این مطلب در تاریح ۲۸ مهر ۱۳۹۹ در همین وبگاه منتشر و اکنون بازنشر میشود:
یادداشت، پیشگفتار کتاب مردم شناسی جامعه تهران قدیم نوشته دکتر علی بلوکباشی است.
نوشتههای مرتبط
درحوزۀ مردم شناسی یا انسان شناسی شهر در ایران کار بزرگ و مستقل چندان چشمگیری نشده است و مردم شناسان در این زمینه هنوز گامهای نخست را برمی دارند. پرداختن به مردم شناسی شهر و پژوهش در نظام پیچ اندرپیچ و درهم تنیدۀ فرهنگ شهرنشینی، رویکردی است تازه در پیشینۀ حوزۀ دانش مردم شناسی یا انسان شناسی فرهنگی. تا چند دهه پیش تحقیقات مردم شناس در ایران بیشتر روی فرهنگ جوامع کوچندۀ ایلی ـ عشیره ای و روستایی که دوران نانویسایی را در حیات اجتماعی می گذراندند و تاریخ مکتوب نداشتند، متمرکز بود. این جوامع ساختار اجتماعی ـ فرهنگی ساده ای داشتند و نظام معیشتی آنها بیشتر بر محور گله چرانی، دامپروری، کشاورزی و باغداری می گردید. مردم شناسانی هم که به مردم نگاری شهر می پرداختند، حوزۀ پژوهشی آنهـا محـدود بـه موضوعاتی در زمینۀ فرهنگ سنتی شهرنشینی و مطالعۀ فولکلور و ادبیات شفاهی رایـج میان اقشار مختلف گـروههـای شـهری بـود. امـروزه نتیجـۀ پژوهشـهای ایـن دسـته از مردم شناسان، مجموعه ای بزرگ از تک نگاریهای موضوعی در فرهنگ عامّۀ مردم شهرهای ایران را شکل می دهد. با رشد شهرنشینی در ایران، نظام اجتماعی و فرهنگـی شـهرها تغییـرات و تحـولات فراوانی کرده و شهرها از صورت گروه بندی محلـه ای پیشـین و ارتباطـات سـنتی میـان محله ها بیرون آمده اند. در چهـل پنجـاه سـال اخیـر بسـیاری از منـاطق عشـایری و روستانشین یا به شهرها پیوسته اند و یا به صورت شهرهایی مستقل درآمده اند. جمعیـت شهرهای توسعه یافتۀ روستایی و عشایری بـا حفظ بسیاری از خصایل فرهنگ عشیره ای ـ روستایی خود، با فرهنگ شهرنشینی و راه و رسم زندگی شهری نیز آشنا شده و در حال تجربه کردن شیوۀ زندگی شهرنشینی هستند. مردم این دسته از جوامع شـهری معمـولاً در دو فضای متفاوت اجتماعی متمایل به دو فرهنگ سنتیِ روستایی و شـهری زنـدگی می گذرانند.
در گذشته هر نهاد و پدیده ای که در جوامع سنتی شهری بنیاد می گرفت، از عمق و درون فرهنگ مردم برخاسته بود و با ساختارهای اجتماعی و اعتقادی مردم جامعه تناسب و سازگاری داشت. این نهادها و پدیـده هـا از انسـجام نیرومنـدی برخـوردار بودنـد و در شکل دهی هویت فرهنگی جامعه و تقویت روابط اجتماعی و تعمـیم معیارهـای رفتـاری مردم نقش عمده و مهمی داشتند و همچون یک وسیلۀ ارتباطی نیرومند در محلـه هـای شهر و تمامیت کل جامعه عمل می کردند و رشتۀ پیوند فرهنگی میان گروه ها و نسلها را در گذشته و حال استوار نگه می داشتند. با توسعۀ نهادهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسـی و صـنعتی و شـکل گیـری سلسله مراتب طبقاتی نوین در لایه های اجتماعی مردم، جوامع شهری قدیم چهرۀ فرهنگی تازه ای به خودگرفتند. درنتیجه، ترکیب جمعیتی ـ محله ای و ساختار اجتماعی و فرهنگی سنتی قدیم در شهرها درهم ریخت و دگرگون شد و هویتی چند فرهنگی با ویژگیهایی نامشخص در سطوح کالبدی و جوهری خود یافتند. نگاهی گذرا به شکل و ترکیب تهران قدیم و فرایند تحول و توسعۀ اجتماعی ـ فرهنگی در آن، ما را کم و بیش در شناخت کلی جوامع شهری کنونی ایران، کمک خواهد کرد.
