مقدمه :
از نظر لغوی روش مردم نگاری یعنی, توضیح و معرفی یک قبیله یا قوم، ولی از نظر روشی, یعنی روش تحقیق عملی و مطالعه زمینه ای, و مجموعه روش های گردآوری اطلاعات جهت توصیف یک فعالیت خاص اجتماعی و یا نوع زندگی دسته ای از افراد جامعه می باشد. (لاپلانتین, ۲۰۰۰) مردم نگاری یا “اتنوگرافی به مجموعه روش های گردآوری که امروزه هم مطرح اند, گفته می شود. یعنی نوعی نزدیکی و وارد شدن به موضوع و حتی یکی شدن با آن. این روش ها صرفاٌ روش های توصیفی نیستند. اتنوگرافی نوعی تحلیل است. وقتی ما دست به توصیف دقیق چیزی می زنیم, خود این توصیف یک تحلیل است.” (فکوهی, ۱۳۸۵ : ۴۸۰) مردم نگاری با این اصل شروع می شود که هر گروه اجتماعی واقعیت خاص به خود را می سازد و دارای مفاهیم مورد قبول خود می باشند. بنابراین, یک مفهوم, زمانی معنی دارد که در موقعیت طبیعی و نه مصنوعی مورد مطالعه قرار گیرد. البته, “یک نشان یا علامت زمانی معنی دار می شود که دو بازیگر اجتماعی از آن یک معنی داشته باشند.” (لاپاساد, ۱۹۹۱ : ۱۹) یعنی توافقی در شکل و مفهوم معنی واحد بین افراد وجود داشته باشد. بدین سان, “برای فهمیدن یک کنش اجتماعی به عنوان یک فرایند, تعاملاتی را می طلبد که در برگیرندۀ کنش متقابل و تفسیر بازیگران اجتماعی است.” (همان : ۲۰) به زعم دو لوز, “فهم این مطالب همیشه همراه فعالیت های معمولی زندگی روزمره می باشد.” (دو لوز, ۱۹۹۷ : ۱۷) بنابراین, توجه به روزمرگی از نکات مهم مردم نگاری است. به عبارتی, “در هر گروه اجتماعی کلمات اصطلاحات, رفتارهای مشخص وجود دارد که اعضاء آنها را می شناسند و استفاده می کنند و به شکل طبیعی انجام می دهند که این مفاهیم و معنی ها متفاوت و کاملا بیگانه از آنِ غیر بومی ها است.”(همان : ۲۲) از این رو, “بازیگر اجتماعی تنها فردی است که قدرت انجام آن کار و توصیف و تفسیر آن را دارد و می تواند به دیگر اعضاء نشان بدهد.” (همان : ۲۳)
نوشتههای مرتبط
بدین سان, “یک مردم نگار ضمن برخورد با عملکردهای اجتماعی جامعه ای دیگر, غالبا با این پرسش روبرو می شود که آخرین حدود تنوع فرهنگی یا اجتماعی بشر را در کجا باید یافت. برای مثال, زمانی که برانیسلاو مالینوفسکی انسان شناس دریافت که مردم جزایر تروبریاند خاصیت آبستن سازی پدری را نه به مردان بلکه به ارواح دریاها نسبت می دهند, ناچار شده بود که مفهوم خویشاوندی و پیوندهای خانوادگی مورد نظرش را گسترش دهد.” (بِیتس, ۱۳۷۵ : ۵۷)
مردم نگاری هم به عنوان یک روش پژوهش, هم به عنوان یک تکنیک یا ابزار اندازه گیری و هم به عنوان یک نظریه یا تئوری مطرح می باشد.
به عنوان روش, از سویی, مجموعۀ ابزارها و یا تکنیک هایی مانند مشاهده, مصاحبه, عکس برداری, فیلم برداری و غیره می باشد, که مردم نگار مدتی را با افراد خاص جامعه ای یا گروهی که قصد مطالعۀ آنان را داشته, زندگی کرده است. از سوی دیگر, این داده ها را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد.
