فصل دوم: خاصگرایی فرهنگی
موضوع محوری این فصل، خاصگرایی فرهنگی است؛ خاصگرایی فرهنگی به عنوان یکی از واکنشهایی که در پی فرایند جهانیشدن، فرهنگها و اجتماعات را به جنب و جوش واداشته است. نویسنده برای بررسی این موضوع گام به گام پیش میرود؛ از فرهنگیشدن جهان و اهمیت روزافزون مقولهی فرهنگ مینویسد، در برابر خاصگرایی، عامگرایی فرهنگی را مطرح میکند و در نهایت خاصگرایی فرهنگی و نمونههای آن را مرکز توجه فصل قرار میدهد.
فرهنگیشدن جهان
نویسنده بار دیگر به مسألهی تعریف جهانیشدن باز میگردد و ضمن بیان تردیدهایی دربارهی ماهیت جهانیشدن، همگونی و ادغام را وجه مشترک اکثر تعریفهایی میداند که از این پدیده ارائه شدهاند. همین اشاره به نیروهای همگونساز و ادغامکننده، که درپی شدت گرفتن فرایند جهانیشدن مرزهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را نشانه رفتهاند، راهی به بحث خاصگرایی فرهنگی میگشاید و نویسنده با مرجع قرار دادن این وجه از تعریف، ماهیت عامگرایی و خاص گرایی فرهنگی را بیان میکند. بر همین اساس، جهانیشدن با فشردگی فضا و زمان و سیال ساختن مرزها به نزدیکی و تماس هر چه بیشتر فرهنگها و هویتها انجامیده است که از قِبل آن به فرهنگها و هویتهای فراگیر دامن زده است. با این حال، این بخشی از واقعیت جهانیشدن است. بخش دیگر واقعیت، اشاره به خاصگراییهای فرهنگی پرشمار دارد که در تلاش برای حفظ یا احیای عناصر هویتبخش خاص و مقابله با جریانهای جهانی هستند. این نوع خاصگرایی فرهنگی در قالب جنبشهایی درآمده که افراد و گروههایی را که در فضای اجتماعی – فرهنگی جهانی به دنبال فرهنگ و هویت سنتی ناب هستند را به بازسازی مرزهای فرهنگی تشویق میکند. بنابراین جهانیشدن عرصهی رابطه دیالکتیکی امر عام و امر خاص است؛ هم با جهانیشدن فرهنگ مواجهیم و هم با فرهنگیشدن جهان.
نویسنده پس از بحث کوتاهی راجع به معنای فرهنگ در پی فهم واکنشها و موضعگیریهایی است که فرهنگهای مختلف در برابر فرایند جهانیشدن دارند: فرهنگهایی که سالیان سال نسبتاً جدا و منزوی و حتی ناآگاه از فرهنگهای دیگر به زندگی خود ادامه دادهاند، در یک فضای اجتماعی جهانی ناشی از فشردگی فضا و زمان چه وضعیتی پیدا میکنند و چگونه به بازسازی خود برای ایفای نقش هویتبخششان میپردازند. نویسنده، این واکنشها و سازماندهی مجدد را در دو دستهی عمده قرار میدهد: عامگرایی فرهنگی و خاصگرایی فرهنگی.
نوشتههای مرتبط
عامگرایی فرهنگی
عامگرایی اساساً معطوف است به اصول، ارزشها و معیارهایی که دربارهی همهی مردم و در همه جا معتبر باشد. اعتبار چنین اصول، ارزشها و معیارهایی به علایق و تعلقات محلی، قومی، زبانی، نژادی و دینی بستگی ندارد. ولی آنچه در این فصل از عامگرایی مدنظر نویسنده است بیش از این که یک جهانبینی عام باشد، شیوه و رهیافتی برای ارتباط میانفرهنگی است. از این نظر، عامگرایی به معنای اتخاذ مواضعی انعطافپذیر و باز در رابطه با دیگر فرهنگها است. محور و جوهر عامگرایی تلاش برای درک دیگران و درک شدن توسط دیگران از طریق یافتن اصول و مسائل مشترک است. عامگرایی برخلاف خاصگرایی بر انطباق، انعطاف، آمیزش، تعدیل و تفاهم استوار است و مناسبترین و عملیترین موضعگیری برای مواجهه با فرهنگها و هویتهای دیگر را گفتوگو، همپذیری و دستکم همزیستی میداند. بر مبنای این رهیافت، مناسبترین راه زندگی در فضای جهانی که در برگیرندهی فرهنگها و جریانهای مختلف است، دستیابی به ترکیبی ظریف و پیچیده از فرهنگ خاص / عام و محلی / جهانی است نه جستجوی فرهنگ و هویت ناب.
روابط و ساختار پیچیده ویژگیبخش عرصهی فرهنگی جهان
در این بخش، نویسنده، با اشاره به نظریهی امپریالسم فرهنگی که جهانیشدن را جریان یکسویهی فرهنگ مصرفی غرب (آمریکایی) به سایر نقاط جهان میداند که تأمینکننده مقاصد اقتصادی و سیاسی دولتهای غربی است آن را نظریهای سادهانگارانه میداند که نمیتواند تمام وجوه و آثار جهانیشدن را توضیح دهد. هرچند این جریان یکسویه و قدرتمند بخشی از فرایند جهانیشدن است اما تمام آن نیست. در همین راستا، نویسنده به بیان نکاتی میپردازد که در چارچوب نظریهی امپریالیسم فرهنگی حضور ندارند و در عین حال بخشی از ماهیت جهانیشدن را هم شکل دادهاند: هرچند بخش عمدهای از عناصر فرهنگ جهانی را عناصری تشکیل دادهاند که برای نخستینبار در غرب شکلگرفتهاند با این حال این فرهنگ حاوی عناصر مثبتی چون دموکراسی، حکومت قانون و حقوق بشر هم است؛ جهانیشدن در شرایط حاضر هیچ جهت روشن و مشخصی ندارد و پیچیدهتر از آن است که بتوان آن را جریانی یکسویه دانست؛ امروزه پیوند ناچیزی میان مصرف کالاهای فرهنگی که عمدتاً محصول صنایع فرهنگی غرب هستند و یک هویت فرهنگی متمایز غربی وجود دارد؛ و در نهایت میتوان گفت که فرایند جهانیشدن در عین حال که متضمن یک فرهنگ جهانی است، زمینه و امکان عرضاندام فرهنگهای دیگر را نیز فراهم میکند.
این بخش ادامه دارد.