به پرواز آید مرغی از فراز، هر آن مرغی که آدم نام گیرد. گَهی مرغان که آدم را مانند، گَهی آدم که آنرا مرغ خوانند. از این مرغان یکی بنشست، تنها… پرید از پنجره در کارگاهی، از درون روشنایی بر سیاهی.
«نهمرغِ نهآدم» به تاریکی نگاهی داشت… بسی «آهن» در انبوه سیاهی نمایان کرد، سپس سَرها و تَنها یکبهیک خود را از فضای تنگِ «آهَنگاه»۲رهانیدند… «آهنستان»ی عیان است. نگاه «نهمرغِ نهآدم» به «آهن»ها است، آهنهایی که خود را همچو انسان میشناسانند.
نوشتههای مرتبط
کمی گوشت و کمی آهن حسد دارد بر آن مرغی که آدم نام گیرد. به هر آوا فراخواند، به هر کاری به هر باری، اغوایی بهسوی مرغ میسازد. مرغِ پَرّان بر فراز آهنستان در میان آدمیان قالپاقدار و پیستوندار۳ مینشیند… مرغآدمی در فرودی نابهنگام، در میان آهنستان آهنی شد… مویه و زاری در فضای گیج و تاریک از هر سو روان است.
جسم بیجان سر دهد داستان شرحگی را: «همان مرغی که آهن خورد۴، دیگر پر ندارد.»۵
* به گفتهی خود سینایی فیلم «شرح حال» (۱۳۴۸) دربارهی «ژازه تباتباای» («ژازه تباتباای» در نوشتههای خود در پی معنا دادن به واژگان بیمعنا و تغییر در املای یک واژه و حتی خلق ترکیبات جدید واژگانی بود، واژهی «ژازه» واژهای بیمعنا بود که بدان معنا داد، «تباتباای» تغییر در املای «طباطبایی» است. وی نام خود را به صورتهای مختلف دیگری نیز مانند: «ژاضح تباطبایی» و «ژازه تباتبایی» نیز نوشته است. به گفتهی خودش خائن ادبیات است) نیست، بلکه در این فیلم تنها از مجسمههای وی برای پیشبرد ایدهی فیلم یعنی بیتوجهی نظام شاهنشاهی به هنرمندان از فرنگ برگشته و بهخصوص خود او استفاده شده است، فیلم در وصف جامعهی نابسامان هنرمند و موقعیت کارگردان در شرایط برگشت از فرنگ (۱۳۴۶) به تصویر درآمده است.
شناخت فضا و تحلیل واقعیت موجود آن زمان، حداقل برای من، امری ناممکن مینمایاند. شاید با کمک «تاریخ» (geschichte) بتوان آنچه را سپری شده است فرا خواند. در این رابطه، تاریخ در روند خویش حامل ایده و فکرتی (idee) است. فکرتی که امکان نمود آن فضا و واقعیت را دارد و در فیلم «شرح حال» صورت مییابد. فرم این فیلم بر مبنای فکرت و ایدهی موجود و با اهمیت یافتن نقد فضای تاریخی جامعه و با توجه به نظرات «گئورگ ویلهم فردریش هگل» قابل تشریح است. او بر این باور است که وضعیت هنری موجود، صورتی از مادهی دولت و مناسبات قدرت بهشمار میآید و ساخت فرمی متفاوت همچون محتوا (gehalt) در مواجهه با این ماده قرار میگیرد و در قلمرو هنر، وحدت فکرت و فرم و بهطور کلی وحدت دو مقولهی ذهن و عین شکل خاص خود را مییابد. هنرمند «باید نسبت به موضوعی که میخواهد به کار گیرد، درک عقلی داشته باشد و بداند چه جنبهای را برای تجسم زیبای آن باید برجسته کند و کدام را کنار گذارد. این درک که مبنای آفرینش هنری میشود، در واقع ذهنیتی است که او از عینیت موضوع دارد. وقتی هنرمند موضوع را با توجه به این ذهنیت میپروراند، در اصطلاح هگل وحدت ذهن و عین را فراهم کرده و این دو را آشتی داده است. این پایهی نظری میانجی بودن هنر است» (هگل، گئورگ ویلهلم فردریش، مقدمههای هگل بر پدیدارشناسی روح و زیباشناسی، محمود عبادیان، نشر علم، ۱۳۸۷، ص ۲۳۳).