به عنوان تکنیک, روشی است برای جمع آوری اطلاعات و داده هایی پیرامون فرقه, گروه یا دسته ای با انچام مشاهده یا مصاحبه ایی که غیر رسمی است. یعنی مصاحبه شونده (گان) دقیقا نمی داند که فرد مقابل او یک پژوهشگر مردم نگار است. بنابراین, از هدف او نیز بی اطلاع خواهد بود. در این حالت نه گفته ها ضبط می شوند و نه کاغذی در میان است که یادداشتی برداشته شود. مصاحبه به صورت یک گفتگوی دوستانه در محل طبیعی مورد مطالعه انجام می شود. در ضمن مردم نگار در حین گفتگو فقط به محتوای صحبت ها توجه نداشته بلکه, هم به اصطلاحات و فرهنگ خاص شخص هم به نوع برخورد و رفتارهای اجتماعی او توجه دارد. هم به فرهنگ ظاهری شخص شامل پوشش و نوع آرایش توجه می کند. در واقع, کلیۀ عناصر فرهنگی موجود در فرد و در آن محیط از نظر مردم نگار بدور نخواهد ماند.
به عنوان تئوری, می توان گفت که هر گروهی واقعیت فرهنگی خود را که متمایز و متفاوت از دیگر فرهنگ ها می باشد, می سازد. در واقع, “به مرور زمان متوجه می شویم که کوچکترین رفتارها (ژست ها, حرکاتِ چهره, حالت ها عکس العمل های عاطفی) اصلا خنثی و طبیعی نیستند.” (لاپلانتین,۱۹۸۷ : ۲۱) بلکه, ناشی از فرهنگی است که افراد در آن می زیند. بدین سان, “چیزی که انسان ها با یکدیگر مشترک هستند, ظرفیت تفاوت هایی در اجرای رسوم, زبان ها, روش های دانستن, نهادها, بازی های کاملا متفاوت است که با یکدیگر دارند. به عبارتی, چیزی که در انسان کاملا طبیعی است, نگرش آنان نسبت به فرهنگ می باشد.” (همان : ۲۲) از این رو, مردم نگار به آنچه که افراد گروهی و یا جامعه ای انجام می دهند و به آنها باور داشته و برایشان مهم است, توجه کرده و در نظر می گیرد.
روش مردم نگاری بیشتر “در روش کیفی معنی می یابد که اگر مراحل توصیفی طولانی صورت گیرد به نظریه پردازی می انجامد.” (بومارد,۱۹۹۰ : ۲۵) وی می افزاید که, “این روش به دنبال کارهای مالینوفسکی, وایت و گیرتز یک سری دیدگاه و روش هایی را ایجاب می کند. الف, اجبار زندگی در مدت زمانی در بین گروه مورد مطالعه, ب, توجه به زندگی روزمرۀ افراد گروه, ج, توجه دقیق به تعبیر و تفسیر دنیای گروه, د, طرح ریزی جهان بینی پیچیدۀ زندگی گروه, س, در نظر گرفتن ارزیابی فرضیه ها, حدسیات و تعبیر و تفسیر در طول کار پژوهشی, و نهایتا, ص, تحلیل, نتیجه گیری و سنتز بین روایت ها, نقل قول ها و مفاهیم. (همان : ۳۰)
برای شناخت این مطالب می بایستی از درون مشاهده کرد, گفتگو کرد, مطالعه نمود و شناخت. “مردم نگار مصاحبه هایی را انجام می دهد که از انعطاف زیادی برخوردار بوده, به مانند یک گفتگوی دوستانه می باشد.” (لاپاساد، ۱۹۹۱ : ۴۷) برای اینکه وجود مردم نگار تاثیری بر افکار و رفتار گروه مورد مطالعه نداشته باشد, این نوع گفتگوها غالبا ضبط نمی شوند. همچنین, مردم نگار هیچ پیش فرض ساختارمند شده ای را در ذهن نداشته و در پی پاسخ به نظریه ای خاص نمی باشد. (وودز, ۱۹۹۰) این گفته بدان معنی نیست که مردم نگار فاقد فرضیه است. در واقع, “هیچ پژوهشگری در هیچ رشتۀ علمی نیست که تحقیقش را به سان یک لوح ننوشته آغاز کند.” (بِیتس, ۱۳۷۵ : ۵۸) ولی, مردم نگار فرضیۀ مشخصی را قبل از ورود به میدان پژوهش مطرح نمی کند. بلکه, داده ها هستند که مردم نگار را هدایت می کنند. از این رو, به باور فکوهی در امتداد تفکر مالینوفسکی, “زمین پژوهش است که تعیین کنندۀ کل پژوهش می شود و در نتیجه قبل از ورود به زمین پژوهش نمی توان نظریه ای خاص را پردازش کرد. در اصل ما اجازه می دهیم زمین آنچه را اهمیت دارد به ما دیکته کند.” (فکوهی, ۱۳۸۵ : ۴۸۱)
