ادامه روند شیوع کرونا در ایران نیاز شدید ما را به تحولی در مدیریت بحران نشان میدهد. از این رو انجام تحقیقات اجتماعی و بینرشتهای با دیدگاه آیندهپژوهی یک ضرورت است. آیندهپژوهی به مجموعه عملیاتی اطلاق میشود که براساس منابع، الگوها، و عوامل تغییر یا ثبات، به تجسّم آیندههای بالقوّه و برنامهریزی برای آنها میپردازد و از آنجا که پیش بینی آینده نیاز به اندیشیدن دارد، پس در ابتدا میتوان آینده را براساس اهداف، امیدها، نگرانیها و آرزوها به تصویر کشید. اگر بخواهیم خیلی کلی در دو دسته نگرانیهای مربوط به کرونا را معرفی کنیم اولین نگرانی وضعیت سلامتی و بهداشت و حضور مردم در اجتماعات است و دومی وضعیت اقتصاد و معیشت در سطح خرد، میانه و کلان است.
مردم از هماکنون باید بدانند که آینده ممکن است آبستن چه پیشامدهایی باشد و کدام پیشامدها احتمال وقوع بیشتری دارند. موضوعات آیندهپژوهی دربرگیرنده گونههای «ممکن»، «محتمل» و «دلخواه» برای دگرگونی از حال به آینده هستند.
نوشتههای مرتبط
از آنجا که در هر دو نوع نگرانی، جامعه هدف مردم هستند، بنابراین میتوان در حوزه فردی از ابزار سناریونویسی استفاده کنیم که به ما کمک میکند برای مجموعهای از آیندههای بیبدیل آماده باشیم و همچنین استراتژیهایی را برای زندگی شخصی انتخاب کنیم که در نهایت با وقوع هر کدام از این سناریوها میزانی از تابآوری، پایداری و ادامه مسیر را برای ما به ارمغان میآورد. بنابراین میتوان در ابتدا از خود مردم شروع کرد و از آنها خواست که آینده را با اقدامات هدفمند خود طراحی کرده و شکل دهند. آنها برای این کار باید آگاهی لازم را داشته باشند و خردمندانه عمل کنند، به طوری که بتوانند از پیامدهای اقدامات خود و دیگران، واکنشهای دیگران و نیروهای خارج از کنترل خود شناخت کافی پیدا کنند، زیرا این پیامدها فقط در آینده خود را نشان میدهند. در این مقاله به دنبال این هستیم که بشناسیم مردم چگونه میتوانند این سه شاخص آگاهی، سبک زندگی مراقبتی و مسئولیتپذیری را به دست آورند.
اگر سه سناریوی ممکن، محتمل و دلخواه را درنظربگیریم، در حالت ممکن وضعیت تداوم کرونا بدتر از وضع موجود خواهد شد. در حالت دلخواه همه چیز به حال عادی برمیگردد، در حالت محتمل به همین وضع کنونی پیش میرود. اگر حالت محتمل یعنی تداوم شرایط موجود را در نظر بگیریم، باید در سه شاخص ذکر شده چگونه عمل کنیم.
تفسیر کنش انسانی درواقع با پیبردن به معانی ذهنی خاص کنشگر انسانی رخ میدهد. کنش زمانی اجتماعی است که شخص، رفتار دیگران را بر اساس معانی ذهنی خود درک کرده و بر اساس آن کنش انجام دهد. بنابراین هر کنش انسانی دارای انگیزه، معنای ذهنی و بار ارزشی است، یعنی شخص، آن کنش را با فکر و براساس ارزشهای خود انجام میدهد. پس با این توصیف میتوان گفت هر عملی که از شخص انسانی سر بزند اثر دارد. حال اگر هر انسانی بتواند تمام آثار کنش خود را ارزیابی و بررسی کند مطمئناً این عمل، عملی صحیح است و اثر مطلوبی دارد و بالعکس. یعنی گاهی انسانها اعمالی انجام میدهند که ناخواسته (و شاید بتوان گفت نآاگاهانه) اثر نامطلوبی دارد. از این نوع کنشهای اجتماعی با آثار ناخواسته، زیاد در جامعه اتفاق میافتد، نمونه این نوع اثر در ترافیکهای شهری و غیرشهری و مسائل دیگر نیز زیاد رخ میدهد. به این ترتیب، در شرایط کرونا هر یک از کنشهای نادرست ما چنین اثر ناخواستهای دارد. وقتی تعداد زیادی به طور همزمان در شرایطی که نباید، به طور آگاهانه کنش نادرستی را بدون فکرکردن به اثر ناخواستهای که ممکن است داشته باشد، انتخاب میکنند پیامدهای نامطلوبی رخ میدهد که مطلوب و خواسته هیچ یک از آنها نیست.
