن است با ساختهای قانونی اجتماعی، اقتصادی و سیاستهایی مرتبط باشد که مشقات را برای کسانی که در وضعیتِ جدید تعامل برقرار می کنند، افزایش می دهند.
نوشتههای مرتبط
شوک فرهنگی از طریق چهار فاز که عموما پذیرفته شدهاند، توسعه مییابد: فازهای “ماه عسل” (یا “جوجه کشی”)، برخوردهای پروبلماتیک، بهبود و تنظیم و سرانجام ورود دوباره شوک. در مرحله ماه عسل، محیط جدید در ابتدا افراد را مجذوب خود می کند. به عنوان مثال، سبک زندگی با گامهای سریع، تنوع غذایی، یا آسمانخراشهای بلند یک شهر ممکن است در وهله نخست تازه واردی که از یک شهر کوچک آمده را دچار هیبت کند. در مرحله دوم آن ناحیه به طور فزاینده ای راحتی خود را از دست می دهد. طی چند روز تا چند ماه تفاوت فرهنگی بحرانی و گاه دشوار می شود. تفسیر نادرست از هنجارهای اجتماعی و رفتاری به ناامیدی یا گیجی می انجامد. واکنشها می تواند شامل احساسهای عصبانیت، غم، ناراحتی، ناشکیبایی یا بی کفایتی باشد. در این فاز، تازهواردان حس عدم ارتباط با موقعیت جدید را دارند. هر چند، تا مرحله سوم افراد متن فرهنگی جدید خود را با دانش بهتر تجربه می کنند. آنها با جاییکه قصد دارند بروند و چگونگی تطبیق با زندگی روزمره آشنا می شوند، برای مثال با محلیکه قرار است از آنجا تمبر بخرید و نامه ارسال کنید، آشنا هستید. در نهایت افرادی که به خانه محلی خود باز می گردند، معمولا نوعی “شوک مجدد” را تجربه می کنند. دراین فاز آنها باید مجددا با سبک زندگی پیشین خود وفق پیدا کنند. احتمالا در غیابشان چیزها تغییر کرده اند و آنها باید دوباره در محیط فرهنگی قبلی شان اجتماعی شوند.
برای مقابله با جنبه های آشفته تر فرهنگ شوک، افراد باید نسبت به تجربه های فرهنگی جدید روشنفکر باشند، مهارتهای انعطافپذیری و قابلیت انطباق را ارتقاء دهند و باید قادر باشند تحمل کنند. به علاوه زن یا مرد باید تجربه های مثبت ولی واقعی خود را حفظ کنند. توسعه اجتماعی، خواه بواسطه فهم هنجارهای اجتماعی باشد و خواه کاهش موانع زبانی، برای فرهنگپذیری در محیط جدید حیاتی است.
اگرچه مسافران و دانشجویانی که در خارج تحصیل می کنند اغلب شوک فرهنگی را تجربه می کنند، وسعت تعاملات بین فرهنگی از یک چنین تصورات محدودی فراتر می رود. شوک فرهنگی همچنین بر روی بسیاری دیگر همچون پرسنل نظامی، مهاجران، اقلیتهایی که وارد دانشگاه می شوند، زندانیان با آزادی مشروط و زوجهای که طلاق گرفته اند، اثر می گذارد. عوامل مضاف بر اینها شامل تحرک طبقه ای و اجتماعی افراد، تغییر شغلی یا مهاجرت بین محیطهای شهری و روستایی هستند.
به طور خاص، مهاجران شوک فرهنگی را به شیوه های مختلفی تجربه می کنند. پیش از همه و در درجه نخست تفاوتهای فرهنگی خود را در سنتها، تعطیلات، مناسک، و دیگر اعمالی که تفاوتهای مذهبی مجزا یا باورهای آموزشی را شامل می شوند، آشکار می کند. در وهله دوم رفتارهای پذیرفته شده در مکانهای عمومی و خصوصی ممکن است برای فرهنگ بومی فرد اساسی باشد اما به لحاظ اجتماعی در محیط جدید پذیرفتنی نباشد. دوری از دوستان، خانواده و دیگر شبکه های حمایتی اجتماعی می تواند دشواری اضافی را ایجاد کند. در درجه سوم آنچه که برای برخی از مهاجران سختی بخصوصی را ایجاد می کند مانع زبانی است. مهاجران با وجود رسیدن به راحتی و تطبیق درمحیط فیزیکی، امکان دارد قادر نباشند ارتباط موفقی برقرار کنند. ساختارهای کلان ایدئولوژیهای جدید فرهنگی که از طریق تعاملات خُرد بازتولید می شوند، می توانند بر روح و روان شخصی اثرگذار باشند. تشدید شرایط می تواند زمینه ای برای نژادپرستی یا فرضهای کلیشه ای باشد که هر چه بیشتر ناامنی را تقویت می کنند. به علاوه، ممکن است یک مهاجر جدید به عنوان برآمدی از فقدان دانش درباره ایما و اشاره های رفتار فرهنگی، در بافتهای فرهنگی ناآشنا احساس اضطراب و تشویش داشته باشد.
همگام با ادامه یافتن روند جهانی شدن، مطالعه شوک فرهنگی بیش از پیش اهمیت میابد. ارائه بیشتر به فرهنگهای دیگر نیازمند درک بهتر تفاوتهای فرهنگی است. گذشته از این فهمیدن شوک فرهنگی می تواند به کاهش مسائل اجتماعی که بین فرهنگی نیستند، کمک کند. برای گروههای تنگدست و محروم همچون اقلیتها، فقرا و کسانی که مشغول یادگیری زبان انگلیسی هستند، عادت کردن هر چه بیشتر به محیطهای جدید می تواند بسیار سخت باشد. علاوه بر مشکلات سبکهای زندگی روزمره، ممکن است این گروهها شوک فرهنگی را در طول یک پیوستار که از تلقی به مثابه “دیگری” تا نژادپرستی، تبعیض جنسی، طرد یا خشونت امتداد می یابد، تجربه کنند.
برنامه های آموزشی که اشاره به تفاوتهای فرهنگی دارند می توانند شوک فرهنگی را به حداقل برسانند تا فاز انتقال با منکوبی کمتری اتفاق بیفتد. کسب دانش بهتر در مورد فرهنگهای دیگر فقط فرایند انتقال فرهنگی را تسهیل نمی کند بلکه پلهایی را نیز بین گروههای مختلف ایجاد می کند. (ن. پاریلو: ص ۲۰۰-۲۰۲)
See also: Acculturation; Assimilation; Cultural Values; Immigration
Further Readings:
Adler, Peter S. 1975. “The Transitional Experience: An Alternative View of Culture Shock.” Journal of Humanistic Psychology 15(4):13–۲۳.
Anderson, Linda E. 1994. “A New Look at an Old Construct: Cross-Cultural Adaptation.” International Journal of
Intercultural Relations 18(4):293–۳۲۸.
Hofstede, Geert. 2004. Cultures and Organizations: Software of the Mind. 2nd ed. New York: McGraw-Hill.
Searle, W. and C. Ward. 1990. “The Prediction of Psychological and Socio-cultural Adjustment during Cross-Cultural Transitions.” International Journal of International Relations 13:449–۶۴.
منبع:
دانشنامه مسائل اجتماعی (Encyclopedia Of Social Problems)، به ویراستاری وینسنت ن. پاریلو