روش مردم نگاری، “مشاهده گر شرکت کننده و شرکت کنندۀ کامل را ایجاب می کند که پژوهش گر در ضمن زندگی در محیط مورد مطالعه علاوه بر شنیده ها اعمال افراد و وسائل پیرامون آنها را نیز مورد مطالعه دقیق قرار می دهد.” (لاپاساد, ۱۹۹۶ : ۱۰۲) البته, “مردم نگار می بایستی دقت لازم را به خرج داده تا اندیشه و افکار خود را در نگاه ها و برداشت داده ها زیاد دخالت ندهد. در واقع, دخالت پژوهشگر می بایستی به حداقل رسیده تا موضوع پژوهش تحت الشعاع اندیشۀ پژوهشگر واقع نشود.” (لاپاساد, ۱۹۹۶ : ۴۸)
ژرژ لاپاساد جایگاه مشاهده گر را به سه نوع تقسیم می کند. مشاهده گر فعال (پژوهشگر نقشی را در گروه داشته و فعالیتی دارد), مشاهده گر حاشیه ای (پژوهشگر کاملا در فعالیت جاری دخالت نمی کند ولی در جمع حضور دارد), مشاهده گر کامل (پژوهشگر فقط به تماشای فعالیتی مشغول می باشد بدون اینکه فعالیتی داشته باشد. که ممکن است از دور نظاره گر باشد). (۱۹۹۱ : ۳۲ الی ۳۵)
مردم نگاری ابتدا در جوامع اولیه توسط مردم نگاران غربی اجرا می شد, ولی کم کم به خود جامعه های غربی نیز کشیده شد. بدین ترتیب, مسائل جامعه های غربی موضوع های مورد مطالعۀ آنها واقع شدند.
در مورد جوامع اولیه, استفاده از روش مردم نگاری در کارهای کلاسیک انسان شناسانی مانند : روث بِندیکت, کلیفورد گیرتز, مارگاریت مید, برانیسلاو مالینوفسکی, و غیره وجود دارد.
امروزه انسان شناسان غربی به درون جامعه های غربی وارد شده و موضوع های مورد پژوهش خود را در درون جامعه می جویند و مورد بررسی قرار می دهند. از جمله می توان به کارهای مردم نگاری هوارد بکر, خانم ژان فاوره سادا, پیتر وودز, پاسکال دیبی و ژرژ لاپاساد اشاره کرد.
مراحل اجرای مردم نگاری :
مردم نگاری جهت اجرا مراحلی دارد. “مردم نگاری در واقع زمانی شروع می شود که خودِ پژوهشگر وارد زمینۀ تحقیقی بشود.” (لاپلانتین, ۱۹۸۷ : ۷۱) در واقع, “نه فقط در بین افراد و به مانند آنان زندگی کند, بلکه, به مانند آنان صحبت کرده و احساسات آنان را درک کند.” (همان : ۷۲) اولین نکتۀ مهم در مردم نگاری عمل مشاهده می باشد که توسط مردم نگار صورت می گیرد, می بایستی به دقت و منسجم انجام شود. ضمنا, “مشاهده گر می بایستی قبل از هر چیز به اندازه و سهم هر بخش اجتماعی احترام بگذارد” (موس,۱۹۹۲ : ۱۴)
در روش مردم نگاری نقشۀ مطالعۀ یک جامعه در سه بخش کلی خلاصه می شود.”الف, شکل اجتماعی که شامل مطالبی مانند جمعیت, جغرافیای انسانی, فن, شکل و ساختار, ب, فیزیک اجتماعی شامل صنعت, زیبایی, اقتصاد, حقوق, مذهب و علم می باشد. ج, مسائل عمومی شامل زبان, مسائل ملی, مسائل بین المللی و علم تاریخ اخلاق عمومی هستند.” (همان : ۱۴) به طور خلاصه مردم نگار برای انجام این اعمال می بایستی مراحلی را طی کند : مطالعۀ ذهنی موضوع و محل مورد مطالعه, مذاکره برای ورود به محیط پژوهش, مشاهده و نگارش و زمان مردم نگاری.
