انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

مردم‌شناسی ایرانی، چالش‌ها و پرسش‌‌ها

مردم‌شناسی ایرانی، چالش‌ها و پرسش‌‌ها، علیرضا حسن‌زاده با همکاری نادر امیری، نشر افکار ، پژوهشکده مردم شناسی، چاپ اول، ۱۳۸۷

مردم شناسی ایرانی” به مثابه یک مکتب شاید بر خلاف تمام رشته‌های دیگر علوم انسانی، این تنها مردم‌شناسی است که معنایی ویژه با توجه به زمین و فرهنگ مورد مطالعه خود دارد. مردم‌شناسی امریکایی، مردم‌شناسی ژاپنی، مردم‌شناسی فرانسوی و…. اما این مفهوم درخصوص مطالعات مردم‌شناختی در ایران رفته رفته مطرح می‌شود و اکنون از مکتب مردم‌شناسی ایرانی نام می‌رود. مردم‌شناسی ایرانی در حالی شکل می‌گیرد که ما ایرانیان به شدت به این دانش در فهم فرهنگ کهن و متنوع خویش نیازمندیم. این نیاز به ما راه‌های وحدت و همزیستی با هم و چگونگی بر خورد با جهان را نشان می‌دهد.

مردم‌شناسی ایرانی کتابی است حاوی این مفهوم به کوشش علیرضا حسن‌زاده و با همکاری نادر امیری، که بیست‌وشش نشست را در گشایش نگاه مردم‌شناختی به فرهنگ ایرانی باز کرده است. حسن‌زاده در طی چند سال اخیر از چهره‌های فعال نسل جدید مردم‌شناسی ایران بوده و گواه این سخن ده‌ها کتابی است که با کوشش یا ویرایش او به چاپ رسیده و ویژه‌نامه‌های مردم‌شناختی‌ای که او در تولید آن مشارکت کرده است و این در کنار آثاری است که به صورت کتاب و مقاله از او چاپ شده است. تجمیع حدود هفتاد تن از اندیشمندان ایرانی که در میان آنان نام نویسندگان و محققان نام آشنای بسیاری را می‌توان یافت، حاکی ازتلاش سخت او در کمک به رشد ادبیات مردم‌شناختی ایران است. اندیشمندانی چون ناصر فکوهی، محمد صنعتی،ابوالقاسم‌ اسماعیل‌پور، سودابه فضایلی، محمد‌رضا درویشی، نجف دریابندری، عنایت سمیعی، رضا سیدحسینی، محمد‌رضا اصلا‌نی، فـرزان سجـودی، کتـایـون مـزداپـور، محمد بهشتـی، فرخ امیـرفریـار، عنایت سمیعی، امیلیا نرسیسیانس، شهریار وقفی‌پور، افسانه کمالی، محمد روشن، نغمه ثمینی، محمد رضایی‌راد، باجلان فرخی، محمد اسدیان، ساسان فاطمی، شهرام اقبال‌زاده، زری نعیمی، محمد شریف کمالی،کامران فانی، ابراهیم مختاری و…

اما با مروری بر کتاب با وجود نکات بسیار ارزشمند آن که تعامل، چالش و گفت‌وگوی اندیشمندان ایرانی در تعریف مفاهیم اساسی فرهنگ و نگاهی انتقادی به دوره‌های مردم‌شناسی ایران را در‌بر دارد می‌توان به نکاتی اشاره داشت که نقد آن به رشد کیفی کتاب در چاپ‌های احتمالی بعدی یاری خواهد رساند:
نخست آن که کتاب اگرچه سعی دارد به مردم‌شناسی به مثابه یک رشته علمی و با توجه به گفتمان‌های جدید نظر دوزد اما کماکان گاه اسیر تعاریف حداکثری از این رشته می‌ماند و گاه مرز مشخصی میان ادبیات و مردم‌شناسی قائل نمی‌شود و حضور اندیشمندانی چون رضا سید حسنی‌، نجف دریابندری و… اگرچه موجب غنای کتاب شده اما آن را به سوی ادبیات و مباحث آن می‌برد. البته در این نوع از نشست‌ها کوشش شده تا انسان‌شناسی ادبیات مطرح گردد اما گاه موفقیت در حصول به این مقصود کامل نبوده است.