شهر تهران نمونۀ بارزی از تحول یک جامعۀ کشاورزی سنتی ایستا و بسـته بـه یـک جامعۀ شهری باز و پویا در ایران است. جامعۀ تهران در طول دو قرن بـه لحـاظ سـاختار اجتماعی و نظام فرهنگی و اقتصادی فرایند گذار از جامعه ای روستایی مبتنی بر اقتصـاد تولید زراعی و صنایع دستی به جامعه ای با فرهنگ شهرنشینی مبتنی بر اقتصاد بازار آزاد و تولید صنعتی انبوه و تکنولوژی مدرن را پیموده اسـت. در ایـن فراینـد جامعـۀ تهـران نوگرایی و تجدد فرهنگی را همراه با توسـعۀ سـرمایه داری بـا مـدل غربـی آن، در همـه زمینه ها تجربه کرده و می کند رنگ باختگی عملکرد اجتماعی محله های قدیم شهر و به سستی گرایی ارزش و اعتبار مناسبات هم محلگی؛ شکل گیری طبقات و گروه ها و لایه های اجتماعی تازه؛ تغییر نـوع مالکیت بر زمین و ابزار کار و تولید؛ پیچیده شدن شکل ابزار و وسایل تولیـد و مناسـبات اجتماعی؛ به کار افتادن سرمایه های کلان و توسعۀ تجارت و گسترش مبادلات کالایی در داخل و خارج؛ بالا رفتن نرخ باسواد و تحصیلکرده در میان گروه های مختلف اجتماعی؛ تغییر شکل توقعـات شهروندان و فـزونی خواستها و نیـازهای اقتصادی ـ فرهنگی آنهـا؛ پدیدآمدن نهادهای نوین اجتمـاعی، فرهنگـی، آموزشـی و سیاسـی و کانونهـا و مجـامع فرهنگـی، آمـوزشی ـ پرورشی و هنـری جدید؛ پدیداری انجمنها و سندیکاهای صنفـی و تشکلهای حزبی و هنری؛ توسعۀ وسایل ارتباط جمعی سمعی و بصری؛ جایگزینی مراکز سرگرمی و تفریحی جدید وارداتی مانند سینما، تئاتر، باشگاههای ورزشی،کلوپهای شبانه، کافه ها و کافه تریاها و کاباره ها به جای مراکز سرگرمیها و تفریحهای سنتی قدیم؛ و بسیاری دیگر از جملۀ این تحولات بوده اند.