مسائل مورد مشاهده در مردم نگاری :
طبیعی است که بسته به محیط پژوهش و اهداف آن مسائل گوناگونی ممکن است که مورد توجه پژوهشگر قرار بگیرد. ما در اینجا به نمونۀ کاملی از مسائلی که می بایست مورد توجه مردم نگار قرار بگیرد, با استفاده از کتاب جامع مارسل موس در این زمینه, اشاره می کنیم که عبارتند از : فیزیک اجتماعی, صنعت جامعه, زیبایی شناسی جامعه, پدیدۀ اقتصادی, پدیدۀ حقوقی, پدیدۀ اخلاقی, پدیدۀ مذهب, تفریحات یا پدیدۀ فرهنگی و پدیدۀ دفاعی و کنترل اجتماعی.
مشکلات مردم نگاری:
چرا ما نمی توانیم مردم نگاری خوبی داشته باشیم؟ همانطوریکه در معرفی مراحل این روش توضیح داده شد, در مواقعی مردم نگار می بایستی در بین گروه به مانند آنان زندگی کرده, یعنی از نظر فرهنگی و رفتاری تغییر کرده تا به رمز و راز, افکار, عقاید و آداب و رسوم آنان پی ببرد. در مواقعی این تغییرات هماهنگ با سن, شخصیت و یا افکار مردم نگار جور در نمی آید. به عبارتی, در جوامعی مانند جامعۀ ما, فرهنگ, قوانین و ارزش هایی را مطرح می کند که عدول از آنها نه تنها متضاد با ارزش های بومی بوده بلکه, باعث به هم ریختگی روانی نیز می شود. از این رو, افراد جامعۀ ما محدودیت هایی برای اجرای مردم نگاری در مورد بسیاری از موضوع ها دارند.
چرا غربی ها در این مورد قوی هستند و کارهای خوبی را هم در جوامع خود و هم در جوامع دیگر بخصوص در شرق انجام داده اند؟ پُر واضح است که فرهنگ غربی ها از آزادی بیشتری نسبت به فرهنگ های شرقی داشته, لذا, انجام یک سری از اعمال و حتی مثلا خوردن مواد خوراکی جوامع دیگر برای آنان هیچ محدودیتی به همراه نداشته, بنابراین, آنان راحت تر به درون جوامع دیگر وارد شده و به انجام پژوهش های خود می پردازند. البته, ما نیز در مورد خیلی از موضوعات جامعۀ فعلی خود محدودیتی نداشته و از طریق مردم نگاری می توانیم به خیلی از, هم, نکات خوب و برجستۀ فرهنگ خود پی برده و هم, نکات مسئله ساز را شناسایی کرده و در جهت کم شدن آنها در جامعه اقدام کنیم.
بحث و نتیجه گیری :
مردم نگاری به عنوان یک روش کیفی (منادی, ۱۳۸۵) بیشتر و یا فقط در رشتۀ انسان شناسی مرسوم بوده و می باشد. به تازگی تعدادی از جامعه شناسان حوزه های دیگر مانند حوزۀ آموزش و پرورش نیز برای فهم موضوع خود, به این روش روی آورده اند. مردم نگاری ایجاب می کند تا پژوهشگرِ مردم نگار مدت زمانی را با افراد مورد مطالعۀ خود به نوعی یا زندگی کرده (مانند مطالعۀ قبیله ای) و یا ارتباط مستمر (مانند مطالعۀ روش مدیریت در ارتباط با معلمان) داشته باشد. بنابراین, مردم نگاری مشاهده را طلب می کند.