بنابراین فرمهای هنر چیزی نیستند مگر مناسبات مختلفی که از فکرت مایه میگیرند و میان ایده (محتوای هنر) و شکل (پرداخت حسی و به تصویر درآوردن آن) وجود دارد و هنر و کنش زیباییشناسی بهعنوان عالیترین کنش عقل، همچون میانجیگر میان عین و ذهن و فرم و ایده وحدت ایجاد میکند و آنها را آشتی میدهد.
فکرت و ایدهای در فیلم «شرح حال» به فرم درآمده و با وضعیت موجود خود را مواجه کرده است، اکنون این فرم بهعنوان محتوای هنری شناخته میشود و امکان درآمدن به شکل و فرم دیگری را داراست. فرم هنری میتواند مهمترین میانجی میان این ایدهی تازه سربرآورده قلمداد شود. فرمی برای به تصویرکشیدن این ایده و فکرت نیاز است تا بتواند پیوند و وحدتی میان این دو ایجاد کند.
شاید نوشتهای با فرمی متفاوت در شرح «شرح حال» بتواند پیوند و وحدتی میان فکرت هنری (kunstidee) فیلم و فرم نوشتار ایجاد کند. «ژازه تباتباای» نیز در راستای بزرگداشت هنرمندان مورد علاقهاش (همچون سهراب سپهری، جواد معروفی، مارکو گریگوریان، ناصر اویسی، غلامحسین نامی، جواد مجابی، بهمن محصص، لیلی متیندفتری و صادق هدایت) از این روش استفاده میکرد و برایشان شرحی مینوشت و یا بر اساس سبک آثارشان مجسمهای میساخت و یا نقاشیای میکشید و ویژگیهای این آثار را در اثرش تنظیم میکرد. برای مثال، با توجه به مکتوبات «صادق هدایت»، متن و مجسمهای به نام «عنکبوت نفرینشده» دارد (تباتباای، ژازه، گزیدهی آثار ژازه تباتبایی (مرغ نه، آدم نه) احمد کریمی، سازمان چاپ و فرهنگ اسلامی، جلد اول، چاپ اول، پاییز ۱۳۸۱). این شرح نیز به مانند روش این دسته از آثار «ژازه تباتباای» بر مبنای فیلم «شرح حال» تنظیم و سعی شده است تا فرمِ به فکرتدرآمدهی این فیلم در یک متن نوشتاری بیاید.
پینوشتها:
-[۱] «ژازه تباتباای» بخشی از کارهای خود را «مرغ نه-آدم نه» نامیده است. عنوان این شرح با توجه به این نام و مضمون فیلم «شرح حال» انتخاب شده است.
۲- گالری ژازه به سبب انبوه آوای مجسمههای آهنی، خود را در این فیلم همچون «آهنگاه» مینمایاند.
۳- «مردان قالپاقدار و زنان پیستوندار» اصطلاح «نورالدین زرینکلک» بر آثار «ژازه تباتباای» است. گزیدهی آثار ژازه تباتبایی، ص ۲۲
۴- «ژازه تباتباای» مجسمههای خود را موجوداتی میداند که آهن خوردهاند.
۵- «ژازه تباتباای» خود را مرغی پرریخته و تنهای تنها میداند. گزیدهی آثار ژازه تباتبایی، ص ۸۶
این مطلب در چارچوب همکاری رسمی و مشترک میان سینما و ادبیات و انسان شناسی و فرهنگ بازنشر می شود.