در روند تحولات شهری، بخش بزرگی از مردم طبقات و گروه های اجتمـاعی جامعـۀ تهران جذب نظام فرهنگی جدید شده اند و سبک زندگی متجددانه را با پذیرش عناصـر فرهنگ غربی اخذ کرده اند. هرچند هنوز عناصری از فرهنگ سـنتی، بـه ویـژه پـاره ای از اعتقادات و آداب مذهبی و غیرمذهبی در ذهن و ضمیر آنها باقی مانده و در مواقع و بـه مناسبتهای خاص در آئینها و آداب و سنتها، مانند مراسم سوگواری و جشـن و آئینهـای مذهبی و غیرمذهبی و در مراسم آئینی زنانه باز نمود می یابند. بخش دیگری از جمعیت شهری، به خصوص افراد مهاجر ایلی ـ روستایی و شهرستانی های مهاجر، همچنان درعمل و نظر در حصر نظام فرهنگ سنتی قدیم باقی مانده اند و می کوشـند تـا سـبک زنـدگی نیاکانی را ادامه دهند و ارزشهای سنتی کهن را همچنان محفوظ نگهدارند. این تضـاد و تقابل فرهنگی در برخی الگوهای رفتاری و عقیدتی میـان ایـن دو بخـش از اجتماعـات سنتگرا و تجددگرا در سطح جامعۀ تهران چشمگیر است. آنچه جامعۀ شهری امروزی ایران را از جامعۀ روستایی و ایلی متفاوت می سازد، تغییر ساختار خانوادۀ سنتی و نقش تازۀ خانواده و نظام خویشـاوندی و پدیـداری مجموعـه ای نهادهای گوناگون در شهرها و نقش و عملکرد تعیین کنندۀ آنها بـا هـدفهای خـاص در جامعه هستند. اکنون در شهرها این نهادها هستند که به الگوی رفتاری جاری مـردم در زندگی روزانه، و شیوۀ تفکر و اعتقادات آنها شکل می دهند و نوع کار، توزیع قدرت و پایه و منزلت مردم در جایگاهها و پایگاههای مختلف را تعیین می کنند و به طورکلی به فرهنگ شهرنشینی معنا و مفهوم می بخشند
در جوامـع روسـتایی ایـران مناسـبات اجتمـاعی براسـاس خـانواده و شـبکۀ روابـط خویشاوندی استوار بود. شبکۀ خویشاوندی همچون نهادی نیرومند جامعـۀ روسـتایی را مدیریت می کرد و به ساختار اجتماعی و فرهنگی آن انتظام می بخشید و آن را پایـا نگـه می داشت. در صورتی که در جوامع شهری، به ویژه شهرهایی کـه فرهنـگ نـو را تجربـه می کنند، دیگر خانواده و شبکۀ خویشاوندی نقشی در نظم دهی و انسجام جامعۀ شـهری ندارند و نهادهای تازه روییده در شهرها هستند که بر جامعه از سویی، و خانواده و شبکۀ خویشاوندی از سوی دیگر اثر می گذارند و وظایف و نقش فرهنگی و اجتماعی خانواده و الگوی رفتاری اعضای شبکۀ خویشاوند را در جامعه تعیین و هدایت می کنند. خـانوادۀ شهری در بسیاری از زمینه ها، از جمله در زمینۀ فرهنگ پذیر و اجتماعی کردن کودکان و انتقال ارزشهای فرهنگ گذشته به آنها، نقش و رسالت پیشین خود را از دست داده و به نهادهای برآمده در جامعۀ شهری، به ویژه نهادهای فرهنگی ـ آموزشی سپرده است.
در ساختار و نقش و کارکرد نهاد خانواده و خویشاوندی در شهر که از نهادهای بنیانی و اولیۀ در هر جامعه ای بوده و هست، تغییراتی پدید آمده و سـبک و شـیوۀ مناسـبات و ارتباطات میان اعضای آن، به ویژه در مادرشهرها صورتی متفاوت با جوامع شهری سنتی و جوامع ایلی و روستایی یافته است. خانواده از شکل گستردۀ سنتی خود به شکل خانوادۀ هسته ای زن و شوهری با فرزندان مجرد درآمده و وظایف و کارکردهای تازه ای یافته است . بررسی شکل وتحولات ساختاری نهاد خانواده و روابط خویشاوندی و وضع و موقعیـت و نقش خانواده و خویشاوندی در فضای چندفرهنگی جوامع شهری، و چگونگی تأثیرگذاری فرهنگ شهری و نهادهای اجتماعی بـر آنهـا مـی توانـد از موضـوعات مهـم پژوهشـهای مردم شناس در مردم نگاری شهری باشد.