پس براساس آنچه گفته شد، هر کنشی که ما انجام میدهیم میتواند بر عمل دیگران مؤثر باشد، یعنی درواقع کنشی که انجام میشود کنشی متقابل است که اثر دوسویه دارد. ما باید بدانیم عمل هر یک از ما بر زندگی دیگران اثر دارد و عمل دیگران نیز در زندگی ما اثر دارد ولی در بیشتر اوقات ما از این نکته مهم غافلیم. این اعمال از طرف تعداد زیاد کمکم تبدیل به یک الگوی رفتاری میشود که خود بر عمل مؤثر است. بنابراین ایجاد و افزایش آگاهی در این زمینه بسیار مؤثر است.
اگر آگاهی را میزان درک و فهم و دانستههای خود در تصمیمگیریهایمان بدانیم، پس تفاوتهای رفتاری انسانهای اجتماعی احتمالاً به مقدار دانستهها و نادانستهها و چگونگی مواجهه با آنها ربط وثیقی پیدا می کند. ما معمولاً ندانستههایمان را بیاهمیت تلقی میکنیم. ما با توهم آگاهی (اسلومن و دیگران، ۱۳۹۹) زندگی میکنیم نه با خودِ آگاهی. ما قدرت تشخیص مرزهای دانستهها و ندانستههایمان را نداریم و به همین دلیل در بسیاری اعمالمان موفق نیستیم. انجام این خطای بزرگ، همه اقشار و منزلتهای اجتماعی از یک شخص بیسواد گرفته تا یک متخصص و از یک فرد کمهوش گرفته تا دارای هوش بالارا دربرمیگیرد. ما معمولاً به جای درک دقیق جزئیات به باورهای جزمی اجتماعی خود رجوع کرده و بر اساس آنها عمل میکنیم. از آنجا که میزان آگاهی ما با میزان آگاهی دیگران (متخصصان، اطرافیان و …) در جامعه گره خورده است، بنابراین باورها و نگرشهای موجود در جامعه را به راحتی و بدون تأمل میپذیریم، به طوری که احتمال بسیار کمی دارد که نظرات کسانی را که با آنها تعامل نزدیک داریم نپذیریم، زیرا اصلاً ادعاهای آنها را ارزیابی هم نمیکنیم. نگاه و تفکر نقادانه نسبت به نظرات و پیامهایی که به سوی ما سرازیر میشوند، نداریم. به راحتی به تفکر دیگران اعتماد میکنیم. در بسیاری مواقع ما (و حتی متخصصین) برای تصمیمگیری، همه روشهای مطمئن را میدانیم اما پرخطرترین آنها را انتخاب میکنیم، طوری که همه اطرافیان را به تعجب وامیداریم. اگر کمی دقت کنیم میبینیم در برخی اوقات در شروع انجام یک عمل نادرست، ابتدا اعتماد به نفس کاذب داریم ولی در انتها بعد از شکست، همان اعتماد به نفس را نداریم چون درواقع تصور میکنیم که میدانیم ولی نمیدانیم. این اتفاقات در زندگی ما بسیار زیاد رخ داده و میدهند، مانند انتخاب همسر، انتخاب دوست، انتخاب شغل و بسیاری انتخابهای دیگر. این اتفاقات تکراری با نتایج نامطلوب نگرش ناقص و ناکامل ما را نشان میدهند. ما معمولاً نسبت به همه چیز بسیار خوشبینانه فکر میکنیم و تا شکست نخوریم متوجه خطای درک و ناآگاهی خود نمیشویم و بارها و بارها آن را در زندگی تکرار میکنیم.
درواقع نحوه اندیشیدن ماست که تصمیمات ما را هدایت میکند. ما با بدنمان با جسممان همراه با ذهن تصمیم میگیریم و حتی از واکنشهای عاطفی خود کمک میگیریم. احساسات ما برای ما آگاهی تولید میکنند. نسبت به گزینه لذتبخش احساس مثبت و نسبت به گزینهای که لذتبخش نیست احساس ترس یا تنفر داریم پس احساس بد تولید میشود و به ما هشدار میدهد از آن دوری کنیم. چرا که ممکن است واگیردار یا از جهاتی خطرناک یا آزاردهنده باشد. این واکنشهای احساسی بر تصمیمگیری ما اثر میگذارد. آنها برای ما تعیین میکنند به چه چیزی فکر کنیم و چه گزینههایی را درنظربگیریم. بنابراین واکنشهای احساسی میتواند حتی جای اندیشه را نیز بگیرد. این واکنش از تجربیات پیشینیان به ما رسیدهاند. در فرایند اندیشیدن ما میتوانیم به میل خود محیط خود را تغییر دهیم. یعنی محیط اطراف و جهان نیز به نوعی در تصمیم گیری ما دخالت دارند.