در ابتدا مردم نگاری توسط غربی ها در جوامع غیر خود یعنی, در جوامع دور دست و غالبا ابتدایی و یا سنتی انجام می دادند. از این رو, قرن ها شرق و کشورهای آفریقایی و آسیایی, زمینه های پژوهشی انسان شناسان غربی محسوب می شدند. ولی به مرور زمان به جامعه های خود روی آورده و به موضوع های داخلی با روش مردم نگاری به پژوهش پرداختند که به تعداد اندکی از آنان اشاره داشتیم.
به تجربه ثابت شده است که مردم نگاران در گذر از این روش به اطلاعات بسیار دقیق و عمیق علمی دست یافته اند. به طوری که این نوع داده ها قابل مقایسه با داده هایی که به کمک روش های دیگر بدست آمده اند, نمی باشند. در مواقعی این اطلاعات فقط جنبۀ شناخت داشته, بنابراین, برای جامعۀ علمی مفید بوده اند. برای مثال جهانشمولی نظریه های فروید در زمینۀ بلوغ توسط مارگریت مید در قبایلی آزمایش شد و تایید نشد. در مواقعی نیز از این اطلاعات به زعم ادوارد سعید سوء استفاده و یا استفاده های سیاسی شده است. (۱۳۸۳) یعنی, سیاستمداران با استفاده از دست آوردهای مردم نگاران, (بدون اینکه آنان در جریان باشند) در انجام فعالیت های خود از نقاط ضعف مردم جامعه ای نهایت سوء استفاده را جهت استعمارگری خود کرده اند. البته, در مواقعی نیز شناخت دقیق موضوعی به روش مردم نگاری باعث شناخت علل وجود آن موضوع شده است که در گذر از این شناخت, مسئولین جامعه بهتر توانسته اند, آن مشکل را بر طرف کنند. به مانند کاری که ژرژ لاپاساد انسان شناس معاصر فرانسوی در مورد گروهی از رپ به نام تگ که مدتی نقاشی های مُهیجی بر روی ایستگاه های مترو و یا بر روی خود متروها می کشیدند. به طوری که, این نقاشی ها علاوه بر اینکه چهرۀ متروها و ایستگاه ها را بد جلوه می داد, باعث و تولید نگرانی و به هم ریختگی روانی در تعداد زیادی از استفاده کننده گان مترو می شد. لازم به ذکر است که قبل از انجام این پژوهش توسط لاپاساد مسئولین مترو هر ساله هزینۀ زیادی (چند میلیون یورو) را برای پاک کردن این تصاویر می پرداختند. این ارقام در تابلوهایی در خود متروها منعکس شده بودند. در حالی که پژوهش مردم نگارانۀ ژورژ لاپاساد نه تنها باعث شناسایی علل وجود این امر در جوانان شد بلکه, به ارائۀ راه حلی منطقی برای رفع این معضل انجامید. (لاپاساد, ۱۹۹۰ B)
از این رو, مردم نگاری در صورت خوب اجرا شدن می تواند از سویی, در فهم بسیاری از نکات خوب فرهنگ جامعه که صورت می گیرد (بدون اینکه کنشگران آن عمل شناختی در مورد علل وجودی آنها داشته باشند) و از سوی دیگر, نکات منفی که باعث بی هنجاری و ناامنی و در نهایت مانع پیشرفت و توسعۀ جامعه می شود, مفید باشد.
به پیروی از اندیشۀ ادوارد سعید می توان گفت در صورتیکه ما نیز اگر مردم نگاری را خوب بیاموزیم و پژهش های خود را با روش مردم نگاری انجام دهیم, ما نیز می توانیم به مانند غربی ها, جامعۀ آنان را مورد مطالعۀ دقیق قرارر داده و بدون اینکه شیفتۀ پیشرفت ها و فرهنگ جامعۀ آنان شویم, به نکات مثبت و منفی جامعه اشان پی برده و در صورت لزوم از این شناخت ها در سیاست گذاری ها و شکل ارتباطمان با غرب ااستفاده کنیم.