در اینجا لازم است اشاره ای گذرا هم به مقولۀ مدرنیته در شهرهای ایران بکنم. مدرنیته یا تجدد در ایران با توسعۀ اقتصادی و صنعتی و نوسازی کالبدی شهرآغاز شد. این توسعه بدون درنظرگرفتن ساختار فرهنگ بومی جامعۀ ایران و ناهماهنگی با اعتقادات و باورهای مردم، حتی با تخریب فرهنگ بومی و فضاهای تاریخی ـ فرهنگی کهن کـه از یادمانهای هویتی ایرانیان بوده است، اعمال شد. ظاهراً در اندیشه و ذهن تجددگرایان و هواخواهان مدرنیته چنین پنداری وجود داشته کـه انتقـال فرهنـگ غربـی و آوردن مدرنیتـه از راه توسعۀ فضاهای مادی و تکنولوژی، توسعۀ فرهنگی و حتی سیاسی را نیز با خود در جامعۀ ایران همراه خواهد آورد و موجب تغییر و تحول در ذهنیت فرهنگی ایرانیان خواهد شد. در صورتی که تجدد همچنان که جمشید بهنام در کتاب ایرانیان و اندیشۀ تجـدد بیـان داشته، شیوهای از تفکر و نگرش به جهان است که از درون جامعـه و دینامیسـم درونـی فرهنگ خودی و با آگاهی از پیشرفت علوم و ماهیت فرهنگهای دیگر برمی خیزد. در ایران، مدرنیته از بن فرهنگ ایرانی برنیامده و از جوهرۀ آن ارتزاق نکرده و یکسره تقلیدی است از مدرنیته در فرهنگ غرب. ازاینرو، تعارضاتی میان فرهنگ ملی و مدرنیته پدید آمده که موجب مشکلات و معضلات رفتاری، عقیدتی و اخلاقی در جوامع شهری، به ویژه در میان جوانان در گروههای مختلف اجتماعی شده است.
در مطالعۀ مردم شناسی جوامع شهری امروزی ایـران کـه نظـام پیچیـدۀ اجتمـاعی، فرهنگی و اقتصادی آن بر اساس و مـدار تفکـری مـادی و صـنعتی و تکنولـوژی مـدرن می گردد، شناخت کلیت فرهنگ جامعه و بررسی و تحلیل ماهیت آن با نگرشـی کلـی و فراگیر ممکن نیست. برای رسیدن به شناختی دقیق از جامعۀ مدرن ناگزیر از محـدود و محصورکردن حوزۀ کار تحقیق به مردم نگاریهای موضوعی در تمامی زمینه ها با روشهای ژرفانگر و پهنانگر خواهیم بود. تک نگاریهای موضوعی می توانند بر محور پژوهش و مطالعه روی نهادها و گروههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، آموزشی، هنری، کارگری، دانشجویی، و مانند آنها؛ یا بر محور مطالعات اجتماعات ساکن در فضاهای مکانی در محله های بالا و پائین شهر، و یا امور مربوط به فضاهای مکانی و زمـانی قدسـی و غیرقدسـی و مناسـک دینی ـ مذهبی و سنتها و آئینهای قومی ـ ملی، و صدها موضوعات دیگر باشند. همچنین تحقیق و مطالعۀ فولکلور رایج در فرهنگ گروههای اجتماعی تشکیل دهندۀ جامعۀ شهری و فولکلورگروههای قومی و روستایی مهاجر جذب شده و پیوسته به جوامع شهری و تأثیرپذیری و تأثیرگذاری فرهنگی میان آنها و فرهنگ مردم بومی شـهرها نیـز ما را در درک و شناخت بیشتر فرهنگ امروزی شهر کمک خواهد کرد. برای دستیابی به هدف مطلوب در پژوهش ناگزیر از رویکرد به تاریخ و فرهنگ تاریخی گروههای شهرنشین خواهیم بود، چون فرهنگ نیاکانی که مردم جامعه در آن پرورش یافته اند و فولکلوری که الگوهای ذهنی و رفتاری مردم را ساخته اند، پاره ای از هستی اجتماعی مردمی را شکل می دهند که فرایند تحول از جامعۀ روستایی و دهقانی به جامعۀ شهری را گذرانده اند.
بهمن ١٣٩٨