اگر بتوانیم به همگان آموزش دهیم که جامعهای که در آن زندگی میکنیم را یک گروه ثانویه فرض کنند پس باید بدانند باید در یک مسیر و یک هدف و یک جهت همه با هم حرکت کنند یعنی همه به طور همگانی یک هدف مشترک یعنی قطع زنجیره انتقال را دنبال کنند. این کار نیازمند قابلیت شناختی معینی است. نیازمند توانایی برقراری ارتباط به روشهای پیچیده، درک و درنظرگرفتن دیدگاههای دیگران و مشارکت در اهداف همگانی است. اگر ما بدانیم که حتی در فکرکردن و تصمیمگیری هایمان اجتماعی عمل میکنیم میتوانیم با ایجاد یک اثر گلولهبرفی، گروهها را بزرگ و بزرگتر فرض کنیم وقتی این فرض در ذهن ما شکل گرفت با بزرگترشدن گروه، رفتارهای مشترک پیچیدهتر شکل گرفته و بنابراین قابلیتهای جدیدتری برای حمایت از این کنشهای منتقابل مشترک در ما پدیدار میشود و به این ترتیب باز گروه بزرگتر و پیچیدهتر شود و بنابراین الگوی ساختاری جدیدِ شکل گرفته، جایگزین الگوی قبلی میگردد. ما باید یادبگیریم که موفقیت ما در گرو برقراری ارتباط با اعضای دیگر جامعه است که هرکس به نوبه خود مظف به انجام کاری معین است. پرستار، پزشک، معلم، مادر و … هر کس سهمی دارد هرکس وطیفه معینی در ارتباط با موقعیت خود دارد که سرجمع آنها برآیند بزرگی دارد. اگر قرار است ما با هم ادامه این زنجیره را قطع کنیم پس آگاهی از اینکه دیگری چه کاری در این زمینه انجام میدهد مفید است، زیرا می توانیم مقاصد دیگران را اعمال دیگران از طریق استدلال دریابیم. اگر ببینیم دیگری که هر سال به سفر می رفت امسال چگونه برای خود سرگرمی های خانگی فراهم کرده تا هم تنوع و شادی را داشته باشد هم در کنار دیگر اعضای گروه بزرگی که عضو آن است در راه رسیدن به هدف مشترک خود تلاش می کند، قصد او برای ما کاملاً مشخص می شود، یعنی ما میتوانیم نتایج منطقی خوبی از دیدن و شنیدن اعمال دیگر اعضای جامعه بگیریم تا بتوانیم قصد دیگران را از اعمالشان دریابیم. برای اینکار باید از تمایلات دیگران آگاهی داشته باشیم، اینکه او میخواهد در قطع زنجیره انتقال بیماری کرونا سهیم باشد یا خیر. اینکار نیاز به شناخت شخصیت دیگران دارد، اینکه آیا این دیگری موافق سلامتی اعضای دیگر جامعه است یا تنها به سلامتی خودش و اطرافیان خودش فکر می کند به همکاری او اعتماد میکنم و اجازه میدهم به مشارکتش ادامه دهد و حتی رفتار او را الگو قرار میدهیم، زیرا میدانم او به فکر من نیز هست. مسلماً مردم در درک نیّات و شرایط ذهنی دیگران با یکدیگر متفاوت هستند اما هرکسی میتواند این کار تا حدی خوب انجام دهد. پس تقویت توانایی استدلال از مقاصد و اعمال دیگران می تواند به ما در هدفمندی مشترک کمک کند. ما می توانیم به مردم بیاموزیم همه به یک هدف مشترک توجه مشترک داشته باشند تا بتوانند رفتار خود را در آن راستا تغییر دهند.
رسانههای جمعی بالاخص تلویزیون و شبکههای مجازی اعم تلگرام، اینستاگرام، ایتا و سروش و … از سهم بالایی در این زمینه برخوردار هستند. از آنجا که تمامی رفتارهای انسانی همانطور که قبلاً به آن اشاره شد به دلیل مهم اول یعنی پاسخ به نیازهای انسانی رخ میدهند، و دوم تمام کنشهای انسانی مبتنی بر اعتقادات و باورهای سهگانه هستیشناسانه، ارزششناسانه و زیباشناسانه بروز میکنند، پس میتوان به طراحی و مفهومسازی شفاف و سادهسازی نیازهای کنونی جامعه در مقابل این معضل، نیاز به امنیت و سلامتی را در راستای دو جزء بهزیستی و دیگرزیستی اجتماعی به اشکال سرگرم کننده، ساده و جذاب طراحی کرد و مردم را متقاعد به رعایت برخی اصول در راستای رسیدن به این نیازهای اساسی نمود و درواقع باورها و اعتقادات مردم را برایشان بازتعریف و مفهومسازی کرد.
منابع:
اسلومن، استیو و دیگران (۱۳۹۹)، توهم آگاهی، چرا هیچ گاه در اندیشیدن تنها نیستیم؟ ترجمه مینا تربتی و محسن فشی، تهران: کتاب کوله پشتی. چاپ سوم.