انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

مرثیه ای برای نسل سرگشته

مرثیه ای برای نسل سرگشته؛
نقد و بررسی رمان وداع با اسلحه
وداع با اسلحه، ارنست همینگوی، ترجمه: نجف دریابندری، انتشارات علمی فرهنگی، چاپ هشتم ۱۳۹۹

داستان این رمان در مورد جوانی آمریکایی است به نام فردریک هنری که در جنگ جهانی اول در بخش آمبولانس های ارتش ایتالیا خدمت می کند.

وداع با اسلحه
داستان کتاب وداع با اسلحه از یک روز عادی در زمان وقوع جنگ جهانی اول در جبهه ی ایتالیا آغاز می شود؛ داستان این کتاب پیش می رود تا مخاطب در خلال همراهی با شخصیت نخست این داستان یعنی هنری با وقایعی که در جبهه های جنگ جهانی اول در ایتالیا در حال رخ دادن است آشنا شود. با پیش برد داستان شخصیت های گوناگون با هنری ارتباط برقرار می کنند و با او وارد گفتگو می شوند در خلال همین گفت و گو ها است که شخصیت های متفاوت داستان به مخاطب معرفی می شوند.
با حضور هنری در بیمارستان است که روایت عاشقانه ی این کتاب نیز شکل می گیرد؛ زمانی که او با یک پرستار انگلیسی به نام کاترین در بیمارستان محل ماموریت خود آشنا می شود. و سپس با مجروح شدن هنری و با انتقال او به بیمارستانی در شهر میلان، علاقه او و کاترین عمیق تر می شود. باقی داستان این کتاب نیز به ماجرای فرار این دو از ماموریت و سفری است که با یکدیگر به سمت کشور سوئیس آغاز می کنند.
هرچند این کتاب یکی از کتاب های پر فروش در موضوع جنگ جهانی در جهان محسوب می شود و هرچند عده ای بر این باور اند که این کتاب به خوبی توانسته است درد هم نسل های خالق اثر را به تصویر بکشد و این رمان را به نحوی می توان نتیجه تجریه زیسته ی همینگوی در زمان حضور دواطلبانه در جبهه ایتالیا دانست. اما نکته ای که وجود دراد آن است که همینگوی تنها چند هفته در جبهه های جنگ حضور دارد. و همین حضور ناقص را می توان در این کتاب به خوبی مشاهده کرد، تا جایی که در این کتاب توصیفاتی که از جبهه های جنگ به نمایش گذاشته می شود هرگز نمی تواند تصویری روشن از آنچه که رویداده است باشد تا حدی که این کتاب را در حوزه صحنه پردازی رویدادهای رخ داده در جبهه به شدت زیر سوال می برد. از این رو است که مقایسه این اثر در حوزه جنگ با اثاری چون در غرب خبری نیست آن را مبدل به یک اثر ضعیف در حوزه جنگ می کند. زیرا که همینگوی هرگز طعم پیش از جنگ، خود جنگ و ویرانی های بعد از آن را به طور کامل نچشیده است تا بتواند ان را به درستی تصویر دربیاورد.
اوج روایت ضدجنگ بودن این رمان را می توان در بخش دوم آن جستجو کرد، زمانی که دو شخصیت اصلی کتاب یعنی هنری و کارترین از جنگ فاصله می گیرند و درست این جا است که سایه ی جنگ همچنان به سر آنان سنگینی می کند و گویی دیگر قادر به زندگی در شرایطی خارج از شرایط جنگی نیستند.
همچنین این کتاب را به نحوی می توان در حوزه ادبیات گریز قرار داد؛ ادبیات گریز به آثاری اطلاق می شوند که برای گریر از کشمکش های واقعیت اجتماعی نوشته می شوند و نویسنده در آن تلاش می کند با برخورد غفلت آمیز با پدیده های اجتماعی، راه به انکار آن ها ببرد. اما این روحیه ی گریزندگی با اصطلاح نسل گمشده در اثرا همینگوی ارتباط نزدیکی پیدا می کند که در بخش بعد در خصوص آن صحبت خواهیم کرد.