دوره‌بندی امواج مردم‌شناسی ایرانی به ویژه به منظور نشان دادن سهم نسل‌های مردم‌شناسی از دیروز تا زمان ما یعنی همین روزهایی که ما در آن زندگی می‌کنیم منظری جالب را می‌گشاید اما به نظر می‌رسد که شتابزدگی در گزارش این موج‌ها گاه مولف را دچار خطا یا از قلم انداختن برخی از وقایع مردم‌شناسی ایران کرده است که می‌توان به برخی از آن اشاره کرد:
اشاره به نویسندگان مشروطه که حضور آنان با آغاز مطالعات مردم‌شناختی مقارن می‌شود با ذکر نام کسانی چون تقی‌زاده، مقدم، جمال‌‌زاده، و دهخدا کامل می‌گردید. از سوی دیگر اگرچه نیرنگستان نخستین اثری است که هدایت در آن به واژه فولکلور اشاره می‌دارد اما اثری دیگر از وی به نام اوسانه دو سال زودتر به چاپ رسیده بوده است. درخصوص هدایت مولف به جای ذکر عنوان اصلی کار وی که فولکلر یا فرهنگ توده است به طرح روش گرد‌آوری فولکلور اشاره می‌دارد که عنوان فرعی مقاله هدایت است. در این میان کوتاهی و اختصار گزارش گاه منجر به ناقص ماندن موضوع می‌شود که برای نمونه در ارتباط با بنیاد ایران‌شناسی و نقش آن این مساله آشکار است. نکته دیگری که رعایت بهتر آن می‌توانست بر ارزش استنادی کتاب بیفزاید توجه دقیق‌تر به توالی رخدادها و اهمیت نقش‌ها و تاریخ دقیق انها بود برای مثال دکتر علی بلوکباشی پیش از نادر افشار نادری به بررسی ایل بهمئی پرداخته بوده است و در شکل‌گیری فیلم مردم‌شناسی ایران با حضور در اثر دراویش قادری به عنوان محقق تأثیر‌گذار بوده است. از سوی دیگر بر نقش کسانی چون ابوالحسن نجفی تأکید شده حال آنکه نقش افرادی چون جمال‌زاده که پر رنگ‌تر است از قلم افتاده است (یا برای مثال درخصوص مطالعات فرهنگ عامه دکتر علی بلوکباشی و شاملو در کتاب هفته باید یاد کرد که بعدها شاملو‌ آن جریان را ادامه داد و منجر به کتاب کوچه شد. توجه به این موارد گزارش موج‌های مردم‌شناسی ایرانی را کامل می‌کرد.)
کتاب سعی کرده تا با توجه با ادبیات و فیلم در ایران، نقش گفتمان‌های عمومی را در ارتباط با شکل‌گیری تفکر مردم‌‌شنا‌ختی در ایران نشان دهد. کتاب با مطرح کردن آثاری چون شهر‌قصه‌، برانگیحته شدن تفکر مردم‌شناختی را به بحث می‌نهد اما مولف به آثار متقدم‌تر کسانی چون مقدم در آثاری چون ” جعفر‌خان از فرنگ برگشته” تأکید نمی‌کند. این در حالی است که به اثر داریوش مهرجویی یعنی “گاو” اشاره می رود. از سوی دیگر، رها کردن اشاراتی کلی به نقش مهم کسانی چون یحیا مدرسی‌، فرهاد ورهرام‌ و باجلان فرخی در مردم‌شناسی ایران ما را در انتظاری قرار می‌دهد که به سرانجامی نمی‌رسد و در مورد جایگاه برخی چون علیرضا قبادی بسیار گنگ می‌ماند. این در حالی است که کتاب به بحث در مورد فضای سیاسی ایران و تأثیر آن بر اثار کسانی چون ساعدی‌، هدایت، آل احمد پرهیز کرده است.
کتاب می‌کوشد هر موج را با توجه به ناشر یا نشریه آن معرفی کند که معرفی نشر نی، نشر افکار، هنر و مردم، مجله مردم‌شناسی و فرهنگ عامه از این شمار است با این حال مجلات مهم و قدیمی چون مردم‌شناسی (هانیبال)، ویژه‌نامه سال ۱۳۱۷ آموزش و پرورش و مجله عشایر ذخایر انقلاب از قلم می‌افتد.