فهرست منابع
منابع فارسی :
– بِیتس دانیل و فِرد پِلاگ (۱۳۷۵) انسان شناسی فرهنگی. ترجمۀ محسن ثلاثی. انتشارات علمی. تهران.
– پلتو پرتی ژ. (۱۳۷۵) روش تحقیق در انسان شناسی. ترجمۀ محسن ثلاثی. انتشارات علمی. تهران.
– ریویر کلود (۱۳۷۹) در آمدی بر انسان شناسی. ترجمۀ ناصر فکوهی. نشر نی, تهران.
– سعید ادوارد (۱۳۸۳) شرق شناسی. ترجمۀ عبدالرحیم گواهی. دفتر نشر فرهنگ اسلامی. تهران. چاپ چهارم.
– فکوهی ناصر (۱۳۸۵) پاره های انسان شناسی, مجموعۀ مقاله های کوتاه, نقدها و گفت و گوهای انسان شناختی. نشر نی, تهران.
– منادی مرتضی (۱۳۸۴). بهم ریختگی روانی و فرهنگی در موقعیت های میان فرهنگی, بررسی وضعیت جوانان در مقابل تلویزین و ماهواره. مجموعه مقالات چهارمین همایش ملی سازماندهی خدمات روانشناسی و مشاوره (دانش افزایی بالینی). ششم و هفتم دی ماه ۱۳۸۲. تهران, دانشگاه شهید بهشتی. به کوشش دکتر روشنک خدابخش. جلد دوم.
– (۱۳۸۵) روش کیفی در علوم اجتماعی و علوم رفتاری. فصلنامه حوزه و دانشگاه. پژوهشکده حوزه و دانشگاه. سال دوازدهم, شماره ۴۷, تابستان.
منابع فرانسوی :
– Becker Howard S. (1995), Outsiders. Métalité, Paris.
– Boumard Patrick (1982), Un conseil de classe très ordinaire. Témoigner/Stock 2.
– Boumard Patrick (1990), Pour introduire à l’ethnographie de l’école. In : Pratique de Formation, no 20, Décembre. Paris.
– Bourdieu Pierre (1966), L’Amour de l’art. Edition de Minuit. Paris.
– De Luze Hubert (1997), L’ethnométhodologie. Anthropos. Paris.
– Dibie Pascal (1995), Le villlage retrouvé. Editions du l’Aube. Paris.
– Favret-Saada Jeanne (1985), Les mots, la mort, les sorts. Folio, Essais. Paris.
– Hess Rémi, (1989), Le lycée au jour le jour. Paris, Meridien Klincksiek.
– Lapassade Georges (1990) A, De l’ethnographie de l’école à celle des élèves. In : Pratique de Formation, no 20, Décembre. Paris.
– Lapassade Georges (1990) B, La fac des Raps. In Figaro, 15 Décembre.
– Lapassade Georges (1991), L’ethnosociologie. Merdiens Klincksieck. Paris.
– Lapassade Georges (1996), Les Microsociologies. Anthropos. Paris.
– Laplantine Francois (1987), L’anthropologie. Clefs Pour, Edition Seghers. Paris.
– Laplantine Francois, (2000), La description ethnographique. Nathan-université.
– Loureau Rene, (1988), Le journal de Recherche. Merdiens Klincksieck. Paris.
– Malinowski Bronislaw (1993), Les argonautes du pacifique occidental. Paris, Gallimard.
– Mauss Marcel (1992), Manuel d’ethnographie. Petite bibliotheque Payot, Paris
– Monadi Mortéza (2003), Les crises d’identité des jeunes iraniens : Les futures acteurs sociaux. In : Iran. Questions et Connaissances. Vol. III. Textes réunis par Bernard Hourcade, Association pour l’avencement des études iraniens, Paris.
– Woods Peter (1990), L’ethnographie de l’école. Armand Colin. Paris.
نمونه ای کامل تر از این مقاله در فصلنامه حوزه و دانشگاه، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، سال سیزدهم, شماره ۵۱, تابستان ۱۳۸۶ به چاپ رسیده است.