نسل گمشده
این کتاب را شاید بتوان در ادامه ی تلاش برای به نمایش گذاشتن نسل گمشده دانست. اصطلاحی که نخستین بار توسط خود همینگوی در کتاب خورشید همچنان می دمد مورد استفاده قرار می گیرد. هرچند او بعدها در کتاب پاریس جشن بیکران داستانی را نقل می کند که نشان می دهد گرترود استاین این اصطلاح را از یک تعمیرکار وام گرفته است. از هر رو نسل سرگشته به نسلی در آمریکا گفته می شود که در خلال جنگ جهانی اول جوانی خود را پشت سر گذاشته اند و به دلیل همراهی جوانی با این جنگ عظیم زندگی و شخصیت آن ها از سایر نسل های پیش و بعد از خود متفاوت است.
پس از کتاب خورشید همچنان می دمد؛ نیمه دوم این کتاب را با فاصله گرفتن از حضور شخصیت های اصلی از جبهه های نبرد می توان تلاشی برای به تصویر کشیدن این نسل دانست. نسلی که پس از پایان گرفتن جنگ و فاصله گرفتن از آن خود به خوبی نمی داند در پی چه چیزی و برای کدام آرمان و هدف باید حرکت کند. گویی جنگ مهم ترین و تنها کاری است در جهان که می توان در آن مشارکت داشت و حالا پس از اتمام آن دیگر کاری برای انجام دادن باقی نمانده است. نمود این تفکر در آثار همینگوی از جمله وداع با اسلحه، خورشید همچنان می دمد و پاریس جشن بیکران، خلق شخصیت هایی است که جز وقت گذرانی در این بار و آن کافه هدف دیگری را در زندگی خود دنبال نمی کنند. افراطی بودن شخصیت ها در اتلاف وقت به این شکل تا حدی است که گاه از توان تحمل مخاطبین این کتاب نیز خارج است. شاید بهترین اصطلاح برای توصیف عمل آنان در طول شبانه روز همان باشد که نجف دریابندی در مقدمه کتاب پیرمرد و دریا می نویسد: «یاوه گردی»
از این رو است که نجف دریابندی در مقدمه ی پیرمرد و دریا می نویسد: جنگ از دور منظره ی رمانتیکی دارد، اما از نزدیک زشت و کثیف و بی معنی است. درگیر و دار جنگ حیثیت و شرافت انسانی لگدمال می شود و انسان خوار و ذلیل، هویت خود را از دست می دهد. این معنی را همینگوی با قوت و ظرافت تصویر می کند. اما جنگی که او می بند نتیجه ی یک نظام اجتماعی تضادآمیز و یا حتی تراژدی انسان در تلاش معاش نیست؛ جنگ یک سلسه رویدادهای نظامی جدا از هم است، یک سلسله تدارک های بیهوده و فاجعه های بی معنی است.
در ادبیات داستانی دفاع مقدس در جنگ تحمیلی ایران و عراق نیز می توان ردپایی را از این نسل گمشده مشاهده کرد. چنانچه در کتاب ارمیا و بیوتن رضا امیرخانی مشاهده می شود که شخصیت اصلی آن به نام ارمیا با بازگشت از جنگ تاب و توان تحمل کردن فضای ایران را پس از پایان جنگ هشت ساله ندارد و به هر نحوی تلاش می کند از زندگی روزمره عادی در این شهر فاصله بگیرد. اما با توجه به تفاوت های ایدئولوژی که در این دو جنگ وجود دارد ارمیا برای فرار از این سرگشتگی راه دیگری را جز راه یاوه گردی را انتخاب می کند.

در بخشی از این کتاب می خوانیم:
گفتم: بهتر از دیگر درباره ی جنگ حرف نزنیم. اگر یک طرف دست از جنگ بکشد که جنگ تمام نمیشود. اگر ما عقب نشینی کنیم، تازه بدتر هم خواهد شد.
پاسینی با لحنی جدی در پاسخ من گفت: بدتر از این که نخواهد شد. هیچ چیز بدتر از جنگ نیست.
گفتم: شکست بدتر است.
پاسینی اینبار با لحنی جدی تر گفت: من متوجه نمی شوم. مگر شکست چیست؟ آدم به خانه ی خود می رود.
گفتم: دنبالت می آیند. خانه ات را می گیرند.
پاسینی گفت: من که نمی توانم باور کنم. با همه که نمیتوانند اینکار را بکنند. بگذار هرکس از خانه خود دفاع کند! بگذار هرکس در خانه از خواهران خود مراقبت کند.
پاسخ دادم: می آیند و دارت می زنند. تو را مجبور می کنند دوباره سرباز بشوی، اما اینبار نه در آمبولانس بلکه در توپخانه
او گفت: با همه که نمی توانند اینکار را بکنند.
مانرا گفت: خارجی ها که نمی توانند کسی را مجبور کنند سرباز بشود. در این جنگ همه فرار می کنند. مثل چک ها.
گفتم: گمان می کنم که معنای تسخیر شدن را نمی دانید.

 

منابع:
پیرمرد و دریا، ارنست همینگوی، ترجمه: نجف دریابندی، انتشارات خوارزمی، چاپ دهم ۱۳۹۹