مرور دقیق‌تر تاریخ مردم‌شناسی در دوره معاصر و ایران امروز می‌توانست باعث شود تا نام کسانی چون کوهی کرمانی‌، ملک الشعرای بهار (با مقاله “بازی های خراسان”) و مراکزی چون بنگاه مردم‌شناسی نادیده نماند. این در حالی است که نخسیتن انجمن مطالعات آنتروپولوژیک در ایران در شهر قزوین‌، تشکیل شده و جست‌و‌جوی این زوایای نا‌پیدا چگونگی شکل‌گیری مردم‌شناسی ایرانی را بهتر نشان می‌داد.
از سوی دیگر موج‌شناسی مردم‌شناسی ایرانی می‌توانست با تقسیم‌بندی محتوایی کار مردم‌شناسان خارجی که در ایران کار کرده‌اند چشم‌ اندازهای جالب‌تری را به نگاه مولف بیافزاید. در این میان کتاب اگرچه به درستی به اثار مردم‌شناسان ایرانی خارج ار کشور چون خواهران حائری و… اشاره می‌کند اما نام مردم‌شناسانی
چون ثریا شیبانی را در میان مردم‌شناسان خارج از ایران از قلم انداخته، و از دو کتاب جذاب دکتر نعمت الله فاضلی در بررسی مردم‌شناسی ایران بی نصیب مانده و به اشتباه نام فیلسوفان تاریخ چون افسانه نجم آبادی را به عنوان مردم‌شناس مطرح کرده است در این باره به نظر می‌رسد که کتاب در تعریف موج‌های مردم‌شناسی ایرانی گاه دچار تعریف حداکثری می‌شود.
در این میان یکی دیگر از چالش‌های خواننده با کتاب می‌تواند برجسته کردن اسطوره‌شناسی در ایران و عدم توجه به مطالعات فرهنگ عامه و نقش آن در شکل‌گیری مردم‌شناسی ایران باشد. در اینجاست که مولف تنها به اشاره از اثاری کسانی چون محجوب، میهن دوست، وکیلیان، و حتی خود مولف (در کتاب افسانه زندگان) می‌گذرد. در نقد کتاب می‌توان دقت افزون‌تر در مستتند کردن تاریخی موج‌های مردم‌شناسی ایرانی را در وقایع پیشنهادی آن خواستار شد.
باید در کنار برخی از موارد اشتباه که در یک کتاب ۷۵۰ صفحه‌ای طبیعی می‌نماید‌، بر جذابیت گفت‌و‌گو‌های اندیشمندان ایرانی در ارتباط با مردم‌شناسی و فرهنگ ایرانی تأکید داشت و خوانندگان علاقمند موضوعات فرهنگی (خاصه علاقمندان علوم اجتماعی ) را به خواندن این کتاب جذاب و پر کشش دعوت کرد. این کتاب سرشار از پرسش و ایده‌هایی است که هر یک می‌تواند به موضوعی برای مطالعه و تحقیق تبدیل شود. از سوی دیگر این کتاب مانور رشته مردم‌شناسی در ایران در رقابت با دیگر شاخه‌های علوم اجتماعی چون جامعه‌شناسی است با این اندیشه که” ایران سرزمین مردم‌شناسی است”. (نقل قول از مولف کتاب)

کتاب “مردم‌شناسی ایرانی” اگرچه تاریخ تولد آن ۱۳۸۷ و زمان تألیف آن ۱۳۸۵ است ولی باید گفت نه دو سال که دوصد سال هم از آن بگذرد خواندنی است و طراوت خود را دارد. با کاغذ عالی و قلمی چشم‌نواز و صحافی شکیل و قطعی خوش دست فراهم آمده است. در اصل حاصل بیست‌وشش نشست علمی و نقد کتاب مردم‌شناسی است که به روایتی “حدود هفتاد تن از پژوهشگران و اساتید” در این نشست‌ها حضور داشته‌اند (ص ۷ اثر)، البته قرینه‌ای شگفت‌انگیز با ” هفتاد سال مردم‌شناسی در ایران” هم هست. هماهنگ کننده و برگزار کننده نشست‌ها پژوهشگر ارجمند علیرضا حسن‌زاده بوده است که کتاب به همت بلند ایشان نیز سامان نهایی یافته و به سرانجام رسیده است، دست مریزاد.
کتاب را به سه بخش: الف: پیش‌گفتار، ب: مقدمه، ج: نشست‌ها می‌توان تقسیم کرد. پیشگفتار فریاد آقای حسن‌زاده است که پژواک رابطه عاطفی او با مردم‌شناسی می‌باشد و برخورد متولیان مردم‌شناسی با نسل نو را باز می‌تاباند. حکایت تلاشی سخت‌کوشانه در نبرد بودن و نبودن. رقص شاعرانه قلمی به شکرانه پیروزی در اثبات نسل خویش.
“مقدمه” با نام “مقدمه‌ای بر مردم‌شناسی ایران” تحلیل و برداشت نویسنده از روند تاریخی مردم‌شناسی ایران است که در آن “مدل موجی” را به‌کار می‌گیرد و فعالیت‌های مردم‌شناسی ایران را در چهار موج: پیشگامان (موج اول)، پژوهش‌های میدانی (موج دوم)، معرفی نظام‌های نظری به کمک ترجمه ( موج سوم)، تلفیق کار میدانی و نظام‌ نظری(موج چهارم)، جای می‌دهد. از نظر او موج چهارم موجی تکامل یافته‌تر است و خود در بردارنده طیفی از امواج با درجات: پررنگ، میان رنگ و کم رنگ است. همچنین به نمایندگان هر یک از این موج‌ها، آثار برجسته آنها و گاه سخن‌گاه مطبوعاتی آنان نیز اشاره شده است.
چنان که پیداست در این تقسیم‌بندی، معیار “روش‌شناسی” آثار بوده است. در نزدیک به هفتصد صفحه باقی‌مانده اثر گفتگوهایی درج شده است. که اگرچه محور آنها نقد یک کتاب با حضور نویسنده آن است ولی در حقیقت بهانه‌ای برای نقد حوزه‌ای از حوزه‌های گسترده مردم‌شناسی ایران بوده است. از این‌رو می‌توان گفت اثر یاد شده نوعی نقد از دوران و تصور خود از خود است.
اینکه ما در این حوزه از دانش چه کرده‌ایم، چه توانایی‌هایی داریم و در کجای تاریخ مردم‌شناسی جهان ایستاده‌ایم و یا چه چالش‌ها و افق‌هایی در پیش رو داریم؟ پرسش‌های بنیادین و مقدسی هستند که شاید پس از هفتادسال مردم‌شناسی دولتی و هشتادسال پژوهش ملتی وقت آن فرا رسیده باشد مطرح کنیم. برای حرکت درست به سوی آینده ناگزیر به پرسیدن این پرسش‌ها هستیم. کتاب یاد شده به سهم خود می‌تواند دست‌کم طرح‌کننده چنین پرسش‌هایی باشد. مطالب آن تلاش برای پاسخ به همین پرسش‌ها است. از این‌رو در داوری آن باید گفت درست یا نادرستی پاسخ‌ها چندان مهم نیست بلکه آنچه اهمیت دارد جرأت طرح پرسش‌ها است و واداشتن اهل فن به اندیشه و پرسش‌های نو. اگر کتاب همین‌یک پیامد خجسته را به بار آورد، بی‌گمان کاری ماندگار خواهد بود.
در مجموعه می توان گفت:”مردم‌شناسی ایرانی” خود مفهومی در خور اندیشه است. اگرچه آفریننده اثر آن را برای معرفی پژوهش‌های ایرانیان در حوزه‌های دانش‌ Anthropology مطابق الگوهای پذیرفته جهانی بکار برده است ولی نگارنده بر این باور است “مردم‌شناسی ایرانی” پدیده‌ای است مانند “مردم‌سالاری ایرانی” که خواهی نخواهی با الگو‌های پذیرفته جهانی آن متفاوت است. این مفهوم ویژه ایرانیان است. روش آن، قلمروی آن، پژوهشگر آن، دستاورد‌های آن، تشکل‌های آن، نوشته‌های آن، همه و همه سرسوزنی هم شده از شابلون‌های رسمی و استانداردهای جهانی بیرون می‌زند. پس، زیباترین نام برای توصیف و یادکرد این دست فعالیت‌ها در ایران است. به سخنی دیگر اگر جهان‌ “انتروپولوژی” دارد ما هم در برابر “مردم‌شناسی ایرونی” داریم، خوب یا بد مال خودمان است. در این باره همین بس که کتاب حاضر را گواه گیریم: اگر به همین هفتاد نفر می‌گفتیم هفتاد مقاله پژوهشی استاندارد در این حوزه‌ها بنویسید بی‌گمان این حجم مطلب فراهم نمی‌آمد که از آنها خواسته شد حرف بزنند. شاید همین کافی باشد تا به ژرفای مفهوم “مردم‌شناسی ایرانی” پی ببریم